Quantcast
Channel: فرشید یاسائی
Viewing all articles
Browse latest Browse all 3526

زبان فارسی ویرانگر وحدت جامعه کثیرالمله - پاسخ به جلال ایجادی

$
0
0

زبان فارسی ویرانگر وحدت جامعه کثیرالمله - پاسخ به جلال ایجادی

جلال ایجادی در مقاله خود -فارسی، نه زبان تحمیلی بلکه زبان وحدت ملی - اصطلاح: « زبان ملی فارسی» را به کاربرده اند.
- و منظورشان آن است که «زبان فارسی زبان ملی ست». و دلیل این گزاره را چنین عنوان کرده اند:
« اعتلای کنونی زبان فارسی محصول تلاش تاریخی فرهنگی همه مردم ایران است».
-سئوال این است که آیا این «تلاش»، در شرایط « برابر و انتخاب و اختیار آزاد» انجام گرفته یا در وضعیت عکس آن؟ یعنی در شرایط « اجبار و عدم انتخاب آزادانه و نابرابر» صورت گرفته است؟

درست است که بعد از مشروطیت تا کنون « عرب و ترک و کرد و بلوچ و ترکمن و دیگران» به « فارسی( دری) آثاری تولید کرده اند». اما در چه اوضاعی؟ تشخیص علمی نشان میدهد «وضعیت، یک وضعیت نابرابر و اجباری» بوده است. برهان مسئله نیز« حاکمیت استبداد و  دولتی بودن  تک زبانی و تک فرهنگی» ست. به همین دلیل نیز « فارسی نویسی به اجبار انجام گرفته و در وضعیتی که زبانهای دیگر موقعیت برابری نداشتند».  از رضاخان تا کنون، آثار تولید شده یا به قول نویسنده مقاله « تلاش» نویسندگان، « مجبوری» بوده است. این «اجبار» از سوی « دولت ها، با حمایت روشنفکران قوم فارس» اعمال شده است. عملی ست بسیار  روشن. « تلاشی» که « آزاد و اختیاری» نباشد، و « برابری قانونی زبانها و فرهنگها اجرا» نشده باشد، در واقع تلاشی به  زور ، غیر اختیاری و  در شرایط  استبدادی ست. اینجا عامل این مجبوریت « حکومت و روشنفکران قوم فارس» است. قسمت سوم و جدید « تلاش تاریخی» مورد اشاره ی نویسنده ، در کل مهر « تلاش اجباری» دارد.

اما قسمت اول  و دوم  « تلاش تاریخی» نوشتن چی؟ بخش اول  از عیلام تا آغاز حکومت 9 قرنی ترکان در ایران را شامل است. حکومتهای ترک در طول این نه قرن (حدوداً ) از « ابزار حاضر و آماده ای به نام زبان دیوانی پارسی» جهت فرمانروایی خود استفاده کردند.  به خاطر راحت طلبی . و نخواستند به خود زحمت داده زبان دیوانی را « تغییر» دهند. فکر نمی کردند زمانی میرسد که این « دیوان سالاران دری زبان حریص به قدرت» توسط رضاخانی و به کمک انگلیس زبان حکومتهای نه صد ساله را « به اجبار تک زبانه و دری یا فارسی» میکند! 

در طول این دوره تا رضا خان کسی با زبان کسی کاری نداشت. زبان دیوانی فارسی به عنوان « ابزار حکمرانی» استعمال میشد. حکومت ها در این که به « نوشتن و تحصیل به زبانهای مختلف توجه نکردند» البته که « سخت مقصر اند».
ولی مشکل حکومت ها « تحصیل و زبانها» نبود بل اجرای « فرمانروایی» بود. و قرنها نیز آنرا انجام دادند. « فراموشی زبانها» در این دوره، استعمال «ابزار دیوانی زبان دری»، عملاً ایجاد  تبعیض به خود، و به زبانهای دیگر بود.
تنها فرقی که با دوره رضاخان دارد این است که « اعمال این تبعیض غیر عمدی بود». برعکس دوره ی حاضر که « عمدی و برنامه ریزی شده» توسط  « حکومت پهلوی و روشنفکران قوم فارس حریص به  قدرت» پیاده شد.  
«نویسندگان و دیوان سالاران» این دوره ی نه قرنی، با وجود « تبعیض غیر عمدی، با وجود دیوانی بودن  اجباری زبان دری» ، تحت «اجبار غیر عمدی  شرایط  دوره»آنها هم « مجبور شدند» به فارسی چیز بنویسند. این اجبار و عدم انتخاب آزادانه ی « میل و علاقه و احساس و تلاش کتبی » موجب تولید آثار فارسی» شده است. «میل و علاقه و انتخاب آزادانه زبان نگارش» محکومِ شرایطِ دوره بود. یعنی در دوره ی مورد اشاره نیز « اجبارِ شرایط ، حاکم بود و دری نویسی با میل  و اختیار آزاد، در شرایط برابر ی زبانی» صورت نگرفته است.
فرهنگ فارسی در طول هزاره ی اخیز به درستی فرهنگ تحمیل و« اجبار آگاهانه و غیرآگاهانه» بوده است. 

 از دوره عیلام تا ماد آنچه به جامعه آذربایجان مربوط است این است که « قبل از آمدن پارسی زبانها -اویل هزاره اول ق.م. به همسایگی عیلام- در جامعه  آذربایجان اقوام اتصالی  زبان ( آسیانی) لولوبی-قوتی و مانند آنها زندگی میکردند و زبان باستان آذربایجان « زبان لولوبی-قوتی» بود. و آنها حکومت میکردند. بعد این اقوام دولت ماننا را تشکیل دادند. از داخل جامعه ماننا جامعه ماد به وجود آمد. اینجوامع (لولوبی-قوتی، ماننا، ماد) جوامع مردم اتصالی زبان بودند، اگر چه برخی طایفه های تازه رسیده  غیر اتصالی زبان  نیز مورد مهربانی قرار گرفته و همزیستی داشتند. 

صد سال است « آریاگرایی» روایت آریایی خود را از دولت رضاخان تا ایرانیکای روشنفکران قوم فارسی زبان، تبلیغ و تفسیر کرده است. و ذهن باسوادان جامعه را با این روایت یک جانبه و رسمی و دولتی و متعصبانه و تبعیض آمیز انباشته اند. در همه زمینه های علوم انسانی. خمینی علوم انسانی اسلامی ساخت و روشنفکران فارسی زبان علوم انسانی آریایی! باطل بودن اینها از اینجاست که « علم پیوند اسلامی، آریایی، ایرانی و غیره» ندارد.
خرد علمی نشان میدهد  در کنار این « روایت رسمی صد ساله ی نژادگرایانه» به روایت « غیر رسمی» هم توجه شود.روایت غیر رسمی ، روایت رسمی را باطل و خطای فاهش اعلام کرده است.
نتیجه روایت رسمی  و اجرای آن موجب « تلاشی جامعه کثیراللمه» کشور شده است. در جامعه ی انباشته از « فقر و استبداد و تبعیض و نابرابری و بی عدالتی» در واقع عملاً، بر خلاف آرزوها، فنومنهای « وحدت»، « ملی:عمومی» وجود ندارد و در چنین شرایطی نیز نمی تواند پدید آید. 

زبان فارسی، در اصل دری، « زبان ملی قوم فارس» است. لطفاً آنرا زبان ملی دیگران نکنید. زبان فارسی «زبان اجباری رابط و  اداری » در جامعه است.  لطفاً آنرا «زبان اداری و رابط انتخابی» جانزنید. بیش از این جامعه را متلاشی نکنید.
راه حل : زبان یا زبانهای رابط ، اداری، لازم است « با انتخاب آزاد افراد جامعه » برگزیده شوند. تاریخ چنین و چنان بود، فلان و بهمان نویسنده چنین و چنان آثاری آفریده ، نمی توانند راه حل به حساب آیند. لطفاً بیش از این « خرد علمی را تحقیر نکنید». راه حل« انتخاب آزاد و ایجاد برابری ست. در هرچیز و همه چیز». مرحمت بفرمایید « انتخاب آزاد و برابری را پیاده کنید».  اگر واقعاً میخواهید « وحدت عمومی، فرهنگ مشترک عمومی، جامعه دموکراتیک عمومی» داشته باشیم. شعار ندید راه حل مورد اشاره را تحقق بخشید. ولی نخست در « فرهنگ شخصی خود» تا شاید بتوان آنرا در جامعه نیز پیاده کرد. راه حل مورد اشاره در کل درون یک مقوله جمعبندی میشود« برابری». همه جانبه و در هر چیز.

جلال ایجادی گرامی خودشان اهل فرهنگ اند، نیازی نیست  بیش از این به موضوع پرداخته شود. ولی نوشته یشان با داشتن برخی نکات مثبت، در کل در حل مشکل  به « خطا» ست. و با این کار نیز  ویرانی همبستگی را تسریع میکنند.
تاریخ و جغرافیا و ادبیات را به اهل اش بسپارید. مسئله سیاسی راه حل سیاسی دارد. « برابری» را تحقق بخشید.

 


Viewing all articles
Browse latest Browse all 3526

Trending Articles



<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>