آقای منوچهر صالحی چند ماهی است طی مقالات دنباله داری تحت عنوان "رهایش یا حق تعیین سرنوشت"، تا کنون شانزده مقاله را منتشر کرده است. انصافا این نوشته ها دانستنی های قابل استفاده ایی در ارتباط با "حق تعیین سرنوست ملتها"در کشورهای مختلف عرضه شده و در عین حال این مقالات خوانندگان خود را با نظرات متفکرین و رهبراین فکری عمدتا چپ در همین زمینه آشنا کرده است. تا آنجا که موضوع این مقالات به تجربه کشورهای دیگر جهان ارتباط دارد، تا حدود زیادی قلم آقای صالحی منصفانه رفتار کرد است، اما به مراتبی که محتوی این مقالات به مقوله "حق تعیین سرنوشت"ملت های تحت ستم و غیرفارس در ایران نزدیک شده است، نظرات آقای صالحی از منطق تحلیلی درست و لازم از جهت علمی، حقوقی و سیاسی تهی شده و نوشته ها با استدلالات بسیار چوبین پیش رفته است.
منوچهر صالحی در آخرین مقاله خود، تحت عنوان "بافت ژنتیکی و زبانی مردم ایران"( مقاله شماره 16)کاملا از منطق بی طرفی علمی فاصله گرفته و بر متدهایی تکیه کرده است که عموما دولتهای ایران چه در زمان سلطنت پهلوی ها و چه در دوره جمهوری اسلامی از آن متدها برای توجیه ستم ملی، سرکوب خلقهای غیرفارس و استمرار سیاست استعماری در داخل ایران علیه آنان استفاده جسته است. در این مقاله چهره غیرانسانی و ضد دمکراتیک تفکر منوچهر صالحی چنان دریده شده است که مفاهیم بکار رفته در نوشته ایشان حتی در تعارض با منشور جهانی حقوق بشر قرار گرفته است. من سعی خواهم کرد متدهای ناهنجار مورد استفاده منوچهر صالحی را در برخورد با آنچیزی که خودشان آن را "رهایش یا حق تعیین سرنوشت"نام نهاده اند، در دو بخش به بررسی بگذارم طی این دو بخش سعی خواهم کرد خوانندگان را با ادبیات تخریبی، تخطئه آمیز و ضد دمکراتیک مورد استفاده منوچهر صالحی نیز آشنا سازم. اما بخش اول این نوشته:
طرح هویت ژنتیکی مردم در حل مسئله ستم ملی چه نقشی بازی میکند؟
اولین پرسشی که با خواندن مقاله فوق الذکر آقای منوچهر صالحی در ذهن انسان متبادر میشود، اینست که طرح "هویت ژنتیکی مردم"چه کمکی به حل مسئله "ستم ملی"در ایران (و یا اساسا هر کشور دیگری) میکند؟ آنچنانکه منوچهر صالحی در نوشته خود دسته بندی میکند، بخشی از مردم ایران از نظر ژنتیکی "همگون" (یعنی تبار ایرانی دارند) بخشی "ناهمگون" (یعنی تبار آفریقایی دارند) ارزیابی شده است. واقعا هر انسان آزاده و دمکراتی این تقسیم بندی را، آنهم از نویسنده ایی با تمایلات چپگرایانه، به حیرت می افتد. تقسیم بندی شهروندان یک کشور بر اساس هویت ژنتیکی آنها (در ادامه خواهم گفت آقای صالحی چه نوع علم ژنتیکی را مورد استفاده قرار داده است) یا باید یک نژادپرست ناب باشد و یا حداقل برای اثبات امتیاز و یا برتری بخشی از مردم (ایرانی) بر بخش دیگری از مردم (انیرانی) در آن کشور را مد نظر داشته باشد. منوچهر صالحی در طول مقالاتش ایران را به دو بخش "ایرانی"و "انیرانی" (غیرایرانی) تقسیم میکند و ظاهرا میخواهد این تقسیم بندی را در حوزه زبانی مطرح کند. اما تفکرات وی در بخش های دیگر مقاله نشان میدهد که سوداهای فکری آقای صالحی کج راه تفکر استعماری را با خود به یدک میکشد. اول تشخیص هویت مردم از نظر ژنتیکی را از زبان خود آقای منوچهر صالحی بخوانیم:
"بررسیهای ژنتیک مردم ایران آشکار ساخته است که «فارسها، آذریها، گیلکها، کردها و سیستانیها» دارای شباهتهای ژنتیکی تقریبأ همگونند و در عوض دیگر اقوام ایران، یعنی «عربها، بلوچها و ترکمنها» و آن بخش از ایرانیان که افریقاییتبارند، با دیگر اقوام ایران «شباهتهای ژنتیک کمتری» دارند.[1]" (پایان نقل قول)
منوچهر صالحی با تفکیک مردم از نظر ژنتیکی به همگون و ناهمگون چه میخواهد بگوید؟ میخواهد بگوید که این سرزمین از آن کسانیست که از نظر ژنتیکی با ایران همگونی دارند؟ میخواهد بگوید آنهاییکه همگونی ندارند مهمانان این کشور هستند و به اصطلاح حق آب و گل ندارند!! و شهروند درجه دوم به حساب می آیند؟ برای هر انسان مدرنی (چپ و یا راست) روشن است که تفکیک مردم از نظر ژنتیکی یک اقدام نژادپرستانه و برای نشان دادن ارزشهای متفاوت آنها در یک جامعه است. این بخش از نوشته آقای صالحی هم نژادپرستانه و هم در تعارض با منشور جهانی حقوق بشر است، که دربند اول آن "تمامی انسانها را از نظر ارزشی برابر میداند".
منوچهر صالحی بررسی خود در تفکیک "ژنتیکی مردم"در داخل ایران بسنده نکرده و از یک شخصیت بحث انگیز دیگری چون مازیار اشرفیان بناب که ایشان را "دانشمند"نیز خطاب کرده نقل میکند که: "بنا بر پژوهشهای این دانشمند ایرانی، این باور که اقوام آریایی از مناطق شمال آسیا به ایران، هند و اروپا کوچ کردهاند، با نتایج بررسیهای ژنتیک همخوانی ندارد و بلکه بافت ژنتیک ایرانیان نشان میدهد که پیشینیان این اقوام باید از ده هزار سال پیش در نجد ایران ساکن بوده باشند.[2]" (پایان نقل قول)
آقای منوچهر صالحی همچنان اسیر کشف هویت ژنتیکی مردم ایران و حتی تفکیک آن با سایر نقاط جهان است و میخواهد با تحقیقات!! آقای اشرفیان بناب ثابت کند که آریایی ها از جایی به ایران نیامده اند بلکه پیشینیان این اقوام در نجد ایران!! میزیسته اند. بدین معنا که مردم ایران خود آریایی ها هستند و به کوچ اقوام از شمال آسیا هیچ ارتباطی ندارند. منوچهر صالحی با این نقل قول میخواهد حتی مردم ایران را از نظر ژنتیکی با دیگر مردمان جهان تفکیک کند و از زبان جناب مازیار اشرفیان بناب، آن را آریایی بنامد!
این ارزیابی آقای منوچهر صالحی، همچنانکه فوقا اشاره شد، به معنی تفکیک ژنتیک مردم ایران (مقصود آن بخشی همگون ژنتیکی است و نه بخش ناهمگون از نظر ژنتیکی) با دیگر مردمان جهان است! این تفکیک نیز آنچنانکه فوقا اشاره شده هم نژادپرستانه و هم در تعارض با منشور جهانی حقوق بشر در برابر دانستن ارزش انسانهاست.
اما نگاهی بکنیم به منابعی که آقای منوچهر صالحی از آن برای خوانندگانشان دلالت آورده اند:
منبع نقل قول اول:منبع اولین نقل قول آقای صالحی برای تفکیک ژنتیکی مردم ایران در تعیین هویت آنها، تحقیقی است تحت عنوان "ژنوم میتوکندری ابزاری موثر در تعیین هویت"که در ایران و توسط آزمایشگاه ناجا (نیروهای انتظامی جمهوری اسلامی) صورت گرفته است! در خواندن تمامی این سطور چپگرایی آقای صالحی را ( که بایستی چپ نمایی می خواندم اش) فراموش نکنید. آقای منوچهر صالحی سالهای مدید عمر خودشان را در اروپا گذرانده اند اما برای اثبات مدعای خودشان از آزمایشگاه تشکیلات امنیتی جمهوری اسلامی دلالت می آورند. البته که آقای صالحی حق دارند، چون چنین گزارشاتی را تنها میتوان در خورجین جمهوری اسلامی پیدا کرد. همچنین بایستی یادآور شده که سیاست انکار، حذف، تحقیر و تبعیض جمهوری اسلامی علیه ملیتهای غیرفارس حتی برای آقای صالحی نیز نامکشوف نیست. با این وصف چگونه و چرا آقای صالحی به این فکر افتادند که نتایج تحقیقاتی ژنتیکی نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی و آنهم مورد ویژه "ملیتهای غیرفارس"را که سیاست سرکوبگرایانه جمهوری اسلامی در قبال آنها بسیار روشن است، مورد استفاده قرار داده است. لازم به یادآوریست که ناجا (نیروهای انتظامی جمهوری اسلامی) مسئول عملیاتی سرکوبهای وسیعی در تمامی دوران جمهوری اسلامی بویژه مسئولیت سرکوب جنبش های ملی متعلق به ملیتهای غیرفارس، جنبش دانشجویی مرکز و جنبش سبز سال 88 را رهبری کرده است.
اما برای روشن شدن آقای منوچهر صالحی من از یک منبع سوئدی گزارشی علمی را برای مطالعه در اختیار ایشان میگذارم و میدانم که صدها مقاله علمی در این خصوص وجود دارد که میتوان حتی با جستجو در گوگل آنها را یافت. و اگر ریگی به کفش کسی نیست، منابع مطمئن تری زیاد وجود دارد که میتوان نوشته را با تکیه بر آن منابع سازمان داد و از مطالعات بسیار مشکوک نهادهای امنیتی رژیم اسلامی دوری جست.
مقاله ایی از روزنامه سراسری DN در سوئد را تحت عنوان "Ny dna-teknik visar att det inte finns raser"، (تکنیک جدید دی ان ای نشان میدهد که نژادها وجود ندارد)جهت مطالعه آقای منوچهر صالحی و دیگر خوانندگان منعکس میکنم. در اولین پاراگراف این مقاله چنین میخوانیم: "اولف پئترسون، پرفسور در ژنتیک پزشکی در دانشگاه اوپسالا مینویسد: نتایج یک مطالعه جدید و وسیع از دی ان ای: با تمامی تفاوتها ظاهری، خانواده انسان از نظر ژنیتیک بینهایت هموژن است. تکنیک جدیدی که امکان خواندن متن دی ان ای انسان را با سرعت و ارزان امکانپذیرساخته است، نشان میدهد که هیچ نشانی از "ژنهای خاص معطوف به نژاد"در آنها نیافته است. بلکه اغلب آنها، بجز موارد بسیار نادر، همانهایی هستند که در جهان وجود دارند. یک انسان افریقایی تبار میتواند از نظر ژنتیکی به فردی از جنوب اروپا و یا خاورمیانه نزدیکتر از یک فرد از بخش دیگری از آفریقا باشد. استدلال کنار گذاشتن مفهوم نژاد وقتی به انسان مربوط میشود بسیار قانع کننده است." (پایان نقل قول)
منبع نقل قول دوم: منبع دوم آقای منوچهر صالحی دکتر مازیار اشرفیان بناب است، که از نظر آقای صالحی دانشمند نیز محسوب میشوند! حال نگاه کنیم به نامه یک دانشمند! به موسسه بی بی سی تحت عنوان "توضیح در مورد نتایج یک تحقیق پیرامون نژاد ایرانیان"و برای اصلاح تیتر یک خبر. خود تیتر خبر بودار و نژادپرستانه است و نژاد ایرانیان را تافته جدا بافته از دیگر نژادهای غیرایرانی جلوگر میسازد و در متن نامه نیز آقای اشرفیاین بناب نژاد ایرانیان را به آریا منصوب میکند و مینویسد: "اعتقاد بنده اینست که عموم ما ایرانیان از اعقاب آریائیهائی هستیم که از بیش از ده هزار سال قبل در این سرزمین می زیسته اند و بزرگترین تمدنهای انسانی را پایه گذاری کرده اند" (پایان نقل قول)
کسی نیست از آقای اشرفیان بپرسد که اعتقادات شخصی شما که آریا پرست هستید یا نیستید چه ربطی به مردم و یا تحقیقات ژنتیک دارد و در اصلاح گزارش تحقیقی شما در بی بی سی چه نقشی، غیر از "تبلیغ نژاد آریایی"بازی میکند؟ این بدان معنا نیست که تمامی ساز و کارهای تحقیقات به اصطلاح ژنتیک آقای اشرفیان بناب مبنا را از اول بر آن نهاده بودند که نتیجه آریایی تبار بودن ایرانی ها را از ان استنتاج کنند؟ توصیه میکنم نامه دانشمند مورد نظر آقای صالحی را در صفحه بی بی سی و لینک زیر بخوانید و خودتان در مورد دانشمند بودن و یا نژادپرست بودن وی قضاوت کنید.
http://www.bbc.co.uk/persian/science/2012/05/120515_l10_ashrafian_clarification.shtml
اما برای روشن شدن مفهوم موهوم "نژاد آریایی"نظر خوانندگان را به شنیدن سخنان دکتر مرادی غیاث آبادی تاریخ شناس تحت عنوان "نژاد آریائی تعریفش چیست؟"را در لینک زیر جلب میکنم:
http://www.youtube.com/watch?v=GW85oszRnPY
نتیجه اینکه، تاکید آقای منوچهر صالحی به تفاوتهای ژنتیکی مردم در ایران و تکیه ایشان به منابع بسیار مشکوک (آزمایشگاه های نیروی انتظامی جمهوری اسلامی و آقای اشرفیان بناب) که فوقا به آن اشاره کردم، به بیراه راه میبرد. تکیه بر اینگونه روشها، نه برخاسته از متن یک تحقیق علمی، که برآمده از یک تفکر استعماری و تقسیم امتیاز در کشور میان به اصطلاح تبار ایران و غیر ایرانی است! این نگاه حتی با ابتدایی ترین حقوق انسانی و همچنانکه عنوان کردم با منشور جهانی حقوق بشر نیز در تعارض است. در عین حال بصورت خلاصه نیز نشان دادم که مطالعات ژنتیک امروز نشان میدهند که بشریت نه از نژادها بلکه از یک نژاد تشکیل شده است. متاسفانه سیطره تفکر نژادی در میان بخش قابل توجهی از نخبگان جامعه فارس، زمینه را برای استمرار ستم ملی و نابرابر حقوقی برای ملیتهای غیرفارس در ایران فراهم آورده است. منوچهر صالحی در شانزدهمین بخش از مقاله "رهایش و یا حق تعیین سرنوشت"نشان داده که بصورت عریان در خدمت تفکرات و روشهای ضددمکراتیک و نژادگرایانه در این سرزمین است.
(ادامه دارد)
2013-07-23
Yunes.shameli@gmail.com