حادثه رژه نظامی اهواز
در Sep 22, 2018 برابر با شنبه ۳۱ شهریور ۱۳۹۷ در شهر اهواز حمله به رژه نیروهای مسلح حکومت، براساس خبرهای منتشر شده در رسانه ها، تا کنون 25 کشته و 53 نفر زخمی برجای گذاشته است.
گفته شده تاکنون « سه مدعی» مسئولیت این عمل را به عهده گرفته اند: داعش، «مقاومت ملی اهواز»، و به گفته ابوالفضل شکارچی، سخنگوی ارشد نیروهای مسلح حکومت، که اعلام کرد : «تروریستها به داعش یا هیچیک از گروههای معاند نظام جمهوریاسلامی» وابسته نبودهاند، بلکه وابسته به آمریکا و اسراییل بودهاند. یعنی « وابستگان اسراییل-آمریکا». بعضی ها «خود حکومت» را نیز عامل حمله میدانند.
آیا از سه مدعی( داعش، «مقاومت ملی اهواز»، وابستگان اسراییل-آمریکا) یکی یا همگی، و یا دوتا، یا خود حکومت، حمله را انجام داده اند؟ معلوم نیست. شاید مدعیان باز هم بیشتر بشوند. گفته میشود: روحانی( رئیس جمهور) مدعی ست که« سازمان مجاهدین» هم در این حادثه دست دارند. همه گروه و متهم می جویند و دنبال عامل میگردند. و نه به دنبال راه حل مشکل. عامل هر کسی باشد، راه حل مشکل، « رعایت و استقرار دموکراسی» در جامعه ست. مگر اینکه بخواهید این رخداده ها را تا آخر عمر تکرار کنید. از قرار معلوم قصد حکومت نیز چنین است.
گیرنده خبر نمیداند بالاخر این عمل را چه کسی یا کسانی انجام داده اند؟ و سخن و هدف شان چیست؟
جهت «شناخت حادثه» سه گزاره مطرح می شود:
1- گروه نظامی جدایی خواه حمله را مهندسی کرده( با اعتقاد بر استقلال خواهی).
2- نیروی نظامی حکومت مستقیماً خودش حمله را مهندسی کرده ( با اعتقاد به اینکه « درِ شهادت همیشه تا آخرین نفر باز است»، بگذار از 80 م، 10 م کشته شوند، اما حکومت اسلامی پا برجا بماند!
3- نیروی نظامی-امنیتی حکومت در داخل گروهی ( ظاهراً یا حقیقتاً) جدایی خواه « تیم سازی کرده» و با رهبری این تیم، حمله انجام گرفته است. که اصطلاحاً « گروه آلوده » گفته میشود. ( با همان اعتقاد در شهادت باز است). بر اساس اندیشه ضرب المثل « با دست سید علی مار میگیرند».
گروه دست ساز خالص هم نوعی گروه آلوده است. که « گروه انتحاری حکومتی» هم نامیده میشود. انجام«عمل با دست باند تبهکار» نیز در این ردیف است.
نتیجه:
1- حمله کار استقلال طلب است ( هدف جدایی)
2- حمله کار حکومت است( هدف حفظ حکومت)
3-حمله کار گروه آلوده است( هدف حفظ حکومت)
4- حمله کار « وابستگان اسراییل -آمریکا»است( هدف؟ )
5-حمله کار داعش است.(هدف استقرار دولت داعش سنی)
تکلیف گزاره های دوم و سوم( حمله کار حکومت یا گروه آلوده) مشخص است که حفظ حکومت با « حیله کشتار و یا اصطلاحاً شهادت طلبی حکومتی» ، کاری فاشیستی ست. هیچ توجیه منطقی و سیاسی ندارد. اینگونه عملیات در کل « حمله و کشتار و خرابکاری حکومتی» یا « عملیات ضد انسانی حکومتی» گفته میشود. حکومتها برای بقاء و سرکوب جنبش، کشاندن جنبش به هرج و مرج و ناامنی و جنگ داخلی و خارجی، به این تلاشها دست میزنند. بدیهی ست که به زیان جامعه است.
--
اما تکلیف گزاره اول «حمله کار استقلال طلباست ( هدف جدایی)» چگونه میتواند روشن شود؟
جنبش ملی دموکراتیک عرب الاحواز (پادماز) رد ارتباط با حمله و محکوم کردن خشونت:
« ما در جنبش ملی دموکراتیک عرب الاحواز (پادماز) حادثه یاد شده را ساخته و پرداخته دستگاههای امنیتی رژیم جمهوری اسلامی می دانیم. در این میان نیز لازم به یادآوری است که جنبش ملی دموکراتیک عرب الأحواز یک جنبش سیاسی است که مبنای فعالیت خود را بر اساس جنبش مدنی بنا نهاده و همواره هر گونه استفاده از خشونت را محکوم کرده و محکوم می کند.»http://www.iranglobal.info/node/68329
«مقاومت ملی الاحواز» قبول مسئولیت حمله:
« سخنگوی "جنبش عربی آزادیبخش الاحواز"روز شنبه در گفتوگو با دویچهوله فارسی گفت: «این جنبش به دلایل سازمانی در حال حاضر مسئولیت این حمله مسلحانه را بر عهده نمیگیرد، اما مقاومت ملی الاحوازمسئولیت حملات را می پذیرد و ما هم آن را یک عمل مشروع در مقابل انتقال آب به مناطق مرکزی ایران، فقر، تبعیض و اعدامها میدانیم.»DW
جنبش دموکراسی خواهی جامعه باید موضع و تکلیف خودش را در باره « مسئله جدایی خواهی روشن کند». فردا بعد از حکومت فعلی در مقابل « جدایی خواه، سیاست کشتار و سرکوب پیشه خواهد کرد یا سیاست مذاکره؟»
عیان است که سیاست « سرکوب و کشتار» غلط است. و درست، راه « دموکراسی و مسالمت و مذاکره» است. چرا که سیاست کشتار، واکنش کشتار ایجاد میکند. و « استبداد و دیکتاتوری» به همراه دارد.
پس وقتی تکلیف خودمان را با جدایی خواهی در آینده مشخص کردیم، گفتیم که راه درست « دموکراسی و مسالمت و مذاکره است»، آیا می توانیم همین راه را در برابر « استقلال طلب » و حکومت نیز مطرح کنیم؟ بله، راه حل صحیح همین است. و نه « کشتار متقابل یا شهادت طلبی ».
بر این اساس حکومت مجبور است به راه حل و سیاست « دموکراسی و مسالمت و مذاکره» در جامعه روی بیاورد. و طرفین از « کشتار متقابل» دست بردارند.
تا وقتی که سیاست «دموکراسی و مذاکره و مسالمت» در جامعه پیاده نشده، حالا « حکومت و استقلال طلب»، فردا هم « آزادیخواه» و دیگر اقشار و فعالان سیاسی، ممکن است با « تشدید سرکوب و کشتار توسط حکومت» به « نابودی همدیگر اقدام کنند». اینها تلفات جانی دارد و ضایعه برای جامعه است. حتی بیگناهان و کودکان نیز ممکن است از بین بروند.
چنین پیداست که « موشک باران مقر کردها» و حالا حادثه اهوار، (و احتمالا در آینده برنامه هایی در این ردیف ، مثل حملات و بمب گذاریها و ترورها و غیره)، در برنامه حکومت، یک تاکتیک و استراتژی معینی را در رابطه با « نابود سازی جنبش جامعه» و تضمین بقاء رژیم، نشان میدهند.
با این توضیح اگر حادثه اهواز واقعاً کار استقلال طلب باشد، و دست خود حکومت در کار نباشد، لازم است حکومت جواب آنرا با « دموکراسی و آزادی و برابری و مذاکره» بدهد، نه با کشتار.با آزادی و برابری میتوان مشکل کشتار را برای همیشه حل کرد.کشتار تولید کشتار و خون خواهی میکند. و به زیان جامعه است. متاسفانه حکومت گران همه « فریاد اؤلدورره م-بیلدیرره م » سر میدهند. با این سیاست مشکل « کشتار متقابل» حل نمی شود.
لازم است اول « اعمال خلاف و ضد انسانی حکومت از قبیل کشتار و اختناق و گروه سازی و خرابکاری» غلط اعلام شود که علت معلول است. بعد هم معلول که « عمل متقابل » است نادرست قلمداد شود.
چاره مشکل طرفین، حکومت- و- استقلال طلب، دموکراسی ست. حالا حکومت قصد دوئل و کشتار متقابل دارد، یا هردو طرف، آن دیگر مسئله خودشان است.
جناب حکومت اسلامی 40 سال است « مستقیم و غیر مستقیم، با فتوا و بدون فتوا، خرابکاری و بمب گذاری، با گروه سازی و گروه گیری از باندهای خارجی و داخلی تبهکار و حزب الله و تروریست»، کشتار و ترور کرده و جوی ها و رودخانه های خون راه انداخته ، سراسر کشور را به « کویر لوت مسموم» تبدیل کرده؛ جامعه هر روز و هر ساعت گفته « راه حل دموکراسی»ست. ولی گوش نکرده اند و نمی کنند. مهندسی خرابکاریها و جنگ افروزیها و اختلاف افکنی ها و ترور و کشتارها و گوبلز بازیهای حکومت نیز نخواهد توانست مانع « انقلاب جامعه» شود. انقلاب در راه است و بساط فاشیسم اسلامی را نه تنها از ایران، بل حتی از منطقه نیز برای همیشه خواهد زدود.
--
و اما تکلیف گروه به اصطلاح «وابستگان اسراییل-آمریکا»که ابوالفضل شکارچی، سخنگوی ارشد نیروهای مسلح حکومت اسلامی، موجودیت آنرا اعلام کرده:
اولا چنین گروهی اعلام موجودیت نکرده است. دوماً اگر واقعا وجود دارد و حمله انجام میدهد، خوب راه حل اش فریاد کشی نیست، باز مذاکره است. بروید با اسراییل و آمریکا مذاکره کنید جلو این وابستگان را بگیرند. شما که در دهکده جهانی تنها زندگی نمی کنید. با همسایه های دور و نزدیک « روابط متعارف بشری» پیشه کنید. اگر شما دنیا را بهم بزنید و « اسلامیسم به جهان صادر کنید»، دیگران هم «گروه وابستگان»، خدمت شما ارسال میکنند. تقصیر خودتان است که با زور میخواهید « کره زمین را شیعه خمینی» کنید. وقتی چوب تو لونه زنبور میکنید باید هم منتظر پذیرایی زنبوران باشید.
داغش : مسئولیت پذیری داغش، ظاهراً چاخان است. هرجا حادثه ای رخ میدهد، داغش مدعی ست که کار اوست. این سیاست پروپاگاندای داغش است. چیزی که برشرکت داغش در این حمله دلالت کند، فعلاً خبرگزاریها مطرح نکرده اند.
تاریخ 40 ساله حکومت اسلامی نشان داده، خودش « مستقیم و غیر مستقیم کشتار را در داخل و خارج مهندسی میکند»، بر اساس این باور که «برای حفظ حکومت اسلامی شیعه خمینی، انجام هر کاری و هر جنایت و حیله ای واجب است».
و قصد دارد هر فعالیت سیاسی مدنی را از مسیر خود خارج کرده و به اعمال خشونت و قهر وادارد، و چون خود سرتا پا مسلح و آموزش دیده و آماده است، آنها را به اتهام « تروریست» به شدت سرکوب کند. تا از خیزش عمومی جامعه جلوگیری نماید؛ بلکه چند صباحی بیشتر به عمر خود ادامه دهد. اما این حرکات مانع خیزش عمومی جامعه و انقلاب نخواهند شد.حکومت هرچه بیشتر « به حیله و سرکوب و کشتار» روی بیاورد به همان مقدار دفن خود را تسریع خواهد کرد.راه حل رژیم تحویل حکومت به جامعه و کنار رفتن است.اگر خود را نماینده «جامعه» میداند. نه، خود را «نمایند خدا» میداند، پس صبر کند که « دست خدا از آستین جامعه» برآید و او را به جایی که آمده بفرستد.
امید است پیروزی دموکراسی مانع تکرار فجایع بشود. و بیگناهان گرفتار اینگونه حوادث نشوند.