Quantcast
Channel: فرشید یاسائی
Viewing all articles
Browse latest Browse all 3526

توسل به اوهام "تجزیه طلبی"برای نجات استبداد!

$
0
0

توسل به اوهام " تجزیه طلبی" برای نجات استبداد!

این ناسیونالیستهای افراطی بدون ملت جهت پیشبرد شوونیزم قومی خود از یک سو، با نگرشی مستعمراتی به مناطق زیست ملی و تاریخی مردمان پیرامون، این مناطق را بصورت "مستعمرات داخلی"ایران دراوردند که تنها کاربرد انها برای حکومت مرکزی غارت و غصب و چپاول منابع طبیعی انها می بود. از سوی دیگر، این نمایندگان اقلیت به قدرت خزیده با پارادوکسی اشکار از مردمان سلب قدرت و هویت کرده خود هیولایی ساختند که گویا دائما در همدستی با بیگانگان و دشمنان "ایران زمین"انها جهت تجزیه و فروپاشی ان دائما توطعه ها می چینند و طرح ها میریزند. هرچند که خود دولت های مرکزی وقت در مقاطعی از تاریخ ایران، خواستهای هویت طلبانه این قربانیان نژاد پرستی خود را با مدد گیری از همان بیگانگان مورد نظر خویش به خاک و خون کشیدند!

رسمیت یافتن تنها یک زبان و یک مذهب و تلاش بی وقفه دولت های وقت در نمایندگی منافع ملی تنها اقلیتی از مردم ایران، باور به تک هویتی بودن کشور را درملت فارس نیز بتدریج به امری بدیهی مبدل ساخته است. از اینرو، هویت طلبی و خواست معطوف به مشارکت در قدرت از سوی ملتها و اقوام تحت ستم در افکار عمومی ملت قالب نیز مساله غیر عادی و "زیاده خواهی قومی"و محدودیت حقوق ملی خود این ملت تلقی شده و انرا عامل ناامنی و تهدیدی بالقوه جهت فروپاشی و تجزیه ایران تعبیر میکند!

با اتکا به همین روانشناسی عمومی در میان ملت فارس است که هر قدرت مشروعیت باخته و قرار گرفته در پرتگاه سقوط، جهت نجات و بقای خود، موجودیت مملکت را به بقای خویش همانند دیرک خیمه ایرانی وابسته دانسته و از بیداری هیولای خفته خیالی و خود افریده "تجزیه طلبی"در صورت خلع قدرت از خود هشدارها به خلایق میدهند و هراسها در جامعه می افکنند!

 

قرابت موضع اپوزیسیون ایرانی – فارسی با استبداد حاکم!

این بار متاسفانه حکومت در حال فروپاشی اسلامی در دخیل بستن به تئوری نخ نما شده "تجزیه و سوریه ای شدن ایران"جهت بقای خود تنها نبوده و اپوزیسیون منتسب به ملت فارس نیز با نکبت اسلامی در توسل به این تئوری توطعه، همراه و همگام شده است.

اپوزیسیونی که جمعیت سی درصدی ملت خودی را هم قد تمامی ایران پنداشته و با احساس قیمومیت بر تمامی ملل و اقوام در کشور با اغشتگی ذهنی و فرهنگی خود به شوونیزم نهادینه شده طی یک سده در ایران، از هم اکنون سعی در ارعاب و منکوب سازی با اتهام "تجزیه طلبی"جهت ممانعت از سربراوردن خواستهای هویت طلبانه سرکوب شده ملتهای تحت ستم در فردای سرنگونی رژیم اسلامی را دارد!

بنابراین امروزه از یکسو، حاکمیت اسلامی مخالفت مردم با تداوم حاکمیت خود را به "توطعه منطقه ایی برای فروپاشی امنیت ایران"نسبت داده و برای بقای خود انها را از "خطر تجزیه و فروپاشی کشور"می هراساند. از سوی دیگر نیز اپوزیسیون فارسی- ایرانی هرچند از "ناتوانی رژیم اسلامی در اداره کشور و لزوم گذار ازان"سخن میگوید، اما باز به مردم فارس از"خطر تجزیه و فروپاسی ایران"در صورت خلاء ناشی از سرنگونی حکومت مرکزی استبدادی موجود هشدار داده و انها را در اتحاد با پیرامون علیه رژیم دینی دچار تردید میسازد. همانگونه که خود این نیروهای منتسب به ملت فارس عملا در خارج از کشور نیز مدت هاست که صف خود را از نیروها و احزاب ملی – دموکراتیک ملتهای تحت ستم جدا ساخته و نه نظرات انها در مورد سرنوشت ایران را در رسانه های خود انعکاس میدهند و نه در صدد اتحاد و همگرایی با انها برمی ایند!

البته استدلال این دوستان در "تجزیه طلب"خواندن نیروها و احزاب ملی گرانه بر اساس ادله ایی محکمه پسند و یا با استناد به دکترین یا برنامه مدون این نیروها، بلکه تحت تاثیرهمان هیولای ساختگی "تجزیه طلبی"حکومت مرکزی جهت بقای استبدادی خود میباشد. این سیاست در عرصه مساله ملی تاکنون به چیزی جز تعمیق شکاف پیرامون با مرکز و ایجاد هراس در ملت خودی از دیگر ملتها و اقوام وبه گسست مابین انها نیانجامیده وکمکی نااگاهانه به مستبدین جهت حفظ ایران بصورت اطراق گاهه طبیعی استبداد تا به امروز بوده است!

 

سخنی با دوستان اپوزیسیون فارسی – ایرانی

همانگونه که طی سده گذشته با ارعاب و حتی با خونین ترین سرکوبی ها نیز هیچ دولتی در ایران نتوانسته گریبان خود را از حل مساله ملی در ایران برهاند، با سقوط این رژیم نیز حاکمیت جدید گریزی از جوابگویی به حل دموکراتیک مساله ملی را نخواهد داشت. دوستان اپوزیسیون فارسی– ایرانی ما باید به این امر واقعی و تاریخی واقف گردند که یکی انگاشتن وحدت ملی با "ایجاد حکومت مقتدر مرکزی"و معادل شمردن فدرالیزم با جدایی و تجزیه و توسل به تئوری های نژادی و ملت پرستانه روشی برای یکپارچه سازی و ایجاد ملتی واحد و نوین در مملکتی نظیر ایران که مجموع اقلیتهای ملی در ان اکثریت جامعه را تشکیل میدهند، نبوده و نخواهد بود.

اصولا درک نادرست تمرکزگرایان از مساله ملی، پلورالیزم و فدرالیزم در سراغاز سده گذشته نه تنها بخشی جدایی ناپذیر از رویارویی گسترده انها با مدرنیت و با حقوق ملی دیگر همبود های انسانی در ایران بوده، بلکه امروزه نیز این درک در تضاد مستقیم با دو کیفیت اساسی و الزامی که جهان معاصر با ان معنا یافته است قرار دارد.

• اول، همزیستی و تعامل با دیگر ملل چه در سطح جهانی و منطقه ایی و چه در داخل کشورهای کثیر المله.

• دوم، ضرورت تکامل عمومی تکنولوژی و علم جهت تداوم بقای تمدنهای انسانی است که در صورت پابرجایی تبعیض در عرصه های گوناگون و با محروم ساختن اکثریت جامعه تحت عنوان "ملتهای تحت ستم"از ان و رشد ناموزون در درون کشورهای کثیر المله، نمی توان به این ضرورت و الزامات حیاتی دوران معاصر در مقیاس سراسری و واحد جامه عمل پوشانید و خود را از جهان سومی بودن رهانید!

دوستان "اپوزیسیون"باید دریابند که ملتها و اقوام به حاشیه رانده شده از قدرت و خلع هویت شده ایران، هیچگاه خواهان جدایی از کشوری که تنها با یک درصد از جمعیت جهان، به تنهایی هشت درصد از منابع طبیعی دنیا را دارا بوده و هزاران سال با همه مصایب و تلخی ها در کنار یکدیگر زیسته اند خواستار جدایی و طلاق نیستند. انچه که ایرانیان را در اینده به یکدیگر پیوند خواهد داد نه پابرجایی تبعیض و ستم ملی، تمرکز و تمامیت خواهی و قیمومیت اقلیتی بر اکثریت جامعه، بلکه برابری در تمامی عرصه ها و باور جدی به اصول دموکراتیک و حقوق یکدیگر با تقویت جامعه مدنی، گسترانیدن عدالت اجتماعی و ملی و تقویت حس"ملت- بودگی"در احاد جامعه است!

 

ایا امکان تجزیه ایران واقعی است؟

                                                                                                       ادامه دارد

کانون فرهنگی – سیاسی خلق تورکمن

18\07\1397

 


Viewing all articles
Browse latest Browse all 3526

Trending Articles



<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>