مبارزه معلمان نباید محدود به چهارچوب معیشت باشد
درود بر رمضانزاده دبیر شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران و درود بر همکاران فرهنگی سراسر ایران سوخته که با اتحاد، در روزهای 22 و 23مهرماه با تحصن در مدرسه گل کاشتند.
آقای رمضانزاده را در سال 90 که موقتا از زندان آزاد شدم شناختم. اونه تنها بارها با پسته های باغ پدری بدیدن من امد که همراه با همکاران بجنوردی برای پذیرایی از خانواده های معلمان زندانی که به مشهد امده بودند نیز سنگ تمام گذاشت.
اما در 31 تیر 94 که تشکلهای صنفی فرهنگیان برای ازادی همکاران زندانی فراخوان داده بودند این شناخت عمیق و عمیقتر شد.شاید بگویید چرا عمیقتر؟!
در 31 تیر94 که قرار بود معلمان سراسر ایران در جلو مجلس تجمع داشته باشند با ضرب و شتم و بگیر و ببند زیاد روبرو شدیم که تنها در پلیس امنیت خیابان وزرا 132 معلم از آنجمله اقای رمضانزاده از بجنورد،بازداشت شدیم.هنگام بازداشت، سربازی نزد من امد که دادستان با من کار دارد.بلند شدم که بروم اما همکاران فرهنگی و بخصوص معلمان کرد که از سابقه ی مبارزاتی بیشتری برخوردار هستند از رفتنم جلوگیری کردند و گفتند اگر دادستان کار دارد خودش اینجا بیاید و بدینصورت معلمان مانع رفتنم شدند.بعد از مدتی از طریق بلند گو نام سه نفر از جمله اقای رمضانزاده را خواندند که دادستان به آنها کار دارد و رفتند. عصر که شد معلوم شد که قرار است همه را آزاد کنند و غروب همه ازاد شدیم.قبل از آزادی ازمسئولان پلیس امنیت ،ازادی ان سه همکارمان را خواستیم که به ما گفتند انها از درب دیگر آزاد شده اند. از درب پلیس امنیت که بیرون امدم خودم را به اقای رمضانزاده رسانده و از او پرسیدم که چه بر انها گذشته است. اقای رمضانزاده گفت ما را به زیر زمین بردند و هنوز از پله ها پایین نرفته که سه نفر سرمان ریختند و حسابی ما را زدند و هرسه نفرمان را لخت کردند.انوقت فهمیدم که چرا ان سه نفر را از درب دیگر و بدون تماس با همکاران ازاد کرده اند تا معلمان نفهمند که چه بر سر انها امده که حتما خود معضلی برای حکومت میشد که حداقل قضیه اینست که معلمان خواهان مجازات شکنجه گران میشدند.
هنوز فراموش نمیکنم زمان آزادی، فردی لباس شخصی در میانه ی درب نیم باز چنان نگاه گرگ منشانه ای به همکاران داشت که احساس می کردم در دل دارد بخودش میگوید حیف که نمی توانم شما را پاره پاره کنم و گرنه همه تان را لت و پار میکردم .
حکومت بداند که اکنون رمضانزاده نه تنها برای جامعه ی فرهنگیان که برای ملت ایران و جامعه ی جهانی نیز شناخته شده است. حکومت که از افتادن ریگی در حوض ترس دارد، بهتر است هرچه سریعتر ایشان را آزاد کند* که عدم ازادیشان انگیزه ای است برای تجمعات و تحصان های دیگر.
تشکر میکنم از فرهنگیان ایران که نه تنها به شاگردانشان که به ملت ایران درس اتحاد و مقاومت دادند تا در مقابل ستمگران با اتحاد بایستند.ما تفنگ نداریم ، اسلحه ی ما همین قلم و زبان و تجمعات و تحصن های ما است.تفنگ در دست کسانی است که بجای نگهبانی و پاسداشت قانون از حاکمان قانون گریز و مستبد ستمگر محافظت میکنند.از مفسدان بزرگ هزار، هزار ملیاردی محافظت کرده و آفتابه دزدها را گرفته و دست و پایشان را می برند.در کشورهای استبدادی معلمان و سایر اقشار ملت منزلت و جایگاهی ندارند و معلمان را بخاطر خواسته های برحقشان ،خاری در چشم میبینند و نمایندگانشان را اعدام و زندان و تبعید و اخراج میکنند. در عوض نهاد های امنیتی و سرکوب گر در نزد حکومتگران عزیز هستندو معلمان باید به رسالت تاریخی خود عمل کنند تا کشور به آزادی و دموکراسی برسد که تمام اقشار ملت به حقوقشان رسیده تا از هر قوم و مذهب و صنفی که باشند از این فقر و فلاکت بیرون بیایند.
از کسانیکه مبارزه معلمان را میخواهند در چهارچوب معیشت محدود کنند، باید پرسید که چرا بیش از یک صد سال از اموزش و پرورش نوین میگذرد و معلم به حقوقش نرسیده است؟جز اینست که کشور در اتش استبداد سوخته و می سوزد و معلمان نیز از همین سوختگان هستند؟همینجا به اعتصاب شکنان و کسانیکه در لباس معلمی برای همکارانشان جاسوسی میکنند هشدار میدهم که آزادی نزدیک است وبزودی پرونده ی انها به روی ملت از جمله معلمان گشوده خواهد شد و انوقت شیون و گریه و زاری و التماس فایده ندارد، چرا که در این فقر و فلاکت ملت ایران انها هم شریک هستند.
ایران، مشهد، نماینده ی معلمان آزاده ی ایران سید هاشم خواستار
25 مهرماه 1397
.
* این نوشتار پیش از آزادی محمدرضا رمضان زاده از زندان نوشته شده است.