تجزیه طلبان این بار با تابلوی «شورای مدیریت دوران گذار» باز می گردند؟
هفته پیش حسن شریعتمداری در تلویزیون ایران گلوبال به ایراد سخنانی پرداخت که نقد آن صحبت ها، به دلیل ارتباط مستقیم آن با سازماندهی اپوزیسیون، از نان شب واجب تر به نظر می رسد. او گفت گروه های قومی به قول او تجزیه طلب نیستند و با آوردن نام حزب تضامن خوزستان صراحتا حمایت خود را از ائتلاف با چنین گروه هایی اعلام کرد. در همان برنامه حسن اعتمادی نماینده ی حزب سکولار دموکرات ایرانیان نیز با تایید صحبت های شریعتمداری گفت ما به دنبال تشکیل شورایی هستیم که بتواند دوران گذار را مدیریت کند. او منظورش از مدیریت دوران گذار را سازماندهی گروه ها موثر از جمله گروه های قومی عنوان کرد و هدف شورا را برای کل ایران دانست نه یک استان خاص! اعتمادی ساز و کار این شورا را اینگونه بیان کرد که نمایندگانی از اتنیک های مختلف در این شورا گرد هم می آیند تا درباره مسائل ایران پس از براندازی تصمیم بگیرند.
در این باره باید گفت از جمله اساسی ترین تصمیماتی که باید برای ایران پس از براندازی گرفت تشکیل مجلس موسسان و مجلس شورای ملی است و ظاهرا قرار است این شورا تصمیمات مهمی را به دست اقلیت های قومی بدهند. یا در خوش بینانه ترین حالت نظر آنها را در این تصمیمات دخیل کنند. از طرفی پر واضح است که همه گروه های قومی در ایران تجزیه طلب نیستند. اما بنا نیست با خوش بینی کاذب عنان مهمترین کارها در شکل گیری ایران پس از آزادی را به دست کسانی دهیم که از اهلیت آنها اطمینان کافی نداریم. لذا باید بر همه مردم ایران محرز گردد که شورای مدیریت دوران گذار خواسته یا ناخواسته در بازی شوم تجزیه طلبان و دشمنان واقعی ایران زمین قرار ندارد.
نخست - این سوال مطرح می شود که اقلیت های قومی که نمی توانند خود را مدیریت کنند چطور قرار است گذار یک کشور را به دموکراسی مدیریت کنند؟ هنوز در حزب دموکرات کردستان آقای عبدالله مهتدی و مصطفی هجری به یک حرف واحد درباره ایران نرسیده اند.
دوم - این سوال مطرح می شود که تکلیف اختلافات این گروه های اتنیکی چیست؟ آیا مشکل تعامل حزب تضامن با حدکا یا کومله یا جنبش ملی بلوچستان و فدرال دموکرات آذربایجان و ... حل شده است که اکنون بتوانند در مدیریت دوران گذار نقش داشته باشند؟
سوم – اینکه هرچه بگردیم در میان گروه های قومی یا به قول حضرات اتنیکی نمی توان نام دو گروه قومی داخلی را پیدا کنیم. مگر به قول آقای شریعتمداری قرار نیست بین تجزیه طلبان و هویت طلبان تفاوت قائل شویم؟ چرا نام یک نفر از هیچ ایل و قوم داخلی مثل لر های بختیاری، قشقایی، لک ها، مازندرانی ها، گیلکی ها، خاوری ها و ... در بیانیه ها و نشست ها برده نشده است؟
چهارم - گیرم که بتوان 10 گروه تجزیه طلب را به عنوان نماینده ی اقوام ایران شناسایی کرد، چه کسی این آقایان را به عنوان نماینده ی ایرانیان پارسی به رسمیت شناخته؟ آقای شریعتمداری و حسن اعتمادی با چه ساز و کار دموکراتیکی خود را نماینده ی مردم ایران می دانسته و تشکیل شورای مدیریت گذار داده اند؟
ایجاد تشکیلاتی به نام شورای مدیریت گذار اتفاقی است که در آینده دور یا نزدیک خواهد افتاد. چه آنکه تصمیم به برپایی چنین شورایی در جایی گرفته شده که حتما بودجه اش را از قبل تامین کرده و اهداف آن توسط کسانی طرح ریزی شده که آن را تامین مالی کرده اند.
برند اپوزیسیون امروز تبدیل به یک ابزار دست شده برای مطرح شدن نام و تامین نان عده ای که کمترین قرابت و نزدیکی را با رویداد ها و وقایع کف خیابان دارند. روزانه در ایران، نقطه ای در این کره ی خاکی که به اندازه بقیه ی وسعت آن فرهنگ و عظمت تمدنی در خود جای داده، اعتراضات مدنی و اعتصابات صنفی به خاطر ندانم کاری و بی عقلی همان عده ی تصمیم گیر به هدر می رود. صدایی که از حنجره ی کارگران و معلمان در می آید تا کی نباید در گوش اپوزیسیون فرو رود؟
آقایان! شنیدن نیاز واقعی مردم این همه سازمان و تشکیلات عریض و طویل نمی خواهد. یک دل دردمند نیالوده به تزویر و ریا و یک جیب خالی از پول های سیاه هم می تواند بشنود و هم می تواند به این جریان سیل خروشان حاکم برانداز کمک کند. برای نجات ایران تا دیر نشده کمر همت ببندیم کاین درد مشترک هرگز جدا جدا درمان نمی شود.