بزرگداشت خاطره حکومت ملی آذربایجان در استکهلم
در 16 دسامبر سال 2018 در استکهلم مراسم بزرگداشت خاطره حکومت ملی آذربایجان برگزار شد برگزار کننده این مراسم مرکز فرهنگی اذربایجان در استکهلم بود در این مراسم سخنرانان آقایان امین بیگلی،اسد صادق و بابک آزاد درباره اهمیت حکومت ملی اذربایجان به رهبری پیشه وری سخنرانی کردند و همچنین شرکت کنندگان یاد و خاطره جان باختگان این واقعه تاریخی را گرامیداشتند از شما دعوت می کنیم به گزارش دیداری این مراسم که به زبان تورکی است توجه فرمائید
پس از سالها انتظار و مبارزه با ستم جگر سوزآریائیان، سرانجام کبوترهای آبی آزادی از افق شفقین آسمان پدیدارشدند.آنها گقتند : آزادی از راه رسیده است! اینبار نیز آزادی کبوتری بود آبی رنگ ، نشسته بر شانه ی گرگی خاکستری!...که در دل شبهای تاریک برای وطنش می نالید! جلودار انها مردی از تبار ترکان فکور و جسور اوغوز بود. توشه اش اندیشه بود و پیشه اش آزادی او پیشه وری بزرگ بود! او تنها نبود! انبوه خلق یاورش بودند. او پیام آور حریت برای ملتی بود که تشنه رهایی بودند! درآنروزها چقدر مردم شاد گشتند! گلهای لبخند در چهره ها باز شدند.حتی مادران داغدیده ای که فرزندانشان در راه آزادی آذربایجان به شهادت رسیده بودند از ته دل خوشحال شدند.همه جا گل بود و سرود! دختران تورک ، شعر غزی می خواندند و چیچکهای درختان سیب به آواز آنها گشوده می شد! قوپوزها نواخته می شد، کودکان ماهنی می خواندند،همه لزگی می رقصیدند و یاللی می رفتند! نونهالان آذربایجان بسیار شاد بودند! آینده در دستهای آنان بود،همانند دسته ای از گلهای وحشی خوشرنگ و خوشبو!همه اماده بودند،... ومنتظر ظهور یک تغییر بزرگ،قرار بود 24 سال بعد از ستم سیاه آریایی، حادثه بسیار مهمی در آذربایجان اتفاق افتد! زبان مادری ملت آذربایجان از اسارت آزاد شده بود! کتابهای آنادیلی نوشته شده بودند، دیگر کسی« بابا نان داد!» نخواهد خواند! مدارس شروع شده بود،بر روی تخته های سیاه کلماتی درخشانتر از خورشید نوشته می شدند!همه چیز با آ ذربایجان شروع شده بود! کودکان و نو جوانان مبهوت زیبایی وروانی زبانشان شده بودند! آنها فهمیده بودند که زبانشان چون عسل شیرین است، و وطنشان چون لعل قیمتی!مکتب ها دیگر حکم زندان را نداشت! شادی بود و اندیشه ، و ورزش بود و جنب و جوش! حنی بزرگسالان نیز آمده بودند! زبان تورکی هزاران ساله را باید یاد گرفت، زبان مادری را می باید مقدس شمرد! همه علوم به زبان تورکی آذربایجانی نوشته شدند! وقت بسیار کم بود، اما کتاب بعد کتاب منتشر می شد! دانشگاه تبریز افتتاح شد! سیل دانشجویان بسوی تحصیل روان گردیدند! هیچ در بسته ای در برابر ورود به دانشگاه وجود نداشت! مردم نیز خود دست بکار شده بودند، تمام اسامی تحمیلی آریاییان برچیده شد! ملت قلم برداشتند و زبان مقدس ترکی آذربایجانی راهمه جا نوشتند! در روند اصلاح جامعه پیشه وری چقدر توانا و دانا بود! او لحظه ای تنها نماند، با مردم زیست و همراه با مردم به شهادت رسید! او ستارخان زمان خود بود، او اندیشه های مشروطیت را احیا کرد، و نام سردار ملی را زنده تر! میلیونها آذربایجانی به میدان امده بودند، انروز آذربایجان سرافراز شده بود، تبریز می رفت تا بار دیگر جهان شهر روزگار خود شود! اما حریت اذربایجان در معرض خطر بود! دشمنان تشنه خون ما بودند و مرگ ما را می خواستند! جوانان دلاور ما فداکارانه جنگیدندو مردانه در خون خود غلتان شدند! از بهار آزادی آذربایحان کمتر از یکسال نگذشته بود! عفریت آریایی به سراغ ما آمد !گلوله ها شلیک شدند و بزرگان ما به شهادت رسیدند! در آنروزهای تلخ دههاهزار نفر کشته شدند، و همین تعدادبه اسارت در آمدند و یا مال و ناموسشان به تاراج رفت. دارها بر پا شد و آزادیخواهان یکی بعد از دیگری بر دار شدند! وای برما، وای بر جهان ، و وای بر آتش آریایی منفوری که کتابهای آذربایجانی ما را همانند جوانان رشید ما سوزاند! و کتابهای ما 72سال است که همچنان می سوزند! اول مهرماه هر سال زبانمان در دهانمان گرفتار آتش فاشیسم آریائیان می شود! و اما آتش شومش هر سال شعله ورتر از سال پیش! این داغ سوزناک را بر روی زبانت حس می کنی!؟ هر سال زبانمان دردناکتر از سال پیش در دهانمان می سوزد،....و ما سوختگان به چه دلیل این چنین ساکتیم!؟