فیلسوف ما سروش و عاقلان را اشاره ای کافیست
فیلسوف ما سروش
و
عاقلان را اشاره ای کافیست:
تعجب نکنید، اگر می بینید که در سه هزارهی میلادی، ملّایی دو تومانی، نیم قرن در کشوری چون ایران، آنهم در مقام معاون خودِ خودِ خدا دارد ملّاشاهی می کند.
نه، به هیچ روی، جای هیچگونه شگفتی، حیرت و تعجبی نیست. زیرا این تنها "کَل علی و مشتی حسن و حاجی آقای های"بازار تهران و سبزی فروشان بازار اصفهان نبودند که نگذاشتند طایر ماشینی که ملّا خمینی هشتاد ساله در آن بود، روی زمین بیفتد.
بسیاری از سران احزابی که دورانی سیاست را نیز تجربه کرده بودند و در پارلمان سیاسی کشور نماینده و در دولت نیز چندین وزیر داشتند، در میان دو کاندید رهبری سیاسی، یعنی "ملّا خمینی هشتاد سالهی رساله نویسی که حتّا دوجملهی فارسی را به لحاظ گراماتیکی و قرادادن فعل و فاعل و مفعولنمی دانست"، و"دکتر شاپور بختیارکه دارای دو دانشنامهی دکترای فلسفه و حقوق سیاسی از سوربُنِ فرانسه و به چار زبان : فرانسه، انگلیسی، عربی و فارسی مسلط بود"، همگی آنها به اتفاق و افتخار، ملّا خمینی را برگزیدند.
ازچنین جماعتی، چه انتظاری دارید تا طنزی سیاسی اززبان یک فیلسوف را به درستی درک نماید.
آنهم فیلسوفی که یک تنه و با شجاعت تمام، البته باهنرمندیِ فیلسوفانه ای، توانسته است دین و آیین غلط ۱۴۰۰ ساله ای را بدون حمله ای صلیبی، به کمک فلسفه، تاریخ و علم کلام اسلامی ، به یکباره بشکند و آنرا سربسته که"عاقلان را اشاره ای کافیست "باطل اعلام کند "و بگوید:
حضرت محمد ص:؟؟؟!!!
"انسانی کاملا دروغگو بوده، هرگز هیچ فرشته و جبراییلی نیامده و هیچگونه سخن یا کلامی از آسمان بر زمین نباریده، کتابش را هم نه قرآن بلکه (خوابنامهی محمد) بنامید."
پرسش من از آنان که جناب سروش را در ارائهی این چنین طنز بزرگی، ندانسته سر زنش میکنند این است که: با چنین پرونده ای بر یک فیلسوف، چگونه نمی توان به آسانی فهمید و درک نمود که او با این جمله های ستایشگرانهی کاملا تمسخر آمیزِ خود، دارد چندین جُکِ سیاسی در بارهی ملّا خمینی میگوید؟
اکنون به جمله های گفته شده از زبان جناب سروش در بارهی ملّا خمینی اندکی توجّه کنید:
۱ ـ خمینی فقیه درجه یک بوده است؟!!!
۲ ـ هیچکس به لحاظ علمی به پای او نمی رسد؟!!!!!!!
۳ ـ برای اینکه ملّا خمینی بزرگترین رهبری بوده است که در تاریخ ایران ظهور کرده که در استقبال آمدن و و بدرقهی وفاتش، مردم آنچنان گرد آمده باشند.؟!!!
۴ ـ در تاریخ ایران، رهبری نداشتیم که این چنین در دل مردم جای داشته باشد.؟!!!!!!
۵ ـ ملّا خمینی، باسوادترین مردم این کشور ازاول دوران شاهانِ هخامنشی تا روزگار حاضر بوده است؟!!!!!!!!!
۶ ـ شاهِ ما یک جوان از سویس بر گشته بوده که حد اکثر یک دیپلم داشته است.
۷ ـ ملّا خمینی نه تنها از شاه ما که از شاهان انگلیس و فرانسه و مثلا "ناپلیون بنا پارت"هم باسوادتر بوده است .؟!!!!!
۸ ـ نادرشاه کجا و ملّا خمینی کجا؟ رزاشاه و نادرشاه، سوادِ خواندن و نوشتن نداشته اند، امّا ملّاخمینی در حوزهی علمیه قم ، در بارهی چگونگی وضو و دستنماز و مبطلات روزه درس خوادنده است.
۹ ـ ملّا خمینی در تاریخ ما واقعا یک انسان بی نظیری بوده است. جای مقایسه نیست:
"چه نسبت خاک را به عاکمِ پاک؟!!!!!!!!!"
شما اگر مجموعهی این جمله ها را آنهم امروز، جلوی حتّا یک مرغ سرخ کرده نیز بگذارید، قاه قاه خواهد خندید.
چرا؟ چونکه می داند به راستی یک فیلسوف بزرگ، چه زیبا مردی ابله و "ملخوگونه"را که از در تصادفِ روزگار، مانند "ملخوی افسانه ای قصّه ها"به دولت رسیده است، مسخرهی عام و خاص نموده است.
اکنون به هرکدام از بندهایی که این فیلسوف شجاع و بزرگِ شکنندهی دین ارتجاعی اسلام گفته است توجّه کنیم :
بند ۱ ـ ملّا خمینی فقیه درجهی یک بوده است.
پاسخ: هر کَس می داند که: جناب سروش، بیش و پیش از هر کَسی، می داند که ملّاخمینی حتّا آیت الله نبوده و بنا بر مصلحت و ترحم آیت الله شریعتمداری، به آیت اللّهی رسیده است. "مسخرهی نخست"
۲ ـ هیچکس در ایران، به "لحاظ علمی"به پای او نمی رسد.
پاسخ ـ همهی خوانندگان و شنوندگانِ سیاسی ایران ، بویژه آنانی که سخنان وانتریوهای
خارج از کشور جناب سروش را شنیده و از دانش فلسفی و علمی او آگاهند، می دانند که این جملهی جناب سروش، با توجه به دانش او در بارهی دانشمندان و علمایی مانند: مولوی، امام محمد غزالی، خیّام، ابن سینا ، رازی و سُهرردی، میرداماد، داشته است، چنین چیزی در بارهی ملّایی به نام خمینی می گوید، دقیقا به سخره گرفتنِ ملّایی چون خمینی است. "مسخرهی دوم"
۳ ـ برای اینکه ملّا خمینی بزرگترین رهبری بوده است که در تاریخ ایران ظهور کرده که در استقبال آمدن و و بدرقهی وفاتش مردم آنچنان به پا خواسته باشند.
پاسخ: درین قسمت، فیلسوف ما ضمن انگشت گذاشتنِ بر یک واقعیت، که ازدحام توده ای از استقبال و بدرقهی مرگ اوست، تلویحا میگوید که توده ها گاه مسحور و دیوانهی شخصیت های کذایی چون ملّا خمینی و هیلتر روزنامه فروش خیابانها آلمان نیز میگردند و جنون زده می شوند. درین باره از کلمهی "مگر اینکه توده ها دیوانه باشند استفاده کرده است"به این معنی که ،این از جنون زدگی توده ها بوده است.
۴ ـ در تاریخ ایران، رهبری نداشتیم که این چنین در دل مردم جای داشته باشد.
پاسخ: خوب، به راستی که جنون زدگی مردم "کوچه و بازارِ تهران و تره بارفروشان و حتّا روشنفکران غضب کرده و کینه توزو بی سوادِ"در آن دوره آن چنان که او میگوید به دنبال آن دیوانه راه افتاده بودند. مراد اواز گفتنِ چنین جمله ای، دقیقا مسخره کردنِ آن مردم و روشنفکران هر دو، می باشد.
۵ ـ ملّا خمینی،باسوادترین مردم این کشور ازاول دوران شاهانِ هخامنشی تا روزگار حاضر بوده است؟؟؟!!!
پاسخ:
این جمله دیگر، خنده دارترین بخش به سخره گرفتن ملّاخمینی از سوی دانشوری مانند جناب سروش است. اگر کسی این جمله را از زبان سروش شنیده است و ضمن روده بر شدنِ از خنده، به وی سدها آفرین نگفته باشد، به راستی که مسخره تر از خودِ ملّا خمینی خواهد بود.
بدین معنا که او نمی داند، فیلسوفی مانند سروش در بارهی بزرگی شاهانی چون کورش، داریوش، و بزرگانی در دانش، چون علی اکبر دهخدا، محمد علی فروغی ، بهار، دکتر ارانی و مصدق و.و. می دانسته است. اگر می دانسته و آن چنان جمله ای گفته است، پس آبرویی برای نادانی ملّا خمینی باقی نگذاشته است.
۶ ـ محمدرضا شاهِ، یک جوان از سویس بر گشته بوده که حد اکثر یک دیپلم داشته است.
پاسخ:
یعنی چنین بپنداریم که جناب سروش، به اندازهی هیچکدام از ما دانش و بینش ندارد تا بداند که
محمد رضاشاه مسلط به سه زبان فارسی، فرانسه و انگلیسی بوده است، خلبانی می دانسته و، بر قدرتهای غربی و آمریکا بر سر مسئلهی اوپک هنرمندانه جنگیده و پیروز نیز گشته است. بر کشور عراق و صدام، بدون جنگ آنچنان پیروز شده که صدام را به دست بوسی خود تهران آورده است. امّا ملّا خمینی، در جنگی که کشور و ملت را به تباهی کشانده، جام زهر نیز نوشیده است؟!
۷ ـ ملّا خمینی نه تنها از شاه ما که از شاهان انگلیس و فرانسه و مثلا "ناپلیون بنا پارت"هم باسوادتر بوده است .
پاسخ:
شنونده اگر نداند که جناب سروش، از پادشاهانی چون ناپلئون فرانسه و یا شیردل انگلیس خبر نداشته است، شاید بپذیرد که سروش درین زمینه بی سواد بوده و چیزی گفته است. امّا اگراز آگاهی ودانش سرشار سروش با خبر باشد ، می داند که با این مثال، درازای به سخره گرفتن سروش، از ملّا خمینی را تا کجا کشانده است. "مسخرهی هفتم"
۷ـ نادرشاه کجا و ملّا خمینی کجا؟ رضاشاه و نادرشاه، سوادِ خواندن و نوشتن نداشته اند، امّا ملّاخمینی در حوزهی علمیه قم : در بارهی چگونگی وضو و دستنماز و مبطلات روزه درس خوانده است.
پاسخ: خوب دیگر تو حدیث مفصل بخوان ازین مجمل.
یعنی این که انسانی ظریفنگر و با دانش چون سروش، ازبزرگی کار نادر و درایت کشورداری او خبر نداشته است که کشور را از دست عثمانیها ، روس ها و شورشیان افغان پس گرفته، ملّا ها را به قم باز گردانده، مالیات، زکات را از آنها گرفته و به ارتش دلاورکشور داده، نخستین مجلس بیست هزار نفری را در دشت مغان ایجاد کرده و پادشاهی انتخابی را بر پای داشته است و نیز برای نخستین بار حکام سعودی را مجبور به پذیرفتن مسلمانان ایرانی در مراسم حج کرده، نمی داسته است؟! "مسخرهی هشتم"
۸ـ ملّا خمینی در تاریخ ما واقعا یک انسان بی نظیریی بوده است، جای مقایسه نیست و:
"چه نسبت خاک را با عالمِ پاک؟!"
پاسخ:
این سخن ستایشگونهی پایانی فیلسوف ما، با آن بند شعر، به راستی اورا نه تنها در زمرهی فیلسوفانه ظریفنگر و تیزبین قرار می دهد بلکه، اورا استادی طنز پرداز نیز می شناساند.
به راستی که خمینی در تمامی جهات، از دانش گرفته، تا اطلاعات جهانی، نشست و بر خواستی متمدنانه و قیافه و سر وضعی امروزین، آنچنان بی بهره بوده است که نطیرش را در تاریخ نمی توان دید.حتّا از سخن گفتن فارسی و عربی، با وجود اینکه سالها در ایران و هم در عراق زندگی کرده بود، کاملا عاجز بوده و تا تاریخ هست و بشریت، مورد تمسخر روزانهی همهی آحادِ مردم است. بطوریکه هر گز نتوانست در یک کنفرانس بزرگ جهانی، یا در یک میز گردی با رهبران جهان امروزین دور میزی به درستی بنشیند و بر سر سفره ای مجلل و مدرن، بتواند خوراکی آنچنان بخورد که دیگران بر او نخندند.
پس می بینید که فیلسوف ما چگونه درین جمله او را به درستی بی نظیر شناسانده است. به راستی همانطوری که جناب سروش به طنز گفته است، ملّا خمینی به لحاظ همهی نکات منفی و خنده داری که باید یک نادان داشته باشد، بی نظیر و بی بدیل جهانی بوده است و او درین طنز، چه زیبا آنرا نمایانده است.
سروش، خمینی را به راستی همان "ملخوی"داستانها قرار داده است که درعین پخمه ای و نادانی، بر سرِ زبانهاست. البته آن ملخوی قصّه ها در هرسه رویدادهای ناگوار، تصادفا نجات می یابد و میگوید :"یک بار جستی ملخو دوبار جستی ملخو! بار سوم یا ملخو!". که بار سوم پیروز می شود و به وزارت و گنج و آسایش می رسد. امّا این ملّا ملخوی پیرِ خرّفت، آنقدر نادان و پخمه تربود که "جام زهرش خوراندند و مرد.
اگر کَسی این استدلال را نپذیرد که جناب سروش، همهی آن گفته ها را به طنزنگفته باشد، باید این را پذیرد که وی شدیدا تهدید به مرگی مرموز تر از سلمان رشدیشده است. تهدیدی نه تنها به جان خود او بلکه بر خانواده و جان فرزندانش. تهدیدی به مرگ، آنچنان سازمان داده شده و مخفی که فقط خودِ او از آن با خبر باشد و بس. در غیراینصورت، شدنی نیست که فیلسوف شجاع ما، پس از:
"رَد کردنِ و حذف جبراییل، انکارِ وحی آسمانی، پیاده کردنِ محمد از شتر پیامبری و نامگذاریِ کتاب مسلمانان به "خوابنامهی محمد به جای قرآن"بیاید و یک انسان ابله و احمق "ملخو گونه ای "را آنچنان بستاید که:
"نه کورش به گردش برسد ونه زکریا رازی، نه ابن سینا و محمد علی فروغی و نه ناپلیون و پادشاهان انگلیس.؟!
پایان سخن اینکه : اگر فیلسوف بزرگ اسلام شکنِ ما، چیزی نمی دانسته، آن یک چیز است وبس. اینکه:
در میهنِ ما، عاقلی نیست تا به اشاره، مطلبی گیرد.
یا بگفتهی فرزانهی توس:
به یزدان اگر ما خرد داشتیم کجا این سرانجامِ بد داشتیم؟!
ازیز دادیار