برباد رفتن یکشبه اعتبارهای سیاسی
عنوان اصلی مقاله:
سیستم اعتباری سیاسی و برباد رفتن یکشبه اعتبارهای سیاسی
«سیستم اعتباری اجتماعی» زمانی به عنوان یک سیستم جدی و با برنامه، مورد توجه قرار گرفت که دولت چین اجرای آزمایشی این سیستم را در برنامه کار خود قرار داد، که ظاهرا در سطح محدودی نیز پیاده کرده است. این سیستم جدید که مجهز به پیشرفتهترین تکنولوژی شناسایی شهروندان چینی است، میتواند نقض قوانین شهری، از جمله عبور از چراغ قرمز را همراه با مشخصات کامل فردِ خاطی ضبط نماید. مکانیزمهایی در این سیستم کنترل و اعتباردهیِ اجتماعی تعبیه شدهاند که فرد خاطی در صورت تکرار یک خطا نمره اعتباری منفی دریافت میکند. این امتیازی منفی میتواند بعدها در هنگام تقاضای کار یا نقل مکان به شهر دیگر و یا ورود به دانشگاه مشکلساز باشد.
در گذشته تصور وجود چنین سیستمی فقط از طریق داستانها و فیلمهای تخیلی امکانپذیر بود. برای مثال در یکی از مجموعههای سریال آینه سیاه (black mirror) جامعهای به تصویر کشیده میشود که شهروندان آن میتوانند از طریق یک برنامه کامپیوتری، که روی تلفنهای همراهشان نصب شده است، به یکدیگر امتیاز منفی یا مثبت دهند. امتیازی که فقط بر اساس سلیقه امتیاز دهنده تعیین میشود، که آیا او از برخورد شما راضی بوده است یا خیر. در این جامعۀ فرضی، هر اندازه شهروندان امتیازهای مثبت بیشتری دریافت کنند از امکانات اجتماعی و شهری بهتری برخوردار میشوند. جامعهای که حتی تصور تحقق آن بسیار ترسآور و وحشتناک است.
این سیستم، به جز دولت چین که ظاهرا طرح آزمایشی سیستم اعتباری اجتماعی را آغاز کرده است، خوشبختانه در هیچ کشوری پیاده نشده است، مضاف بر اینکه سیستم مزبور اساسا در کشورهای دمکراتیک امکان اجرا ندارد، و همچنین، دولتهای استبدادی مانند جمهوری اسلامی نیز بهطور کلی فاقد تواناییهای تکنولوژیک لازم برای اجرای این طرح هستند.
اما در عین حال باید به این واقعیت توجه داشت که وسایل ارتباط جمعی اینترنتی مانند فیسبوک، توئیتر، تلگرام و ایستاگرام، امروزه علاوه بر انتشار اخبار، تصاویر و شرححالهای فردی و جمعی، در نقش یک سیستم اعتباری و امتیازدهی نیز ظاهر میشوند، که میتوان آن را «سیستم اعتباری عمومی» نامید. با این تفاوت که کنترل این سیستم در دست یک دولت و حکومت خاص نیست؛ البته اگرچه دولتها و قدرتهای سیاسی و اقتصادی نیز سعی میکنند با تبلیغات و پخش اخبار موردنظر خود و یا حتی جعل خبر، از مکانیزم اعتباردهی و اعتباربخشی این وسایل ارتباطی حداکثر بهره را ببرند.
این یک واقعیت غیرقابل تردید است که در دنیای امروز، اینترنت و رسانههای جمعیِ آن، بخش جداییناپذیر از فضای عمومی جوامع بشری، که سیاست یکی از موضوعات مهم آن است، شدهاند. به طوری که که میتوان گفت، بهویژه در کشورهایی که از اینترنت و تلفنهای همراه هوشمند بهنحو گسترده و همهگیر استفاده میشوند، این وسایل ارتباط جمعی، فضای عمومی و سیاسی جامعه را، بسیار بیشتر از رسانههای رسمی، تحت تاثیر جدی خود قرار میدهند و حتی کنترل میکنند و به دنبال خود میکشانند.
تاثیرگذاری و کنترل رسانههای اینترنتی اما معمولا از دو طریق صورت میگیرد. یا از طریق اخباری که پخشکنندگان آن مدعی واقعی بودن آنها هستند؛ و یا از طریق انتشار نظرات و عقاید فردی و یا جمعی و گروهی. نظرات و عقایدی که معمولا به عنوان ایدههای علمی، متکی بر فاکتها و بنابراین قابلقابل بحث ارائه نمیشوند، بلکه به عنوان یک حقیقت مطلق اعلام میگردند. اخبار و نظراتی که امتیاز و یا به زبان فیسبوکی لایک نیز میگیرند.
در این سیستم که میتوان آن را «سیستم اعتباری سیاسی» نامید، هر اندازه تعداد امتیازها و لایکها بیشتر باشند احتمال حقیقی و قابلباور بودن اخبار و عقاید و شرح حال نیز بالاتر میروند. اما آیا میزان بالای امتیازها میتواند دال بر حقیقی بودن یک خبر یا نظر و شرح حال باشد؟ میدانیم که تجربیات گوناگون بارها خلاف این ادعا را نشان دادهاند، به طوری که برخی دوران و فضای عمومی جدیدی را که توسط رسانههای اینترنتی بوجود آمدهاند، دوران پسا-حقیقت مینامند. دورانی که یک نظر و عقیدۀ بدون پشتوانۀ لازم علمی، لباس حقیقتِ مطلق بخود میپوشاند. دوران و فضایی که به همین دلیل، اصول اخلاقی مانند شفافیت، آزادی و استقلال اندیشه را میتواند در معرض خطر جدی قرار دهد و تشخیص دروغ و حقیقت را دشوار سازد.
سیستم اعتباری سیاسی اما بر خلاف سیستم اعتباری اجتماعی، که دولت چین قصد پیاده کردن آن را دارد، به دلیل اینکه مالکیتناپذیر است، آنتی تز و پادزهر درونی خود را نیز در اختیار دارد. نبود یک مالکیت یگانه بر دنیای اینترنت و رسانههای اینترنتی موجب میشود که، علی رغم پخش بسیار گسترده اخبار و نظرات غیر واقعی و یا دروغ، به دلیل باز بودن و ماهیت دموکراتیک و پلورال اینترنت، سرانجام و در نهایت، غیرواقعی و دروغ و نادرست بودن این اخبار و نظرات برملا شوند. در واقع همین مکانیزم است که سرانجام، حتی با وجود امتیازات بالا به یک نفر که مدعی یک نظریه خاص است، انگیزه و ماهیت اصلی نظرات وی را کشف و برملا میکند و صحت و درستی آنها را با وجود امتیازهای بالای اولیه به مردم نشان دهد.
برای نمونه میتوان به اخبار منتشر شده پیرامون اختلاس و دزدی در پرونده پتروشیمی اشاره کرد که یکی از متهمین آن مرجان شیخ الاسلامی همسر مهدی خلجی است. با توجه به اینکه صحت اختلاسهایی که تا کنون توسط کارگزاران و مدیران جمهوری اسلامی صورت گرفته است کاملا ثابت شدهاند، میتوان حدس قریب به یقین زد که اختلاس اخیر و نقش ایشان نیز داستانی است واقعی، بهویژه با سوابق و مسئولیتهایی که نامبرده در جمهوری اسلامی داشته است.
موضوع مورد بحث اما مرجان شیخ الاسلامی نیست، بلکه همسر ایشان است که در سالهای اخیر یکی از نظریهپردازان مطرح در بین اپوزیسیون جمهوری اسلامی بوده است. نظریهپرداز و فعال سیاسی که عقاید و گفتههایش وسیعا پخش میشدند و امتیازهای نسبتا بالایی نیز میگرفتند. بهویژه موضع سیاسی وی مبنی بر حمایت از تحریمهای اقتصادی و سیاسی جمهوری اسلامی توسط آمریکا، تحریمهایی که اگر برای مردم ایران نتیجهای جز رنج و ملالت اقتصادی بهدنبال نداشتهاند، برای شرکتهایی که تخصص اصلیشان دور زدن تحریمها است، آب و نان فراوان داشته و دارند.
اینجاست که شفافیت و مالکیت ناپذیری و جریان آزاد اینترنت سرانجام ماهیت اصلی نظریات سیاسی چنین افرادی را آشکار میکنند و در یک لحظه همه امتیازهای مثبت و لایکها که سرمایه سیاسی این افراد بودند را بر باد میدهند. جالب اما واکنش مهدی خلجی به اخبار اختلاس همسرش میباشد که اتفاقا نشاندهنده همان روش سوخته و معمول در ارائه یک نظر و عقیده از طریق یک یادداشت کوتاه است که قصد دارد دیدگاه خود را به عنوان حقیقت مطلق تحمیل نماید. این روش، که به جای پاسخگوییِ شفاف و ارائه فاکت، صرفا به تحلیل و انگیزهیابی مخالفین خود پرداخته است، نه تنها کمکی به شفافیت بیشتر نمیکند بلکه بر بیاعتمادی بیشتر و پروسه تبدیل شدن ایشان به یک مهره سوخته سیاسی در نزد ایرانیان شدت میبخشد.