روشنفکر و اندیشهپرداز ایرانی باید با گوشت و پوست و خون خود به این دریافت دست یابد که بدون حل مسئلهی کُرد در خاورمیانه، هیچ امکانی برای استقرار "بهشت خوشبختی"ملت او و دیگر ملتها در منطقه وجود نخواهد داشت و او نه تنها در برابر آزادی ملت کُرد در ایران بلکه در ترکیه و سوریه و عراق متعهد و مسئول خواهد بود ...
نخست: روشنفکر "نقاد""قدرت"و "جامعه"است، روشنفکر با "حقیقت"پیوند دارد...."روشنفکر"، تنها یک تعریف دارد: "روشنفکر"، "روشنفکر"است.
دو: روشنفکر از منظر کسی که نسبت به روایط انسانی ناعادلانه و ظالمانه حساس است سخن میگوید و نارضایتی خود را اعلام میکند.
عدالتخواهی و ستم ستیزی اقتضا میکند روشنفکر هرگاه لازم باشد نسبت به سیاستهای جاری انتقاد کند، نسبت به انحراف از حقیقت به هر میزان حساس باشد و چشمها را بر مناسبات و روابط ناعادلانه نبندند. گفتمانها معمولاً از این جا آغاز میشوند.
سه: اما پای روشنفکر چگونه به سیاست باز میشود؟
روشنفکر با توجه به تعهد به حقیقت، وارد حوزهی عمومی میشود و چون در حوزهی عمومی، باید وارد معرکهی "نقادی قدرت"شود، پای او به سیاست باز میشود. به عبارت بهتر، "روشنفکر، مرتکب سیاست میشود."
حساسیتهای اخلاقی و عدالتخواهی روشنفکر در کنار ذهن نقادانهی او، یک نتیجهی دیگر نیز به دنبال خواهد داشت: روشنفکر، مرزبندیهای سیاسی را درنوردیده و به نحو فراگیر و گسترش یابنده، بازتاب صدای عدالتخواهی و آزادی و مبارزه با بیاخلاقیها، نامردمیها و جفاکاریها خواهد شد.
چهار: ما کُردها چه اندازه مسئلهی ملت کُرد در جهان امروز را "اندیشه نگاری"، "واقع پردازی"و "حقیقتنمایی"کردهایم؟ و چه اندازه تلاش کردهایم دیگران را با مسئلهی کُرد آشنا کنیم؟ چه مقدار ایشان را به قتاعت رسانیدهای؟ و مهمترین پرسش شاید این باشد: آیا متدهای ما برای ورود به گفتمان کُرد درست بوده است؟
پنج: اهمیت نگاری مسئلهی کُرد در جهان امروز پیوستگی افراد بشر با یکدیگر لحظه به لحظه بیشتر میشود، همه چیز در جهان امروز به هم پیوند خورده است، فضای مجازی و رسانهای بیش از پیش، انسانهای جهان را به هم نزدیک کرده است، احساس مسئولیت جمعی نسبت به هر رویدادی در جهان ایجاد شده است و هر مسئلهای در جهان، اکنون مسئلهی تمام بشریت است.
از سویی دیگر تجربهی سالهای اخیر به روشنی نشان میدهد سرنوشت کل ملتهای خاورمیانه، نمیتواند جدا از یکدیگر باشد و تقریباً هیچ مناقشهای نمیتوان یافت که در یکی از کشورهای منطقه روی دهد و بر سرنوشت بقیهی خاورمیانه تأثیر نداشته باشد.
با درست کردن پیش فرضهای بالا، اکنون هر نو ع توسعه در بخشی از جهان "انسانی، اجتماعی، فرهنگی، حقوقی، زیست - محیطی و..."توسعهی تمام بشریت و هر ستمی در گوشهای از جهان به تبع، ستم به تمامی انسانهاست. و نکتهی مهمتر افزایش شتاب تأثیرگذاری رویدادها در جهان بر یکدیگر و بر انسانهاست.
مسئلهی کُرد نیز از این قاعدهی نوین بیبهره نیست و هم از منظر انسانی، هم حقوق بشری، هم مصلحتهای منطقهای و هم قاعدهبندیهای جهانی از این ویژگیها بهره می برد.
کُردستان اکنون جزئی از سرنوشت یک منطقهی جغرافیای حساس به نام خاورمیانه و خاورمیانه نیز بخشی از جهان آن هم با بیشترین حساسیتها و تأثیرگذاریهاست.
مسئلهی کُرد اکنون موضوعی است که خود را بر تمام جوامع و نظامهای سیاسی منطقه تحمیل کرده است، به موضوعی فراتر از مرزهای مکانی ارتقا یافته است و هم به لحاظ نمادین و نیز در عرصهی واقعیت جاری، به یک چالش جهانی تبدیل شده است.
اما مسئلهی کُرد چرا "یک مسئلهی جهانی"است؟
- جنبهی بین منطقهای مسئله ، نمونهای منحصر به فرد که به دلیل پراکندگی کُردها در چهار کشور، از آن تعبیر به "کولونیالیسم بین دولتی"میشود.
- جنبهی خاورمیانهای مسئلهی کُرد
- جنبهی جمعیتی ملت کُرد "با جمعیتی بیش از چهل میلیون نفر هنوز هم تحت سلطه هستند".
- جنبهی منابع زیرزمینی و رو زمینی "از بزرگترین مناطق نفتی منطقه و جهان و دارای بیش از ٨۰درصد آبهای شیرین خاورمیانه"یا موقعیت ژئواستراتژیک - ژئواکونومیک کُردستان.
- جنبهی تاریخی تحت سلطهگی ملت کُرد و تداوم آن به شکل کلاسیک زورمدارانه و همچنین سیاست های فرهنگی انکار و ذوب تدریجی.
- جنبهی اهمیت استراتژیک کُردستان به دلیل قرار گرفتن در مسیر شمال - جنوب و شرق- غرب.
- جنبه ی روانی- اجتماعی مسئلهی کُرد و تأثیر آن بر وجدان عمومی جهانی
مسئلهی کُرد چه ابعادی دارد؟
- بعد جهانی
- بعد منطقهای
- بعد ژئواکونومیک - ژئواستراتژیک
- بعد تاریخی
- بعد حقوقی
ویژگیهایی که بدان اشاره شد و ورود همهی این متغیرها به عصر نوین با شتاب فراوان تغییر، شطرنج خاورمیانه را از هر زمان پبیچیدهتر ساخته است و در این میان مسئلهی کُرد یکی از این پیچیدگیها و بلکه مهمترین آن است.
مسئلهی تحت سلطه، ماندن ملت کُرد اکنون به تودهی بدخیمی تبدیل شده است که در صورت نپرداختن به آن، موجودیت خاورمیانه را با تهدید جدی روبهرو خواهد ساخت. تودهای که از زخم سلطه بر ملت کُرد آغاز و با کشتار و نابودی و سیاستهای انکار و امحا و تجزیه و...تداوم یافت. وضعیتی که بر اثر تداوم سلطهگری، دور باطلی پدید آورده که در نخستین گام، گروه سلطه را گرفتار تبعات خود نموده است و بر اثر پافشاری بر تداوم و نپذیرفتن اقتضائات نوین، منطقهی خاورمیانه را اصطلاحاً با "وضعیت شیطانی"مواجه نموده است.
اما پرسش دیگر میتواند این باشد: چه کسانی این زخم را بر پیکر ملت کُرد زدند و نیز تداوم بخشیدند؟
- آنها که ابتدا به به بهانهی اختلاف مذهبی"شیعهی صفوی و سنی عثمانی"این ملت را پاره پاره کردند.
- با زور عریان او را به سلطه کشیدند
- بار دیگر و به بهانهای دیگر از قانون، زور ساختند و دگرباره تجزیه کردند"لوزان۱۹۲۲"
- با محروم ساختن او از هویتپردازی به نام خودش و چون خودش، هویتهای جعلی در حلقومش فروکردند و همچنان ادامه میدهند و از قانون، توجیه و مشروعیت میسازند و بازتولید میکنند.
هر چهار کشور اقدامات دیگری نیز انجام دادند تا یک اصطلاح دیگر بر مفهوم واژگان سیاسی افزوده شود: "کولونیالیسم بین دولتی".
سه تمدن فارس، عرب و ترک، با وجود کشاکشهای دیرینه و رقابت و تنازع، همواره در یک نقطه، اشتراک نظر و اقدام داشتهاند و آن، توافق بر سر ملت کُرد بوده است:
"آنها همواره کُردستیزی را وجه المصالحهی خود قرار داده اند". و حتی در قالب پیمان نامهی امنیتی منطقهای نیز بدان مشروعیت و وجاهت قانونی بخشیده اند:
"پیمان سعدآباد"
با وجود آن که این پیماننامه، دیگر هیچ وجههای ندارد و عملاً به فراموشی سپرده شده و محلی از اعراب نمیتوان برای آن جست اما هنوز هم به دلیل وجود یک ماده از مواد قرارداد، مورد توافق طرف های امضا کننده است.
همکاری بر سر سرکوب مسئلهی کُرد در هریک از کشورها تداوم این تجاوز و سلطهگری در کنار سیاستهای جعل هویت و انکار و امحا به علاوهی "قانونیسازی بین دولتی سرکوب "حق تعیین سرنوشت کُردها"، در بسیاری موارد، یگانه گره، گاه اشتراک منافع کشورهای ایران، عراق، ترکیه و سوریه بوده است.
کُردها تحت ستم هستند و این غیرقابل انکار است. آنها حق تعیین سرنوشت دارند و این نیز قابل انکار نیست.
پس روشنفکرها کجا هستند؟ چرا حقیقت را نمیگویند؟ سکوت در برابر وجه سلبی"بیعدالتی"و ایجابی"حق"ملت کُرد به چه معناست؟
اما به طرح پرسش دیگری می پردازم؟
آیا میتوان روشنفکری که خود را نقاد قدرت و جستجوگر حقیقت و حساس به بیعدالتی و ستم و سرکوب میداند و مدعی است که صدای عدالتخواهی و آزادی و مبارزه با بیاخلاقیها، نامردمیها و جفاکاریها است را نسبت به مسئلهی کُرد بیتفاوت فرض کرد؟ و توجیه و حتی سکوت او را در برابر آن چه بر این ملت گذشته و میگذرد پذیرفت؟
تاریخ هرسه تمدن نشان از بزرگانی دارد که هرگز از حققیقت نگذشتهاند و جان بر سر آن صیانت از حق نیز گذاردهاند. این را تاریخ به ما می گوید.شاید بخش بزرگی از کاستی را در جای دیگر باید جست.
شش: به باور نگارنده، اگرچه نمیتوان همهی تقصیر را متوجه خود ساخت اما بخش بزرگی از مسئله به کاستیهای ما باز میگردد. چرا؟
- یکی از بزرگترین مشکلات ما این بوده که "توان روشنگری"نیرومندی نداشتهایم.
- روش شناخت ما برای ورود به تحلیل مسئلهی کُرد، بیشتر "سلبی"(Normative) و کمتر"ایجابی"(Postive) بوده است. "بیشتر مظلومیت و ستم و سلطه را تصویر کردهایم نه حق یک ملت را برای رهایی و حاکمیت بر سرنوشت خویشتن".
- منطق استدلالی را کمتر در مطالبه گریهای خود لحاظ کردهایم و این آسیب بیشتر به دلیل "تخصصی گریزی""عمومی گرایی"نزد ما بوده است.
- در حالی که برای گرفتن یک حق در برابر سلطه یا نمایندگان آن، باید قاعدهی "Subject-subjec"را برگزینیم، معمولاً به همان وضعیتی که در واقعیتمان وجود دارد یعنی بازی "Subject-Object"بسنده میکنیم.
- تقلیلگرایی "Reductionism"، ازبرجستهترین ویژگیهای ما به شمار میآید. و همواره در زمانهایی که میتوانیم و باید حقوق خود را به فورماسیون مطلوب و نهایی تکامل ببخشیم با رضایت به حداقلها، حتی گذشتهی خود را نیز به چالش و بعضاً انکار کشیدهایم.
- جز در مواردی استثنایی و انگشت شمار در تاریخ، فاقد نگرشی "کلینگر"و "سیستمیک"نسبت به مسئلهی کُرد بودهایم و بدون درک کلی ازجهان و تأثیر و تأثر متغیرهای برونی، به طرح خواستهها و مطالبات خود پرداختهایم.
- به جای گفتگو با روشنفکران در کشورهای سلطه و روشنگری، با کسانی به گفتگو نشستهایم که فاقد صلاحیتهای بایسته در این زمینه بودهاند. به باور من، روشنفکران در این کشورها فاقد "آگاهی مؤثر"در مورد کُردها و کُردستان هستند.
- غالباً به دفاع بد ازحق ملت کُرد پرداختهایم و بر همین اساس، بازی را واگذار کردهایم "برای تبدیل کردن یک حق به ناحق با کمترین هزینه، به جای آن که خوب به آن یورش ببری، بد از آن دفاع کن".
هفت: از میان دلایلی که در بالا برشمردم بررسی یک موضوع را در این دوران بسیار ضروری میدانم و آن، "گفتگو با روشنفکران و اندیشه ورزان کشورهایی است که حاکمیت آنها بر ملت کُرد به مثابهی گروه سلطه است و بر این باورم که در صورت انتخاب سازوکارهای مناسب، خواهد توانست مسئلهی ملی کُرد را به فرجام رهایی پیوند بزند.
اما در این زمینه چه باید کرد؟ "به عنوان نمونه در اتخاذ روش و اقدام برای روشنگری روشنفکر ایرانی".
- نخستین گام روشنگری ما "واقع نمایی"مسئلهی کُرد و رویکرد حاکمیت متبوع ایرانی در دورههای مختلف بوده است. اگر روشنفکر و اندیشهپرداز ایرانی را مخاطب قرار دهم که "شما نیستید که در کُردستان کشته میشوید، حقوق شما به صورت سیستمیک پایمال نشده است و شما نیستید که تاوان پس میدهید"او ناگزیر خواهد شد به بررسی ادعاهای من در مورد "کشتن"انسانها، "حقوق"و "تاوان"پرداخته و برای چرایی ضرورت آن در چارچوب صیانت از حقیقت پاسخ گوید و یا در صورت اثبات فعل به عنوان یک امر ناهنجار و غیر مشروع، به مقاومت در برابر آن برخیزد. محک و عیار روشنفکری او در اینجا مشخص خواهد گشت.
-گام دوم رفع ابهام از ارتباطات گنگ و نامفهوم روشنفکران و اندیشمندان ایرانی با مسئلهی ملی کُرد است. در این مسیر افزایش میزان آگاهی اندیشهی ایرانی از طریق گفتگو "با رویکرد شناخت شناسانه"به صورت یک تعامل عقلایی و نه از سر احساس از اهمیت ویژه برخوردار خواهد بود. هدف نهایی در این مسیر تأثیرگذاری بر طرز تفکر و نوع نگاه آنان نسبت به کُردستان و مسئلهی کُرد است. ناگفته پیداست که ضرورت ینیادین برای سوژهی کنشگر کُرد، درک، دریافت و شناخت کامل خود از موضوع و نقاط ابهام اندیشمندان ایرانی در مورد کُردها به صورت کلی است.
- پس از ایجاد و گسترش ارتباط روحی و ذهنی با روشنفکر ایرانی از طریق رفع ابهامات، باید به بررسی چرایی این مسئله پرداخته شود که چرا مسئلهی کُردستان میتواند تمام کشورهای منطقه را به هم گره بزند؟ تببین این حقیقت که پیشتر ملت کُرد، تنها عامل پیوند کشورهای منطقه با اهداف امنیتی و جلوگیری از گسترش اندیشه و عمل کُرد- ملت باوری با استفاده از ابزار سرکوب بوده است "تهدید"اما در چرخهی فعلی جهان، میتواند به محور صلح و ثبات پایدار در خاورمیانه تغییر ماهیت یابد"فرصت"از بیشترین اهمیت برخوردار خواهد بود. برای ورود به این بحث و دست یافتن به هدف، باید کُردستان را در چهار حوزهی جغرافیایی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی تعریف و از برآیند تعاریف به پرسش زمینه پاسخ داد و سپس از دلایل مورد نظر برای اثبات مدعای طرح شده استفاده نمود. مهمترین دلایلی که باید مورد دقت و تحلیل قرار گیرند عبارت خواهند بود از:
- تغییر دوران
- تغییر مناسبات استراتژیک
ـ تغییر یارگیری های منطقه ای
- ظهور بازیگران جدید
- ظهور قواعد جدید
-گام بعدی راهگشایی برای ارائهی راهحلهای ممکن، آگاهی بخشی متقابل از جنبههای گوناگون با دیدی عادلانه، شکافتن مسایل گوناگون توأم با بررسی جزئیات و سرانجام بررسی راهحلها و موضع گیریهای مختلف در چارچوب یک سیستم تعاملی است.
- موضوع دیگری که به صورت جدی باید بدان پرداخته شود نهادینه کردن مسئلهی ملت کُرد به عنوان یک درد مزمن تاریخی و نشان دادن این واقعیت است که این درد، قابل بازگشت به نقطهی اول و راهحلهای ابتدایی نیست.
- تلاش برای ایجاد یک روحیهی خودانگیخته در گام بعدی میتواند با وارد کردن روشنفکران به عرصهی قضاوت اجتماعی، به موضعگیری اصولی و ارائهی راهکار برای برقراری عدالت نسبی بینجامد. تداوم این نوع تعامل در میان مدت میتواند نتایج دیگری نیز به دنبال خود داشته باشد:
- تعیین نسبت در برابر ملت کُرد
- عدم برخورد گزینشی با مسئلهی ملت کُرد در برابر موضوعات دیگر
- ایجاد همدلی نسبت به مسئلهی کُرد
- تغییر نگاه نسبت به مسئلهی کُرد
- تغییر گفتمان نسبت به موضوع کُردستان
-موضع گیری واقعی
اگر روشنفکر ایرانی را به این باور رساند که آنچه بر کُرد و کُردستان رفته سلطه است و تداوم آن، اصل آرمان و دعوی عدالت را نشانه رفته است او خود به بزرگترین سرباز حقیقت تحول خواهد یافت. اگر اندیشهپرداز به این ادراک دست یابد که تحت سلطه بودن کُردستان و تداوم آن، یکی از عوامل سلطهپذیری مردم ایران در برابر استبداد و دیکتاتوری است او دیگر اجازه نخواهد داد این بستر، به خمیرمایهی رشد تمامیتخواهی و تمامیتخواهان تیدیل شود و اگر بتوان او را به این قناعت رساند که سلطه برکُردستان، یکی از مهمترین فاکتورهای توسعه نیافتگی سیاسی و اقتصادی ایران در تاریخ خود بوده است او دیگر تئوری خود را در خدمت دستگاه سلطه، تدوین نخواهد کرد....
روشنفکر و اندیشه پرداز ایرانی باید با گوشت و پوست و خون خود به این دریافت دست یابد که بدون حل مسئلهی کُرد در خاورمیانه، هیچ امکانی برای استقرار"بهشت خوشبختی"ملت او و دیگر ملتها در منطقه وجود نخواهد داشت و او نه تنها در برابر آزادی ملت کُرد و حق تعیین سرنوشت او در ایران بلکه در برابر آزادی و حق تعیین سرنوشت ملت کُرد در ترکیه و سوریه و عراق به مثابهی روح یکپارچه کُردستانی، متعهد و مسئول خواهد بود.....
↧
روشنفکر ایرانی، مسئلهی ملت کُرد و مسئولیت ما
↧