چرا «نه» به آیتالله خامنهای و نظام ولایت فقیه پیام عاشوراست؟
او گفت: «در یک جنگ غیر مکانیزه و تن به تن، ۳۰ هزار نفر یک طرف و ۷۲ تن یک طرف، جنگ در این موقعیت فقط ۵ دقیقه طول نمیکشد، اما در عاشورا اینطور نشد. جنگ از صبح تا عصر طول کشید و لشکر عمر سعد حداقل ۵ هزار کشته داد. علت طولانی شدن جنگ، شکست اولیه لشکر دشمن از ابوالفضل بود. پرچم در جلوی صفبه قمر بنیهاشم داده شد و گفتند تو به جنگ نرو، این لشکر ۳۰ هزار نفره، با دیدن حضرت ابوالفضل و صلابت او که جلوی لشکر ایستاده بود، میترسیدند و جنگ فرسایشی میشد.»
الف) دروغگویی یکی از رذائل اخلاقی است و برای ترویج دین و یا هر امر دیگری، نباید از این رذیلت استفاده کرد. اگر دین و معنویت فضیلت است، با رذیلتهایی چون دروغگویی و خشونت و سرکوب نمیتوان آن را بسط و گسترش داد.
ب) بیش از ۵۳ میلیون نفر از جمعیت ایران را افراد زیر ۳۰ سال تشکیل می دهند. نسل تحصیل کرده مسلط به علوم تجربی مدرن، چگونه میتواند بپذیرد که در حرکت مهاجرتی عدالت خواهان برای عدم بیعت تحمیلی با سلطان ستمگر، وقتی یزید امام حسین و یارانش را در دو راهی پذیرش بیعت و جنگ قرار داد و آنان شجاعانه زیر بار ذلت بیعت تحمیلی نرفتند و به ناچار گرفتار حمله سپاه یزید شدند، در این نبرد تن به تن، ۷۲ نفر توانستند دست کم ۵ هزار نفر را بکشند؟ آن هم در کمتر از یک روز؟ حتی اگر آن نبرد را ۱۲ ساعت فرض کنیم، آن ۷۲ شهید، باید هر یک، در هر دقیقه ، یکی از سپاهیان یزید را می کشتند تا جمعاً به عدد «دستکم ۵ هزار نفر» برسیم.
درس عاشورا، درس عدالتخواهی در برابر سلطان ستمگر است. پیروان حقیقی عاشورا، اینک نیز به سلطان ستمگر -آیتالله خامنهای- «نه» میگویند. سلطانی که عدالتخواهان بیگناه (دانشجویان، کارگران، زنان، معلمان، مدافعان محیط زیست، روشنفکران، نویسندگان، و...) را زندانی میکند.
پ) دروغگویی به زیان «نه» بزرگ امام حسین به سلطان ستمگر است. نسلی که این دروغهای بزرگ را میشنود، با خود میاندیشد: نکند هر چه درباره حماسه عاشورا گفتهاند، مانند همین دروغ، دروغ است؟ واقعیت و حقیقت در ۱۴ قرن پیش چه بوده است؟ چگونه راویان بعدها با دروغهای بزرگ تاریخ جعل کردند. حتی آیتالله مرتضی مطهری مجبور شد ۳ جلد کتاب درباره تحریفات حماسه حسینی بنویسد. اما تحریفات بیش از آن است که مطهری گفته است. این چنین است که فقیهان درباری جمهوری اسلامی چیزی از اسلام و امام حسین باقی نگذاشتهاند.
علمالهدی در سخنرانی دیگری میپرسد امام حسین شکست خورد یا پیروز شد؟ بعد پاسخ میدهد: «یکطرف ۷۹ نفر شهید و آنطرف ۵ هزار کشته داد، از نظر نظامی، کشتن پنج هزار نفر در لفافه جمعیت ۳۰ هزار نفره به دست ۷۹ نفر، پیروزی است یا شکست؟» یعنی با دروغ برای امام حسین پیروزی نظامی میسازد. بدین ترتیب، آن حماسه «نه» بزرگ به ستمگری را با دروغ آلوده میسازد تا پیروزی نظامی جعل کند.
ت) به جای دروغگویی و تحریف و جعل تاریخ، به این نسل بگویید که امام حسین حاضر به بیعت با سلطان ستمگر نشد. به او «نه» گفت. فرمان او، پدر و جدش، به همه پیروانشان در طول تاریخ این بود و هست: با سلطان ستمگر سخن درشت بگویید. از پذیرش تحمیل سلطان ستمگر خودداری کنید. این «نه» به ستمگری، سرکوب، بیعدالتی، تبعیض و فسادهای اقتصادی بزرگ گوهر آن حرکت است.
ث) درس عاشورا، درس عدالتخواهی در برابر سلطان ستمگر است. پیروان حقیقی عاشورا، اینک نیز به سلطان ستمگر -آیتالله خامنهای- «نه» میگویند. سلطانی که عدالتخواهان بیگناه (دانشجویان، کارگران، زنان، معلمان، مدافعان محیط زیست، روشنفکران، نویسندگان، و...) را زندانی میکند. ولایت مطلقه فقیه، یعنی حکمرانی مطابق میل خودسرانه یک فرد ظالم. عاشورا نه به حکومت مطابق میل خودسرانه سلطان ستمگر فاسد بود.
فساد سیستماتیک جمهوری اسلامی و زندانیان ملاکهای خوبی برای ارزیابی ولایت فقیه و ولی فقیه هستند به عنوان نظام ستمگری و فساد هستند. عاشورا در برابر چنین چیزی بود.
ج) حکومت فقیهان، هزینه بزرگی برای اسلام و مسلمانان و ایرانیان داشت. کارگران اعتراض میکنند که چرا بیکار میشوند؟ چرا ماههاست حقوقشان را دریافت نکردهاند؟ چرا حق ندارند اتحادیه کارگری مستقل از حکومت تشکیل دهند؟ پاسخ آیتالله خامنهای سرکوب و زندانهای بلندمدت است. برخورد جمهوری اسلامی با کارگران نمونه گویایی از شیوه زمامداری فقیهان ستمگر است. کارگران زندانی حتی حرکتی اعتراضی علیه حاکم ستمگر به راه نینداخته بودند. فقط به دنبال حقوقشان بودند. به دنبال نانی در این شرایط سختترین تحریمهای فلجکننده طول تاریخ که کمر آنان را شکسته است. آیا دستمزد آنان زندانهای بلندمدت است؟ همین رفتارها با زنان، دانشجویان، معلمان، کارگران، مدافعان محیط زیست، و... شده است.
چ) مستقل از اینکه ما مسلمان باشیم یا نباشیم، شیعه باشیم یا نباشیم؛ جمهوری اسلامی هرگز وارث نهضت عاشورا و امام حسین نبوده است. حسین بن علی فقط و فقط به حاکم ستمگر «نه» گفت. حرکت اعتراضی او هیچ ربطی به خشونت نداشت. او هجرت کرد. حکومت او را در دو راهی پذیرش ولایت یزید یا شهادت قرار داد، او نیز دومی را برگزید. خونهایی که جمهوری اسلامی به نام اسلام ریخت، به زیان اسلام تمام شد. عدالت حلقه گمشده ایرانیان است. عدالت با قدرت مطلقه تعارض دارد. قدرت مطلقه فقط با فساد مطلقه سازگار است. اگر فساد یکی از دلایل عدم بیعت حسین با یزید بود، همان مبنا دلیل مخالفت با ولایت فقیه و خامنهای است. فساد سیستماتیک جمهوری اسلامی و زندانیان ملاکهای خوبی برای ارزیابی ولایت فقیه و ولی فقیه هستند به عنوان نظام ستمگری و فساد هستند. عاشورا در برابر چنین چیزی بود.