کانال ۱شهرام همایون، بازارآتش گرفتهی خرده کاسبان
کانال ۱شهرام همایون، بازارآتش گرفتهی خرده کاسبان
من درمقاله ای که برای جناب مهندس کورش زعیم نوشتم، گفته بودم اگر سوپرمارکت بزرگی دریکی ازبازارهای شهرگشوده شوَد، طبیعی است که خرد فروشانِ بازار، سربه جنون می زنند. این را شنیده بودم، امّا می گویند شنیدن کی بود مانند دیدن.
دوش تاریخ ۱۰ اکتوبر۲۰۱۹، هنگامی که در بازارِآتش به پیراهنان، یعنی تلویزیون آقای شهرام همایون، که خود با آن خرده دکانِ "ماهستیم اش"یکی از آنها بود، با چشمانی شگفت زده دیدم که چهرهی داغ شدهی برخی ازسران آن خرده فروشان، چگونه ازعصبیت و خشم، زرد گشته و زبان شان مهاراز دست داده و با گفتن واژه هایی"زشت وبه دورازادب وغیرسیاسی"،
به نمایندهی بسیار جوان و زندان کشیدهی شورای گذار، با حالتی بسیارعصبی و خشمناک، فریاد زنان می گفت:
تو دروغگو هستی، ای دروغگو! به دروغ هایت ادامه بده و. و.
شهرام همایون نیز، بکمک خرده فروش دیگری شتافته و از وی سابقهی سیاسی گذشته اش را می خواست که اگر روزی اصلاح طلب بوده است، آنرا حربه ای ساخته و برسرشورا بکوبد.
در آن بازار گرمی، خرده دکان دار دیگری، در به در بدنبال فیلم ویدیوی ازجناب صدرالاشرافی می گشت که چندین سال پیش چگونه ازآذریها پشتیبانی نموده است.؟! و.و.
شهرام همایون، که در گفتگوی با دبیرِ کُلّ شورا گذار، قافیه را بد جوری باخته بود، فرصت را غنیمت شمرده و با گردآوری گروهی همیشگی از آن خرده فروشان که یک پای همیشگی آن، دکترعلی جوادی از حزب کمونیست "کوه های کردستان و دشتهای بلوچستان"می باشد، می خواست تا اندکی از باختِ در آن انتریوی رییس شورا را جبران نماید، پیوسته هیزم در آتش داغ آنها می ریخت.
در شگفت بودم که درآن بازارآتش گرفتگان و برخی دیگرازهمه جا راندگان، جناب پاشایی که نمایندهی یک حزب جدی است، چرا خود را درین سرابِ بی انتها، نهاده بود.
هر چند که سخنان آقای پاشایی کمی گلایه مانند بود، امّا سر دشمنی با شورا نداشت و حثیتِ سیاسی حزب جناب داریوش را اندکی نگهداشت و آمادگیِ حزب در گفتگویی با شورا را اعلام نمود.
امّا درین بازار گرمیِ آتش به پیراهنان، چهرهی برخی دیدنی بود.
دراین میان، برای هر نیروی سیاسی ایرانی، بویژه ملّی گرایان راستین، باید پرسشی در خور تامل پیش کشیده شود که به راستی
دلیلِ این همه خشم و آتش بیاری برعلیه شورا مدیریت گذار، برسرِچیست؟
آیا جز این این است که:
هیچ کدام ازاحزاب سازمانهای سراسری ایران از ملّی ها گرفته تا چپ ها و دمکراتهای کشور، از روز تاسیس کنگرهی ملیتهای ایران فدرال و شورای دموکراسیخواهان فدرالیست، که بیش از ۱۵ حزب و سازمانهای سیاسی اقوام در آن عضویت داشتند، نتوانستند پاسخ مناسب و در خوری به آنها بدهند؟! آیا همه درمانده نبودند که چگونه و به چه وسیله ای؟ باکدم تفکر و اندیشه؟ با کدامین راهِ حلّ
۲
سیاسی، شعارها و پرچم افراشتهی "حق تعین سئرنوشت و فدرالیسم قومی"را ازدست احزابی جدی چون حزب دمکرات کردستان و کومله و دیگراقوام شرکت کننده بگیرند؟!.
می دانیم که، همهی آنان بیش از ۱۵ سال، درین لرزش و وسواس تباه کننده به سر می بردند، تا اینکه یادمان داریوش همایون در بخش شاهی های پارلمانی و متحد سیاسی او از جمهوریخواهان پارلمانی جناب مهندس حسن شریئعتمداری، با پیشنهاد کردنِ "سیستم عدم تمرکز و تقسیم قدرت دولتی "به همهی ساکنان اتنیکی ایران، گرهِ کورِ این جدال سیاسی بزرگ را گشوده و نمایندگان همهی اتنیک به ویژه حزب دمو کرات کردستان ایران و کومله را با سایر شرکای اتنیکی گرد آورده و در یک توافق ملّی با شعار "ایران یک ملت و یک کشور و داشتنِ "سیستم عدم تمرکز و تقسیم قدرت دولتی در سیستم دموکراتیک آیندهی کشور رسیدند و این قائلهی به زاهر لاینحل، حل شد .
عاقبت، توافقی ملّی، از سوی یک جریان بزرگ سراسری که شخصیت های سیاسی به نامی، چون جنابان مهندس شریعتمداری و دکتر آهی، مهتدی، مهران براتی، و برخی متخصین اقتصادی و حقوق بشری ،سرکار خانم های شئرافکندی و بهمنی و.و دریک کنگرهی بزرگ، آنهم در پایتخت سیاسی ترین کشور اروپا، لندن برگزار نمودند و چهره های ملّی بزرگی در داخل و خارج مانند شاهزاده رضا پهلوی، سرکارخانم شیرین عبادی برندهی جایزهی نوبل و سر کارخانم کار.
ازداخل نیزطبرزدیدبیرکل جبههی دمکراتیک ایران، چهرهی نامدارسندیکالیست زندانی کشیده جناب اسانلو، بویژه حمایت جانانهی حزب سکولار دموکرات و مهستان و سخنان بسیار مستدل و اقناعی جناب دکتر نوری علا از شورا.
در پس چنین پیروزی بزرگ و دست آوردی تاریخی و آن حمایت های بیدریغ، این دکانداران خرده فروش، خود را بازندهی میدانِ سیاست دیده و به دور از قافله احساس نمودند و خویش را دربازارِ آتش گرفتگان ِهمسانِ خود، یعنی "تلویزیون خرده دکّانی چون"ما هستیم"شهرام همایون انداختند و کوسِ واویلا را سر دادند.
آتش گرفته تر از همهی آنها، آن کسی بود که همهِی مخالفین خود را همیشه، در هر جریانی، دروغگو یا نفوذی و عامل دیگران صدا می زد.
این بازندگان بازار سیاست، هنگامی که آن همه جوش و خروش طنینِ سرود های "ای ایران و دو باره می سازمت وطن"را آنهم با همصدایی نمایندگان اتنیکی در کنگره می شنیدند و هیچ سخن ایران ستیزی، ازهیچکدام از نمایندگان اتنیکیِ ایران دوستِ شرکت کننده نشنیدند وبه هیچ جملهی متضادی با یکپارچگی ملی ایرانیان در متن منشور آن مشاهده نکردند وهیچ راهی برای تخطئه کردن شورا نیافتند، دستِ آخر برای خالی نبودنِ عریضهی ناخشنودی و اتهام زدنهای خود، از نبودنِ تصادفی پرچم و چسبیدنِ به یک واژهی دو حرفی"بــه"بسنده نموده اند و روی آن دو چمپاتمه زده و هر روز در آن آتشکدهی آتش به پیراهنان، گردِهم می آیند و وایلا سر می دهند.
اینان، به جای سپاسگزاری از مدیران شورا گذار که آن چنان مسئلهی بزرگ و پیچیده ای را حل کرده و به یک توافق تاریخی دست یافته ایم، بلوای تنگ نظری و حسادت و شخصیت پرستی و از قافله عقب ماندن خویش را سر د اده ند. در حایکه شورا گذار، فریاد می زند ما وحی مُنزل نیاورده و نظر همهی شما ها را به جان میخریم و دروازه ی شورا به رویتان باز است. بیایید تا درست ترو کاملتر کینم.
۳
باشد کهسیه روی شود آنکه در او غش باشد.
ما ملّی هایِ راستینِ ایران و اتنیکهای جان بر کفِ همیشه ایرانی، به گفتهی سعدی بزرگ:
ما را سری است با شورا و شورِ آن، که اگر:
سر برود، هم
بر آن سریم.
پیروز باد راهِ همهی میهن دوستان راستین ایران زمین، بر علیه حکومتِ ملّایان خون آشام و جمهوری اسلامی.
پیروز باد شورای گذار در برگذاری مجلس موسسان، با شرکت همهی نیروهای سکولار و دمکرات حقوق بشری، از شاهی پارلمانی گرفته تا جمهوری پارلمانی.
ازیز دادیار ۱۰ اکتوبر