گفتگو با چند جوان ایرانی بعد فالوی چهارده میلیونی "تتلو " قسمت هفتم
گفتگو با چند جوان ایرانی بعد فالوی چهارده میلیونی "تتلو "
قسمت هفتم
می گویم قرار بوداز پاتوق چوان ها بگوئید!
پسر دیگری که ساکت به کناری نشسته می گوید.پاتوق یعنی جائی ،خانه ای که اجاره اش می کنی چند تا میز صندلی می چینی تعدادی از دوست وآشنا ها و بچه محل ها می آیند تمام روز می نشینند آن جا و آنجا می شود پاتوق !پاتوق من خودم یک پاتوق کوچک تو گیشا داشتم زیر زمین خانه خواهرم. اجاره اش کرده بودم .یه سی چهل نفری جا می شد. سه سالی داشتم .حق وحساب همه را سروقت می دادم از صد ده تا اماکن، تا مفاسد که کاری به کارمان نداشته باشند .تو ورودی هم نوشته بودم بحث سیاسی ممنوع .
خدا میدونه که تو این سه سال چه ها که ندیدم و چه ها که نشتیدم و نکردم."پاتوق جوان ها در اساس همان چهار منطقه است .
پاتوق بالا شهری ها که در واقع پاتوق آقا زاده ها، بچه پولدارها به اصطلاح امروزی لاکچری هاست .کافه های بسیار شیک پرزرق وبرق که هر کسی نه توان مالی رفتنش را دارد و نه راهش می دهند.پاتوق هائی که بعضی هاشون یک مجموعه است .از استخر تا سونا از ماساژتاسکس.هر کسی هم نمی تواند برود باید کارت مخصوص داشته باشد.یک بستنی ساده ده برایر قیمت بستنی در جای دیگه است .آن جا نه نیروی انتظامی سرشو تو می کنه و نه خواهران زینب ونه اماکن نه گشت ارشاد. همه آزاد و آزادند.
ماشین های آخرین سستم جلو صف کشیده اند ، دختر وپسر داخل هم می لولند کافه هائی که تو لوس آنجلس هم لنگه اش نیست.مال ازما بهترون. نه کسی از دختری می پرسد روسریت چرا سرت نیست و یا چه نسبتی با هم د ارید؟ محافظان خصوصی خودشان را دارند. آقا زاده های غرق در پول وقدرت صاحبان اصلی مملکت.
پدرانشان یا وزیرند یا وکیل یا دکتر های بسیارپولدار و سرشناس ! یا از کله گنده های دستگاه. بانک دار ها ، پولدارهائی که پولشان از پارو بالا نمیره .یک کلمه رانت خوار های حکومتی !
نگاه این جوان ها به جوان های بی پول بسیار تحقیر آمیز است و اصلا آدم حساب نمی کنند.
با جوان های طبقه متوسط تا حدودی هم خوانی ضمنی دارند. به شوخی می گوید "دخترانشان را غر می زنند"
با ماشین های آخرین سیستم خودشان در چند خیابان بالای شهر می چرخند برای هم کر کری می خوانند .دختز ها را تور می زنند. دعوا راه می اندازند تا قدرتشون را به رخ هم و به رخ مردم ناظر صحنه بکشانند. در مغازه های لوکس بالای شهر می چرخند بدون سوال جواب با نرخ های نجومی خرید می کنند. تازه به دوران رسیده هائی که متاسفانه همان فرهنگ لمپنی پدراشون ،خانواده شون را دارند وبه خنده می گوید "پدرت سیر مادرت پیاز از کجا شدی تو خیار گل بسر "ازپسر رفیق دوست ،رضائی که جنتلمن در نمیاد!
واقعیت این است که از منطقه خودشان پائین تر نمی آیند و متاسفانه این پز دادن و به رخ کشیدن برتری باعث نفرت خیلی از جوان های جنوب شهر شده. بخصوص بعداز مطرح شدن این لقب ژن برتر! که به فحش بدل گردیده.می پرسم پس جوان های وسط شهری چه ؟ وسط شهری؟ این چیزها براشون مهم نیست آن ها تو دنیای خودشان هستند!ساز خودشان را می زنند.تو حال خودشان هستند.زیاد کار به کار این آدماندارند!وقتی می گویم بی خیال همه چیز شده اند به شوخی نمی گویم.
جالب است بدونید همین جوان های پولدار هم خواهان این هستند که آخوند ها بروند و جاشون تیپ های مدرن امروزی بیابند.البته منطور خودشان بیایند.
در حال حاضر کم نیستند جوان هائی از این دست که دارند پا جای پای پدرانشان می گذارند و در منصب های بالا و راس کار ها قرار می گیرند.البته بچه بسیاری از آخوند های گردن کلفت و افراد بالای نظام خیلی وقته که تو خارج از کشور زندگی می کنند و هیچوقت هم بر نمی گردند از ایران فقط دلار های ارسالی پدارانشان را دوست دارند و بس! دنبال برگشتن ایران و گرفتن جائی در حکومت هم نیستند .
اما آن دسته که مانده انددیدنی هستند! ترکیبی نیمه اسلامی ، نیمه فرنگی ! نیمه ریش اسلامی نیمه فرنگی دو تیغه شده.انگشتر بسیار گران قیمت عقیق. پیراهن های بسیار شیک با کت های تنگ مارک دار. کفش های نرم ایتالیائی، با دو مبایل گران قیمت و سویچ ماشین که مارگ ماشینشان را نشان می دهد.اکثرشان به زور ضرب وزر انگلیسی یاد گرفته اند. نمائی از نسل جدید بچه های بخشی از راس هرم جمهوری اسلامی که ایران مانده اندو خود را صاحبان مملکت می دانند.تا حدودی هم تاثیر گذار بر پدران صاحب منصب خود.
اما ذر همان بالای شهر تهران یک بخش اساسی جوان ها هستند که عمدتا از بخش فقیر جامعه و خانواده های مذهبی در آمده اند واز همان کودکی در مدارس ومساجد شناسائی شده وبه حلقه زیر مجموعه بیت رهبری، به حوزه های علمیه و دیگر ارگان های حکومتی معرفی شده اند.این ها جوان هائی هستند که شکل وشمایل مذهبی دارند واز طرف حکومت برای کار در مراکز مهم و حساس حکومتی معرفی می شوند.
شبکه وسیعی از جوانان که خوب به آن ها رسیدگی می شود .آن ها را خوب آموزش می دهند.این دسته از هکرها وکسانی که به خوبی بر دنیای دیجیتالی واردند از همین جوان ها هستند.
این دو دسته جوان ها چشم دیدن هم دیگر راندارند و هر کدام فکر می کنند می توانند بهتر زماندار آینده باشند. رقابتی پنهان در بین آن ها بر قرار است. دسته اول روی حمایت جوان های بخش متوسط حساب می کند و دسته دیگر روی جنوب شهری ها و جوان های بخش فقیر جامعه.البته دسته دوم نورچشمی های خامنه ای هستند که آن ها را جوانان انقلابی خطاب می کند.معلوم است که در حال حاضر شمشیرشان خوب می برد.
پاتوق های وسط شهری مال جوانای طبقه متوسط است که محل زندگیشان هم به نوعی وسط شمال وجنوب است .می شه گفت از ونک به پائین. بیشترین بخش جمعبتی جوانها.هرتیپی توشون هست دختر و پسر .ازنوازنده تا خواننده تا شاعر، بچه های گوشه گیر، عمدتا بیکار. بچه های استادان دانشگاه ها ،بچه های پزشگان و مهندسان کم در آمد که اسم ورسم دارند اما کم پولند خلاصه از همه جور. اکثر این جوان ها تحصیلات دانشگاهی دارند کتاب خوانند،اخبار را دنبال می کنندو جالب است که بگویم عمده جوانان این بخش اجتماع با یکی از آلات موسیقی آشنا هستند و می نوازند.هستند خانواده هائی که چند بچه دارند و همه بچه ها سازی ویا دیگر آلت موسیقی را می نوازند یک ارکستر کامل خانگی. طبقه متوسط در سال های بعد از حنگ در مقابل محدودیت حکومت و در چشم هم چشمی با فامیل و آشنایان در چند عرصه بشیوه خود با جو حاکم مبارزه کرد.موسیقی ورزش و زبان انگلیسی .لذا کم نیستند بچه های طبقه متوسط که محصول این مبارزه خوبندوموسیقی بلدند ، یا ورزشی کرده ویا زبانی خوانده اند.
پاتوق محل دیدن نشستن و گپ زدن بچه محل هائی است که هم دیگررا خوب میشناسند وبا هم ایاقند.دختر ها هم پای ثابت این پاتوق ها که حالت کافه تریا دارند. ادامه دارد ابوالفضل محققی