" نقض حقوق شدگان" و لشکر کشی اردوغان به سوریه
در "بهار عربی"مردمان سوریه علیه دیکتاتوری، عدم عدالت اجتماعی، و تبعیض اعمال شده به پا خاستند. اما به شدت سرکوب شدند.
« اسلامیست ها» از سوریه و کشورهای مختلف جهان گردآمدند تا به حکومت اسد پایان دهند، و حکومت اسلامی از نوع « داعش و القاعده و طالبان» را برقرار کنند. جامعه « وارد جنگ داخلی فرسایشی» شد و "جنبش عدالت و دموکراسی خواهی و ضد تبعیض"عملاً کنار رفت و جایش را به «جنبش اسلامیست های داعشی و مانند آنها»سپرد.
در این میان « جنبش کردهای سوریه » راهش را از« اسلامیست ها ی داعشی» جدا کرد و در مقابل آنها ایستاد. و در شکست شان نقش قاطعی ایفا نمود.
اکنون، با لشگر کشی ترکیه به سوریه احتمال قدرت گرفتن دو باره داعشی ها هم میرود.
آنها خواستار« خود مختاری یا خود گردانی در داخل سوریه» بودند، تا از « تبعیض موجود» و بی عدالتی و دیکتاتوری حکومت اسد تا حدی بکاهند. در طی جنگ داخلی کردها توانستند « خود مختاری» مورد نظرشان را در چند نقطه مستقر کنند.
"خودمختاری کرد ها"تحت نام « کانتون ها» یا "روژاوا" (ڕۆژئاوا)، مورد خشم سه طرف بود:
داعشی ها، حکومت اردوغان، حکومت اسد.
اردوغان رییس جمهوری ترکیه چهارشنبه ۹ اکتبر/۱۷ مهر خبرداد که ارتش ترکیه وارد شمال سوریه میشود؛ به «همراه ارتش ملی سوریه» علیه پ ک ک/ ی پ گ و تروریستهای داعش.
ارتش مأموریت دارد مانع از ایجاد یک کریدور"تروریستی"در مرزهای جنوبی ترکیه بشود و"منطقه صلح"برای چند میلیون پناهنده ی سوریه ای ایجاد کند.»
نگرانی دولت ترکیه
ترکیه نگران تمامیت ارضی خود است. و از وجود پناهندگان در عذاب. فکر میکند کرد های ترکیه، سوریه، ایران، عراق،خودمختاری( خود گردانی، واحد فدرال، کانتون، روژوا) میخواهند و در نهایت قصد پیوستن بهم و ایجاد «کشور بزرگ کردستان»را دارند؛ که متضاد با حفظ تمامیت ارضی ترکیه است. و همینطور دیگر کشورها.
شعار های زود رس و غیر عملی در شرایط خاصی "بیراهه جنگ و کشتار و شکست"اند.
کرد ها در سه کشور تحت فشار و سرکوب اند. و در عراق هم موفق به کسب « استقلال» و جدایی نشدند. چرا؟
مشکل چیست؟ چه کردند؟
کردهای سوریه برای اینکه کشته نشوند به « حکومت اسد نزدیک شدند تا از تمامیت ارضی سوریه دفاع کنند». برای اینکه « خودمختاری» را حفظ کنند از قرار معلوم با حکومت اسد و روسیه به توافقی هم رسیده اند. ولی ارتش ترکیه قصد دارد تا عمق 30 کیلومتری در سوریه پیش رود.
باید دید عملاً چه رخ میدهد.
چرا « جنبش خودمختاری کردها یا تحت هر نام دیگر بنامیم»
به « جنگ و خونریزی » کشیده ؟
و راه « مبارزه سیاسی» نپیموده است؟ این مسئله «علت تاریخی، جغرافیایی و تئوریک»دارد.
از تاریخ و جغرافیا که بگذریم مشکل تئوریک قابل توجه است.
در گذشته زنده یاد «عزیز نسین»نویسنده ی معروف ترکیه به کردها که مبارزه مسلحانه آغاز کرده بودند گفت( نقل به مضمون):
"راه کشت و کشتار درست نیست. برای برابر حقوقی، دموکراسی مبارزه کنید که شرایط جامعه آماده شود. وقتی دموکراسی لازم، وجود داشته باشد می توان خواسته های دیگر و بیشتر را گام به گام مطرح کرد و پیشبرد. "
در طی نیم قرن، با توجه به وضع کلی و عقب ماندگی جوامع چهار کشورنامبرده، حل مسئله ملی، عدالت اجتماعی، سکولاریسم ، رفع تبعیض، رفع دیکتاتوری، استقرار دموکراسی، از راه نظامی میسر نشده است. حل این مسایل در ید « مبارزه سیاسی، دموکراسی خواهی، جدایی دین و دولت ...، و آمادگی و سازمانیابی برای اصلاح و در غیر اینصورت پیشامد انقلاب، و انقلاب اجتماعی"ست.
« مبارزه ی مسلحانه ی یک یا چند گروه و سازمان و حزب» راه حل مشکل مسایل بهم پیچیده فوق الذکر نتوانسته باشد.
موضوع انقلاب، مسئله "دفاع مسلحانه از خود"در برابر کشتارگران را، نافی نبوده است. که رخداده.
حرکت سیاسی یک طرفه نیست. حکومتها هم لازم است در رابطه با فعالیت سیاسی، "حرکت سیاسی"از خود نشان دهند. در غیر این صورت موضوع
تبدیل به سیاسی-نظامی شده و خواه-ناخواه به "کشتار"می انجامد. همانطور که در چهار کشور یاد شده شاهدش بودیم.
حرکت اردوغان
1-وارد کردن ارتش به کشور همسایه، بدون موافقت آن کشور، نقض تمامیت ارضی آن مملکت است.
2- برگرداندن چند میلیون پناهنده از راه لشگر کشی و جنگ و خونریزی، حرکت درستی نیست.
3- حل مشکل پناهندگان یک راه حل صلح آمیز جهانی لازم دارد. باید در این جهت حرکت کرد.
4- راه حل مشکل کردها در ترکیه و سوریه قطع جنگ، اجرای صلح و دموکراسی و سکولاریسم ست.
5- جامعه ترکیه از تضاد « اسلامیسم-سکولاریسم» ( سنت و مدرنیته) در رنج است.
هرچند با جامعه ایران تفاوت زیادی دارد. اردوغان و حزب اش « پرچمدار اسلامیسم»اند.
سیاست و راه درست
- راه حل مشکلات مختلف در چهار کشور یاد شده « راه دموکراسی، سکولاریسم، دموکراسی مستقیم ( تا حد ممکن)، اجرای عدالت و قانون، اتحاد داوطلبانه مردمان است. و تشکیل اتحادیه ی منطقه ای مثل اروپا.
-دیکتاتوری و اسلامیسم و ناسیونالیسم افراطی و جنگ و کشتار و توسعه طلبی ارضی، و مانند اینها، جوامع و زندگی را به « جهنم واقعی» برای انسانها تبدیل میکند، همانطور که کرده است.
در جهنم راه حلی نیست. خروجی آن نابودی ست.
اینکه انسانها در جنگ و فقر و فحشا و اعتیاد و آوارگی از بین میروند، حیوانات و محیط زیست و جنگلها نابود می شوند، خرافات و جهالت و خشونت و ترور و دیکتاتوری برهمه جا سایه انداخته، و ریشه ی زندگی را می خشکاند، به معنی آن است که همه چیز« خاکستر» میشود، و جای شگفتی نیست.
در این سیستم جهنمی که انسان برای خودش درست کرده زندگی یی بهتر از این نمی تواند داشته باشد. دردرون این سیستمنیز راه حلی وجود ندارد.
راه حل در ترک سیستم و خروج از آن است که ذکر شد:
« « دموکراسی( آزادی و برابری)، سکولاریسم ( جدایی دین و دولت)، دموکراسی مستقیم "تا حد ممکن"( شرکت داوطلبانه و مستقیم اقشار اجتماعی در حل امورات خود)، اجرای عدالت و قانون، اتحاد داوطلبانه مردمان ( نه با زور و توپ و تانک). و تشکیل اتحادیه ی منطقه ای مثل اروپا.»
دموکراسی، "تا حد ممکن"مستقیم ( شرکت داوطلبانه و مستقیم اقشار اجتماعی در حل امورات خود)متد و راهی ست که یک جامعه میتواند در مورد چگونگی « ساختار سیاسی، اقتصادی و فرهنگی» خود تصمیمات لازم را بگیرد. بدون اینکه "سیاستمداران"چیزی را به جامعه تحمیل کنند.
انتخاب سیستم« بهزیستن و بد زیستن»، به عهده خود جامعه گذاشته میشود.
کسبِ فرهنگِ انجامِ این کار برای جامعه ضروریست.