انسداد سیاسی خیزش، انسدادی دیگر
برآمد سە خیزش قوی در ایران نتوانست نە حاکمیت را تغییر دهد و نە آن را بە عقب نشینی در عرصەهای مشخصی وادارد. جنبش سبز بە تغییر در نتیجە انتخابات منجر نشد، خیزش دی ماە ٩٦ بە بهبود وضعیت فقرا و حاشیەنشینان نیانجامید و جنبش آبان ماە امسال هم نتوانست لااقل منجر بە بازپس گیری تصمیم حاکمیت در گران کردن بنزین شود.
در درون قدرت سیاسی، این خیزشها بە تمرکز بیشتر قدرت در دست هستە اصلی قدرت یعنی بیت رهبری و اعوان و انصار انجامید، اصلاح طلبان را تضعیف کرد و بە همگرائی بیشتر صفوف حاکمیت کمک کرد.
در بخش اپوزیسیون نظام هم باید گفت کە این خیزشها علیرغم جنب و جوشی کە در اپوزیسیون ایجادکرد، اما منجر بە رشد محسوس آنها چنانچە بتوانند بە نیروی اصلی هدایتگر اعتراضات تبدیل شوند، نشد.
در سطح بین المللی علیرغم اعتراضاتی کە بە سرکوب بیرحمانە و خونین ملت شد، اما شاهد تغییر محسوسی در نگاە دولتها برای تغییر نظام نبودیم و عمدتا تمایل دولتها برای تغییر نگاە و رفتار حاکمان در درون ایران بود.
بی گمان علت اصلی شکست خیزشها عدم همراهی بخش مهمی از مردم با آنها بود. در ایران هنوز آن یکپارچگی لازم در سرتاسر کشور برای سازماندهی اعتراضات و اعتصابات بوجود نیامدەاست. بخش مهمی از ملت هنوز یا مردد است و یا دارای انشقاق در صفوف خود.
پس با این اوصاف، نتیجە عملی و نظری این خیزشها کدامهایند؟
بی گمان هر سە خیزش مهم مردم ایران اگرچە دستاوردهای معینی نداشتەاند، اما نشان می دهند کە بر خلاف آنچە سران حاکمیت ادعا می کنند یکپارچە در پشت سر حاکمیت قرار ندارند (ریزش مشروعیت نظام)، خیزشها می توانند بمثابە تمرینات معین برای پیشروی در آیندە بە حساب آیند. توان سرکوب رژیم نشان می دهد کە تغییر نظام در ایران و یا وادارکردن آن بە عقب نشینی همچنان کار بسیار دشواری است.
ولی فراتر از همە اینها باید گفت کە در نبود محمل مناسب بین المللی و نبود اپوزیسیون قوی جایگزین، بەمیدان کشیدن آن بخش از مردم کە هنوز بە خیابانها نمی آیند امکان ندارد. حاکمیت هنوز از آبشخور سیاست خارجی خود سیراب می شود و از طریق آن بر رای عمومی بنوعی تاثیر می گذارد.
پس جنبش عمومی مردم ایران علیرغم ابرازات خود اما بنوعی در انسداد قراردارد. جمهوری اسلامی بمثابە رژیمی برآمدە از انقلاب، بر خلاف رژیم پادشاهی از توان مقاومت بهرەمند است. انسداد سیاسی جامعە ایران نشان می دهد کە از لحاظ گفتمان سیاسی هنوز جامعە متحد نشدەاست. بخشی همراە حاکمیت اند، بخشی رفرمیست اند، بخشی انقلابی و بخشی ساکت. و این فواصل گفتمانی عمیق تر از آنی اند کە تصور می شود.
می توان گفت کە تنها اصلاح طلبی و یا رفرمیسم در ایران بە بن بست نخوردەاست، ایدە تغییر از طریق خیزش هم بنوعی بە بن بست خوردەاست. جمهوری اسلامی ظاهرا با گفتمان خود، نیروی مسلط است. هم رفرمیستها و هم غیر رفرمیستها ظاهرا باید بە ارزیابی دوبارە روشها و تاکتیکهای خود بپردازند.
اگر خیزش از جملە نتیجە بن بست رفرمیسم است، بن بست خیزش هم می تواند دوبارە بە احیای ایدەهای رفرمیستی در زمینەهای مشخصی بیانجامد. و یا شاید بن بست هر دو بە بی تفاوتی شدید سیاسی منجر شود. شاید آیندە سیاسی ایران برآیند حضور این دو گرایش بطور همزمان خواهد بود، و در این پیچیدگی است کە سرنوشت آن رقم خواهد خورد. در واقع جامعە ایران بە همە سلاحهای خود برای تغییر نیاز دارد. یکجانبەگرائی رە بە جائی نخواهدبرد.