ملت عرب اهواز، ملل مبارز ایران
نود سال از کوشش های بی وقفه و مستمر حاکمان مستقر در تهران برای محو تاریخ و ادبیات و فرهنگ ملت عرب اهواز در اقلیم عربستان ( که زمانی مملکت عربستان نامیده می شد واکنون خوزستان) می گذرد. پانصد سال تاریخ سلاله های عرب در این اقلیم را در هیچ کتاب درسی تاریخ نمی بینید. کودک عرب وقتی وارد مدرسه می شود گویی در خلاء تاریخی به دنیا آمده است. افزون بر منع آموزش به زبان مادری، او فقط باید شعر شاعرانی را بیاموزد که "عرب"را دشمن اند. نه از ابن معتوق سخنی می رود، نه از علی بن خلف حویزی و نه از ملا فاضل وعباس عباسی. قضیه – اما – اکنون از ستم مضاعف ملی هم گذشته است.
محافل ناسیونالیست و عرب ستیز در هر دو حاکمیت پهلوی و جمهوری اسلامی همواره از هر دو روش سخت افزاری و نرم افزاری برای پاکسازی قومی ملت عرب در اقلیم عربستان ایران استفاده کرده اند. استراتژی فرمانروایان تهران از سال 1304 شمسی و سقوط واپسین فرمانراوی عرب این اقلیم چنین بوده است: ملت عرب را در این اقلیم در اقلیت قرار دهند تا در نهایت بتوانند با انقراض این ملت "انیرانی"از شرش رها شوند.
افزون بر غصب هزاران هکتار از زمین های کشاورزی روستاییان عرب در دو ساحل کارون واز شوشتر تا محمره (خرمشهر) در دوران ریاست جمهوری علی اکبر هاشمی رفسنجانی، حاکمیت با بستن سدهای فراوان بر رودخانه های این منطقه وخشکاندن بخش هایی از تالاب "هور العظیم"، مرگ منبع زندگی ملیون ها انسان یعنی شط کارون را هدف قرار داده است. به اینها اضافه کنید، آلودگی آب و هوای شهر اهواز که طبق گفته سازمان ملل در صدر شهرهای آلوده جهان قرار دارد. اینها ناشی از سوختن گاز چاه های نفت و نیزکارخانه های سم ساز نظیر"کربن بلاک"در خود شهر است. آمار سرطان و سکته قلبی در این استان از همه جای دیگر ایران بالاتر است. اکنون باران های اسیدی و اتمی نیز به این لیست مرگساز اضافه شده است. در واقع سهم ملت عرب و دیگر بومیان اقلیم عربستان، دود و اسید و اورانیوم، توفان های ریزگرد، سرطان و بیماری های پوستی و قلبی و روانی، گاومیش آبادها، ملاشیه ها، شیلنگ آبادها وحصیر آباد هاست و سهم فرمانروایان ساکن کاخ مرمر وپاستور و سرمایه سالاران و ملی گرایان آریایی ساکن جماران و فرمانیه و زعفرانیه و دیگر محله های شمال تهران، پول هنگفت است وویلاهای افسانه ای وآب وهوای خوش.
اینها سیل و زلزله یا بلایای طبیعی نیستند. بلکه فاجعه ای وخیم و حاصل جهان بینی مرکزنشینان مسلط بر حاکمیت در تهران و سوء تدبیر آنان است. اینان می خواهند آب کارون را به قیمت ویرانی کشاورزی و آلودگی آب و محیط زیست شهرهای این استان به دیگر مناطق مرکزی ایران منتقل کنند وهیچ اقدامی برای انتقال کارخانه ها و تاسیسات صنعتی آلوده به خارج شهرها انجام نمی دهند. اگر کارون و هور العظیم خشک شود باکی نیست، مهم آبشار پول نفتی است که از آن حوالی توسط "برادران کمونیست چینی"روانه تهران می شود تا مرکز را آباد سازد.
شاعران ناسیونالیست شان، مرگ عرب را آشکارا طلب می کنند وسیاست پیشگان شان، پنهانی برای این مرگ، ساز وکار می سازند: با چوبه های دار، باران اسیدی خفه کننده ، خشکاندن شط کارون و ده ها برنامه سیاه دیگر. ودر جایی که رییس جمهور پیشین و رهبر جمهوری اسلامی سخن از ضرورت افزایش جمعیت می کنند، ماموران شان لوله های رحم زنان عرب را می بندند.
بیدادگران مسوول چوبه های دار آماده اند تا هرعربی را که به زنجیرها و دسیسه های مرگ آفرینان اعتراض کند بر آنها بیاویزند یا در زندانی که بدترین زندان ایران است محبوس کنند.
ملت دردمند عرب
شما برای جلوگیری از دوران چرخه مرگ حاکمان که اکنون وآینده شما وکودکانتان را هدف قرار داده، چاره ای جز مبارزه ندارید. مبارزه مسالمت آمیز مردمی. شما باید در نهادهای مدنی، فرهنگی و سیاسی متشکل شوید و از محیط زیست، از فرهنگ و هنر و زبان و زمین و آب و آسمان خویش دفاع کنید. نگذارید بداندیشان وعرب ستیزان، با ابزارهای فریب آلودشان، مرگ تدریجی را بر شما تحمیل کنند. مطمئن باشید که همه نیروهای آزادیخواه ملل ایران وجهان، در این راه پشتیبان شما هستند.
کانون مبارزه با نژاد پرستی و عرب ستیزی در ایران
بیانیه شماره 15/2/12/2013