سربازان سپاه قدس چگونه به خانه همسایه رسیدند؟
چرا جمهوری اسلامی ایران از روزهای اول تاسیس تا به امروز، بهطور مداوم از سوی کشورهای دیگر به «دخالت در امور داخلی دیگران» متهم شده است؟ چرا ایران در دوره «محمدرضا پهلوی» چنین وضعیتی نداشت؟ آیا شاه این بلندپروازی را نداشت که ایران قدرت اول منطقه باشد؟ چرا دولت «دونالد ترامپ» میگوید جمهوری اسلامی یک نظام عادی نیست؟ همسایگان و کشورهای دیگر چه نگاهی به نظام حاکم ایران دارند و چرا؟ نیروی «قدس» سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و گروههای نیابتی در کشورهای همسایه از دیدگاه حقوقی چه وضعیتی دارند؟
***
«نیروی قدس و مقاومت بسیج، دو نیروی دیگری بودند که مقام معظم رهبری [به ساختار سپاه پاسداران] اضافه کردند.» (کتاب روایتی از زندگی و زمانه آیتالله هاشمی رفسنجانی، نوشته جعفر شیرعلینیا، نقل قول از محمدعلی جعفری، فرمانده کل سپاه پاسداران ۱۳۸۹- ۱۳۸۷)
«[نیروی قدس] الان یک اشکال واقعی دارد و اشکالش این است که وزارت خارجه را از اِعمال مسوولیت خودش در حساسترین نقاطی که به ما مربوط میشود، محروم کرده است. در عراق، سوریه، لبنان، افغانستان، یمن و هر جایی که اینگونه میشود، ما حقیقتاً مشکل داریم. کسی نمیتواند در این کشورها سفیری را بدون موافقت سپاه قدس بگذارد.»
(کتاب روایتی از زندگی و زمانه آیتالله هاشمی رفسنجانی، نوشته جعفر شیرعلینیا)
این دو اظهار نظر تا حدودی نوع شکلگیری و کارکرد نیروی قدس سپاه پاسداران را مشخص میکنند. اما شاید این گزارش که در روز ۲۱ خرداد ۱۳۵۸ در روزنامه «آیندگان» منتشر شد، تا حد بیشتری پایه اولیه شکلگیری نیروی قدس برون مرزی را مشخص کند: «در فرودگاه مهرآباد از خروج ۵۵۰ نفر جلوگیری شده است. پلیس فرودگاه به خبرنگاران گفت بعضی از این اشخاص که دسته جمعی عازم شرکت در جشن استقلال کشور لیبی بودند، ویزای عبور از کشور ثالث و برخی حتی گذرنامه نداشتند؛ تعدادی تبعه بحرین و جاهای دیگر بودند و شماری میخواستند با تیر و تفنگ سوار هواپیما شوند... سخنگوی سپاه پاسداران گفت محمد منتظری که رهبری مسافران را برعهده داشت، برای خودش تشکیلاتی مسلح به وجود آورده و مهر سپاه پاسداران تهیه دیده است و سپاه در قبال کارهای این شخص مسوولیتی ندارد.»(از کتاب داستان آیندگان، نوشته محمد قائد)
محمد منتظری که در ماجرای انفجار در دفتر مرکزی «حزب جمهوری اسلامی» در تیر ۱۳۶۰ کشته شد، موسس واحد «جنبشهای آزادیبخش» در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، هسته تشکیل نیروی قدس، واحد برون مرزی سپاه بود.
جمهوری اسلامی ایران از روزهای اول تاسیس خود با اتهام دخالت در امور داخلی همسایگانش رو به رو بوده است. اصل سوم «قانون اساسی»، بازتاب شعار صدور انقلاب بود که با تاسیس واحد جنبشهای آزادیبخش سپاه، به سرعت وارد مرحله عمل شد.
سپاه در یکی از اولین اقدامات برون مرزی خود، «حزبالله» لبنان را با کمک سازمانهای شبه نظامی شیعی در ماههای اول استقرار جمهوری اسلامی تاسیس کرد.
نقطه اوج فعالیت نیروی قدس در لبنان، مربوط به جنگ ۳۳ روزه اسراییل و لبنان است که تیر ۱۳۸۵ در گرفت و طی آن، دو طرف خسارات گستردهای به یکدیگر زدند.
«قاسم سلیمانی»، فرمانده نیروی قدس چند ماه پیش از کشته شدن در عملیات هواپیماهای بدون سرنشین امریکا در عراق، درباره جنگ ۳۳ روزه گفته بود: «گذرگاه مرزی لبنان به سوریه پیوسته مورد زیر آتش هواپیما بود. عماد مغنیه آمد دنبال من و من را از سوریه از یک راه دیگری که یک بخشش پیاده بود، یک بخشی را با ماشین طی کردیم، منتقل کرد به لبنان. آن وقت هنوز جنگ گسترده اصلیاش تمرکز بر ساختمانهای اداری حزباللّه داشت. تقریباً هفته اول بود که داشت سپری میشد. از تهران اصرار داشتند که من بیایم برای توضیح.»
سلیمانی روایت میکند: «از یک راه فرعی برگشتم و آمدم. در واقع، آن وقت مقام معظم رهبری در مشهد بودند. خدمت ایشان رسیدم. برای این جلسه، سران سه قوه و مسوولین اصلی که عضو شورای امنیت ملی هستند، غالباً که در بخشهای امنیتی و اطلاعاتی هستند، دعوت شده بودند.»
فرمانده وقت نیروی قدس سپاه گفته بود: «من در لبنان هم که بودم، به صورت روزانه از خط امن گزارشاتی به تهران میفرستادم و مسوولین به این شکل، کاملاً در جریان وضعیت میدانی بودند... پیرامون حمایت از حزباللّه، اعم از حمایت معنوی، حمایت مادی، یعنی تسلیحاتی، تجهیزاتی، امکانات، رسانهای و چیزی که در واقع در چارچوب توان جمهوری اسلامی بود، در داخل نظام در واقع کسی تردیدی نداشت.»
تاسیس، تجهیز و همکاری با حزبالله لبنان، اولین حضور رسمی سپاه در خارج از مرزهای ایران بود. اما اولین حضور نیروی قدس در یک نبرد خارجی، نه در لبنان که در یک کشور اروپایی بوده است.
جنگ در اروپا، تجربه اول سپاه قدس
بوسنی و هرزگوین در قلب اروپا ناباورانه اولین حضور نیروی قدس سپاه در یک نبرد برون مرزی بوده است. جنگ بوسنی یک نبرد مسلحانه بینالمللی بود که در فاصله فروردین ۱۳۷۱ تا آذر ۱۳۷۴ بین مسلمانان بوسنی و صربهای یوگسلاوی سابق جریان داشت و به قتل عام ۱۰۰هزار مسلمان بوسنیایی انجامید.
جمهوری اسلامی ایران از زمان شروع درگیری تا پایان جنگ، نیروهای خود، از جمله سرتیپ پاسدار «محمدرضا نقدی» و «حسینالله کرم»، از فرماندهان «انصار حزبالله» را به بوسنی فرستاد. دست کم سه نیروی نظامی ایران در جریان جنگ بوسنی کشته شدند. با شکست تلاشهای دیپلماتیک برای خاموش کردن آتش جنگ، «صباح زنگنه»، نماینده جمهوری اسلامی ایران در «سازمان کنفرانس اسلامی» خواستار لغو تحریم تسلیحاتی در منطقه برای کمک به مسلمانان بوسنی شد.
به فاصله کوتاهی پس از این درخواست، نیروی قدس سپاه به فرماندهی سرتیپ «احمد وحیدی» و حزبالله لبنان وارد بوسنی شدند. «احمد جنتی»، نمایندگی آیتالله «علی خامنهای» در بوسنی را برعهده گرفت و سرتیپ محمدرضا نقدی و سرتیپ «مصطفی ربیعی»، فرماندهان میدانی نیروی قدس در بوسنی شدند. بر اساس گزارشی که منابع سپاه منتشر کردهاند، نیروی قدس نقش مؤثری در توانمندسازی نیروهای مردمی مسلمان بوسنی ایفا کرد.
ارسال سلاح از ایران به اروپا، انتقال نیروهای داوطلب با تابعیتهای گوناگون و سازماندهی آنها برای نبرد در بوسنی و آموزش اتباع بوسنی و جنگجویان داوطلب در داخل ایران، از فعالیتهای نیروی قدس در رابطه با بوسنی بوده است.
«سعید قاسمی»، سرتیپ دوم بازنشسته سپاه پاسداران انقلاب اسلامی سه دهه پس از پایان جنگ بوسنی مدعی شده که نیروهای سپاه در پوشش «جمعیت هلال احمر»، نیروهای جهادی مسلمان را در بوسنی و هرزگوین سازماندهی کرده و در زمان جنگ، با اعضای «القاعده» در اروپا همکاری داشتهاند.
نام القاعده چهار سال پس از پایان جنگ بوسنی وارد سازمانهای تروریستی خارجی وزارت خارجه امریکا شد.
افغانستان اولین حضور برون مرزی قاسم سلیمانی
سابقه حضور نیروی قدس سپاه در افغانستان به همکاری با «مجاهدین» افغان باز میگردد که در برابر حضور نظامی اتحاد جماهیر شوروی آن زمان فعالیت میکردند و سپس این فعالیت در جریان حمله امریکا و نیروهای ائتلاف به «طالبان»، به همکاری نیروی قدس با ایالات متحده انجامید.
این حضور، همزمان با تغییر فرماندهی از احمد وحیدی به قاسم سلیمانی بود. سلیمانی فرمانده وقت لشکر ۴۱ «ثارالله» استان کرمان بود که عمده فعالیت او پس از جنگ، سرکوب اقداماتی بود که در جنوب شرق ایران، یعنی در همسایگی با پاکستان انجام میداد. منابع تحقیق سپاه میگویند افغانستان نخستین ماموریت خارجی سلیمانی بوده است.
پس از کشته شدن قاسم سلیمانی توسط امریکا در عراق، سرتیپ پاسدار «اسماعیل قاآنی» جانشین او شد که همچون فرمانده پیش از خود، عمده فعالیت برون مرزی او در افغانستان بوده است. به فاصله کوتاهی پس از این انتصاب، تصاویری از دیدار پنهانی اسماعیل قاآنی با «محمدطاهر زهیر»، والی بامیان منتشر شد. اما مقامات افغانستان از هویت اصلی قاآنی ابراز بیاطلاعی کردند و گفتند که او به عنوان معاون سفیر ایران در افغانستان معرفی شده و ملاقاتهایی هم که میان او با مقامهای افغان انجام شده، با هویت جعلی بوده است.
عراق مسیر اصلی رسیدن به قدس
عراق را باید دلیل اصلی تشکیل نیروی قدس سپاه خواند. نام این نیرو، اشاره به قبلهگاه اول مسلمانان در اسراییل و سرزمینهای اشغالی فلسطین است. در جریان جنگ هشت ساله با عراق، یکی از شعارهای جمهوری اسلامی ایران این بود: «راه قدس از کربلا میگذرد». یعنی برای رسیدن به قدس که شاخه برون مرزی سپاه نام خود را از آن گرفته، شکست «صدام حسین» در عراق شرط لازم است.
پس از حمله نیروهای ائتلاف به رهبری امریکا به عراق و به سقوط کشاندن «صدام حسین»، نیروی قدس سپاه که زمانی کُردهای عراق را برای مبارزه با صدام تجهیز میکرد، رسما برای کمک نظامی وارد عراق شد. جمهوری اسلامی روابط ویژهای با گروههای شیعی، از جمله حزب «الدعوه» و مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق داشته است و رهبران این گروهها در زمان صدام در ایران اقامت داشتند و از کمکهای جمهوری اسلامی ایران برخوردار بودند.
پس از حمله امریکا به عراق که به سقوط فوری صدام انجامید، جلوگیری از رشد شاخه القاعده در عراق به رهبری «ابومصعب زرقاوی»، از اولین ماموریتهایی بود که نیروی قدس در عراق برای خود تعریف کرد. این ماموریت به سرعت به محدود کردن نیروهای امریکایی توسعه یافت.
نقطه اوج این سیاست، تاثیرات ایران بر عراق در زمان امضای توافق امنیتی و همکاری نظامی عراق و امریکا در زمان نخست وزیر «نوری مالکی»، شیعه مورد حمایت ایران بود. تعدیل حق مصونیت قضایی نیروهای امریکایی و تحدید ایجاد پایگاههای نظامی دایمی در عراق، حاصل نفوذ نیروی قدس در عراق بوده است. قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس در این دوره فعالیتهای عمده برون مرزی در عراق داشته است.
تشکیل نیروی «حشدالشعبی» و «کتائب» حزبالله که از ساختار شبه نظامی بسیج در جمهوری اسلامی الگو گرفته، حاصل همین دوره است. به جز حضور مستقیم نظامی، سفرای جمهوری اسلامی ایران در بغداد هم از افراد نیروی قدس سپاه هستند. در حال حاضر یک سرتیپ پاسدار سفیر ایران در عراق است که گزارش اصلی فعالیت خود را نه به وزارت امور خارجه که به شاخه برون مرزی سپاه میدهد.
سوریه محل انتقال تجربههای تازه ۱۳۸۸
سوریه جدیدترین میدان فعالیت نیروی قدس سپاه است. پس از آغاز اعتراضات به سیاستهای «بشار اسد» در سوریه که همزمان با «بهار عربی» در سال ۱۳۹۱ شدت پیدا کرد، نیروی قدس سپاه برای سرکوب اعتراضات داخلی، به کمک اسد رفت. معاونت سیاسی سپاه در اسنادی که منتشر کرده است، میگوید: «نیروی قدس از دیرباز در سوریه کم و بیش حضور داشت. البته ارتباط نیروی قدس با سوریه تا پیش از بحران، عمدتا در حیطه پشتیبانی از گروههای مقاومت لبنان و فلسطین بود و تعامل گستردهای با نظام دمشق وجود نداشت.»
وقوع بحران اما زمینه ارتباطات بیشتر نیروی قدس را با ساختارهای این کشور، از دولت و ارتش گرفته تا بالاترین سطح، یعنی ریاست جمهوری فراهم کرد.»
این روابط چنان در هم تنیده شده بودند که پس از فروش کردن بحران سوریه، بشار اسد نه با دعوت «حسن روحانی»، همتای ایرانی خود که توسط قاسم سلیمانی و بدون اطلاع رییس جمهوری اسلامی ایران به تهران آورده شد.
نخستین حضور و اقدام نیروی قدس در سوریه به روایت معاونت سیاسی سپاه، حالت توجیهی، مستشاری و آموزشی داشت. با هماهنگی مسوولان نیروی قدس، کارشناسانی از نیروی انتظامی به توجیه و آموزش پلیس سوریه در برخورد با شورشهای خیابانی پرداختند.
میگوید: «کمبود تجهیزات پلیس سوریه از جمله مشکلاتی بود که کار آنان را در مدیریت بحران دشوار ساخته بود و به همین دلیل، در مقاطع اولیه، برخی تجهیزات به آنان ارایه شد.»
به روایت سپاه، اعزام افسران امنیتی سوریه به ایران به منظور آموزش مدیریت بحران و کسب تجریه اطلاعاتی- امنیتی در شرایط بحران، از دیگر اقدامات مستشاری نیروی قدس بود. این همکاری پس از کسب تجربه جمهوری اسلامی ایران در سرکوب اعتراضات به نتایج انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ بود و به نظر میرسد که با مشابهت فروانی در سوریه پیاده شده است.
نیروی قدس سپاه در سوریه اقداماتی مشابه عراق و لبنان هم انجام داده و دو گروه شبه نظامی، متشکل از اتباع افغانستان و پاکستان شکل داده است که گفته میشود از مهاجران در ایران بودهاند.
ارسال سلاح به غزه از تونلهای صحرای سینا
مهر ۱۳۸۷، نبرد سه هفتهای که اسراییل با تهاجم هوایی به غزه آغاز کرد، با پاسخ موشکهای «حماس» رو به رو شد که اداره غزه را برعهده داشت. سپاه پاسداران انقلاب اسلامی یک دهه پس از این نبرد تایید کرده است نیروی قدس بنیه نظامی و تسلیحاتی حماس و جهاد اسلامی را با ارسال قطعات مختلف موشک به داخل نوار غزه تقویت کرده بود.
به دلیل در محاصره بودن غزه، نیروی قدس محمولههای خود را از طریق سودان و خاک مصر و نهایتا به شکل پنهانی، از تونلهای زیرزمینی حفر شده در «صحرای سینا» به داخل غزه منتقل کرده و به دست فلسطینیها رسانده بودند.
وبسایت دفتر سیاسی سپاه نوشته است روند تسلیح حماس و جهاد اسلامی در غزه، در جریان جنگ هشت روزه رشد قابل توجهی پیدا کرد. در جریان این جنگ که در آبان ۱۳۹۱ شروع شد، برای نخستین بار و به طور رسمی اعلام کردند که نیروی قدس موشکهای پیشرفته «فجر۵» را در اختیار فلسطینیان قرار داده است.
سرلشکر پاسدار «محمدعلی جعفری»، فرمانده وقت سپاه پاسداران گفته بود: «ما این موشکها را به طور مستقیم به غزه نفرستادهایم بلکه فنآوری آن از ایران به مقاومت منتقل شده است و مقدار بیشماری از این موشکها در حال تولید هستند.»