ایران و مدیریت بحران در منطقه
پس از آنکه کاروان نیروهای ارتش ترکیه در ادلب سوریه مورد حمله هوایی قرار گرفت و ۳۵ نفر از افراد آن به قتل رسیدند، ارتش ترکیه مراکز نیروهای ایران در ادلب و حلب را هدف حملات توپخانهای قرار داده و ۱۰ نفر از افراد حزب الله لبنان به علاوه شماری از شبه نظامیان افغانی و پاکستانی وابسته به سپاه قدس را به قتل رساند. در پی این حادثه، نهادی به نام «مرکز مستشاری نظامی ایران در سوریه» با صدور بیانیهای ترکیه را تهدید کرده و از عواقب وخیم تکرار این عمل هشدار داد.
شاید این نخستین باری باشد که ایران از وجود چنین نهادی با این نام در سوریه پرده بر میدارد. این رویکرد جدید ایران یک تحول کیفی در تعامل این کشور با مسائل منطقهیی محسوب می شود و در واقع، یکی از اهداف ایران از این رویکرد، رسمیت بخشیدن به حضور نظامیاش در سوریه است.
کشته شدن ژنرال قاسم سلیمانی که برنامههای اصلی ایران را در سوریه، عراق و سایر کشورهای منطقه، مدیریت میکرد، خلأی بزرگی برای ایران در این کشورها به وجود آورد و سبب دست پاچگی رژیم ایران گردید. از این جهت تهران مجبور شد برای پر کردن این خلأ و کاستن از آثار منفی نبود سلیمانی، به اقداماتی دست بزند که آفتابی کردن نهاد مرکز مستشاری نظامی در سوریه نیز از آن جمله می باشد.
بعد از اینکه مواضع ایران و متحدانش در حلب غربی و شمالی از جانب ارتش ترکیه هدف قرار گرفت، ایران با صدور بیانیهای از آدرس نهاد یاد شده، واکنش نشان داده و ترکیه را به خویشتن داری و اتخاذ رفتار عاقلانه فرا خواند و نسبت به تداوم تجاوز ترکیه به سوریه هشدار داد.
ایران به این باور است که درگیری نظامی میان ترکیه و رژیم سوریه و متحد روسیش، به حد خطرناک و غیر قابل کنترل نخواهد رسید و نباید برسد، هرچند پس از تحولات اخیر، اطراف درگیر از مرحله احتیاط و خویشتنداری پا بیرون گذاشته، هرکدام در پی پیروزی در میدان نبرد میباشد.
از جانب دیگر، هر چند ترکیه نیروهای ایرانی و متحدانش را در ادلب، به گونه انتقامجویانه هدف قرار داد، اما نیروهای ایرانی طرف اصلی نبردهای جاری در ادلب نیستند، چرا که ایران در اصل در تفاهمات سیاسیکه میان اردوغان و پوتین، پیرامون ادلب در سوچی صورت گرفته است، مشارکت نداشته است.
از این جهت ورود ایران در نبردهای ادلب و حلب را باید در چارچوب دیدگاهها و برنامههای تازه ایران در مرحله پسا سلیمانی قرار داد. چیزیکه دبیرکل حزب الله، از آن به عنوان حل و فصل پروندهای باقی مانده و فراغت برای مواجهه با حضور نظامی آمریکا در منطقه غرب آسیا، نام برد.
طرح جدید ایران و حزب الله برچیدن هستههای مقاومت مخالفان رژیم سوریه از اطراف حلب و تسلط کامل رژیم دمشق بر سرزمین سوریه است. از نظر آنها زمانیکه این هدف بر آورده شود، دیگر دلیلی برای آمریکا به خاطر حضور نظامی در عراق به بهانه کمک به مخالفان اسد و مبارزه بر ضد داعش و تروریسم در سوریه باقی نخواهد ماند.
در عین حال، فرماندهی نظامی ایران به این نکته نیز توجه دارد که در صورت بالا گرفتن درگیریها میان محور ایران و ترکیه در ادلب، ممکن است ایران به نبردی کشانده شود که تمایلی برای ورود به آن ندارد؛ زیرا از یک طرف روسیه نیروهای زمینی در این استان ندارد و کسب پیروزی تنها از طریق نیروی هوایی امکان پذیر نیست و از طرف دیگر رژیم سوریه بارها شکست خود را برای تحقق این هدف به اثبات رسانده است.
اما از جانب دیگر، دور از امکان نیست که ترکیه سعی کند ایران را به رویارویی مستقیم بکشاند تا بتواند مسیر تثبیت جایگاه ایران در سوریه و نقش تهران در تعیین سرنوشت آینده سوریه را آن گونه مدیریت کند تا در فرجام به ضرر آنکارا تمام نشود.
به هرحال بیاعتمادی میان ترکیه و دور کشور رقیب (ایران و روسیه) به مرحله پیشرفتهای رسیده است؛ اکنون ترکیه احساس میکند که تفاهمات سه جانبه (ترکی – ایرانی - روسی) در آستانه و تفهمات دو جانبه (ترکی – روسی) در سوچی، تنها به تنازلات ترکیه در صحنه سوریه منجر شده، بدون این که پاداش عادلانهای از جانب مقابل در پی داشته باشد.
شکیبایی ایران و دعوت ترکیه به خویشتنداری، عدم تمایل ایران به پیچیده شدن اوضاع و افزایش تنش در ادلب را میرساند. به همین ترتیب فرا خوان حسن روحانی برای نشست سران کشورهای سه گانه به میزبانی تهران، برای این است تا از رویارویی مستقیم میان ایران و ترکیه جلوگیری کرده و بر سر مناطق نفوذ نه تنها در سوریه و عراق بلکه در سراسر منطقه غرب آسیا، آسیای میانه، منطقه فققاز، افغانستان و پاکستان، به تفاهماتی دست یابند.