آمریکا در بزنگاهی تاریخی
اما چە کسی است کە نداند چپ در آمریکا هنوز بسیار ضعیف است و امکان بازی قوی آن در رقابتهای سیاسی بسیار ضعیف؛ اما با برجستەشدن برنی سندرز در جریان رقابت کاندیداها و نیز شورشهای اخیر در آمریکا کە بویژە در سیاتل در مقطعی منجر بە ایجاد دوایر خودگردانی سوسیالیستی شدند، لزوم برآمد یک چپ قوی و دارای ارادە و تاثیرگذار در ایالات متحدە بە نیاز روز تبدیل شدەاست. چپی کە بتواند حداقل بە معیارهای اروپائی چپ گرائی نزدیک شود و لیبرال دمکراسی را با سوسیال دمکراسی مزین کند. ترامپ بعنوان مدافع فاشیسم و نماد ناسیونالیسم راست کە درصدد است روزبروز بیشتر ایالات متحدە را بە تقابل با همە قطبهای قدرت در جهان بکشاند و از طریق اضمحلال نهادهای بین المللی، منطق زور و هرج و مرج قبل از جنگ دوم جهانی را دوبارە احیاء کند، می خواهد با ترسانیدن بخشی از افکار عمومی در ایالات متحدە و بویژە صاحبان صنایع بزرگ و ثروتهای میلیاردی چهار سال دیگر با تکیە بر مسند ریاست جمهوری، ایالات متحدە را بە آن مسیری ببرد کە سالهاست مجموعە نئوکانها، راست افراطی، ناسیونالیستهای ضد گلوبالیزاسیون و اقشار مرتجع مذهبی در رویای آنند.
اما اینبار حتی دمکراسی بورژوائی هم هوشیارتر شدە و بی گمان بر شگردهای راست افراطی در نظام سرمایەداری در بزرگترین قدرت جهان غالب خواهند آمد.
واقعیت این است کە دمکراسی آمریکا در مرحلە فعلی عمر خود در مقابل آزمون بزرگی ایستادەاست، یا باید با واردکردن عناصر سوسیالیستی در سیاست کلان این کشور بمانند اروپا امکان برآمد قوی راست افراطی را سد کند، و یا باز همچنان با احتمال برآمد چهرەهائی مانند ترامپ دست و پنجە نرم کند.
شکست ترامپ بی گمان بە پتانسیلهای بروز فاشیسم در اقصاء نقاط جهان ضربە بزرگی خواهدزد، و می تواند دوبارە جهان را در مسیر تقویت دوبارە نهادهای بین المللی و همگرائی بازگرداند. باشد کە شورش مردم در این کشور در رای مردم در ماە نوامبر انعکاس یابد و قدرتمندترین کشور جهان از فاشیسمی رهائی یابد کە قریب چهار سال است بر آن سایە افکندەاست.