تر پتروسیان (رئیس جمهور اسبق ارمنستان) قبل از استعفا: آیندهی جنگ علیه آذربایجان
ترجمه از متن انگلیسی: نادر اردبیلی، تیتر انتخابی مطلب در انتشار 1988: جنگ یا صلح؟
تیتر اصلی مقاله: «War or peace? Time to think again» منتشر شده در اول نوامبر 1997 در روزنامه «The Republic of Armenia»
توضیح: این مطلب در بهار 1988 در مجله تریبون منتشر شد. با تشکر از دوستی که زحمت تایپ مجدد این مقاله را متحمل شد. (پایان توضیح در ابتدای مطلب در نشر مجدد بعداز 22 سال به تاریخ 13 اکتبر 2020)
درک مورد از غوغا و داد و بیدا اپوزیسیون چه بود؟ مردم فهمیدند که ما به خاطر قرهباغ خون ریختهایم. اینکه بازپس دادن مناطق اشغال شده موجودیت قرهباغ را به خطر خواهد انداخت، اینکه مردم ارمنستان حاضر هستند که دوباره به خاطر قرهباغ خون بریزند، اینکه ما به افکار عمومی جهانی پشیزی هم ارزش قائل نیستیم، اینکه ما هم آذربایجان و هم جامعهی جهانی را به زانو خواهیم آورد و اینکه [برای رسیدن به این اهداف] تمامی ملت ما تبدیل به فدایی خواهند شد.
بعدا چه؟ هیچ کسی سعی نکرد پاسخی به این سوال ساده بدهد که آیا با انجام این کارها ما به اهداف خود خواهیم رسید؟ اگر بگوییم که ما هیچ پشیزی برای دنیا قائل نیستیم، عکس العمل دنیا در برابر ما چه خواهد بود؟ خون چه کسی به هدر خواهد رفت؟ [خون] آن 500 نفری که در «خانه سینما» گرد آمده بودند و یا اینکه خون ملت بی گناه؟
جواب سوال آخر روشن است. بر خلاف ادعای آنها در مورد آماده بودن برای هر چیزی، [در صورت وقوع جنگ جدید علیه آذربایجان بر سر قرهباغ] حتی یک تار مو هم از سر آن 500 نفری که در «خانه سینما» جمع شده بودند، کم نخواهد شد.
- راه حل مسئله قرهباغ چیست؟ جنگ یا مذاکره؟
- آیا میتوان وضعیت موجود فعلی [نه جنگ، نه صلح] را تا ابد و یا حتی تا به یک زمان معین حفظ کرد؟
- آیا مشکل از طریق کنار آیی (Compromise) حل خواهد شد یا اینکه با نابودی یکی از طرفین؟ و در آن صورت این طرف کدام است؟
من متناوبا موضع خودم را نسبت به این سوالها را روشن کردهام و هنوز هم پایبند آن [مواضع] هستم.
- نگهداری وضعیت فعلی موجود در یک مدت زمان طولانی ناممکن است بی این دلیل که نه جامعه جهانی و نه تواناییهای اقتصادی ارمنستان این امر را اجازه نمیدهند.
- نا مشخص بودن وضعیت نه به سود ارمنستان است و نه به سود قرهباغ زیرا که این امر به طور ملموسی مانع پیشرفت اقتصادی ارمنستان و در نتیجه قرهباغ میشود. این امر باعث به وجود آمدن دشواریها در روابط ما با جامعهی بین المللی و مخصوصا با کشورهای همسایه میشود که میتوانند عواقب مخربی را منجر شوند.
- برای مسئلهی قرهباغ تنها یک راه حل موجود است: کنار آمدن به معنی برنده شدن یک طرف و باخت طرف دیگر نیست، بلکه توافقی است بر مبنای امکانات موجود در یک مناقشهای که به حد بلوغ خود رسیده است.
اپوزیسیون نباید مردم ما را با ادعای وجود آلترناتیوی به جز کنار آمدن منحرف کند. آلترناتیو دیگر کنار آمدن جنگ است. رد کنار آمدن و افزون طلبی(به معنی طرح این مدعی که باید حداکثر امتیازات ممکن را به دست آورد نه آنهایی را که ممکن است) سریعترین راه از هم پاشی قرهباغ و خراب شدن وضعیت ارمنستان است.
[...] راه ماجراجوها به نابودی حتمی منجر خواهد شد. قبلا یک بار [شعار] «استانبول را به دریای خون تبدیل خواهیم کرد» باعث از دست دادن ارمنستان غربی شد و در یک موقعیت دیگر ما نصف ارمنستان شرقی را که در مطالبهی اراضی در پیمان سوور (Severs) معین شده بود از دست دادیم.
علاوه بر اصل کنار آمدن، مسئله زمانی آن نیز مهم است. این آشکار است که در کنار آمدن طرف قوی شانس بیشتری برای به دست آوردن امتیازات ممکن را در دست دارد. امروز ارمنستان و [ارامنه] قرهباغ قویتر از هر روزی هستند. اما در عرض یک یا دو سال اینها به طور محسوسی ضعیفتر خواهند شد. آنچه ما امروز رد میکنیم، فردا برای به دست آوردنش خواهش خواهیم کرد، بدون آنکه بتوانیم آن را به دست آوریم، همچنان که در تاریخ ما غالبا اتفاق افتاده است.
ما باید واقع بین بوده و بفهمیم که جوامع بین المللی در دراز مدت وضعیت به وجود آمده در حول و حوش قرهباغ علیا را تحمل نخواهند کرد. به این دلیل که هم همکاری و هم امنیت منطقه را تهدید میکند. همچنان که منافع نفتی غرب را نیز در خطر قرار میدهد. دیر یا زود طرفین با یک طرح کنارآیی برای حل مناقشه مواجه خواهند شد. این طرح یک راه حل سیاسی و نه حقوقی را مقرر خواهد کرد. اگرچه قدرتهای بزرگ این راه حل را به صورت بندی از قوانین بین المللی وانمود خواهند کرد. نه آذربایجان و نه [ارامنه] قرهباغ و نه ارمنستان قادر به رد کنار آیی نخواهند شد. درست مثل حالتی که برای طرفین درگیر در بوسنی و مناقشهی اعراب و اسرائیل پیش آمد[...]
برخی تصورهای غلط
بعد از کنفرانس مطبوعاتی من اپوزیسیون تعدادی تصاویر غلط را به صورت مبارزه تبلیغاتی رواج داده است که من فکر میکنم که بعضی از آنها باید به طور مشروحی بحث شوند. اول تصویر غلط یک گمراهی خطرناک به این معنی است که گویا طرف آشتی ناپذیر [ارامنه] قرهباغ در این مناقشه آذربایجان است که آن هم به آسانی میتواند به زانو در آید. واقعیت امر این است که طرف آشتی ناپذیر [ارامنه] جامعه بین الملل است که ما دستکش دوئل بر طرفش پرتاب میکنیم. عدم درک این واقعیت ساده به معنی انداختن مردم ما به امتحانات مصیبت آور و پر رنج و زحمت خواهد بود.
دومین تصور غلط پافشاری بی دلیل است که [ارامنه] قرهباغ جنگ را بردهاند و بنابراین هیچ نیازی برای قبول کنارآیی ندارد. متاسفانه [ارامنه] قرهباغ نبرد را برده نه جنگ را. سردرگمی بین «جنگ» و «نبرد» خیلیها را دچار عواقب ناگوار کرده است.
سومین تصور غلط این است که ما از آنجا که تا به حال در همهی جبههها موفق بودهایم، در آینده نیز چنین خواهد شد. اینکه تا به حال ما آذربایجان را شکست دادهایم، در آینده نیز مطمئنا این کار را خواهیم کرد، تا به حال قادر بودهایم در مقابل فشارهای خارجی مقاومت کنیم، در آینده نیز مقاومت خواهیم کرد و غیره. این شاید خطرناکترین فکر گمراه کننده است. زیرا این موضع موفقیتهای گذشته را به رخ میکشد. در صورتی که این رابطه بین نیروها در آینده است که میتواند ضامن پیروزیهای آینده باشد. کسانی که این چنین می اندیشند، اساسیترین قوانین منطق را نفهمیدهاند. اگر پیروزیهای گذشته میتوانست موفقیتهای آینده را تضمین کند، بایستی یک طرف بعد از پیروزی همیشه پیروز باقی بماند. [در این صورت] برای مثال امپراتوری رم هیچ وقت نباید از بین میرفت[...]
افسانهها و معماها
در عرصه تفکر ارامنه و افکار عمومی ادعاهایی وجود دارد که بیشتر در حوزهی افسانه پردازی و توهم جای میگیرد.
افسانه اول:ارمنستان مقامات قرهباغ را تحت فشار قرار داده است. در مورد این ادعا من با کمال مسئولیت میتوانم بگویم که ارمنستان یک بار در سال 1993 قرهباغ را تحت فشار قرار داد تا در مذاکرات گروه مینسک شرکت بکند شرکت آنان در [مذاکرات گروه مینسک] کاملا رضایت بخش بوده است. ارمنستان هیچ قصدی برای تحت فشار قرار دادن [ارامنه] قرهباغ ندارد، هم امروز و هم در آینده این مقامات قرهباغ هستند که برای قرهباغ تصمیم میگیرند. طبعا عواقب مثبت یا منفی تصمیمات آنها علاوه بر اهالی قرهباغ به همه مردم ارمنستان نیز مربوط خواهد شد. این به این معنی نیست که ارمنستان با مقامات قرهباغ مشاوره نخواهد کرد تا آنها را به مواضعی در خور مناسب ترغیب کند. اما در هر حال تصمیم نهایی بر عهده مقامات قرهباغ خواهد بود.
افسانه دوم:اگر ارمنستان موضع محکمتری در مقابل ترکیه گرفته و خواهان شناسایی ژنوساید و لغو پیمان قارص شده به طرح ادعاهای ارضی [علیه ترکیه] بپردازد، ترکیه و آذربایجان موضع تسلیم طلبانهتری در مورد مسئله قرهباغ اتخاذ خواهند کرد.
در این مورد من اعتقاد راسخ خود را مبنی بر اینکه این کار هیچ تاثیر مثبتی برای حل مشکل قرهباغ در بر نخواهد داشت، بیان کردهام. به علاوه این کار دشواریهای جدیدی در روابط ترکیه و ارمنستان به بار آورده و اوضاع ارمنستان و قرهباغ را بدتر خواهد کرد. برعکس آنچه ادعا میشود حتی با چشم غیر مسلح میتوان دید که چنین موضعی مبانی جدیدی برای آذربایجان و ترکیه فراهم خواهد کرد تا ارمنستان را یک کشور فزون طلب جلوه داده و ارمنستان را بیش از این در مقابل افکار عمومی و بین المللی که حتی در حال حاضر هم دلخواه آنهاست، قرار بدهند.
افسانه سوم: اگر ارمنستان از امکانات لابیگری ارامنه خارج از ارمنستان به نحو درستی استفاده بکند، جوامع ارمنی اجازه نخواهند داد که دولتهایشان[در کشورهای میزبان جوامع ارمنی] حقوق قرهباغ را زیرپا بگذارند.
قبل از اظهار نظر در مورد این افسانه باید متذکر شد که از بین تمامی جوامع ارمنی خارج تنها جامعهی ارمنیهای مقیم آمریکا قدرت لابیگری دارد و در کشورهای دیگر سنت لابیگری رواج ندارد و به همین جهت هم هیچ گروه سازمان یافته لابیگری نیز موجود نیست. البته قصد من کم بها دادن به کار لابیگری به جامعه ارمنی-آمریکایی در فراهم کردن کمکهای انسانی به ارمنستان و به وجود آوردن یک طرز تفکر مطلوب [ارامنه] قرهباغ در کنگره ایالات متحده را ندارم. نباید فراموش کرد که همزمان لابیگری محدودیتهای خاص خودش را دارد. وقتی که پای منافع ملی ایالات متحده به وسط کشیده شود، دیگر لابیگری کاری از پیش نخواهد برد. این محدودیت [در کار لابیگری] فقط خاص ارامنه نیست، بلکه در مورد همه سازمانهای لابیگرا صادق است. این قاعده، لابیگری یهودی را نیز در برمیگیرد که با این که از منتذترین لابیهاست اما قادر مطلق نیست.
افسانه چهارم: قدرت فعلی حاکم بر روسیه با طرز تفکر جهان وطنانه خود قادر به درک منافع استراتژیک کشور خود نیست(در این مورد ارمنستان نیز شریک جرم محسوب میشود که در تفهیم این مسئله به آنها موفق نشده است). اما به محض اینکه نیروهای ناسیونالیست اصیل در روسیه قدرت را به دست بگیرند، ارمنستان را به اسرائیل قفقاز بدل کرده و مشکل قرهباغ را به نفع ما یکسره خواهند کرد.
تمام فرضیات پشتیبان این افسانه اگر پوچ و بی معنی نباشد، مشکوک و مورد سوال هستند.
- آیا دولتمداران فعلی روسیه واقعا کوسموپولیت(جهان وطنی) هستند؟
- آِیا آنها واقعا منافع استراتژیک کشور خودشان را درک نمیکنند؟
- آیا این وظیفهی ارمنستان است که منافع استراتژیک روسیه را به رهبران آن توضیح بدهد؟
- آیا کسانی که میخواهند به روسیه درس بدهند، خود را در موقعیت خندهداری قرار نمیدهند؟
- آیا نیروهای ناسیونالیست واقعا میتوانند قدرت را در روسیه به دست گیرند؟
- آیا این نیروها قول دادهاند که قرهباغ را به صورت هدیهای به ارمنستان بدهند و یا این که استقلال آن را به رسمیت بشناسند؟ چنین قولی کتبی است یا شفاهی؟
- و بالاخره تا چه زمانی این دیوانگی یا خود فریبی بازیچهی دست روسیه و یا کشور دیگر شدن به صورت طرز زندگی ارمنیها باقی خواهد ماند؟
آیا هوش خارق العادهای لازم است تا بتوان فهمید که روسیه علی رغم آنکه چه دولتی در آنجا سرکار باشد، هرگز استقلال قرهباغ را به رسمیت نخواهد شناخت مگر نه اینکه روسیه خود دارای 20 قرهباغ دیگر است؟
افسانه پنجم: آذربایجان با فعالیتهای شدید در افکار عمومی و رسانههای عمومی در حقیقت در جنگ تبلیغاتی پیروز شده است (چیزی که معمولا با پیروزی سیاسی اشتباه گرفته میشود).
شاید این تنها افسانهای است که تماما بدون اساس نیست. در مقایسه با ارمنستان و قرهباغ، آذربایجان سر و صدای زیادی در افکار و رسانههای عمومی به راه انداخته است[...] ما باید تعیین بکنیم که چه چیزی بیشتر مورد ترجیح بود: حفظ قرهباغ و باختن جنگ تبلیغاتی و یا از دست دادن قرهباغ به قیمت یک پیروزی طلایی در میدان تبلیغات؟
معماها
بگذارید در اینجا از شمارش افسانهها دست برداشته و به بحث همه جانبه در مورد چندتا از معماها بپردازیم و حل آنها را به افرادی واگذاریم که دارای هوش خارق العاده هستند.
معمای اول: ممکن است با خود داری از جنگ به هدف استقلال قرهباغ نائل آمد(از مواضع انتخاباتی وازگن مانوکیان) [وی رقیب تر پتروسیان در آخرین انتخابات ریاست جمهوری آذربایجان بود].
ما در اینجا با چه چیزی مواجه هستیم؟ یک درخشش ناگهانی در فکر یک نابغه که برای افراد فانی و عادی غیر قابل فهم است یا یک مه گرفتگی موقت مغز که برای هر کس میتواند پیش آید؟ شاید هم پریزیدنت [حیدر] علییئو چیزی در گوش نویسنده زمزمه کرده که برای ما نا آَشنا است. در هر حال این معمایی است که به افکار عمومی ارمنستان ارائه شده است که حتی انیشتین هم قادر به حل آن نیست.
معمای دوم: ممکن است که جوامع بین المللی را نادیده گرفت و در عین حال به دریافت کمک از آنها ادامه داد. من که بیشتر از همه رهبران با جوامع بین المللی در ارتباط هستم، هیچ گاه چنین تضمینی را از آنها دریافت نکردهام. برعکس ما در قدم شاهد مشروط بودن پنهانی و زیرکانه کمکها به ملاحضات سیاسی هستم. شاید در اینجا هم ما گناهکار هستیم که نمیتوانیم منافع استراتژیک بین المللی را به آنها توضیح بدهیم. این حقیقت دارد که ما وظیفهی خود را به عنوان یک معلم جامعهی جهانی یعنی درس دادن به تمام جهان را ناچیز شمردهایم.
In November 1997 L. Ter-Petrosyan made public his approach to the situation around Nagorno Karabakh in his article «War or peace? Time to think again» published in newspapers «The Republic of Armenia» (Yerevan) and «Nezavisimaya gazeta» (Moscow).