جنگ دیپلماتیک ایران و ترکیه بر سر یک خط شعر
رجب طیب اردوغان در رژهای که به مناسبت پیروزی جمهوری آذربایجان در جنگ قره باغ در پایتخت این جمهوری برگزار شد، پارههایی از چند ترانه محلی آذری را خواند. فرازی از یکی از ترانهها اعتراض رسمی دولت ایران را در پی داشته است که میگوید «ارس را جدا کردند».
این فراز را مردم دو سوی ارس، در ترانههای مختلف فراوان شنیدهاند. در اجراها و آلبومهای موسیقی محلی آذری در ایران، آن هم با مجوز رسمی بارها این فراز را خوانندههای گوناگون از دیرباز خواندهاند و کسی هم اعتراضی نکرده است. شاعر آن هر که بوده، اشاره به این داشته که مردمی همزبان در نتیجه جنگ ایران و روس، از هم جدا افتاده و دور ماندهاند.
تفسیر این شعر به «مداخله در تمامیت ارضی ایران» (آن گونه که سخنگوی وزارت امورخارجه گفته) به نظر بدبینانه میرسد و این بدبینی چه بسا حاصل از فشاری روانی است که در پی نقش آفرینی نظامی ترکیه پشت مرزهای ایران و در جریان جنگ قره باغ، بر سیاستگذاران و مسئولان ایران وارد شده است.
رسانهها، افکار عمومی و حتی برخی محافل سیاسی، دستگاه حاکمه جمهوری اسلامی را به بی عملی در قبال جنگ اخیر قره باغ متهم میکنند و معترضند که چرا کنار ایستادند و اجازه دادند سرزمینی که پیوستگی تاریخی با ایران دارد و جنگ دو ملتی که زمانی هردویشان پاره تن ایران بودهاند، جولانگاه ترکیه و گسترش نفوذ آن شود؟ چرا به جای پرچم ایران، پرچم ترکیه در کنار پرچم جمهوری آذربایجان برافراشته شد؟ چرا باید بیخ گوش ایران شعار «یک ملت، دو دولت» (ملتهای ترکیه و جمهوری آذربایجان داده شود) و ایران دست روی دست بگذارد و هیچ کاری نکند.
مشخص نیست معترضان از ایران انتظار داشتهاند دقیقا چه کند؟ آیا انتظار داشتند با نقض قوانین بین المللی خود را به دردسر تازهای بیاندازند و سپاه پاسداران را به کمک ارتش ارمنستان بفرستد؟ آیا میخواستند میانجی صلح شود؟ مگر ندیدند که میانجیگری قدرتهای بزرگی همچون آمریکا و روسیه نتیجهبخش نبود و سرانجام حکم نوشداروی پس از مرگ سهراب پیدا کرد؟
اعتراض به «بی عملی» ایران در جنگ اخیر قره باغ شاید خیلی واقعبینانه نباشد. آنچه بیشتر با واقعیت میانه دارد، این است که معترضان عمدتاً سیاست سی ساله جمهوری اسلامی در قبال منطقه قفقاز را زیر سؤال میبرند که کار را به جایی رسانده که ایران به جای اینکه در خاکی که زمانی از آن خودش بوده، اثرگذار باشد، منفعل و بیمناک باشد که مبادا از آن خاک، تمامیت ارضیاش به خطر بیفتد و در آینده پارههای بیشتری از تن خود را از دست بدهد.
در نتیجه این اعتراضها و بیمناکیها، آستانه حساسیت مسئولان جمهوری اسلامی چنان پایین آمده که ترانهای را که چه بسا میتوان به نفع ایران تفسیر کرد یا اصلا از کنارش گذشت، با بدبینانهترین دید تفسیر کرده و جنگی دیپلماتیک با ترکیه را بر سر یک بیت شعر، به جان خریدهاند.
با واکنش تندی که ایران نشان داده، چه بسا صداهایی از ترکیه و جمهوری آذربایجان، چه از زبان مسئولان و چه در رسانهها بلند شود که برای دولت و ملت ایران، ناخوشایندتر از تفسیر مسئولان جمهوری اسلامی از عبارت «ارس را جدا کردند» باشد. شاید این صداها واقعاً به گفته آنان، «پان ترکیستی» و ناقض تمامیت ارضی ایران شود، حال آنکه اگر اصلا به شعرخوانی آقای اردوغان واکنشی نشان داده نمیشد، «نه خانی آمده و نه خانی رفته بود».
آقای ظریف در توییت خود به رجب طیب اردوغان هشدار داده که شعری که خوانده، «نقض حاکمیت ملی جمهوری آذربایجان» است. این هشدار میتواند دستمایه طنز شود و در پاسخش بگویند: وقتی رئیس جمهوری آذربایجان که همان جا نشسته، سر را به نشانه تأیید سخنان رئیس جمهوری ترکیه تکان میداد، اعتراضی ندارد، تو از چه جایگاهی معترضی؟ اگر حرف آقای اردوغان نقض حاکمیت ملی جمهوری آذربایجان باشد، معنایش این است که او جمهوری آذربایجان را همچنان متعلق به ایران میداند و همان حرف تو را میزند که در توییتت نوشتهای مناطق شمالی ارس از سرزمین مادری شان ایران قهراً جدا شدهاند. پس به چه معترضی؟
برای ارزیابی اینکه واکنش محمدجواد ظریف و دیگر دولتمردان و قانونگذاران جمهوری اسلامی به شعرخوانی آقای اردوغان تا چه اندازه سنجیده بوده، میتوان به رفتار دیپلماتیک جمهوری آذربایجان نگاهی کرد که در طول جنگ اخیر قره باغ، کوشید رویکردی مثبت نسبت به ایران داشته باشد و در شرایطی که سالهاست رسانههای آن جمهوری، ایران را حامی ارمنستان و در جبهه مقابل خود معرفی کردهاند، نه تنها کوشید از هرگونه موضعگیری ضدایرانی جلوگیری کند، که همواره پیامهای دوستانهای از زبان مسئولانش نسبت به ایران شنیده شد. مهمترینش هنگامی بود که الهام علی اف رئیس جمهوری آذربایجان به کرانه ارس رفت و گفت: اینجا مرز ایران است، مرز دوستی است.
موضعگیری ایران نیز در طول جنگ قره باغ، همدلی با جمهوری آذربایجان بود که نمونهای از آن، بیانیه امامان جمعه مراکز چهار استان ترک زبان ایران در پشتیبانی از «آزادسازی قره باغ» است، بیانیهای که بی تردید، با تأیید رهبر جمهوری اسلامی صادر شد.
در این میان، البته ترکیه است که پیروزی در جنگ قره باغ را از آن خود نیز میداند و سرمستانهتر از آذریها سرود فاتحانه میخواند. همین اسباب رنجش و نگرانی مسئولان جمهوری اسلامی شده و در موضعگیریهایشان کوشیدهاند حساب ترکیه را از جمهوری آذربایجان جدا کنند.
پرسش اینجاست که تفسیر بدبینانه شعرخوانی رئیس جمهور ترکیه و واکنش تند و گسترده به آن، آیا خدمتی به جدا کردن حساب ترکیه از جمهوری آذربایجان میکند؟
شاید مسئولان جمهوری اسلامی که میبینند باید با گسترش نفوذ ترکیه در آن سوی ارس کنار بیایند و آن را چون واقعیتی بپذیرند که کاری در برابرش از دستشان بر نمیآید، می خواهند از همان اول کار، در برابر هر حرفی بایستند که کوتاه شدن دست ایران از سرزمینهای تاریخیاش در آن سوی ارس را به آنها گوشزد کند تا دیگر کسی این واقعیت را یادآوری نکند.