جنگ تریاک، و مساله فلسطین
جنگ تریاک، و مساله فلسطین
جنگ تریاک و مساله فلسطین هیچ ارتباط مستقیم با همدیگر ندارند. اگر، شاید کمی با دقت به هر دو موضوع توجه کنیم، پیوستگی های قابل توجهی میان ایندو یافت میشود. برای این کار، شاید ابتدا لازم باشد، صحبت کوتاهی در مورد جنگ های تریاک در چین داشته باشیم.
نکاتی کوتاه در مورد جنگ تریاک
به دنبال تشکیل شرکت هایی مانند "هند شرقی"از طرف انگلستان در قرن های شانزده، هفدهم، تجارت، یا بهتر است بگوییم غارت مستعمرات اشکال نوینی به خود گرفت. استعمار انگلیس مسلح به سلاح های گرم و آتشین، از بابت نظامی به ارتش های سنتی مسلح به تیر و کمان و شمشیر، تسلط فروانی داشت. ارتش آنها بر پایه های استفاده از تکنولوژی ماشین بخار، ناوهای جنگی و آتشین خویش را جهت تسخیر و کنترل مستعمرات خویش روانه اقیانوس ها نمود.
در یک چنین شرایطی بود شرکت های تجاری انگلیسی که در هندوستان و اطراف مستقر بودند، آغاز به تجارت با تاجران چینی نمودند. آنها از چین، ابریشم، چای، ادویه جات و کالاهای با ارزش فراوانی را خریداری می نمودند، در مقابل به آنها "تریاک" میفروختند. آنها انبوه تریاک هایی را که در هندوستان تولید میکردند، در برابر کالاهای خریداری شده از آنها، به چین صادر می نمودند. البته آنها تریاک تولید شده در هندوستان را به انگلستان نمیفرستادند، چون به ضرر و زیان های جانی، مالی و اجتماعی خوان و مان سوز آن کاملا واقف بودند.
چینی ها که قبلا، از تریاک به عنوان یک داروی گیاهی، مانند داروهای گیاهی سنتی دیگر استفاده میکردند، و خیلی وقت ها آن را بصورت آدامس می جویدند و قورت میدادند. آنها بصورتی اپیدمیک، به تریاک مبتلا نبودند. انگلیسی ها به آنها یاد دادند، که میشود تریاک را با استفاده از وافور،سوزانده و دود آن را تنفس نمود، که لذّت کشیدن آن به مراتب بیشتر میباشد. وقتی که قدرتمداران چینی متوجه فجایع اجتماعی ناشی از فراگیر شدن کشیدن تریاک شدند، اقدام به قدغن کردن و تحریم تریاک نمودند. به فرمان امپراطوری های چین، تریاک های موجود در انبارها ضبط شده و با آتش کشیده شده و نابود میشدند.استعمار انگلیس با تمام قوا، در مقابل این فرمان امپراطوری ها ایستاد. اینجا بود که جنگ ها و نبردهای نظامی بین چین و استعمار انگلیس آغاز شد. استعمار انگلیس خواهان آزادی تجارت در قالب آزادی فروش تریاک در چین و پرداخت غرامت و پول های ناشی از فروش تریاک بود.
اگر تاریخ تجارت تریاک در چین از اواخر قرن هفدهم تا اوایل قرن بیستم را در بر میگیرد، که بیش از دو قرن میباشد، جنگ های مابین امپراطوری چین و استعمار انگلستان، در اواسط و اواخر قرن نوزدهم شدّت گرفت، که در تمامی این جنگ ها، بخاطر برخورداری استعمار انگلستان از تکنولوژی بهتر نظامی، امپراطوری چین بازنده بود و شکست خورد. باختن چین در این جنگ ها موجب میشد تا نه تنها غرامت زیادی به استعمار انگلیس بپردازد، بلکه هر بار در نتیجه هر شکستی، امتیازات جدیدتری را با استعمارگران بپردازد. با مشاهده بازار پر رونق و سودآور تجارت تریاک با چین، استعمارگران جدیدی مانند فرانسه و پرتقال و دیگران هم به میدان آمدند، تا آنها هم از این سفره بهره برداری نمایند.
امپراطوری چین پس از شکست های جنگی مجبور شد تجارت تریاک توسط تاجران انگلیسی با چین را آزاد کند. آنها در مقابل این تسلیم، مجبور شدند تا بندرها و شهرهایی مانند هنگ کنگ، ماکاو و کانتون را کاملا به استعمارگران واگذار بکنند. اگر تجارت تریاک در چین موجب مرگ و میر صدهای میلیون نفر شد، تنها پس از جنگ جهانی اول و به دلایل مشخص تاریخی بود که این تجارت توسط خود استعمارگران انگلستان، پس از حدود دویست سال متوقف گردید. این توقف هم به دلیل آبروریزی جهانی برای انگلستان و عدم سودآوری آن و تغییر وضعیت در هندوستان وجنگ جهانی اول اتفاق افتاد. بعد از جنگ جهانی اول، انگلستان نه تنها قادر شده بود امپراطوری عثمانی را متلاشی کند، بلکه منابع پر در آمد تر نفتی خاورمیانه در عربستان، کویت، عراق و غیره را به چنگ آورده بود.
مساله فلسطین
این روزها، آپارتاید نوین صهیونیستی قرن بیست و یکم در سرزمین های اشغالی فلسطین، آنچه را که از سرزمین فلسطین در نوار غزه باقی ماند است را که به یک زندان دو میلیون نفری شباهت دارد، زیر بمباران شدید قرار داده و موجب ویرانی های عظیم و کشته شدن دهها کودک و جوان و زخمی شدن صدها نفر گردیده است. این اقدامات جنایت کارانه که هیچ تناسبی با مقیاس عملیات دفاعی مقابله گرانه فلسطینی ها ندارد، باز توجه همه جهانیان را به خود جلب نموده است.
همزمان با پیروزی استعمار انگلیس در جنگ اول جهانی و بدنبال تسلط آنها بر سرزمین های امپراطوری عثمانی سابق، بر اساس فرمان نامه "بالفور"، نخست وزیر وقت انگلستان، اراضی فلسطینی ها به صهیونیست ها بخشیده میشود. اگر این فرمان، در توافقنامه "ورسای"، تصویب شده و رسمیت می یابد، بعضی دیگر از نیروهای ارتجاعی، الترا ناسیونالیست و ارتجاعی امروزین در منطقه ما، گاها ادعا میکنند، که استعمار انگلیس آن موقع به آنها هم وعده هایی مشابه وعده به صهیونیست ها داده بود، که به آن عمل نکرده است. این نیروها از طریق خویش خدمتی به امپریالیستهای امروزی، توقع دارند که آنها نیز امتیازات مشابهی مانند صهیونیست ها را از استعمارگران سابق، و امپریالیستهای امروزی دریافت دارند.
در مورد تاریخچه نوین مصیبت های مردم فلسطین لازم نیست من توضیحات زیادی بدهم، چونکه این، بخشی عمده از تاریخ معاصرمان می باشد که همه ما بصورت زنده شاهد آن بوده ایم. آنچه که لازم است به آن اشاره کوتاهی کرد، این میباشد که چگونه طی پنجاه سال اخیر تمامی کشورهای منطقه ، از جمله نهضت مردم فلسطین نیز مانند بقیه صدها میلیون مردم خاورمیانه، به افیون اسلام گرایی سیاسی مبتلا گردید. همه ما میدانیم، همین چندین دهه پیش، تمامی جنبش آزادیخواهانه منطقه، از جمله جنبش ازادیبخش فلسطین، مانند دیگر جنبش های ازادیخواهانه در خاورمیانه، جنبش هایی سکولار و ترقی خواه بودند که برای سعادت مردم کشورهای خویش خواهان یک زندگی مدرن، مترقی و سعادتمند بودند.
افیون تریاک نوین امپریالیستی در خاورمیانه
اگر نظری کوتاه به ردپای چگونگی پایه ریزی، آبیاری و رشد شکل گیری و به قدرت رسیدن اسلام سیاسی در خاورمیانه و در نهایت برآمد و رشد و تبدیل آن به قدرتمداری های حاکمه در خاورمیانه بیاندازیم، همه جا رد پای استعمار سابق انگلیس، و بعد ها به تبع آن دیگر امپریالیستهای آمریکایی را می بینیم. اگر از نقش صدها و هزاران مستشار سیاسی، امنیتی، دینی و تجاری و غیره، از قبیل "لورنس عربستان"گرفته تا "خانم لمبتن"در ایران از چند صد سال پیش آغاز نموده باشیم، بعد ها رد پاهای آنها را در شکل گیری جریانات اسلامی ارتجاعی از حجتیه، فدائیان اسلام در ایران گرفته، تا تشکیل القاعده و طالبان در افغانستان شاهد بودیم، که بعد ها در سرتاسر خاورمیانه مانند قارچ همه جا پرورش یافته و همه گیر شدند.
بهتر است در این زمینه ها تاریخ دان ها کار کارشناسی کرده و نظر بدهند، که چگونه و توسط چه کسانی سازمان های سیاسی نظامی اسلام سیاسی، از طالبان و القاعده و مجاهدین در افغانستان گرفته، تا جمهوری اسلامی ولایت فقیه در ایران، حشدالشعبی ها در عراق، جبهه النصر، جیش السلام و داعش در سوریه، و بالاخره حزب الله در لبنان و حماس در فلسطین شکل گرفته، تقویت شده و تمامی خاورمیانه از کوههای هندوکش تا دریای مدیترانه را احاطه نمودند.
به یاد داریم که چگونه زمان ریاست جمهوری آقای جیمی کارتر، مقامات ویژه ریاست جمهوری مانند "سایروس ونس"، ""برژینسکی"، "ویلیام سالیوان"و غیره با میلیارها دلار تزریق پولی اقدام با تشکیل و حمایت از مدرسه های اسلامی در پاکستان نمودند، تا از آن طریق پشتوانه حمایتی دائمی القاعده و مجاهدین و طالبان ها در افغانستان را برای آینده ای دراز مدت تربیت نموده و تضمین نمایند. امروزه نتیجه تزریق این افیون های نوین آنها در منطقه را در میوه هایی که میدهد شاهد هستیم. به گفته برخی دوستان افغانی ما، هر شهید انتحاری تربیت شده در این مدارس اسلامی که سّن آنها سیزده چهارده سال بیش نیست و از کودکی شستشوی مغزی داده شده اند، نیم میلیون تا چند میلیون دلار به فروش میرسند. روزی نیست که مردم افغانستان با خون خویش قربانیانی را به دست افیون ارتجاع کاشته شده توسط امپریالیستها از دست ندهند.
جنگ تریاک خاورمیانه، با پروژه کمربند سبز اسلامی از کوههای هندوکش، تا دریای مدیترانه، که جنبش فلسطین نیز بخشی از آن میباشد، را در بر میگیرد. این پروژه که از همان زمان ریاست جمهوری جیمی کارتر آغاز، با روی کار آوردن مجاهدین و طالبان در افغانستان، جمهوری اسلامی ولایت فقیه در ایران ادامه یافت و سپس با فرارویی آن به داعش، حشدالشعبی، جبهه النصره، جیش الاسلام و دهها جریان مشابه دیگر در عراق و سوریه تداوم پیدا میکند.
پیدا کردن رد پای این استراتژی در از هم پاشیدن جبهه آزادیبخش مردم فلسطین که جبهه ای متشکل از سازمان های آزادیبخش سکولار و دموکراتیک بود، و به صحنه آورده شدن نیروهای اسلامی مانند حزب الله و حماس و امثال آنها از طریق حمایت های مستقیم، و غالبا غیر مستقیم مالی، امنیتی، تبلیغاتی و غیره، موجب گردید تا نه تنها سازمان آزادیبخش فلسطین قدرت خود را کاملا از دست بدهد، بلکه مانند دیگر جاهای خاورمیانه، این جریانات اسلامی باشند که به میدان داری و قدرتمداری برسند.
اما، آیا واقعا ما خواهیم توانست از چگونگی و کیفیت کارکردهای "ام آی شش"، "، "سیا"، یا "موساد"در این موارد رد پاها و شواهد دقیق داشته باشیم. این امر تقریبا غیر ممکن است.جستجوی پاسخ به سوالاتی از قبیل اینکه میلیاردها دلار بودجه های نظامی طالبان ها، و داعش ها، جبهه النصر ها و القاعده ها، حماس ها و حزب الله ها از کجا تامین میگردد، که آنها قادر میباشند در مقابل قدرتمندترین ارتش جهان، آمریکا و ناتو دهها سال مقابله کرده و هزینه صرف نمایند.
ممکن است پرسش شود که در مقابل دو میلیارد دلار در سال حمایت نظامی آمریکا از اسرائیل، این جمهوری ولایت فقیه اسلامی ایران میباشد که در سال صدها میلیون دلار به حماس و حزب الله کمک مالی و نظامی میکند. مگر قدرتمداری ولایت فقیه را در ایران چه کسانی بر سر کار آوردند؟ همان هایی که سر رشته صحنه بازی اسلام افراطی را در منطقه در دست دارند، با دست ولایت فقیه حماس، حشدالشعبی و حزب الله را مسلح و تقویت نموده، با دست حکومت های فاسدی مانند امثال عربستان دیگر جریان های اسلام افراطی را و از طریق دیگر سالانه با تزریق میلیاردها دلار دولت صهیونیستی نتنیاهو را تقویت و حمایت نظامی می نمایند.
امروز آنها حتی حاضر نیستند کشتارهای دولت اسرائیل از مردم عادی فلسطینی در زندان دو میلیون نفری نوار غزه را محکوم نمایند. در شرایطی که افیون حاکمیت های قدرتمداری اسلام افراطی در خاورمیانه که توسط استعمار و امپریالیستها کاشته و نشو و نما داده شده است، روزگار صدها میلیون نفر مردم خاورمیانه را سیاه کرده است، در عین حال همین امر بهانه ای شده است تا با دستاویز قرار دادن آن، امپریالیستها اقدام به لشکر کشی جهت صدور دموکراسی فاشیستی صهیونیستی خویش به منطقه نمایند. این امر بهانه ای شده است تا با دستاویز قرار دادن آن، آپارتاید صهیونیستی کشتار مردم عادی فلسطینی را تحت پوشش جنگ با حماس توجیه نموده و همچنان به ادامه اشغال اراضی آنها را بپردازد.
آیا مردم خاورمیانه قادر خواهند بود در نبرد بر علیه این افیون پیروز گردند.
آیا مردم کشورهای خاورمیانه قادر خواهند بود بر افیون جدید حاکمیت های قدرتمداری اسلام سیاسی، که توسط امپریالیستها، از حماس و حزب الله گرفته تا طالبان و القاعده، از حشد الشعبی گرفته تا جمهوری ولایت فقیه، غالب آمده و در جنگ های "تریاک"ویژه خویش، بر افیون قدرتمداری اسلام سیاسی پیروز گردند؟ اینبار قدرتمداری های همه این افیون ها آنقدر پشتوانه مالی؛ امنیتی و اجتماعی دارند که قادر بوده باشند تا دهها سال دیگر حاکمیت های خویش را حفظ نمایند.
شاید شناخت بیشتر از تاریخچه، چگونگی تشکیل و روی کار آورده شدن و تامین مالی نظامی امنیتی این جریانات، آغازی بوده باشد بر اینکه در راه مقابله جهت زدودن افیون این بیماریها از صفحه تاریخ منطقه و این کشورها، به خود آنهایی که این بیماری را در منطقه شایع کرده، رواج داده و به یک اپیدمی همه گیر تبدیل نموده اند، و اسلام سیاسی را در منطقه بر سر کار آورده اند، مراجعت نکرده، و به وجدان های مردم خویش که قربانیان اصلی این بیماری بوده اند مراجعت کنند. شاید بهتر باشد در عرصه های بین المللی به وجدان های مردمی مرجعت کرده و دنبال دوستان بیطرف با سمتگیری صلح طلبانه، خصوصا در میان کشورهای با سمت گیری سوسیالیستی مراجعت نمود.
امروزه دنیای انقلاب دیجیتال، رسانه های مجازی و تکنولوژی های روبوتیک و هوش مصنوعی، دهها و صدها میلیون مردمی را که در خاورمیانه و منطقه زندگی میکنند، از چنان امکانات عظیمی جهت روشن بینی، شفافیت و آگاهی یافتن از واقعیت ها برخوردار کرده است که آنها جهت سازماندهی و مبارزه برای غلبه کردن بر افیون جنگ تریاک نوین، نبرد برای عبور از حاکمیت اسلام سیاسی در خاورمیانه از امکانات شگرف و عظیمی برخوردار میباشند.
دنیز ایشچی 15 می 2021