مشکل کنونی ما تجزیه کشور ویا ادراره آن به شیوه فدرال و یا حفظ تمامیت ارضی کشور نیست. مشکل در حال حاضر نظام حاکم است و نیاز کنونی جامعه ما نبود آزادی های فردی و دموکراسی لازم جهت گسترش ایده ها و اندیشه های مختلف سیاسی در بین اقشار مختلف جامعه مان است.
مادامی که زمینه لازم برای این آزادی های فردی و امکان فعالیت احزاب مخالف در جامعه موجود نباشد، دم زدن از هر گونه پروژه و سیستم جدید سخنی بیهوده و گزاف خواهد بود. در شرایط وجود آزادی عمل برای احزاب متعدد، هر کس می تواند به نشر و آگاهی رسانی عقاید و اندیشه های خود برای مردم بپردازد و مردم را با اهدافی که حزب وی مد نظر دارد آگاه نماید و اینکه ایده های وی تاچه اندازه برای اجتماع صلح و رفاه و زندگی بهتر به ارمغان خواهد آورد همگان را آگاهی دهد.
وظیفه دموکراسی زمینه سازی و تهیه بستر لازم جهت ارتقاء بینش سیاسی آحاد مردم است و مابقی بایستی به انتخاب خود ملت سپرده شود. مردم اگر خواهان تجزیه و منفک شدن از تمامیت ارضی کشور هستند، در اینصورت همگان بایستی به این خواسته آنها با احترام نزدیک شوند و یا اگر خواهان سیستمی فدرال میباشند احزاب جدایی طلب مجبور به تن در دادن به خواسته مردم هستند. در هر صورت هدف جز تامین آسایش و زندگی بهتر برای فرزندان این مرز و بوم نبایستی باشد و پروژه ای که این مهم را بهتر فراهم کند دارای ارجحیت خواهد بود. اما فراموش نشود همه اینها در گرو وجود یک اجتماع آزاد که دارای استاندارد های لازمه حقوق بشر هست، میسر میشود و در شرایط کنونی کشور ایران همه این گفته نقش بر آب است.
در حال حاضر مردم ستم دیده کشورمان از ترک، عرب، فارس، کرد گرفته تا بلوچ و ارمنی و ...همه در یک چیز مشترک هستند و آن حقوق پایمال شده و از دست رفته شان می باشند. در شرایطی که فشارهای اقتصادی و فرهنگی وارده بر تمامی خلق های ساکن کشور هر روز افزون تر و افزون تر می شود و در شرایطی که دشمن آزادی ملت، روزبه روز قلچماق تر و پرزورتر میشود، سیاست مدار ما هنوز خرس را شکار نکرده شروع به فروختن پوستش نموده است. در چنین برهه ای هدف اولیه چیزی به غیر از آزادی نبایست باشد و این میسر نخواهد شد مگر با اتحاد و هم دلی تمامی مردم ساکن کشور.
آب و خاک کشوردر دستان افرادی نالایق رو به نابودی و قهقراست، در چنین وضعیتی دعوا بر سر این که پس از رهایی از یوق استبداد چه سیستمی بایستی حاکم شود منطقی به نظر نمی رسد. گویا فراموش شده است که این مردم هستند که سرنوشت خود را تعیین می کنند و برای رسیدن به آن مرحله وظیفه همه حفظ اتحاد جهت برقراری آزادی اندیشه و مبارزه جهت دسترسی به حکومتی که به انتخاب مردم احترام بگذارد.
اما همانگونه که دموکراسی نیازی مطلق هست، به طبع آن ارتقاء بینش سیاسی ملت نیز به اندازه خود دموکراسی حائز اهمیت است. مردمی که سالیان سال با زور مدیا و یک نظام تک حزبی، شستشوی مغزی شده باشند و اجازه فعالیت های آزادانه سیاسی نداشته باشند، میشوند همان هایی که با اکثریت قاطع به جمهوری اسلامی آری گفتند. بدون اینکه نسبت به آینده ای که این نظام برایشان ترسیم نموده آگاهی یابند و در مقام مقایسه آن با اهداف و آمال دیگر گروههای سیاسی قرار بگیرند.
حال میپردازم به بخش دوم این بحث، یعنی مسئله حق انتخاب مردم!
بحثم را با انتخابات اخیر محلی شهرداری های کشور ترکیه شروع می کنم. حزب حاکم ترکیه یعنی
(آ.ک.پ) توانست با اکثریت آراء پیروز میدان مبارزه انتخاباتی اخیر گردد. حزب حاکم به یاری قدرتی که طی دوازده سال اخیرتصاحب نموده بود، با تمام قدرت و امکانات خود اعم از مدیا، برگزاری میتینگ های هزینه بردار و تبلیغات گران در شهرهای بزرگ اذهان عمومی را به سوی خود جلب نماید. در کنار این امر دهات و مناطق محروم شهرها را فراموش نکرده و در این مناطق نیز با سیاست های تطمیع و سوء استفاده از باورهای مذهبی مردم عوام، توانست نظرمساعد آنها را نیز جلب نماید. منظورم را از سیاست تطمیع می توانم با ارائه مثالهایی از جمله پخش گونی های مجانی ذغال سنگ در زمستان و یا توپ بسکتبال و.. در مدارس مناطق محروم، روشن سازم.
سوء استفاده از باورهای دینی مردم هم که برای ما ایرانیان نیازی به توضیح ندارد.
اما نکته بسیار مهم دیگری هم که در این دوازده سال اقتدار حزب حاکم ترکیه به چشم می خورد ،بازی های سیاسی وی با اتنیک های مختلف ساکن ترکیه جهت افزایش آراء خود در برهه های مختلف زمانی بوده است. زمانی درست نزدیک انتخابات با علوی ها وارد معامله شده و توانسته است رای مساعد آنها را از آن خود نماید و در انتخابات اخیر نیز با (پ.ک.ک) وارد گفتگوها و مبادلات سیاسی شد و توانست از آراء آنها بهره مند گردد.
مثال ترکیه به خوبی روشن میکند بینش سیاسی آحاد ملت چقدر به اندازه خود دموکراسی داری اهمیت می باشد.
همچنین مورد دیگری که از انتخابات ترکیه به ذهن خطور می کند، اینست که اگر سرمایه و پول کافی داشته باشی به راحتی می توانی دموکراسی را در خدمت و توان خود بگیری.
دموکراسی می تواند امکانات لازمه برای خرید رای و نظر سایرین به واسطه قدرت و تسلطی که حزب و یا فردی دارای آن است را فراهم نماید.
چنانکه از مثال ترکیه روشن است زمانیکه دموکراسی و رای و انتخاب مردم براحتی می تواند بازیچه دست ثروت و قدرت گردد، چه تضمینی وجود دارد در نتیجه انتخابات آزاد، فردی شایسته و لایق بر مسند قدرت نشیند و مردم را بسوی آینده ای درخشان رهسپارنماید؟
من یک متخصص جامعه شناس نیستم بالطبع جامعع شناسان حتما برای مشرق زمین و یا حداقل خاورمیانه مدل مناسب رفراندومی پیشنهاد خواهند کرد، اما در انتخابات شهرهای کوچکی نظیر ایغدیر ترکیه نکته ظریفی نهفته است و آن اینکه در این گونه مناطق کوچک بطور مثال فردی بنام حسن که مورد اعتماد اکثریت مردم منطقه بوده و همه گان نسبت به اصل ونسب و حتی، خوی و خلق حسن آشنایی دارند، پیروز مبارزه انتخاباتی می شود. حال، حسن چه عضو(آ.ک.پ) باشد چه (ج.ح.پ) هیچ تاثیری در روند انتخاب وی نخواهد گذارد. بر همین اساس در همچون مناطقی می بینید حزبی پیروز میشود که هیچ فعالیت تبلیغاتی در منطقه نداشته است، زیرا در این مناطق کوچک و سنتی این فرد است که اهمیت دارد نه حزب. حسن در مبارزات انتخاباتی خود نیازی به برگزاری میتینگ ها و سخنرانی ها و همچنین صرف هزینه های گزاف برای تبلیغات و تعریف و تمجیدهای آنچنانی از خود ندارد. اصولا در فرهنگ ماها حتی اگر دوست نزدیک شما زیاد از خود تعریف و تمجید کند و مدام از نیکی های خود دم بزند، از او دوری میکنیم و به همین خاطر وقتی از این زاویه که کاندیداها در مبارزات انتخاباتی خود به انواع تعاریف از خود و وعده وعید ها دست میزنند نگاه میکنیم، متوجه خواهیم شد که این مسئله با فرهنگ مردم ما سنخییت ندارد. نکته ای که می خواهم بدان اشاره کنم اینست که سیستم رفراندوم مدل غرب در کشورهایی همچون ایران و ترکیه و عراق براحتی میتواند آلت دست صاحبان قدرت واقع شود، شاید برای ما همان سیستم کدخدا منشی و انتخاب اصلح از محلات کوچک وبعد به ترتیب مناطق شهرداری و شهردار و.... بهتر و جوابگوتر خواهد بود.