شب سیاه کابل!
شب سیاه کابل!
ساعتی پیش، پس از فرار رئیس جمهور غنی، با ورود جنگندگان طالب به ارگ ریاست جمهوری که مرکز حکومت در افغانستان است، بر حیات دولت مورد پشتیبانی غرب در این کشور نقطه پایان گذاشته شد.
چهل سال زندگی مردم کشور برادر و همسایه ما، یکی داستان است پر آب چشم. قصه ای که با کودتای جوانان ماجراجوی چپ و استقرار "دیکتاتوری نظامی- پرولتری"آغاز شد، با فجایع دوران حفیظ الله امین ادامه یافت، پای ارتش سرخ را به کشور باز کرد تا هزینه لشکزکشی 100 هزار نفره و ده ساله روس ها، زمینه تسریع فروپاشی شوروی را فراهم سازد .
روزی که روس ها افغانستان را ترک کردند، از خود کشوری دچار "ویرانی ساختاری"، حکومتی که تنها دارائی آن انگ وابستگی و نوکری بیگانه بود و مردمی بیکار، مایوس و گروه های جنگ سالار بر جای گذاشتند.
ائتلاف هفتگانه مجاهدین که پس از ساقط کردن دولت نجیب الله، به قدرت رسید، اولین حکومت اسلامی افغانستان را در اختلافات درونی خود غرق کرد و راه را برای پدیده نوظهور "طالبان"هموار کرد. طلبه هائی که در پاکستان آموزش دیده بوذند، با پول عربستان و سلاح و آموزش سازمان اطلاعات و امنیت پاکستان، لشکری آراستند، به سرعت خاک افغانستان را در نوردیدند و کابل را فتح کردند تا یکی از ارتجاعی ترین حکومت های همه تاریخ متاخر جهان را برقرار کنند.
آمریکائی ها پس از ایجاد یک اجماع جهانی، به افغانستان وارد شدند و حکومت طالبان را سرنگون کردند و عنان کار را به دست کسانی نظیر کرزای و غنی سپردند که مورد اعتماد آنها بودند.
ظاهرا قرار بوده است که تیم سیاستمداران مورد اعتماد آمریکا در افغانستان، با استفاده از دلار های اهدائی و حمایت بین المللی، دو وظیفه "دولت سازی"و "دموکراسی سازی"را در صدر برنامه های خود قرار بدهند و به آمریکائی ها کمک کنند تا ریشه تروریسم "القاعده"را بخشکانند.
دولت های کرزای و غنی که از هیچ پایگاهی در جامعه افغانستان برخوردار نبودند، دولت های "گلخانه ای"بودند که تمرکز اصلی خود را بر دریافت "دالر"و توزیع آن در میان شبکه حامیان گذاشتند و دیری نپائید که دولت افغانستان در صدر جدول فساد در جهان قرار گرفت.
20 سال جنگ مستقیم و غیر مستقیم، سرانجام دولت های جمهوریخواه و دموکرات آمریکا را به این نتیجه رساند که در افغانستان "سوراخ دعا"را گم کرده اند و اگر دهه های دیگری هم به حضور نظامی خود ادامه بدهند، دولت های فاسد و گلخانه ای که خودشان خلق کرده بودند، همچنان روی "دالر آمریکائی"لم خواهند داد و فکری به حال امنیت پایدار برای افغانستان نخواهند کرد و در نتیجه تصمیم گرفتند به سوی دشمنی بروند که زمانی سرنگونش کرده بودند و بیست سال جنگ و گریز در مقابل ابر قدرت آمریکا را تاب آورده بود.
طالبان به مثابه گروهی ایدئولوژیک و به هم فشرده، مصمم به تسخیر قدرت و باور مند به توانائی حکومت کردن، بسیار شبیه سازمان انقلابیون حرفه ای مورد نظر لنین عمل کردند: وقتی شرایط داخلی و بین المللی را مساعد دیدند، با شعار "همه قدرت به دست طالبان"عملیات نهائی را آغاز کردند و با استفاده از ناتوانی دولت گلخانه ای غنی، تضاد های شدید داخل حکومت، فساد نهادینه شده در ساختار های دولتی، نظامی و امنیتی و با بهره جوئی از نفرت عمومی از "اجنبی"به سرعت و شتابی باورنکردنی همه کشور را بدون کمترین مقاومتی فتح کردند.
امشب، زنان روشنفکر افغان، روزنامه نگاران و فعالین مدنی افغانستان و بسیاری دیگر از مردم کابل و شهر های بزرگ و کوچک این همسایه بلادیده ما، لحظات دلهره آمیز و پردردی را از سر می گذرانند که یادآور روز های بسیار سیاه حکومت نخست طالبان است. آنها روز های سختی در پیش دارند.
برگ جدیدی که امروز بر دفتر چهل سال جنگ، ویرانی، فقر و مهاجرت این ملت افزوده می شود، برای همه بشریت درس های بزرگی دارد که باید متفکران منطقه و جهان به آن ها بپردازند.
هر چه هست ، "امنیت، صلح و اقتدار ملی"سه نیاز اصلی افغانستان بوده، هست و تا اطلاع ثانوی خواهد بود. به نظر می رسد که نه روس ها، نه آمریکائی ها و نه سیاستمداران افغانستانی- گلخانه ای ها و غیر گلخانه ای ها- قادر به درک این حقیقت نبوده اند. آیا طالبان توانائی فهم آنرا دارند؟ بسیار بعید است! از "امارت اسلامی"آنها، امنیت، صلح و اقتدار ملی در نخواهد آمد و از تن زخمی افغانستان همچنان خون خواهد چکید.