پنجه اسلام سیاسی بر گلوی مردم در ایران و افغانستان؛ نقش دانشجویان
البته لازم به ذکر است که هدف آمریکا و کشورهای مشترک المنافع هیچگاه در جهت کنترل و خلع نیرو از طالبان نبوده و طرح پیاده کردن اسلام سیاسی در افغانستان ادامه تصمیمات اتخاذ شده از سوی بلوک آمریکا در برهه جنگ سرد برای مهار شوری در افغانستان پدید آمده است و پروژه کنونی نیز ادامه آن است. در پی فعل و انفعالات سیاسی و دست نیافتن به اهداف بلند مدت و تمام و کمال از طریق دولت حامد کرزی و اشرف غنی دست آخر نقشه آمریکا با انتقال قدرت به طالبان عملی میشود. پروژه ای که نه تنها آمریکا بلکه جمهوری اسلامی در ایران، روسیه و حتی چین نیز از آن سود اقتصادی-سیاسی نیز خواهد برد.
اعتراضات در کشورهای مختلف به حضور طالبان از سوی مهاجران افغانستانی، فعالین سیاسی و سایر مدافعین حقوق بشر در جریان است و نکته حائر اهمیت دوام رادکالیسم در اعتراضات مهاجران افغانستانی در شهرهای ایران میباشد. زنان و مردان کنار هم در شهرهای کلیدی حکومت اسلامی همچون تهران و قم دست به تجمعات عظیم میزنند و میگویند؛ «مرگ بر طالبان»، «مرگ بر حامیان طالبان» و «امارت اسلامی نمیخوایم نمیخوایم.» تمامی این شعارها بیانگر همبستگی مبارزات و خواست عمومی مردم در جامعه افغانستان و ایران علیه اسلام سیاسی است. درد در جامعه ایران و افغانستان مشترک است و درمان سرنگونی و خلاصی از امارت اسلامی و جمهوری اسلامی است.
دانشجویان عرصه ای از مبارزات طبقاتی و سیاسی جامعه هستند که همواره و از ابتدا در مقابل ارتجاع اسلامی ایستاده و لقب سنگر آزادی را به خود اختصاص دادند. اعتراضات علیه اسلام سیاسی و قوانین مذهبی همواره در دستور جنبش دانشجویی در ایران و افغانستان بوده است. در پی اعتراضات دانشجویان تیرماه 78 در تهران شعار دادند؛ «مرگ بر طالبان، چه کابل، چه تهران» این به منزله موضع رادیکال و سرنگونی طلبانه دانشجویانی بود که در سال 1378 از کلیت اسلامی سیاسی و جمهوری اسلامی عبور کرده و خواهان خلاصی از ارتجاع اسلامی شدند. اکنون در سال 1400 دانشجویان و جنبش دانشجویی از نقطه عطفهای فراوانی گذر کردند همچون، اعتراضات 88، اعتراضات سراسری 96، خیزش آبان و اعتراضات دیماه 98 و همچنین اعتراضاتی که از آغاز سال 1400 کلید خورد و دانشجویان نقش مهمی در آن به لحاظ سیاسی ایفا میکنند. مسئله برسر چگونگی دوام اعتراضات در تنها جغرافیای افغانستان نبوده و فقط مربوط به دانشجویان و یا سایر بخش های جامعه در افغانستان هم نیست، درد اسلام سیاسی همچون ویروسی است که به شکل همه گیر توان زندگی کردن را از جامعه ایران و افغانستان گرفته و عرصه های مبارزاتی بواسطه مشترک بودن این درد باید مبارزات خود را چه بصورت عمومی و چه طبقاتی به پیش ببرند.
عرصه های مختلف سیاسی و اجتماعی در جامعه ایران در مقابل اسلام سیاسی و طالبان باید بیش از پیش دست به اعتراضات بزنند و ابتدا ضمن همبستگی با مردم در افغانستان علیه طالبان و حامیانش که جمهوری اسلامی جز مهمترین آنها است میتوان مبارزات سرنگونی طلبانه را یک گام به جلوتر راند. نکته حائز اهمیت در این رابطه مبارزه و همبستگی و سازمانیابی نیروهای رادیکال و سیاسی علیه طالبان در جنبش های کارگری، معلمان، زنان، دانشجویان و عموم جامعه در افغانستان است الزامی و حیاتی که فعالین عرصه های مختلف باید در آن متشکل شوند. همسو و هم جهت با افغانستان جنبش دانشجویی در ایران نیز ضمن اعلام همبستگی بیش از پیش خود باید بتواند تاثیر سیاسی و پراتیک خود را بر این عرصه مبارزاتی در افغانستان گذاشته و ضمن آن بتواند ریشه های اصلی اسلامی سیاسی در ایران را نیز مورد حمله خود قرار دهد. دانشجویان به عنوان عنصر فعاله جنبش سرنگونی ضمن اعلام جرم از طالبان باید از حامیان این گروه تروریستی که جمهوری اسلامی در صدر آن قرار دارد اعلام جرم کرده و خواهان محاکمه عوامل طالبان و حامیان آن در منطقه شوند.