اوکراین نگاه دوگانه غرب به پناهندگان غیراروپایی را آشکار کرد
محمد خیر ندمان
در اثر تهاجم روسیه به اوکراین و جنگ هولناک جاری در آن دیار، فجایع ناگوار و مصیبتهای جانگدازی به وقوع پیوست که قلب آدمی را به درد میآورد. یکی از این فجایع، بحران پناهندگان غیر اروپایی در اوکراین است. این فاجعه از چهره حقیقی غرب پرده برداشت و نشان داد که نژادپرستی تا چه اندازه در فرهنگ غربی عمیق و ریشهدار است. رفتار غیرانسانی با دانشجویان آفریقایی، جنوب آسیا و خاورمیانهای در اوکراین و حتی خارجیان مقیم این کشور، واقعیت تلخی بود که ناظران مستندسازی کردند و همه از آن آگاهی یافتند.
هرچند مسئله پناهندگان و آوارگان پدیده تازهای نیست و سابقهای طولانی در تاریخ جهان دارد، این حجم که امروز شاهد آنایم در تاریخ بشر بیسابقه است. آمارها نشان میدهد که در عصر حاضر، یک نفر از هر ۹۵ نفر به دلیل فشار، شکنجه، جنگ یا تغییر آبوهوا خانه خود را ترک و به جای دیگری مهاجرت کرده است. بنا بر آمار سازمان ملل متحد، از آغاز تهاجم روسیه به خاک اوکراین در ۲۴ فوریه ۲۰۲۲ تاکنون، ۱۱ میلیون اوکراینی از خانههای خود آواره شده و ۵.۲ میلیون نفر از آنها به کشورهای همسایه پناه بردهاند.
در حالی که همه آوارگان جنگ از دردها و مصیبتهای جنگ آسیب دیدهاند و رنج میکشند، همه آنها از تعامل برابر بهرهمند نمیشوند؛ بحران پناهندگان اوکراینی که به طور ویژه در کانون توجه جهانیان قرار گرفت، این واقعیت را آشکار کرد که جامعه جهانی در برابر آوارگان و پناهندگان رفتاری دوگانه دارد و از سیاست یک بام و دو هوا پیروی میکند. برای مثال دیده میشود که وقتی پناهندگان اوکراینی از یک مرز وارد میشوند، از آنها استقبال میشود؛ در حالی که همین مرز قبلا به روی پناهندگان سوری، افغانستانی، اریترهای و اهل هاییتی بسته بود و به آنها اجازه ورود داده نمیشد.
این برخورد دوگانه و نژادپرستانه حتی در پوششهای تبلیغاتی و رسانهای هم خود را نشان داد. برای مثال یکی از سیاستمداران اوکراینی گفت: «جنگ در اوکراین بهشدت عاطفی و رقتآور است؛ چرا که در آن اروپاییهایی کشته میشوند که موهای بور و چشمان آبی دارند». یکی از خبرنگاران ارشد شبکه تلویزیونی سیبیاس نیوز هم گفت: «اینجا عراق یا افغانستان نیست که چندین دهه جنگ را پشت سر گذاشته باشد؛ اینجا یک شهر نسبتا متمدن و نسبتا اروپایی است».
برخورد دوگانه اتحادیه اروپا با پناهندگان چیزی نیست که بر کسی پوشیده باشد. اتحادیه اروپا در گذشته اردوگاههایی شبیه زندان در جزایر یونانی دریای اژه ایجاد کرده بود و کشورهای اروپایی هم اعلام کردند که توان تعامل با سیل پناهندگان و پذیرش آنها را ندارند؛ اما اکنون به پناهندگان اوکراینی ویزای اقامت سهساله پیشکش میکنند. این نشان میدهد که مسئله به فقدان توانایی این کشورها ربطی ندارد، بلکه به اراده سیاسی آنها مربوط است.
این در حالی است که به دلیل مسدود بودن مرزها در برخی از کشورهای خاورمیانه و آفریقایی همزمان با کمبود مواد اولیه، اکثر آوارگان توان خروج از این کشور خود را ندارند و مجبورند در داخل کشورشان آواره بمانند. هماکنون حدود چهار میلیون نفر آواره داخلی در یمن، شش میلیون نفر در سوریه و یک میلیون آواره داخلی در عراق وجود دارد؛ کسانی هم که توانستهاند از کشورشان خارج شوند، بیشتر در کشورهای همسایه مانند ترکیه، اردن، مصر و لبنان اقامت گزیدهاند. در حالی که این کشورها خود با مشکلات اقتصادی دستوپنجه نرم میکنند. برای مثال لبنان کشوری است که شش میلیون جمعیت دارد و در یک بحران بزرگ اقتصادی دستوپا میزند؛ ولی با وجود آن نزدیک به یک میلیون آواره سوری را در خود جای داده است.
در برخی از کشورهای یادشده، از پناهندگان سوءاستفاده سیاسی میشود. در ترکیه، نظر افکار عمومی درباره پناهندگان سوری تغییر کرده و بسیاری از آنها پس ۱۱ سال اکنون خواستار پس فرستادن این پناهندگاناند. این در حالی است که بسیاری از پناهندگان سوری در ترکیه، اردن و لبنان اجازه کار ندارند و امکانات و خدمات بهداشتی برایشان محدود است و علاوه بر آن، گهگاه هدف جنایتهای ناشی از تنفر قرار میگیرند.
مشکل دیگری که پناهندگان سوری با آن مواجهاند، مسئله تحصیل فرزندانشان است. برای مثال، گزارشها از اردن بیانگر این است که تنها ۲۵ درصد از دانشآموزان سوری حق دارند به دبیرستان بروند. به این معنی که یک نسل کامل از کودکان سوری از یک حق اساسی خود محروم میشوند. البته سازمانهای غیردولتی بینالمللی از کشورهای ثروتمند منطقه درخواست کردهاند که در کاستن از این بحران انسانی کمک کنند، اما یاری این کشورها همه نیازمندیهای پناهندگان را رفع نمیکند؛ بهویژه نیاز به برنامههای آموزشی بلندمدت و خدمات بهداشتی و درمانی.
برای حل بحران آوارگان تنها دو راه قانونی وجود دارد؛ یکی بازگرداندن آوارگان و اسکان دوباره آنها در کشورهای خود که در صورتی امکانپذیر است که دولتهای حاکم در این کشورها با چنین برنامهای موافقت کنند. راه دوم این است که آوارگان در یکی از کشورهای دیگر بهصورت قانونی پناه داده شوند. یعنی پس از طی یک سفر خطرناک از طریق دریا و خشکی، خود را به یک کشور جدید برسانند و در آنجا درخواست پناهندگی قانونی دهند. اما جای تاسف است که در سالهای اخیر هر دو راه به روی اکثریت مطلق آوارگان در جهان مسدود شده است.
اسکان دوباره آوارگان راهحل کمیابی است که کمتر از ۳۰ کشور با آن موافقاند و تنها یک درصد آوارگان هر سال از آن بهرهمند میشوند. در این رابطه، ایالات متحده آمریکا از سال ۱۹۸۰ تا سال ۲۰۱۷ در صدر کشورهای جهان قرار داشت؛ اما این برنامه هم در دوران ریاستجمهوری ترامپ، به دلایل نژادپرستانه لغو شد و تاکنون در دوران بایدن برای احیای آن اقدام نشده است.
پذیرش پناهندگی بهصورت قانونی هم با مشکلات فراوانی روبهرو است؛ در سال ۲۰۱۵ یک میلیون آواره توانستند خود را از راه دریای اژه به کشورهای اروپایی برسانند؛ اما از همان زمان تاکنون، دروازههای کشورهای اروپایی به روی آنان بسته مانده است. افزون بر آن، امروز اگر آوارهای تلاش کند تا از راه دریای اژه یا زمینی به یونان برود، با موانع سختی مواجه میشود؛ ماموران یونانی به کمک دفتر نمایندگی اروپا و پلیس دریایی موتور قایقهای آوارگان را میشکنند و آنها را برخلاف قوانین بینالمللی، به ترکیه برمیگردانند.
استقبال از آوارگان اوکراینی در همان مرزهایی که قبلا به روی سایر آوارگان از ملیتهای دیگر بسته شده بود، نمونه روشنی از عمل به معیارهای دوگانه و پایمال کردن آشکار قوانین حقوق بشر در قبال افرادی است که به سبب مشکلات ناشی از جنگ مجبور شدهاند وطن خود را ترک کنند.
بدون شک نگریستن به مسئله آوارگان از دیدگاه انسانی و ایجاد اراده سیاسی برای پذیرش آنها به عنوان پناهنده و ادغام آنها در جامعه، از یک سو از شدت آسیبهای جسمی و روحی آنان میکاهد و از سوی دیگر باعث میشود میزان سرمایههای مادی و معنوی کشورهای پذیرنده افزایش یابد. اینکه آوارگان به خطری امنیتی یا بار اقتصادی تبدیل شوند، میتوانند در پیشرفت مادی و معنوی کشور پذیرنده نقشی مفید و سازنده ایفا کنند.