آیا برجام نفسهای آخر را میکشد؟
هر روزی که میگذرد امکان رسیدن به توافق برای «احیای برجام» ناممکنتر به نظر میرسد و موضوع «احیاء» به معنای بازگشت به آنچه در گذشته بوده است بیمعناتر میشود. حسین امیرعبداللهیان، وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی، در حاشیه نشست مجمع جهانی اقتصاد در داووس سوئیس با فرید زکریا، روزنامهنگار معروف آمریکایی گفتوگویی داشت که اغلب رسانهها با عبارت زیر باعنوان مطلب کلیدی از آن یاد کردهاند:
«اگر بخواهم صادقانه بگویم چه چیزی باعث مکث در مذاکرات شده درخواستها و مطالبات اقتصادی ما در مسیر تجارت جهانی است و نباید مسئله را به یک موضوع تقلیل داد. در واقع موضوع قرار داشتن سپاه در لیست تروریستی آمریکا یک مسئله فرعی است که از طرف لابی اسرائیلی بزرگنمایی شده است.»
در واقع امیر عبداللهیان به یک موضوع اساسی اشاره میکند:
- اینکه برای احیای برجام برداشتن توامان تحریم اقتصادی و فشار حداکثری بهصورت موثر یک «موضوع اساسی» است و پرداختن به فشار حداکثری با عنوان یک موضوع مجزا موجب «تقلیل» آن میشود. اشاره امیرعبداللهیان تایید میکند که دستکم تا به امروز طرف مذاکرهکننده ایرانی نتوانسته است بعد از گذشت حدود یک سال از عمر دولت ابراهیم رئیسی، مقوله برداشته شدن تحلیلهای غیر مرتبط با برجام را که عمدتا در طبقهبندی «تروریستی» شناخته میشوند، به اصل قضیه احیای برجام پیوند بزند و در کلیت قضیه بگنجاند و به یک نتیجه نهایی برساند.
نگاهی به وضع موجود – در حقیقت تحریمهایی که با عنوان فشار حداکثری بر ایران تحمیل شده است، ارتباطی با قضیه توافق اتمی ندارد. در پیاده کردن فشارهای حداکثری در طول سه سال اخیر، اسم سپاه پاسداران، سپاه قدس، بسیاری از سران سپاه و هرگونه معاملات اقتصادی شناختهشده مرتبط با سپاه به فهرست تحریمهای آمریکا افزوده شده و مجموعهای را تشکیل داده است که با نام فشارهای حداکثری شناخته میشود. در زمان دونالد ترامپ این بخش از تحریمها در طبقهبندی «تروریسم» قرار گرفتند تا دولتهای بعد از او نتوانند به سادگی آن را از سر راه بردارند. البته گروهی دیگر از تحریمها هم به دلایل مربوط به نقض حقوق بشر است. دستکم از منظر تئوری، این تحریمها ربطی به عدول جمهوری اسلامی از تعهدات برجام ندارد، مگر اینکه مشخصا در مرحله اعمال آن چنین علتی اعلام شده باشد. عمده این تحریمها به خاطر تحرکات منطقهای ایران است، تحرکاتی که همسایگان منطقهای جمهوری اسلامی را ناراضی و نگران امنیت خود کرده است.
از زمان خروج دونالد ترامپ از توافق چند ملیتی برجام، ایران با عنوان یک راهکار از این استدلال استفاده کرد که چون آمریکا برجام را نقض کرده است، بنابراین جمهوری اسلامی نیز حق دارد برای تلافی، در جهت عکس آن تعهدها گام بردارد. در همین راستا بود که تقریبا اغلب تعهدها نقض شد، مواد اتمی و اورانیوم با غنای بالا تولید شد، سانتریفیوژهای جدید تولید و نصب شد و به کار افتاد به نحوی که زمان گریز اتمی (زمان لازم برای تولید مواد کافی و لازم برای اولین بمب) از یک سال به چند هفته کاهش یافت و حتی به تعبیری میتواند ظرف چند روز انجام شود.
امروز جمهوری اسلامی ایران بیش از آنچه برای تولید یک بمب لازم است، اورانیوم دارای غلظت ۶۰ درصد دارد. این اورانیوم به سادگی میتواند به اورانیوم ۹۰ درصدی تبدیل و در تولید بمب اتم استفاده شود. بنابراین میتوان گفت که فشارهای حداکثری در روند اتمی شدن جمهوری اسلامی بی تاثیر بوده و حتی به روند اتمی شدن سرعت بخشیده است.
همین قضیه نگرانیهای آژانس بینالمللی انرژی اتمی را دامن زد و این تصور ایجاد شد که ایران ممکن است تعهدهایش در چهارچوب پیمان منع گسترش اتمی را نقض کرده باشد. مصوبات مجلس شورای اسلامی در جهت ممنوعیت بازرسیهای سرزده از تاسیسات اتمی ایران و دسترسی نداشتن آژانس به اطلاعات ضبط شده در دوربینهای جمعآوری اطلاعات در سایتهای اتمی، بیاعتمادی به قصد و اهداف جمهوری اسلامی را دامن زد و این استدلال را مطرح کرد که پیگیری یک برنامه پرهزینه برای تولید انرژی که در آن هزینه هدف را توجیه نمیکند، بیمعنا است و بنابراین جمهوری اسلامی صرفا با زمان بازی میکند تا بمب تولید کند. جناحبندیهای داخل نظام جمهوری اسلامی نیز به همین سوءظن دامن میزنند.
دولت جو بایدن تاکنون از همین استدلال استفاده کرده و توانسته است فشار جمهوریخواهان را به نوعی کنترل و فشار اسرائیل را به نوعی مدیریت کند؛ هر چند که نتوانسته یا نخواسته است جلوی عملیات تهاجمی اسرائیل را بگیرد. میتوان گفت جو بایدن با باز گذاشتن راه تهاجم نظامی برای اسرائیل، این اطمینان را به دولت اسرائیل و لابیهای حامی اسرائیل در آمریکا داده است که راهحل اقدام نظامی کاملا منتفی نیست، اما گرچه به برخی تاسیسات صدمه میزند ولی با عمیقتر شدن دانش اتمی در ایران نمیتواند تمایل به ساخت بمب اتمی را تقویت کند. وقایع چند روز اخیر؛ ترور سرهنگ سپاه، حسن صیاد خدایی و وقوع یک حادثه غیرعادی (دستکم تا زمان نگارش این یادداشت) در پارچین که بنا بر اعلام روابط عمومی وزارت دفاع، طی آن یکی از مهندسان کشته و یک کارمند زخمی شده است، نشان میدهد اسرائیل همچنان دریچه اقدام نظامی را باز گذاشته است، اما استدلال دولت دموکرات آمریکا این است که چنین اقدامهایی در شرایط فعلی نمیتواند مانع اتمی شدن ایران شود و متعهد کردن ایران در چهارچوب توافق اتمی برجام و تضمینهای متقابل اعضای آن موثرترین شیوه است.
رابرت مالی، نماینده دولت جو بایدن در امور ایران، هفته گذشته در جلسه سوال و جواب با نمایندگان کنگره شرکت کرد. به نظر میرسد تنها بنبست موجود برای رسیدن به توافق اتمی با ایران، اصرار جمهوری اسلامی در برداشته شدن اسم سپاه پاسداران از فهرست تروریستی است، بدون اینکه بخواهد در مقابل آن امتیازی به آمریکا و متحدانش بدهد. آمریکا میگوید حاضر است چنین امتیازی را به ایران بدهد، به شرطی که جمهوری اسلامی متقابلا متعهد شود که کمک به حزبالله لبنان را متوقف کند، ولی ظاهرا جمهوری اسلامی تاکنون این شرط را نپذیرفته است و سخنان امیرعبداللهیان نیز چنین برداشتی را تایید میکند.
اصرار جمهوری اسلامی در حذف نام سپاه از فهرست تروریستی، مذاکرات برجام را تبدیل به یک معمای حلنشدنی کرده است؛ به عبارت دیگر مواضع جمهوری اسلامی اینگونه تعبیر میشود که میخواهد با احیای برجام به امتیازهای مالی بسیار چشمگیری دسترسی پیدا کند و میخواهد اسم سپاه از فهرست تروریستی برداشته شود، ولی تعهد نمیدهد که پولهای آزاد شده را در راهی که از دید آمریکا همان اشاعه تروریسم است خرج نکند.
یک بار صحبت از انتقام خون قاسم سلیمانی به میان میآید و نشان میدهد جمهوری اسلامی اصلا تصمیم ندارد در رفتار منطقهای خود تغییر ایجاد کند و در جای دیگری مقامهای ایرانی به نحوی با قضیه سپاه برخورد میکنند که گویا یک مسئله فرعی و غیر مرتبط با مذاکرات برجام است. شاید یکی از دلایل این رهیافت جمهوری اسلامی این باشد که در شرایط متغیر داخلی نمیخواهند از سپاه تصویری ارائه دهند که مردم آن را عامل اصلی بنبست اجتماعی و اقتصادی موجود بشناسند. به این ترتیب قضیه سپاه پاسداران به شاهکلید مذاکرات برجام مبدل شده است – مذاکراتی که بهزودی یکساله میشود، بیآنکه روزنه امیدی برای رسیدن به نتیجه در آن دیده شود.
شرایط جهانی و سیاستهای داخلی آمریکا – گرچه جنگ اوکراین، روابط تشنجآمیز آمریکا، روسیه و چین مستقیما بر مذاکرات برجام تاثیر مشخص و فوری ندارد، ولی دستکم این تاثیر را دارد که تقریبا هیچیک از بازیگران جهانی نمیخواهند این شرایط موجب ظهور یک دولت اتمی دیگر در منطقهای پر تشنج شود.
بهزودی ایالات متحده با انتخابات حساس میان دورهای روبهرو خواهد شد. نتایج انتخابات میان دورهای در ماه نوامبر قابل پیشبینی نیست و به همین دلیل حزب دموکرات و جو بایدن سعی دارند به هر قیمتی شده است، تعداد عواملی را که میتوانند تاثیر منفی در انتخابات بگذارند به حداقل برسانند. تورم، گرانی و بهخصوص گرانی مولفههای انرژی و محدودیت زنجیره انتقال مواد مصرفی روزمره مردم آمریکا از عوامل منفی اداره اقتصادی کشور است که در همهپرسیهای اخیر بر میزان حمایت مردم از جو بایدن نیز تاثیر منفی گذاشتهاند. اگر حزب دموکرات نتواند برتری خود را در کنگره حفظ کند، در انتخابات آینده ریاست جمهوری نیز چنین توانی نخواهد داشت و دوران ریاست جمهوری جو بایدن به یک دوره محدود میشود و جمهوریخواهان بار دیگر قدرت را در دست خواهند گرفت. گرچه معلوم نیست بازگشت دونالد ترامپ برای حزب جمهوریخواه برگ برندهای باشد.
بنابراین، جمهوری اسلامی در یک محدوده زمانی کوتاه باید هرچه زودتر تصمیم بگیرد. معلوم نیست سیاست دولت ابراهیم رئیسی توانایی یا اجازه تصمیمگیری موثر و بهموقع در این شرایط را داشته باشد. تقویم رویدادهای پیش رو در عرصه سیاسی آمریکا و نتایج آن بسیار تعیینکننده است. علائم و نشانهها حاکی از آن است که با تغییر حزب حاکم و بازگشت جمهوریخواهان به عرصه ریاست جمهوری، تشنج و تعارض بر معمای ایران و برجام حاکم خواهد شد؛ بنابراین هم جمهوری اسلامی و هم حزب دموکرات آمریکا فرصت محدودی دارند –فرصتی در حد چند هفته و نه چند ماه- که بر سر قضیه احیای برجام به توافق برسند.