این کشور ها در عمل هم ثابت کرده اند که دشمنان همیشگی کردها هستند. هنگامی که خمینی علیه کردها اعلام جهاد کرد و صدام حسین ، بر سرشان گاز شیمیایی ریخت و اکنون که ترکیه، از قتل عامشان استقبال میکند و آنگاه که سوریه از داد ن شناسنامه سوری به انها خود داری کرد، کردها میدانستند که همه این کشور خواستار قتل عامشان هستند.
اکنون هم اطمینان پیدا کرده اند که به هیچ کشوری تعلق ندارند و باید ، به هر قیمت، کشور خود را داشته باشند. و اگر سرنوشت خود را بدست دشمنان خود واگذار کنند، قطعا روز های خوشی در پیش نخواهند داشت و سرنوشت یهودیان را تجربه خواهند کرد.
کردها یک ملت هستند و یک ملت هم باقی خواهند ماند حتی اگر در چدین کشور زندگی کنند.
با شرایطی که امروز در جهان پیش آمده و کردها در مقابل چشمان ایران، عراق و سوریه و ممالک دیگر ، قتل عام میگردند، به جرات میشود گفت که هیچ کردی خود را متعلق به سوریه ، عراق و ایران نخواهد دانست؛ حتی اگر مجبور به زندگی در یکی از این کشور ها باشد.
کردها قطعا پی برده اند که عاملان قتل عام انها همین سه کشور و متحدان انها هستند. این را هم مدانند که هر سه کشور از قتل عام انها ، نه تنها لذت میبرند، بلکه، حتی نمیتوانند خوشحالی خود را در اندوه جامعه پسندی پنهان نمایند.
از سوی دیگر، کردها دارند برای دفاع از دنیای غرب ، منافع و ارزش های آن میجنگند. خود غربیها پا بر روی زمین نمیگزارند، از مرگ میترسند، از خرج کردن پول ابا دارند و میخواهند ، کردها با دست خالی عامل دفاع از فرهنگ و تمدن انها باشند. غرب برای حفظ منافع و تمدن خود میبایست از کردها دفاع میکرد و اجازه نمیداد که دولت اسلامی انها را قتل عام کند، اما ، غرب منافع جمهوری اسلامی، رژیم اسد و دولت شیعیان عراق را در اولیت قرارداده و تصمیم دارد قطب عراق، ایران، سوریه، یمن، غزه و لبنان را به هر قیمت حفظ و تقویت نماید.
در چنین شرایطی کشورهای سعودی، امارات متحده عربی، قطر، اردن و کویت میبایست درک میکردند که غرب دیگر متحد قابل اتکای انها نیست، بلکه این کردها هستند که در شرایط نخواسته ای، تبدیل به متحد قابل
اعتماد انها گشته اند.
پیوستن این چند کشور عربی به امریکا در یک اتحاد بی هدف و نامعلوم، همان بلایی را بر سر شان خواهد اورد که بر کردها آورده است. کردها غرب را متحدان خود میدانستند و اکنون فدای استراتژی تقویت قطب شیعه یان متعصب امریکا شده اند. اکنون معلوم میگردد که اتحاد غرب با چند کشور عربی بمنظور جلوگیری از پیشرفت دولت اسلامی نیست. اگر چنین نبود این اتحاد میباست، با تمام توان جلو پیشرفت داعش را میگرفت و اجازه نمیداد که کوبانی و مناطق دیگر در دست انها بیفتد و یا اینکه رژیم سوریه از بمباران بعضی مناطق سود ببرد. اکنون کاملا روشن است که سیاست غرب با سیاست رژیم اسد و متحدان آن همسو گشته است.
در اینجا عربها و کرده ها باید بفهمند که جنگ بین شیعه و سنی است و نه کرد و سوریه. وا ز آنجا که دولت های سنی این موضوع را درک نمیکنند، دولت اسلامی بمنظور ایجاد قطب سنی ابراز وجود کرده است. و اگر اکنون با کرد های سنی میجنگد، برای این است که کردها هدف ضعیفتری هستند و بسادگی میتوانند سرزمینشان را اشغال کنند و از آنجا و با خیال راحت به هدف های مشکلتر وقوی تر به پردازند.
آنچه مسلم است در شرایط کنونی، در دنیای عرب رهبری وجود ندارد تا آرمانهای مردم را سازماندهی کند. دولتهای فعلی بطور کلی در بسیج مردم سنی خاورمیانه شکست خورده اند. شیعیان صاحب شش پایتخت شده و قویا متحد گردیده اند. رهبری قوی دارند. آرمانهایشان بطور واضحی در یک اتحاد بزرگ متبلور شده و فهمیده اند که بکمک غرب قادر خواهند بود که بر خاورمیانه تسلط پیدا کنند. اگر انها توانستند با یک گروه کوچک انصار الله هوثی یمن را تصرف کنند، چرا نباید بتوانند با گروه کوچکی، شیعیان عربستان سعودی، کل سعودی را تصرف نمایند؟
ترکیه که همین چند سال پیش در نظر داشت از آنکارا تا بنغازی را در یک اتحادیه بزرگ سازماندهی کند، ثابت کرد ظرفیت رهبری چنین امر خطیری را ندارد. دولتی که مردم مملکت خود را به صورت دشمن نگاه میکند و بطور عمد از انها دشمن میسازد، نه تنها چیزی در سطح بین المللی بدست نمی اورد بکه، آنچه را در درون خود دارد، کم کم از دست میدهد. ترک ها در امپراتوری اسلامی- عثمانی با سیاست سرمایه دانستن تمام مردم، توانستند از تمام مردم مسلمان و غیر مسلمان، استفاده کرده و از بهترین و شایسته ترین انها برای پیشبرد کار خود استفاده کنند. در آن زمان کردها، از شایسته ترین جنگجویان انها بودند و ترک ها با کمک کردها بسیاری از ممالک را تصرف کردند.
انزمان که ترک بودن جای شایسته سالاری را گرفت، ترک ها پشت سر هم شکست خوردند و یک مملمکت ۵میلیون کیلو متر مربعی را از دست دادند و به یک کشور کوچک به وسعت کمتر از یک ملیون کیلو متر مربع رسیدند.
ترکیه از این ببعد دشمن ابدی کردها خواهد بود؛ در حالیکه میتوانست با درک شرایط کنونی و دفاع از کرد ها، آینده خود را در منطقه، بصورت رهبر اهل تسنن تضمین کند. ترکیه هیچ گاه از ترک بودن خود به جایی نرسیده است، آنچه ترک هارا صاحب نیم اروپا وکل خاورمیانه کرد، اسلام و خلافت اسلامی بود. زمانی که خلافت عباسی از طریق یک شیعه ایرانی، خواجه نصیر، و توسط هلاکوخان مغول منقرض گردید، خلافت اسلامی در مصر ادامه یافت تا اینکه سلطان عثمانی آنجا را تصرف کرد و خلیفه را مجبور به انتقال خلافت به خود نمود.
مریکا با حمایت کردن کرد ها میتوانست برتری اخلاقی، فرهنگی و تمدنی خود را به جهان ثابت کند ولی در این کار شکت خورد. ترکیه با نجات دادن کوبانی میتوانست جنایات گذشته خود را جبران کند و ملت کرد را به یک متحد قابل اطمینان تبدیل کند ولی در این کار شکست خورد. کشور های عربی یک فرصت طلاعی را برای متحد کردن اهل سنت از دست دادند و بزودی پس از کردستان نوبت خودشان خواهد رسید.
کردها که قربانی قراردادسایکس-یپکو و به زبان دیگر بریتانیا و فرانسه شدند و بین چندین کشور تقسیم گردیدند اکنون در یافته اند که در نظم کنونی جهان همیشه در خطر باقی خواهند ماند.
مردم اهل سنت نیز دریافته اند که در نظم فعلی بازنده شده اند و دولتها و نظامهای کنونی شان نمیتوانند انها را از سیطره جمهوری اسلامی و دولیهای متحد آن نجات بدهد. انها ناگزیر به دنبال دولت اسلامی خواهند رفت.
اگر کردها به جای مقابله با دولت اسلامی، بلا فاصله به آن میپیوستند، اکنون بغداد را هم تصرف کرده و دولت اسلامی را صاحب یک کشور میکردند. هزا ران نفر از سراسر جهان به کمکشان می امد و چه بسا که کشورهای کوچک حوزه خلیج را هم به چنگ می اوردند. دولت اسلامی با حمله به کردها هم به سهم خود دوچار یک اشتباه استراتژیک شد. انها تصور میکردند که کرد های بی سلاح را به سرعت شکست میدهند اما نمی دانستند که کرده ها برای موجودیت و هستی خود میجنگند.
انها اگر بجا کردها به ببغداد حمله کرده بودند اکنون موفق شده بودند که بغداد را پس از قرنها مجددا پایتخت خلافت اسلامی بنمایند.
کردها در این جنگ هزا ران نفر را از دست خواهند داد؛ اما ملیونها دل را بدست خواهند اورد. شاید سوختن این دلها باعث بشود ک وجدان جهان بیدار گردد و مقدمای پیدایش یک مملکت را برای انها فراهم سازد.