"مرگ هست، بازگشت نیست"- دکتر لطیف حسنی
به مناسبت سالگرد 21 آذر 1324
زمانی که نخستین مدرسه نوین کشور –این مدرسه را حسن رشدیه در سال 1266 در محله ششگلان تبریز تأسیس نمود- تنها به این علت که آموزش در آن به زبان ترکی بود؛ توسط خاندان پهلوی برچیده شد، مشخص شد که این رژیم اساس حکومت خویش را با تفکر نژادپرستی بنا نهاده است. تفکری که تا به امروز نسل کشی ملل غیرفارس را در کشور رقم زده و آنها را از ابتدایی ترین حقوق خود که حق آموزش به زبان مادری است، محروم کرده است.
علی رغم اینکه چنین سیاستی از طرف دولت های ایرانی اجرا شده، ملت آذربایجان مبارزات خود را برای کسب آزادی حتی یک روز هم متوقف نکرده است. نمونه درخشانی از مبارزات این ملت را می توان در سال 1324 مشاهده کرد که در فرقه دموکرات آذربایجان تبلور یافت. فرقه دموکرات آذربایجان پس از تحلیل سیاسی و اجتماعی وضعیت موجود با شعارهای دموکراتیک خود چون آزادی عقیده و وجدان ، آزادی بیان و مطبوعات پا به عرصه گذاشت و در طول عمر کوتاه خود موفقیت های بزرگی را نصیب ملت آذربایجان نمود، از آن جمله:
- حق رأی (انتخاب کردن و انتخاب شدن) به زنان آذربایجان در مورخه 23/3/1325، در حالی که این حق در سال 1340 توسط حکومت تهران به زنان ایران داده شد.
- رسمیت بخشیدن به زبان ترکی و نشر کتب درسی با این زبان برای مردم آذربایجان
- تاسیس دانشگاه آذربایجان در تبریز که تا آن زمان تأسیس دانشگاه تنها در انحصار شهر تهران بود.
- تقسیم اراضی بین روستاییان و حل و فصل قطعی مشکل بهره بین رعیت و مالک. در حالیکه رژیم پهلوی در سال 1341 به این امر اقدام نمود.
- تأمین آب شرب تبریز از طریق لوله کشی چند سال زودتر از شهر تهران
- ایجاد ارکستر ملی آذربایجان
- ایجاد امنیت در آذربایجان، اصلاحات اقتصادی و مالی، مبارزه با فساد اخلاقی و اجتماعی، حل مشکل بیکاری، افزایش محصولات کشاورزی، آبادانی، فعالیت های فرهنگی از جمله ایجاد تأتر ملی، بازگشایی ایستگاه رادیویی تبریز و ...
موفقیت های فرقه دموکرات آذربایجان به حدی چشمگیر بود که حتی دشمنان حرکت دموکراسی خواهی آذربایجان اعتراف نمودند که: "خدمتی که پیشه وری در عرض یک سال به آذربایجان کرد، رضاشاه در طول 20 سال ننموده بود."
شئونیست هایی که تا به امروز اعلان می دارند که حکومت ملی آذربایجان توسط عناصر وابسته به اتحاد جماهیر شوروی سابق ایجاد شده و هیچ گونه جایگاه مردمی ندارد. در این خصوص ذکر این نکته کافی است که کنسولگری وقت آمریکا در تبریز می گوید: "این جنبش از طرف اهالی آذربایجان با حمایت گسترده ای روبرو شده است و این هم به این علت است که اهالی آذربایجان از حکومت مرکزی حقیقتاً شاکی و ناراحتی هستند."و یا "موری"سفیر وقت آمریکا در ایران در گزارش خود به وزارت امور خارجه کشورش می گوید: "مقامات رسمی ایران می گویند که فرقه دموکرات آذربایجان در بین مردم تکیه گاهی ندارد. کنسولگری ما و انگلستان با تأکید اعلان می دارد که اهالی آذربایجان کاملا به فرقه دموکرات آذربایجان ایمان دارند و عمیقاً به حکومت تهران نفرت می ورزند."
لازم به ذکر است که حکومت ملی آذربایجان مشروعیت خود را از اصل "حق تعیین سرنوشت"در حقوق بین الملل گرفته بود. حقوق بین الملل این حق را برای ملت هایی که با رژیم های نژادپرست مبارزه می نمایند، تحت عنوان "نهضت آزادی بخش ملی"به رسمیت شناخته است. حق تعیین سرنوشت ملی از مهمترین معیارهای استاندارد حقوقی محسوب می شود و در حال حاضر در دنیا از جایگاه ویژه ای برخوردار است.
حکومت ملی آذربایجان با توجه به "حق تعیین سرنوشت ملی"در مورخه 28 ژانویه 1946 به شورای عالی ملل متحد مراجعت نامه ای ارسال نموده و در آن تأکید می کند: "... پنج میلیون آدربایجانی امروز توانسته اند با تکیه بر زبان، ادبیات، تاریخ و فرهنگ ملی ، خود را به عنوان ملتی معاصر درک کنند و لذا به زندگی در زیر سایه ظلم فارس ها و آقایی زبان فارسی بر سایر زبان های ملل ایران ادامه نخواهند داد. این ملت حاضر است زندگی خود را در راه حفظ آزادی و حکومت ملی خود قربانی کند. ملت آذربایجان که قرنهای متمادی در زیر چکمه استعمارگران، استعمار شده است زندگی در شرایط عادی و انسانی خود را به تازگی شروع کرده است و لذا قدرت واقعی خود را در حفظ دولت ملی و اجرایی کردن آن نشان می دهد. این حکومت که با خواست و اراده ملت آذربایجان و موافق با منشور آتلانتیک پا به عرصه وجود گذاشته است، حقیقتی انکارناپذیر است. ملت آذربایجان با این مراجعت نامه از شورای عالی سازمان ملل متحد می خواهد موضوع موجودیت حکومت ملی آذربایجان توسط این سازمان به رسمیت شناخته شود. تنها در این صورت این ملت خواهد توانست بدون دخالت دیگران به تعیین سرنوشت ملی خود اقدام نماید".
اما زمانی که حکومت ملی آذربایجان به این حقیقت تلخ پی برد که دولتهای قدرتمند شرق و غرب –اتحاد جماهیر شوروی سابق و یاالات متحده آمریکا- به خاطر منافع اقتصادی کوتاه و بلند مدت خود، اشتیاقی به حق تعیین سرنوشت ملت آذربایجان نشان نداده و از رژیم دیکتاتور پهلوی حمایت می کنند، با اتخاذ اصل حل و فصل مصالمت آمیز اختلافات که یکی از اصول اساسی حقوق بین الملل محسوب می شود، در مورخه 23/3/1325 موافقت نامه ای با نماینده سیاسی-نظامی رژیم تهران ، مظفر فیروز منعقد نمود که از اهم مواد آن تدریس: زبان ترکی و فارسی در مدارس متوسطه و عالیه آذربایجان، محسوب شدن ارتش آذربایجان جزء ارتش ایران و ... بود.
شایان ذکر است که حکومت ملی آذربایجان در این موافقت نامه حتی نسبت به حقوق اقلیت های قومی و مذهبی موجود در آذربایجان نیز بی تفاوت نبوده در این خصوص در ماده 13 گنجانیده شده بود که دولت موافقت دارد که اکراد، آسوری و ارمنی های مقیم آذربایجان از مزایای این موافقت نامه برخوردار بوده و طبق ماده 3 ابلاغیه دولت تا کلاس پنجم ابتدایی به زبان خود تحصیل نمایند. اما در مقابل رژیم تهران این بار نیز خلف وعده کرده و با چراغ سبز اتحاد جماهیر شوروی سابق و تسلیحات مدرن ارسالی از ایالات متحده آمریکا به بهانه نظارت بر انتخابات مجلس پانزدهم، با نقض نرم های بین المللی جنگ از پیش اعلام نشده را بر ملت آذربایجان آغاز نمود. جنگی غیرقانونی در برابر ملتی که نیروهای نظامی آن تسلیم شده و جزء ارتش ایران محسوب می شد.
ارتش ایران با این جنگ نسل کشی ملت آذربایجان و کردستان را رقم زد. نسل کشی ای که تا به امروز روشنفکران تمامیت خواه در مقابل آن سکوت کرده و اخلاق منفعت گرایانه در پیش گرفته اند. در نتیجه این نسل کشی:
- 2500 نفر در دادگاه های صحرایی محکوم و اعدام شدند،
- بیش از بیست هزار نفر به زندان های طویل المدت محکوم شدند که در زمره این زندانیان صفرخان قهرمانیان است. شخصی که 32 سال حبس را به جان خرید و به سمبل مقاومت ملی آذربایجان تبدیل شد؛
- بیش از هفتاد هزار نفر آواره اتحاد جماهیر شوروی سابق شدند.
اما حکایت پناهندگان به اتحاد جماهیر شوروی سابق خود تراژدی دیگری است که احتیاج به تحقیق جداگانه ای دارد. تعداد کثیری از این پناهندگان چون نخواستند تحت فرمان کرملین، با انحلال فرقه دموکرات آذربایجان به حزب توده ایران بپیوندند به انحاء مختلف مورد اذیت و آزار مأموران امنیتی قرار گرفته و به سیبری تبعید شدند و رهبر حکومت ملی آذربایجان، سید جعفر پیشه وری در یک برنامه از پیش تعیین شده توسط "ک گ ب"در تصادف ساختگی شهید شد.
در تسویه خونینی که رژیم پهلوی با دخالت مستقیم آمریکا و با تأیید ضمنی شوروی در آذربایجان به راه انداخت، بیش از یکصد هزار نفر از طبقه روشنفکر ملت آذربایجان تنها به دلیل اینکه خواهان حق تعیین سرنوشت ملی بودند، شهید، زندانی و آواره گردیدند.
"هانری دالاس"یکی از نزدیکان "رزولت"در این باره می گوید: "این از اسباب شرمندگی است که بگویم ارتش ایران به رهبری سرتیپ شوارتسکوپوف آمریکایی به حمله وحشیانه ای در آذربایجان دست زده است، به دستور سفیر آمریکا "آلئن"و به رهبری شوارتسکوپوف بزرگترین حزب اوپوزسیون کشور [فرقه دموکرات آذربایجان] غیرقانونی اعلام شد. رهبران آن به زندان افتادند و انسان های بیشماری اعدام شدند و خانواده های زیادی آواره گردیدند". "ویلیام داگلاس"قاضی آمریکایی نیز چنین می گوید: "ارتش ایران زمانی که وارد آذربایجان شد وحشت برپا نمود، به قتل ها و غارت ها پرداخت. هرآنچه می خواستند انجام دادند. رفتار نظامیان روس از رفتار وحشیانه ارتش ایران خیلی آبرومندانه بود. ارتش ایران در اذهان آذربایجانیان خاطرات نفرت انگیزی برجای گذاشت. در سال 1946 با حمایت آمریکا و به دستور قوام السلطنه ، ارتش ایران به صورت وحشیانه به طرف کسانی که در حکومت ملی آذربایجان شرکت کرده بودند، هجوم می برد و آنها را پس از دستگیری، گروه گروه تیرباران و یا در میادین شهر به دار می کشیدند".
روزنامه کیهان در مورخه 20/6/1379 می نویسد: "پس از مهاجرت پیشه وری که محمد دیهم از آن به عنوان یک انقلاب بدون خونریزی یاد می کند، به کشته شدن بیش از 20 هزار نفر منتج می شود. این جنایت توسط ارتش شاهنشاهی پس از اینکه رهبران فرقه دموکرات می گریزند، به وقوع می پیوندد".
البته جنایات رژیم پهلوی تنها به حذف فیزیکی طبقه روشنفکر آذربایجان محدود نگردید. آنها در یک اقدام ضدفرهنگی مورخه 26 آذر 1325 در شهر تبریز کتابهایی که در زمان حکومت ملی آذربایجان به زبان ترکی انتشار یافته بود، از جمله کتب درسی را با یک مراسم پرطمطراق به آتش کشیدند تا کینه و نفرت خود را هرچه بیشتر به ملت آذربایجان و فرهنگ آن نشان دهند.
خاطره این روز هرگز از اذهان پاک نخواهد شد و هم اکنون حرکت ملی آذربایجان سالروز 26 آذر 1325 را روز نسل کشی فرهنگی آذربایجان نامیده است.
رژیم پهلوی برای توجیه جنایات خود مسئله آدربایجان و کردستان را یک مسئله داخلی خود فرض کرد و نسبت به کسانی که در این مبارزات شرکت کرده بودند، با عنوان جنایتکاران قانون اساسی یاد کرده و در چارچوب قوانین ارتجاعی خود، با آنها مقابله نمود. به همین خاطر اصل حل و فصل مصالحت آمیز اختلافات که یکی از اصول اساسی حقوق بین الملل می باشد و در بند سوم ماده دو منشور ملل متحد به آن تاکید شده است را نادیده گرفت و آن را نقض نمود. غافل از اینکه کنوانسیون سال 1899 که در سال 1907 مجدداً تصدیق و به سرعت به حقوق عرفی تبدیل شد که هر دولتی بدون رعایت این کنوانسیون به جنگ اعلام نشده مبادرت ورزد، آن جنگ غیرقانونی محسوب می شود و آغازگر آن به عنوان ناقض قواعد بین المللی مسئولیت خواهد داشت. همچنین در کنفرانس های ژنو سال های 1974 و 1977 جنبش های آزادیبخش ملی که برای مقابله با رژیم های نژادپرست شکل گرفته اند، از سطح مناقشات داخلی به سطح مناقشات بین المللی ارتقاء یافته اند و در این خصوص حتی به یک توافق کلی هم رسیده اند که این توافق به عنوان اصول عرفی در سازمان ملل متحد تصدیق شده است. با استناد به این اصول مبارزات جنبش های آزادیبخش ملی با رژیم های نژادپرست در جرگه مناقشات بین المللی است و رفتار با قربانیان این جنبش ها همچون رفتار با قربانیان جنگی خواهد بود.
اکنون که در آستانه 68 سالگی نسل کشی ملت های آذربایجان و کردستان قرار گرفته ایم، روشنفکران تمامیت خواه، سلطنت طلب ها، اپوزیسیون های سراسری داخل و خارج کشور و دولتمردان جمهوری اسلامی ایران با اتخاذ اخلاق منفعت گرایانه، بیش از نیم قرن است که این فاجعه انسانی را کتمان کرده اند. فاجعه ای که هیچ وقت از اذهان ملت آذربایجان پاک نخواهد شد و نفرین ابدی این ملت را نسبت به مرتکبین جنایات فوق و کتمان کنندگان در پی خواهد داشت.
امروز دولتمردان جمهوری اسلامی نه تنها هیچ گونه اقدام عملی در خصوص رفع تبعیض های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی ملل و اقوام غیر فارس ننموده اند، بلکه در عمل ثابت کرده اند که ادامه دهنده این پروژه منحوس پهلوی هستند و اعلام کرده اند که آموزش زبان، نیاز ملی و حتی محلی اقوام هم نیست.
فعالین حرکت ملی آذربایجان دیگر اعتقادی ندارند که دولتمردان جمهوری اسلامی ایران برای رفع تبعیض های فوق گام های عملی بردارند. این دولتمردان حتی با سوء مدیریت خود دریاچه اورمیه که از هزاران سال پیش همچون نگینی بر تارک آذربایجان می درخشید، خشکاندند و عملاً ثابت نمودند که دانشی جز دانش تخریب ندارند. ما عمیقا باور داریم که رفع تمامی این تبعیض ها فقط و فقط به دستان توامند ملل و اقوام کشور با احراز حقوق بشر و کسب حق تعیین سرنوشت ملی میسر خواهد شد. چنانکه ملت های آذربایجان و کردستان یک بار آن را به صورت کوتاه مدت تجربه کردند. هم اکنون نیز فعالان حرکت ملی آذربایجان علی الخصوص "یئنی گاموح"براساس اصول و قوانین بین المللی در مبارزه خود، میثاق جهانی سازمان ملل متحد و بیانیه حقوق بشر آن را مدنظر قرار داده، به صورت علنی و با رویکرد عدم خشونت برای احقاق حقوق ملت آذربایجان جنوبی مبارزه می کنند.
در انتها سالگرد نسل کشی ملل آذربایجان جنوبی و کردستان را به هر دو ملت شریف تسلیت گفته، آرزوی آزادی تمامی ملل و اقوام دربند را دارد.
لطیف حسنی
دبیر کل حزب یئنی گاموح ـزندان رجایی شهر