جنگ علیه سوریه بطور معمول در رسانه های غرب "شورش"و یا "انقلاب"و گروهها یا دستجاتی که علیه دولت و مردم سوریه می جنگ اند، حداقل تا مقطع عملیات ناگهانی داعش در عراق، بعنوان "شورشیان طرفداران دموکراسی"خوانده می شد. لیکن اگر نگاهی کوتاه، به آنچه تا کنون در سوریه گذشته، انداخته شود دیده خواهد شد که اطلاق این الفاظ هرگز سنخیتی با واقعیات میدانی آن کشور نداشته است. چرا که در اصل تحرکات سرنگونی رژیم سوریه (تحت پوشش بهار عربی) نه بطور عمده محصول دینامیسم درونی جامعۀ سوریه که بیشتر از هر چیز محصول تحرکات دستگاههای امنیتی کشورهای منطقه برهبری ایالات متحدۀ آمریکا، انگلیس (اتحاد آنگلو- آمریکا) و اسرائیل بوده است. در این معنا و با این قرائت آقای بشار اسد، رئیس جمهور سوریه، حق دارد هنگامی که او میگوید: "جمهوری سوریه علیه اشغال تروریستهای خارجی می جنگد."!
برای اثبات این امر نیازی به ارائۀ مدارک و شواهد سرَی نیست، کافی است تا نگاهی کوتاه به ترکیب نیروهایی که با دولت سوریه در حال جنگ بوده (و هستند) انداخته شود تا روشن گردد که جنس اکثریت آنان از چه قماشی است! اکنون، بعد از گذشت نزدیک به چهار سال، به جرأت می توان ادعا کرد که هر گروه و دسته ای از "اپوزیسیون"سوریه جنگ نیابتی از طرف تأمین کننده های مالی – تسلیحاتی خارجی خود در گوشه ای از اراضی سوریه براه انداخته و هر کدام از آنها برنامه، اهداف و شیوه های مخصوص خود در امر نابودی سوریه و مردم آن کشور را پیش گرفته اند.
از آغاز جنگ علیه سوریه، در ماه مارس سال 2011، ایالات متحدۀ آمریکا همراه با فرانسه، انگلیس، اسرائیل و کشورهای حاشیۀ خلیج فارس از به اصطلاح "اپوزیسیون سوریه"، حمایت علنی و یا پنهانی کرده و بدین طریق مسئولین اصلی جنگ سوریه نیز باید شناخته شوند. ابتدا ، تبلیغات حول حمایت از "ارتش آزاد سوریه"می چرخید که از آنان به عنوان "پیکارجویان طرفدار دموکراسی"و یا "جنگجویان آزادی"یاد می شد. تداوم این حمایتها تا بدانجا پیش رفت که حتی کشورهایی چون فرانسه بخشی از "اپوزیسیون سوریه"را بعنوان نمایندۀ مردم سوریه اعلام و رابطۀ رسمی دیپلماتیک بجای دولت سوریه با آن برقرار کرد!
هیچکس صحنه های تلویزیونی (و تبلیغاتی) ماههای اولیۀ درگیریهای مسلحانه در سوریه که در آن مکرراً تصاویر دختر جوان سوریه ای را با کلاشینکفی در دست، عینک دودی، موهای دم اسبی آویزان به پشت و با شلوار تنگ سربازی، که تمام بدن ظریف و زنانۀ وی را به نمایش گذاشته بود، نشان میداد را فراموش نکرده است. آن صحنه ها، که مکرراً در کانالهای تلویزیون های کنترل شدۀ بین المللی (خصوصاً بی. بی. سی، یورو نیوز و صدای آمریکا) به نمایش در می آمد، اهداف مشخصی را دنبال می کرد. هدف از نمایش آن صحنه ها در اصل ارائۀ تصویری مثبت و عامه پسند از "مقاومت سکولار"، "مدرن"و "دمکراتیک"در سوریه بر علیه "رژیم دیکتاتوری بشار اسد"در افکار عمومی جهان بود. لیکن در خفا آن صحنه های غلط انداز برای کتمان حضور تعیین کننده نیروهایی از جنس جبهة النصره ، داعش و احرار شام در سوریه تدارک دیده شده بود.
هرچند وظیفه و مسئولیت قانع کردن افکار عمومی جهان از گسترش "بهار عربی"به سوریه و تبلیغات گسترده برای معرفی "اُپوزیسیون سوریه"به عنوان "رزمنده گان طرفدار دموکراسی"بیشتر بر دوش رسانه های پرقدرت "جامعۀ جهانی"سنگینی می کرد لیکن تأمین هزینه های پر خرج تحرکات افراطیون اسلامی عمدتاً بر عهدۀ متَحدین طراز اول کشورهای غربی در منطقه گذاشته شده بود. بدین ترتیب با کُور و کِر شدن مأموران امنیتی و کنترل پاسپورت (در مرزها و فرودگاههای جهان) عناصر افراطی و جهادی از اقصی نقاط دنیا جمع آوری و بعد از آموزشهای لازم در خاک اردن، عربستان سعودی، قطر و امارات متحدۀ عربی روانۀ عملیات "بشردوستانه"و "برقراری دموکراسی"درسوریه شدند.
شکست طرح سرنگونی رژیم سوریه
امروز بعد از گذشت نزدیک به چهار سال از جنگ در سوریه می توان به جرأت ادعا کرد که بخش عمدۀ تدارکات و جنگ نیابتی سرویسهای امنیتی خارجی برای "انقلاب"و "برقراری دموکراسی"در آن کشور به شکست انجامیده است. (1) عقب نشینی اتحاد آنگلو - آمریکا از برکناری رژیم دیکتاتور بشار اسد، گواه بارز این شکست سیاسی - نظامی می باشد. به بیان دیگر اتحاد آنگلو- آمریکا هر چند به فعالیتهای "بشر دوستانۀ"خود برای تقسیم سوریه (وعراق) را خاتمه نداده لیکن فعلاً به "کنار آمدن با رژیم اسد"و "ادامۀ نقشۀ راه با اسد"تن داده و از آن طریق به شکست خود رضایت نسبی داده اند. دیدار وزیر خارجۀ ایران با دیوید کامرون، برقراری روابط سیاسی فرانسه با دولت سوریه و تماسهای پنهانی آمریکا با رژیم سوریه همه گویای این واقعیَت میدانی بوده است.
"دولت"هایی از جنس عربستان سعودی، قطر و امارات متحدۀ عربی، که برای "برقراری دموکراسی"و احترام به "حقوق بشر"در سوریه سینه سپر کرده و میلیادرها دلار پول و انرژی سرمایه گذاری کرده بودند، نیز فعلاً از خیر سرنگونی "رژیم بشار اسد"گذشته و به تداوم حیات آن به بهای ایجاد یک منطقۀ سُنی در سوریه و عراق رضایت داده اند. دیدار وزرای خارجۀ ایران و عربستان سعودی از یک سو و تماسها و رایزنی پنهانی حکومت ترکیه با سوریه از طریق کانال ایران از نمادهای سیاست جدید آنها در خاورمیانه می باشد.
در اینجا به این نکتۀ مهم باید اشاره کرد که شکست سیاستهای براندازی رژیم سوریه و تقسیم آن کشور، چه خوشمان بیاید یا نه، قبل از هر چیز مدیون ارادۀ بخش مهمَی از مردم سوریه بوده است! به صراحت باید اذعان داشت که بدون حمایت گستردۀ بخش بزرگی از مردم سوریه از آقای بشار اسد و ارتش آن کشور و بدون عزم راسخ آنان، در مقابله با دخالتهای خارجی، پایداری آنان در مقابل 30 تا 50 هزار جهاد گر و یا "مزدور خارجی"و 30 تا 60 هزار مخالفین مسلح داخلی هرگز امکان پذیر نمی بود. در کنار این فاکتور اساسی حمایتهای دیپلماتیک، سیاسی، مالی و تسلیحاتی روسیه، چین، ایران و حزب الله لبنان و عدم همکاری حکومت عراق (آقای مالکی) با آمریکا از عوامل خارجی پیروزی سوریه بحساب می آید.
شکست اتحاد آنگلو-آمریکا در سرنگونی رژیم آقای بشار اسد و تضعیف اهرمهای تقسیم کشورهای سوریه و عراق از سوی دیگر در عمل باید به معنای شکست بالفعل "پروژۀ خاورمیانۀ بزرگ "آمریکا و جوهر اساسی آن یعنی ایجاد "کردستان بزرگ"و دست نشانده در منطقه نیز به حساب می آمد. لیکن ظهور و یا قدرت گیری غیر مترقبانۀ گروهی به نام داعش این فرصت را برای ایالات متحدۀ آمریکا فراهم آورد تا به بهانۀ فعالیتهای ویرانگر و غیر انسانی یک گروه افراطی دوباره برای تحققَ اهداف خود در منطقه به ایفای نقش پرداخته و در نقش رهبری "ائتلاف بین المللی علیه داعش"اینبار از پنجره وارد منطقه (خصوصاً عراق) شود. اعزام پی در پی نیروی های آمریکائی به عراق تحت عنوان "مشاوران نظامی"، "مستشاران نظامی"، "پرسنل کمکهای انسانی"و "دیپلمات" (متشکل از گروههای چند هزار نفری) گواه این مدعاست. (2)
یورش نیروئی به نام داعش به عراق در اساس در پی شکست وظیفۀ محول شده به داعش (و برادر زاده های آن) در سرنگونی دولت سوریه بود. پنهان نیست که هم داعش و هم اسلاف گوناگون آن (وهم چنین اپوزیسیون حاشیه ای) بعد از نزدیک به چهار سال در جنگ با مردم و ارتش سوریه زمین گیر شده و بی جهت پول، امکانات تسلیحاتی و وجهۀ غرب و متحدین مرتجع منطقه ای آن را به باد می دادند. در نتیجه تسخیر شهر 1.8 میلیونی موصل بدست 800 تن از نیروهای داعش (با وجود حضور 30 هزار نیروی ارتش عراق، واحدهای ویژۀ پیشمرگه های بارزانی و مستشاران آمریکائی در منطقۀ موصل) و به موازات آن اشغال کرکوک توسط پیشمرگه های کُرد موردی نبوده و نیست که بتواند بدون آگاهی، برنامه ریزی و توافقات قبلی اتحاد آنگلو - آمریکا و یا شرکای منطقه ای آنها صورت پذیرفته باشد.(3)
یاد آوری این نکته ضروری است که تمامی شواهد نشان می دهد که حکومت بارزانی همراه با آمریکا و برخی کشورهای منطقه با توافقات قبلی در مورد اشغال موصل به هماهنگی رسیده و همدست داعش در اشغال آن بودند. بی جهت نبود که آقای نوری المالکی بعد از تسخیر موصل توسط داعش اربیل را متهم به تبدیل شدن به "پناهگاهی برای حمایت از تروریسم"کرد. (4)در کنار آن کمک های لجیستکی "تجَار"منطقۀ خود مختار شمال عراق (بارزانیستان) به داعش در خرید و فروش نفت، اسلحه و وسائط نقلیه با نظارت و یا با نادیده انگاردن آنها توسط مقامات حکومت بارزانی صورت می گرفت.در این میان فروش 2 هزار دستگاه اتوموبیل پیکاپ "تویوتا"به داعش خبر ساز بود.(5)
هدف از سوق دادن داعش به عراق در وهلۀ اول تنبیه و برکناری حکومت مالکی بود که اولاً در کنار آمریکا علیه رژیم سوریه جای نگرفته و با درخواست آمریکا مبنی بر فاصله گیری از ایران مخالفت می کرد. ثانیاً او همراه با رژیم سوریه با کشیدن خط لولۀ نفت- گاز ایران، عراق از طریق سوریه به سواحل دریای مدیترانه موافقت کرده و با اینکار عملاً موجبات تضعیف کنترل آمریکا بر منابع نفتی و شاهراههای گذر آن در منطقه (در صورت تحقق آن) را هدف قرار داده بود. این خط لوله شامل انتقال نفت کرکوک به دریای مدیترانه نیز می شد. ثالثاً مالکی از وحدت و تمامیت ارضی عراق دفاع کرده و آشکارا مخالفت خود با "پروژۀ خاورمیانۀ بزرگ"آمریکا را از کانال مخالفت خود با ایجاد "کُردستان بزرگ"اعلام کرده بود. این امر تا بدانجا پیش رفت که بغداد حتی سهم 17 درصدی (بودجه) "بارزانیستان"از در آمد نفت عراق را منجمد و با این کار پایه های تدام ثبات اقتصادی- سیاسی آنرا را به چالش کشید.
رابعاً حکومت آقای مالکی با اصرار نه تنها موجبات خروج نیروهای آمریکائی از عراق را فراهم کرد بلکه ارتش آن کشور را از مرزهای ایران رانده بود. در کنار آن حکومت مالکی با بستن "کمپ اشرف"امیدهای آمریکا برای استفاده از "سازمان مجاهدین خلق ایران"بر علیه حکومت جمهوری سلامی را نیز بر باد داده بود. نباید فراموش کرد که "مجاهدین خلق"از حملۀ آمریکا به سوریه حمایت و از سیاستهای آن علیه عراق قدردانی می کرد. (6)
خامساً مالکی با عقد قرارداد نفتی با چین به فروش نفت به آن کشور پرداخته و به اخطارهای مکرَر آمریکا در این زمینه وقعی ننهاده بود. و سادساً مالکی "عذر بدتر از گناه کرده "و به خرید سلاحهای مدرن روسیه بجای سلاحهای قراضۀ آمریکائی اقدام و پول نفت عراق را بجای آمریکا به جیب رقیب جهانی او می ریخت.
از نظر نباید دور داشت که اعلام "مبارزه"برعلیه داعش توسط آمریکا نه در حملۀ داعش به شهر 1.8 میلیونی "موصل"، نه در یورش آن به شهر ترکمان نشین "تله عفر"و پاکسازی کامل قومی استانهای اطراف آن (که تا کنون جمعاً به پاکسازی قومی 600 هزارنفر ترکمان انجامیده است) و نه در تلاش داعش برای تسخیر "بغداد" (که با مقاومت ارتش عراق و دخالت ایران روبرو شد) بلکه هنگامی شکل گرفت که داعش از خط و حدودی که برای او تعیین شده بود تجاوز کرده و مرکز "بارزانیستان"یعنی "اربیل"را هدف حملات خود قرار داد!؟ (7)
لیکن "اربیل"چیست؟ اربیل یعنی شرکت نفتی اکسون آمریکا و شرکتهای نفتی اروپائی. (8) اربیل یعنی جدیدترین پایگاه نظامی - هوائی (در دست ساخت آمریکا) در خاورمیانه. اربیل یعنی ایجاد پیاده نظام (ارتش 100 هزار نفری پیشمرگه) توسط اتحاد انگلو – آمریکا و MOSAD اسرائیل. اربیل یعنی کوههای قندیل و تعلیم نیروهای PKK توسط نیروهای ویژۀ "دلتا فورس"آمریکا. اربیل یعنی نیروهای پیشمرگۀ کشورهای همسایه و دریافت حقوق ماهانه از "بارزانیستان". اربیل یعنی مذاکرات سرَی سازمانهای سیاسی کُرد با وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران. (9) و اربیل یعنی هدف نهایی اتحاد آنگلو- آمریکا و اسرائیل در ایجاد "کُردستان بزرگ"و دست نشانده و جوهر "پروژۀ خاورمیانۀ بزرگ"آمریکا!
باید یاد آور شد که ایالات متحدۀ آمریکا درست به هنگامی که داعش در 35 کیلومتری بغداد خیمه زده بود حتی از تحویل سلاحهایی که حکومت عراق بهای آنرا پرداخته و موعد تحویل آنها فرا رسیده بود، خوداری کرد!؟ (10) حکومت مالکی برای جبران کمبود تجهیزات نظامی، خصوصاً هواپیماهای نظامی در مقابل یورش داعش، مجبوراً به روسیه متوسَل شد. (11) لیکن آمریکا هنگامی حاضر به تحویل بخشی از سلاحهای خریداری شده به عراق (و همزمان با آن آغاز حملات هوائی علیه داعش) موافقت کرد که سلاحهای روسیه به ارتش عراق تحویل و آقای مالکی رضایت به استعفا داده بود!
رسانه های بین المللی و داعش
بعد از ماجرای سر بریدن روزنامه نگاران آمریکائی (آنهم درست در بحبوحۀ حملات اسرائیل به نوار غزه) رسانه های "جامعۀ جهانی"کوشیده اند تا داعش را در انظار و افکار عمومی جهان همچون نیروئی که "امنیت آمریکا و اروپا""را مورد مخاطره قرار داده و یا گویا حتی "تهدیدی برای تمدن بشری"بشمار می آید معرفی کنند! این ادعاها بیشتر یاد آور تبلیغات همان رسانه ها علیه القاعده و رژیم دیکتاتوری آقای صدام حسین بود. قابل توجه اینکه همان رسانه ها هنگامی که داعش و برادر زاده های آن طی نزدیک به چهار سال به "بر قراری دموکراسی"در سوریه مشغول بودند مهر سکوت بر لب زده و هیچگونه اخبار و یا گزارشی در مورد فعالیتهای "بشر دوستانه"آنها در آن کشور انتشار نمی دادند!؟
ادعای اینکه داعش تهدیدی برای "اروپا و آمریکا"و یا حتی "تهدیدی برای تمدن بشری"است امروز همانقدر می تواند خریدار داشته باشد که تبلیغات بر علیه رژیم آقای صدام حسین و القاعده و خطر آنها برای "صلح و امنیت جهانی"خریدار داشت. نباید از نظر دور داشت که اولاً داعش یک تشکیلات سُنی و منطقه ای است و نمی تواند (بدون حمایت و کمک قدرتهای بزرگ) خارج از اراضی حمایتی و مرزهای حاشیه ای خود تأثیر تعیین کننده ای داشته باشد. بنابراین حتی در صورت قبول تروریست بودن داعش خطر این جریان برای اروپا و آمریکا و یا حتی "تمدن بشری"نمی تواند بیشتر از تهدید یک تشکیلات "تروریستی"معمولی (که در بسیاری از کشورهای جهان اشکال گوناگون آن وجود دارد) مطرح باشد!
ثانیاً تمام قرائن و شواهد بر این امر دلالت دارد که داعش با کسب اجازه قبلی (از قدرتهای هژمونیک جهان) در صدد ایجاد یک "دولت سُنی"در منطقه برای تقسیم عراق و سوریه است (یعنی همان هدف اتحاد آنگلو آمریکا و اسرائیل). بنابراین بخوبی به پیچ و خمهای روابط بین المللی اشراف داشته و می داند که اخلال در نظم بین المللی و عدم تمکین به اصول رایج سیاسی – دیپلماتیک (ما بین دولتها) امکان پی ریزی یک دولت پایدار در منطقه از او سلب خواهد شد. ثالثاً داعش تاکنون تقریباً هیچگونه عملیات تروریستی (حداقل خارج از مرزهای تحت نفوذ خود) انجام نداده و بخوبی از عواقب آن نیز آگاه است. (12) رابعاً تصرفات داعش ، بر خلاف تمامی دیگر نیروهای جهادی و یا تروریستی، عمدتاً متمرکز بر مناطقی بوده است که دارای اهمیت استراتژیک اقتصادی (همچون سدها، سیلوهای غلات، حوزه های نفتی و نیروگاهای تولید برق) داشته است. یعنی مراکزی که برای پایه ریزی و ایجاد یک دولت ضروری می باشد.
خامساً واقعیتهای میدانی موجود نشان می دهد که داعش دارای یک تشکیلات و سازماندهی دولتی با وزاتخانه ها و ارتش منظم بوده و رفتار سیاسی – اجتماعی ، اقتصادی و نظامی آن نیز نه بسان یک تشکیلات تروریستی بلکه همچون یک دولت است. بی جهت نبیست که داعش حتی در ادبیات بسیاری از رسانه های رسمی بین المللی ، از جمله ایالات متحدۀ آمریکا، (بر خلاف مثلاً آلمان) به عنوان یک تشکیلات تروریستی یاد نمی شود! این تشکیلات هم اکنون بر اراضی بیش از 3 برابر کشور لبنان با جمعتی حدود 8 میلیون نفر در سوریه و عراق حکومت می کند.
تمرکز بیش از اندازۀ رسانه های "جامعۀ جهانی"علیه داعش و بزرگ نمائی علیه تهدید تروریستی آن (همانند القاعده و صدام حسین) بیشتر برای توجیه دخالتهای دولتهای فوق در امور کشورهای منطقه، یارگیری و ایجاد وحدت هر چه بیشتر در جبهۀ ائتلاف بین المللی ایجاد شده علیه داعش تحت رهبری آمریکا و نهایتاً پنهان کردن اهداف نهائی آنها در تکه پارچه کردن و کنترل منطقه می باشد. در سایۀ ظهور داعش آمریکا هم اکنون توانسته است ، بعد از رانده شدن از عراق، دوباره پای خود را به آن کشور گشوده و حتی رهبری برخی عملیات نظامی ارتش عراق و یا عملیات پیشمرگه های بارزانی و حتی PYD (PKK) در سوریه را بر عهده بگیرد.از برکت وجود کشور اسلامی (داعش) نظامیان آمریکا می توانند بدون واهمه از انتقادات داخلی و یا بین المللی دوباره در عراق زمام کارها را بدست گرفته و تعیین کننده خط مشی سیاست داخلی و خارجی بغداد باشند.ظهور داعش همچنین به متحد استراتژیک آمریکا یعنی انگلستان نیز این فرصت را داده است که (به بهانۀ مبارزه با داعش) به ایجاد پایگاههای نظامی بیشتر و حضور پر رنگ خود در کشورهای حوزۀ خلیج فارس اقدام کند. (13) و اخیراً فرانسه نیز ، بعد از حملات پاریس، ناو جنگی "شارل دوگول"را برای "مبارزه با تروریسم"به منطقه گسیل داشته است.
"ارتش آزاد سوریه"و PYD (PKK)
آنچه در حاشیۀ تبلیغات درست و یا غلط رسانه های بین المللی علیه داعش بیش از هر چیز به چشم می خورد ارائۀ تصویری مثبت و یا عامه پسند از نیروهایی است که در ادبیات آنها نیروهای "معتدل"در سوریه خوانده می شود! در این ماجرا معمولاً بر روی ماهیت "غیر مذهبی"، "سکولار"و یا "میانه رو"مثلاً جریان موسوم به "ارتش آزاد سوریه" (FSA) و یا بازوی PKK("حزب کارگران کُردستان") در سوریه (PYD و یا حزب اتحاد دموکراتیک) می شود. در اخبار و گزارشات ارائه شده تلاش می شود تا با ایجاد دیواری مابین گروههایی چون داعش، جبهة النصره و احرار شام با "ارتش آزاد سوریه" (FSA) و یا PYD (PKK) حساب آنها از یکدیگر جدا شود.
بر مبنای همین تفکیک مدتی پیش حتی آقای اوباما با پیشنهاد و به تصویب رساندن مبلغی حدود نیم میلیارد دلار به کنگرۀ آمریکا، در رابطه با کمک به "نیروهای معتدل"مخالف رژیم سوریه، تصمیم بر تقویت آنها بجای "نیروهای جهادگر اسلامی"گرفت. اخیراً نیز اعلام شده است که قرار است سالانه حدود 5 هزار نیروی "میانه رو"در عربستان سعودی و اردن تحت تعلیمات نظامی قرار گرفته و به سوریه اعزام شوند. لیکن سئوال اینجاست که آیا "ارتش آزاد سوریه"و یا شاخۀ برون مرزیPKK در سوریه یعنی PYD(و یا پژاک در ایران) "نیروهای میانه رو"بوده و فرق کیفی با دیگر گروههای افراطی در سوریه دارند؟ و آیا اصولاً نیروهای "میانه رو"در جبهۀ مخالف رژیم آقای بشار اسد وجود خارجی دارد؟ (14)
همه می دانند که حتی گروههای حاشیه ای همچون "ارتش آزاد سوریه"، که کمکهای مستقیم از کشورهای غربی دریافت می کند، تا کنون رابطۀ نزدیک با گروههای افراطی همچون جبهة النصره و داعش داشته و در اکثر عملیات و جنایات جنگی آنان نیز شریک بوده اند. (15) در همین رابطه مثلاً "سالم ادریس"رهبر و فرمانده کنونی "ارتش آزاد سوریه"، در یکی از مصاحبه های ویدئوئی خود در نوامبر سال 2013 اینگونه می گوید:
"روابط ما با براداران داعش خوب است. من هر روز با آنان تماس دارم تا موارد مورد اختلاف را رفع کنم. (اما) اختلافات توسط رسانه ها بزرگنمائی می شود." (16)
او در یک مصاحبۀ دیگر در ژانویۀ 2014 می گوید:
"ده درصد از نیروهای ما را جبهة النصره تشکیل می دهند."و بدنبال آن ادامه می دهد: "من نمی فهمم چرا آنها (جبهة النصره) در لیست تروریستها قرار گرفته است؟ چرا که هر چه من دیده ام مبنی بر روحیۀ خوب و جنگ قهرمانۀ آنها علیه رژیم (سوریه) بوده است. آنها رفتار غیر معمولی که با رفتار ما فرقی داشته باشد از خود نشان نداده اند."(17)
اظهارات رهبران "ارتش آزاد سوریه"خود از سوئی بخوبی گواه نزدیکی و یا تنیده گی روابط تشکیلاتی آنان با گروههای جهادی و افراطی داشته و از سوی دیگر بر قرابت ایدئولوژیک آنان دلالت دارد.
در اینجا باید به این سئوال نیز پاسخ داده شود که چرا هم در روابط دیپلماتیک "جامعۀ جهانی"و هم در تبلیغات رسانه های تحت کنترل آنان تاکنون بیشترین تمرکز بر روی نیروی حاشیه ای همچون "ارتش آزاد سوریه"شده و افکار عمومی جهان با گزارشات جلسات، کنفرانسها، تماسها و عملیات محدود نظامی آنها مشغول داشته شده و می شوند؟ این در حالی است که اکثر گزارشات میدانی و داوری متخصصین نظامی بر این امر تأکید داشته است که گروههای افراطی جهادی (داعش ، جبهة النصره و احرار شام) مؤثرترین نیروی نظامی با روحیۀ بسیار بالای جنگی در میدان نبرد علیه رژیم سوریه بوده و بیشترین و مخربترین عملیات جنگی را علیه نیروهای امنیتی و ارتش آن کشور را انجام داده اند؟
دلایل این امر در اساس برای پنهان کردن تماسها و کمک به گروههایی است که در نزد نهادهای بین المللی و انظار عمومی از آنان به عنوان نیروهای افراطی و یا جهادی یاد می شود. بنابراین هرگونه تماس و کمک مستقیم کشورهای ذکر شده به این گروهها می تواند هم در چهارچوب قوانین و میثاقهای بین المللی و هم در نزد افکار عمومی جهان به معنای کمک به تررویسم تلقَی شود! به بیان دیگر ادعای کمک به نیروهای "میانه رو"، "دموکراسی خواه"و یا "سکولار"در اصل پوششی برای رساندن امکانات و یا کمکهای تسلیحاتی به گروههای جهادی (حداقل تا مقطع یورش و قدرت گیری داعش) بوده است.
این واقعیت با این فاکت اساسی نیز تقویت می شود که در طول جنگ نزدیک به چهار سالۀ سوریه (تا مقطع تحرکات داعش در عراق) هیچیک از کشورهای "جامعۀ جهانی" (و یا رهبران سیاسی آنها) اعمال غیر انسانی گروههای افراطی و اسلامگرا از قماش داعش، جبهة النصره واحرار شام (بر علیه مردم و یا نیروهای دولتی سوریه) را هرگز محکوم نکرده بلکه حتی از بزبان آوردن جنایات آنان نیز خوداری می ورزیده اند!؟ سیاست این کشورها به مصداق آن مثل تُرکی بوده و هست که میگوید: "مین یاشاسین ایلانی کی منی ساشماز" (هزار بار زنده باد ماری که مرا نمی گزد)!
همین داستان شامل سایر نیروهای "میانه رو"فعال در سوریه از جمله PYD (بازوی PKK در سوریه) نیز می شود. هر چند PYD تاکنون با توفقات قبلی و نانوشته با رژیم دیکتاتوری سوریه (و با عقب نشینی داوطلبانه و عامدانۀ ارتش سوریه از مناطقی که امروز تحت کنترل PYD می باشد) سعی در برقراری اوتوریته و به کنترل در آوردن هر چه بیشتر اراضی شمال سوریه به حساب دیگر گروههای ملی داشته است لیکن در خفا هدفی جز تقسیم سوریه با اهداف ناسیونالیستی در جهت ایجاد "کُردستان بزرگ"دنبال نکرده است. همین سیاست شامل تعدای دیگر از نیروهای سیاسی کُرد نیز می شود. (18)
بر کسی پوشیده نیست که PYD و "کانتونهای"سه گانۀ آنان توسط رژیم دیکتاتور بشار اسد (گویا به پیشنهاد جمهوری اسلامی ایران) و به تلافی حمایتهای حکومت مرتجع اردوغان از مخالفین و "ارتش آزاد سوریه"در مرز ترکیه کاشته شده اند! (19) لیکن در اینجا باید برای چندمین بار تأکید کرد که PYD و PKK (همانند PKK و پژاک در ایران) یک مقولۀ واحد می باشند و مهمتر اینکه پروندۀ PKK در ترکیه، عراق، سوریه، ایران و حتی اروپا دراعمال خشونت و کاربرد قهر قطورتر از داعش بوده است! PKKاز اواسط دهۀ هفتاد تا سال 1999 (دست گیری عبدالله اووجالان) هزاران نفر غیر نظامی (از کُردها، تُرکها،عربها و اتباع کشورهای اروپائی) را چه در داخل و چه در خارج ترکیه با بکارگیری انواع شیوه های تروریستی به قتل رسانده و هزاران نفر را نیز زخمی و مجروح کرده است. از این منظر PKK و یا شاخۀ سوریه ای آن PYD ماهیتاً با داعش و یا گروههای جهادی تفاوت کیفی نداشته و بنوعی خشونت "درد مشترک"همۀ آنهاست.
باید اضافه کرد که PKK (و اقمار آن) همانند بسیاری از نیروهای جهادی یک جریان ایدئولوژیک بوده و بنابراین از دگمهای مشابهی نیز تبعیت می کند. ایدئولوژی PKK ، بر خلاف پوشش و یا پوستۀ استالینیستی آن، ناسیونالیسم افراطی و حرکت از باورها و معیارهای قومی در منش و تاکتیک سیاسی بوده و از این منظر، بر خلاف بسیاری از نیروهای جهادی و اسلامگرا، شدیداً نژادپرست می باشد. انتشار اعلامیه های متعدَد PKK در جنوب شرقی ترکیه در رابطه با "تُرکان"و سیاست تبلیغات ضد تُرکی و ضد عربی آن در اروپا و آمریکا نشان از نفرت و کینۀ قومی بر علیه یکایک آحاد این ملتها، دولت و تاریخ آنها داشته است. این امر درعین حال، و در نوع خود، گویای تحجُر و عمق عقب مانده گی فئودالی این تشکیلات نیز می باشد.
انعکاس باورهای ایدئولوژیک PKK را می توان براحتی در تاکتیکهای سیاسی – نظامی آن نیز رد یابی کرد. مثلاً، تا سال 1999، PKK حدود 168 معلم مدارس ابتدائی و دبیرستانی جنوب شرقی ترکیه را، که کُردها بخشی مهمی از جمعیت آن منطقه را تشکیل می دهند، بقتل رسانده بود. علت این قتلها "تدریس معلمین"فوق "بزبان تُرکی"و حضور آنها در "کُردستان اشغال شده"عنوان شده بود!؟ لازم به توضیح است که از میان 168 معلم مقتول تنها یکی از آنها تبار کُردی داشته و مابقی 167 نفر دیگر تُرک بودند. تمرکز بر این قتلها نشان می دهد که معیار حرکت PKK (حداقل در به قتل رساندن معلمین مدارس) تعلقات اتنیک و قومی آنها بوده است. (20)
بمب گذاری در اتوبوسها و مینی بوسهای مسافر کشی ، کشته و زخمی کردن توریستها در مناطق توریستی ترکیه، قاچاق اسلحه و مواد مخدر، قاچاق انسان ، اخاذی و باج گیری از کسبه و تجَار، گروگان گیری و آدم رباعی (حتی بچه ها) و شکنجه ، ایجاد زندانهای خصوصی و ... تنها گوشه های از فعالیتهای PKK در دهه های اخیر بوده است. علاوه بر موارد ذکر شده تصفیه های درون حزبی PKK که به قیمت جان صدها نفر از اعضای منتقد آن تشکیلات انجامیده است رسماً از طرف رهبری PKK نیز مورد تأئید و حتی دفاع قرار گرفته است. (21)
بکارگیری همین معیارها و یا "تاکتیکها"امروزه از طرف بازوی سیاسی – نظامی PKK در سوریه (PYD) بر علیه "اعراب"و "ترکمانهای"منطقه و حتی کُردهای مخالف نیز دیده می شود. یاد آوری این نکته ضروری است که مدت کوتاهی بعد از واگذاری و تحویل مناطقی از شمال سوریه توسط رژیم سوریه به PYD (PKK) و مسلح کردن آن توسط ارتش سوریه، و حدود یک سال قبل از قدرت گیری داعش، PYD بطور وسیع اقدام به دستگیری، تبعید و یا ترور رهبران محلی اعراب و ترکمانها و پاکسازی دهها هزار نفر از اهالی مناطق تحت کنترل خود نمود. در این میان حتی حدود 30 هزار نفر از اهالی و عشایر کُرد عین العرب (کوبانی) که حاضر به قبول اتوریتۀ PYD نبودند مجبور به ترک "عین العرب" (کوبانی) و پناهنده شدن به ترکیه شدند که هم اکنون اکثریت آنان در شهر "باتمان"ترکیه اسکان یافته اند. (22)
بی جهت نیست که آقای "صالح مسلم محمد"رهبر کُردهای PYD در سوریه حتی مدتها قبل از اینکه داعش حملات خود به عین العرب (کوبانی) را آغاز کند از ضرورت اتصال "روژاوا"به دریای سفید (مدیترانه) صحبت کرده و بدین طریق آشکارا تهدید به پاکسازی قومی غیر کُردها از آن مناطق کرده بود! همین امر نیز به درستی از طرف خبرنگاران اروپائی به عنوان تدارک برای "پاکسازی قومی "از طرف PYD در شمال سوریه در آن زمان ثبت و گزارش شده بود. (23)
لیکن یورش داعش، بطور موقت، پروژۀ تکمیل کامل "پاکسازی قومی"توسط PYD (PKK) در مناطق شمالی سوریه (خصوصاً مابین 3 "کانتون"اعلام شده) را تا حدودی نیمه کاره گذاشته و به تآخیر انداخت.در اینجا باید به این نقطه نیز اشاره کرد که در رسانه های غربی و یا تبلیغات PYD و PKK مرتباً از "حملۀ داعش"به "عین العرب" (کوبانی) و مقاومت "کُردها"تأکید می شود لیکن هیچگاه به ترکیب قومی نیروهای داعش در این مناطق اشاره ای نمی شود!؟ واقعیت این است که بسیاری از نیروهای داعش در حمله به عین العرب (کوبانی) متشکل از همان کُردها، عربها و ترکمنهایی هستند که توسط PYD(PKK) از این مناطق پاکسازی شده و آنها نیز خواسته و یا ناخاسته برای پس گرفتن خانه، زمین و دارو ندار خود (از PYD) به صفوف داعش پیوسته اند.
در اینجا باید گوشزد کرد که مناطق شمال سوریه دارای یک ترکیب جمعیتی پیچیده و مخلوط بوده و کُردها همانند اعراب، ترکمانها، مسیحیان آسوری و ارمنی تنها در برخی از دهات ، قصبات و یا شهرکهای کوچک دارای اکثریت نسبی (و نه مطلق) بوده و بطور کلی هیچیک از گروههای قومی (بجز شاید عربها) نمی تواند با تکیه بر شمار جمعیتی خود بر بخشی و یا کل مناطق شمال سوریه ادعای ارضی کند. (24)
در اینجا باید به این نکته نیز اشاره کرد که اصولاً تأکید بر توسعۀ ارضی یکی از ستونهای اساسی سیاست و ایدئولوژی PYD و PKK (ناسیونالیسم افراطی کُرد) را تشکیل می دهد. انتشار پی در پی نقشه های قومی و توسعه طلبانه که مبنای آن بر فرضیات تاریخی تکیه دارد (خصوصاً در رسانه های مجازی) نشان از همان درک و پیروی از همان سیاست متحجَر و نژادپرستانه دارد. در تمامی این نقشه ها کُردها بعنوان یگانه خلق ساکن این اراضی از دریای مدیترانه تا نزدیکیهای دریای سیاه و یا خلیج فارس نشان داده می شود. لیکن تجربه نشان داده است که ناسیونالیسمی که بر "خاک"و "توسعۀ ارضی"اصرار ورزیده و یا تمرکز دارد بر مبنای قاعده ماهیت نژادپرست و توسعه طلبانه نیز پیدا می کند. هیتلر نیز در ایجاد "فضای لازم برای تنفس و بقای ملت آلمان"تأکید داشته و سیاستهای توسعه طلبانۀ خود را با تکیه بر آن توجیه می کرد و ادعاهای ارضی داشناکهای ارمنی بر شرق عثمانی (با وجود ترکیب جمعتی تنها 17 درصدی آنان در آن مناطق) و قفقاز حکایت از یک داستان آشنا دارد. و جالب تر اینکه بیشتر همان مناطقی که امروز ناسیونالیسم افراطی کُرد با ارائۀ نقشه های فرضی ادعای ارضی بر آن مناطق می کند توسط داشناکهای ارمنی (با تکیه بر فرضیات مشابه) با انتشار نقشه های قومی و یا تاریخی متقابل نیز مورد ادعا قرار می گیرد!؟
از سوی دیگر همانگونه که داعش و گروههای دیگر جهادی و یا تروریستی در تصویر کلَی بعنوان جاده صاف کن و مقاطعه کاران منافع و اهداف قدرتهای امپریالیستی در سوریه و عراق عمل کرده (و یا بکار گرفته شده اند) PKK و شاخه های دیگر آن، همچون پژاک و ،PYD نیز در چهارچوب اجرای پروژه های قدرتهای بزرگ در منطقه حرکت و بکار گرفته شده اند. واقعیت نقش ابزاری و یا مقاطه کاری PKK در تحقق پروژه های قدرتهای بزرگ ادعای نویسنده نیست بلکه بنا بر اسناد و مدارک ویدئوئی از زبان خود آقای عبدالله اوجالان رهبر PKK نیز بارها ابراز شده است. مثلاً آقای اوجالان در یکی از این سلسله ویدئوها در رابطه با مقاطه کاری PKK و خود او ، در جهت تحقق پروژه های قدرتهای بزرگ در منطقه، به صراحت اینگونه می گوید:
"چیزی برای ترس وجود ندارد. چیزهایی در اینجا (ترکیه) حاضر است. تمامی زیر بناها حاضر است. در ایران نیز حاضر است. در قفقاز نیز بیش از همه جا حاضر است. آنها (قدرتهای جهانی) مستقیماً (خود) اقدام به ایجاد دولت نمی کنند. چرا این مهم است؟ (ایجاد دولت) با اتکاء مستقیم به مردم (کُردهای) ترکیه مشکل است. می دانید ایالات متحدۀ آمریکا یک قدرت جهانی است. مقاطه کار(Taşeron) به کار می برد. چارۀ دیگری ندارد. ... در تمام دنیا مقاطه کار (Taşeron) وجود خواهد داشت. ... در دنیا بزرگترین قدرتها اینکار را می کنند. (لیکن) با معیارهای ترکیه هیچ فرد انقلابی این کار را نمی کند. (چرا که) همه او را خائن خطاب خواهند کرد. خواهند گفت که کنار آمد و تسلیم شد.لیکن من اینکار را کردم. "(25)
بسط این اعترافات از زبان رهبر PKK به تحولات سوریه و منطقه خود گویای بسیاری از نگفته هاست. لیکن نباید فراموش کرد که نیروهای افراطی و تروریستی، حکومتهای دست نشانده و یا مقاطه کاران امپریالیستها، همانگونه که تاریخ نشان داده است، پیوسته دارای تاریخ مصرف بوده و بعد از اتمام تاریخ مصرف آنها به دور انداخته می شوند. (26)
"کانتونهای"شمال سوریه و "مقاومت"در عین العرب (کوبانی)
اعلام ایجاد سه "کانتون"گسیخته از هم توسط نیروهای PYD (PKK) در قسمتهای کوچک و پراکنده ای از شمال سوریه، این توهم را در میان رهبران PYD و PKK بوجود آورد که گویا آنها تنها با اتکا به نیروی خود، و با به وجود آوردن یک "کُرۀ شمالی کوچک"، واقعاً قادر به تشکیل دولتی مستقل شده و در آیندۀ نزدیک با پاکسازی قومی کوریدور شمال سوریه و راه یابی به دریای مدیترانه خواهند توانست یک منطقۀ بهم پیوستۀ قومی با کُردهای عراق، سوریه، ایران و ترکیه را به واقعیت تبدیل و مجوَز صدور نفت عراق (کرکوک) به اروپا را نیز (از طرف آمریکا و اروپا) دریافت دارند. بی جهت نیست که "جمیل بایک"رهبر شماره 2 PKK اخیراً طی مصاحبه ای با هفته نامۀ آلمانی die Zeit می گوید:
"ایالات متحدۀ آمریکا بدون کُردها نمی تواند هیچ سیاستی را در خاورمیانه پیش ببرد. مگر آمریکا بدون کُردها می تواند به اهداف خود برسد؟ اگر ما نباشیم اروپائیها چگونه از وابستگی به گاز روسیه رهائی خواند یافت؟ رسیدن نفت و گازطبیعی به دریای سفید (مدیترانه) از رُوژاوا (شمال سوریه) می گذرد. اگر این مسیر تحت گارانتی (ما) قرار گیرد اروپا یک نفس راحت خواهد کشید. اگر چهارصد سال نیز طول بکشد ما این مبارزه را ادامه خواهیم داد. کسی نمی تواند ما را از این راه باز دارد. کسی نمی تواند ما را از کوهها پائین آورد." (27)
لیکن شکست سیاستهای آمریکا در منطقه و خروج نیروهای آن کشور از عراق از یک سو و مقاومت مردم و ارتش سوریه و کمک های روسیه، چین و ایران از سوی دیگر محاسبات از پیش تعیین شده در منطقه را بهم زده و ایجاد "کُردستان بزرگ"از کانال سرنگونی رژیم سوریه را به بن بست کشانید. تلاشهای خروج از این بن بست با رها ساختن افسار داعش و تسلیح آن در "موصل"و سپس در اختیار قرار دادن چاههای نفتی اطراف آن (برای تأمین مخارج دولت اسلامی) راه فرجی یافت.
دقت کنید در حالی که تصرفات داعش در برخی مناطق کُردنشین مدام در رسانه های بین المللی برجسته می شود "تصرفات"بارزانی در عراق و اشغال کرکوک (و مناطق اطراف آن) توسط پیشمرگه ها و پاکسازی قومی ترکمانها و اعراب از آن مناطق مسکوت گذاشته شده است!؟ (28)
بر کسی پوشیده نیست که وظیفۀ PKK و "حکومت بارزانی" (و داعش) تکمیل طرح تقسیم عراق و سوریه و حرکت در جهت تحقق اهداف اتحاد آنگلو-آمریکا بدون نیاز به حضور نیروی زمینی ارتش آمریکا می باشد. در این مسیر زدودن "مُهر"تروریسم از پیشانی PKK (یعنی نیرومندترین تشکیلات کُردی منطقه) و یا قانونی کردن فعالیتهای آن از اهمیت ویژه ای برخوردار است. در این راستا ارائۀ تصویری مثبت از PYD و "حکومت بارزانی" (که گویا بسوی دموکراسی نیز در حرکت است) و یا مفتخر کردن آنها با القاب مدافعین "تمدن بشری"در مقابل "داعش قرون وسطائی"ضروری می بود. "مقاومت"عین العرب (کوبانی) نقطۀ اوج این تلاشها بوده است.
بی جهت نیست که مقالات، اخبار و گزارشات توسط رسانه های "جامعۀ جهانی"با تصاویر و صحنه های ویدئوئی عمدتاً و یا انحصاراً دخترها و یا خانمهای کلاشینکف به دوش PYD و PKK و یا حتی "پیشمرگه"های بارزانی ارائه می شود که گویا باید به مثابه اسناد و مدارک زندۀ "مدرنیسم، "سکولاریسم"این نیروها از طرف بیننده تلقی شود!؟ لیکن ارائۀ اخبار و گزارشات بدین شیوه یاد آور همان شیوهای معروف BBC فارسی است که مثلاً برای اثبات و یا تداعی "مدرن"و "سکولار"بودن زنان ایران معمولاً جهت دوربینهای خود را (خصوصاً در شمال تهران) بطرف چهره هایی متمرکز می کند که حتماً بینی، لبها و یا ... خود را عمل جرَاحی کرده و چهره های های ناهنجار قبلی خود را به شمایل اروپائی تبدیل و یا لباس و آرایش "مُد غربی"با "عینک آفتابی"داشته باشند!؟
بکارگیری این شگردهای تبلیغاتی - روانی در ارائۀ اخبار و گزارشات در اصل همان شیوه های نخ نمائی است که در دورۀ آغازین بسیج و اعزام جهادگران اسلامی به سوریه و قبولاندن "اپوزیسیون سوریه"به عنوان یک نیروی "مترقی"و "سکولار"به جهانیان مکرراً بکار برده می شد. لیکن حتی اگر تبلیغات امثال BBC ، صدای آلمان (DW) ، یورو نیوز (EuroNews) و صدای آمریکا (VOA) در مورد PYD و PKK و یا پیشمرگه های بارزانی درست بوده و معیار مترقی بودن یک نیروی سیاسی - نظامی تنها سکولاریزم و حضور زنان در حیات اجتماعی (شرکت در جنگ) و یا آزادی پوشش آنان باشد در آنصورت پرسیدنی است که چرا دولتهای آنها علیه رژیم کنونی سوریه (و یا لیبی و صدام حسین)، که صد البته آزادی زنان و سکولاریسم در آن بسیار بیشتر و فراتر از روابط درونی نیروهایی چون PKK و یا حکومت بارزانی می باشد، جنگ نیابتی براه انداخته اند؟ (29)
در مورد "عین العرب" (کوبانی) باید به این نقطه متمرکز شد که چگونه می توان قبول و یا باور کرد که بزرگترین قدرت نظامی جهان همراه با نیروهای نظامی 40 کشور دیگر (ائتلاف بین المللی) بمدت بیش از چهار ماه از پاکسازی نصف یک شهر کوچک (45 هزار نفری) خالی از سکنه از دست چند هزار نیروی داعش عاجز باشند!؟ مگر طول و عرض عین العرب چند کیلومتر است؟ آیا هدف از تعللَ در دفع خطر از"عین العرب (کوبانی)، برانگیختن احساسات ملی گرائی و بسیج کُردها بود؟ آیا هدف برای قانع کردن افکار عمومی جهان بر ضرورت حضور دائمی نظامی آمریکا در منطقه در مبارزه با داعش بود؟ آیا هدف تقویت شرایط برای ایجاد "کُریدور کُردستان"به دریای مدیترانه بود؟ گذشته از اهداف آشکار و یا پنهانی در کش دادن جنگ "عین العرب"که این جنگ گویای چند واقعیت اساسی بوده است و آن اینکه:
برخلاف تمامی ادعاهای تاکنونی، بدون کمک مؤثر آمریکا، PYD و یا PKK توانائی مقابله با یک نیروی مخاصم کوچک در یک جنگ کلاسیک را نداشته و حتی آنها قادر نیستند بدون آمریکا بر روی پاهای خود بایستند! (30)لیکن نیروئی که حتی از بسیج بخش کوچکی از مردم منطقه برای مقابله با نزدیک به 800 نفر داعشی (در مراحل اولیۀ جنگ) عاجز بوده (اما در تبلیغات خود مدام از ایجاد "واحدهای مسلح حفاظت از خلق"سخن می گوید) چگونه می تواند از ایجاد "دولت" ("کانتون") سخن به میان آورد؟ نیروئی که بصورت گسترده به پاکسازی قومی ملیتهای گوناگون و مخالفین سیاسی در اراضی تحت تسلط خود دست یازیده و حتی از حفظ جان اعضای خود بدون کمک آمریکا عاجز است چگونه می تواند ادعای "حفاظت از خلق"و داشتن "پایگاه مردمی"داشته باشد؟ (31)
آیا ایجاد "کانتونهای سه گانه "چیزی جز تصویرهای خیالی بر روی نقشه های خود و یا دیگران ساخته نبوده و نیست؟ و آیا "کانتونهای"ایجاد شده بدون تسلیح و عقب نشینی داوطلبانۀ ارتش سوریه و کمک های لجیستیکی و یا نظامی کشورهای آمریکا و اروپا قابل تداوم و بقا می باشند؟
از سوی دیگر جنگ در عین العرب نشان داد که پروژۀ ایالات متحدۀ آمریکا در ایجاد "کوریدور کُرد"به دریای مدیترانه با مشکلات عدیده ای روبرو بوده و در وضعیت فعلی امکان تحقق آن، اگر نه غیر ممکن، که دشوار میباشد. هرچند نیروهای PKK و PYD کنترل شهر عین العرب را اخیراً بدست گرفته و آنها "پیروزی"خود را با پایکوبی در گوشه و کنار جهان خصوصاً در VOA, DW, BBC و EuroNews جشن می گیرند لیکن نباید فراموش کرد که داعش شهری خالی از سکنه و ویران شده از بیخ و بُن را تحویل دشمان خود داده است. با این وصف پایه های ایجاد و تداوم حیات دولت ("کانتون") در آن منطقه را نیز منهدم و یا بسیار مشکل ساخته است. ده ها هزار مردم ستمدیده و رنج کشیدۀ عین العرب ، حتی اگر راضی به بازگشت به خانه و کاشانۀ خود باشند، زندگی در یک منطقۀ ویران شده را بسیار دشوار خواهند یافت.
جنگ در عین العرب همچنین نشان داد که روحیۀ جنگی PKK و PYD بمراتب پائین تر از آنی بوده است که در مورد آن تبلیغ می شد. فرار دسته های بزرگی از نیروهای مسلح PYD و PKK از جبهه های جنگ و پناهنده شدن آنها به ترکیه یاد آور فرار پیشمرگه های بارزانی از یورش داعش در اطراف اربیل بود. (32) بی جهت نبود که با وجود کتمان این موضوع، برای "عدم تضعیف روحیۀ مقاومت در کوبانی"، ماهها بعد از شروع جنگ عین العرب نخست وزیر ترکیه "احمد داود اوغلی"رسماً اعلام کرد که:
"300 تن از اعضای PYDهمراه با سلاحهای خود به ترکیه پناهنده شده اند. لیکن بر خلاف تمامی اصرارهای ما به هیچ عنوان حاضر به ترک کشورمان و بازگشت به سوریه برای جنگیدن در کوبانی نبوده و ترجیح می دهند در ترکیه بمانند."!؟ (33)
جنگ در عین العرب (کوبانی) در عین حال نشان داد که کشتن پلیس و مأموران امنیتی در خیابانها، آتش زدن مدارس و اتوموبیلهای کنار خیابان و یا حمله به ساختماتنهای دولتی و شکستن شیشه های مغازه ها و .... بسیار راحتر و کم خرج تر از درگیری با یک دشمن مسلح جدَی است که نه با گاز اشک آور و یا ماشینهای آب پاش که با گلولۀ توپ و "ذبح اسلامی"به تحرکات و مقاومت مسلحانه پاسخ می دهد. یعنی همان کاری که اعضاء و هواداران PKK، بعد از شکست و فرار از جبهه های جنگ با داعش (و گویا به "تلافی آن")، در شهرهای مختلف ترکیه بدان مبادرت ورزیدند.
ذکر این نکته نیز خالی از اهمیَت نیست که PKK و PYD برای کتمان ضعف روحیۀ مبارزاتی، فرار از جبهه ها و همچنین شکست خود از داعش (قبل از دخالت آمریکا) و بسیج "مردم باقی مانده"در "کانتونهای"اعلام شده دلایل زیادی ارائه داده اند. یکی از آنها کمبود تسلیحاتی و فقدان تعلیمات کافی نظامی نیروهای PYD عنوان شده بود. لیکن اولاً تشکیلاتی که واقعاً به نیروی لایزال خلق خود متکی باشد می تواند با کمترین امکانات به مقاومت مؤثر دست یازد. ثانیاً تمامی شواهد و حتی اظهارات خود رهبران PYD حاکی از آن است که آنها حداقل از سال 2012 با نیروهای نظامی آمریکا در تماس بوده و طی حملات داعش به عین العرب توسط واحدهای دلتا فورس (Delta Fors) آمریکا در شمال سوریه در حال تمرینات و آموزشهای نظامی- اطلاعاتی بوده است.(34)
این گزارشات همچنین حاکی است که واحدهای ویژه ای از PYD، که دوره های تخصصی گذرانده بوده اند، طی بمباران هوائی مواضع داعش توسط آمریکا در ارسال کوردیناتورهای لازم با تجهیزات پیشرفتۀ لیزری شرکت فعال داشته اند. (35) از آن گذشته به غیر از ارسال سلاح و مایحتاج از کشورهای منطقه و پذیرش پناهنده گان و درمان تمامی مجروحان عین العرب (کوبان) از طرف ترکیه نیروی هوائی آمریکا احتیاجات نیروهای PYD در عین العرب را از طریق هوا تأمین و حدود 34 تُن اسلحه، مهمات و دارو در اختیار آنان قرار داده بود که در مقایسه با امکانات داعش رقم بسیار قابل توجه و بالائی بوده است. (36)
هرچند روابط PKK و PYD و حضور نیروهای امنیتی - نظامی آمریکا در شمال سوریه (حتی در صفوف PKK و PYD) با واسواسی خاصی از سوی هر دو پنهان نگه داشته می شد (37) لیکن بعد از افشای آن توسط مطبوعات ترکیه مقامات رسمی وزارت امور خارجۀ ایالات متحدۀ آمریکا مجبور به اعتراف در این مورد شد. اما وزارت خارجه آمریکا روابط نیروهای امنیتی – نظامی خود با PYD و PKK را به "گفتگوی مستقیم"و "تنها"محدود به "PYD"اعلام کرد. سایت رسمی صدای آمریکا VOA (فارسی) در این رابطه و در آنزمان اینگونه می نویسد:
"ایالات متحده تصریح کرد که برای اولین بار با یک حزب سیاسی کُردی سوریه ای مرتبط با شبه نظامیان کُرد در ترکیه که واشینگتن و آنکارا هر دو آن را تروریست می دانند، به طور مستقیم گفتگو کرده است. ... جن ساکی سخنگوی وزارت امور خارجۀ آمریکا گفت ایالات متحده کاملاً از ارتباط بین کُردهای سوریه با "حزب کارگران کردستان" (پ.کا.کا) که هنوز آمریکا آن را گروهی تروریستی می داند، آگاه است." (38)
"جنگ کُردها - اعراب"و پان ایرانیستها
هرچند جنگ در سوریه و عراق (و لیبی) در ماهیت اساسی خود و در سخن آخر، جنگ اتحاد آنگلو- آمریکا با روسیه و یا به نوعی ادامۀ "بازی بزرگ"قرن 18-19 می باشد لیکن جنگ در عین العرب (کوبانی) ، شمال سوریه و عراق به قرائتی دیگر هم چنین "جنگ اعراب و کُردها"نیز می باشد. (39) در این میان تنش میان اعراب و کُردها هم از طرف قدرتهای بزرگ و هم از سوی کشورهای منطقه بدقت مورد سوء استفاده قرار می گیرد. نباید فراموش کرد که سُنی های عراق در نتیجۀ یورش اتحاد آنگلو- آمریکا به عراق در سال 2003 از هستی خود ساقط، و نه تنها حاکمیت سیاسی، بلکه نقش خود در حیات اجتماعی- سیاسی و اقتصادی عراق را نیز از دست داده و کاملاً به حاشیه رانده شده اند. (40)
بخشی از مسئولیت این پروسه، و همچنین تکه پارچه شدن عراق، از نظر آنان بر گردن "کُردها"سنگینی می کند. همکاری پیشمرگه های بارزانی - طالبانی با نیروهای اشغالگر آمریکا و خصوصاً شرکت پیشمرگه ها در کمک به تسخیر بغداد، "فلوجه"، "تله عفر"دوشا دوش نیروهای مسیحی خارجی، تأثیرات روانی مخرَبی علیه "کُردها"در افکار عمومی مردم عراق خصوصاً سُنی های عرب و عناصر باقی مانده از دستگاه رژیم گذشته گذارده است. از سوی دیگر حضور بیش از وزن کُردها در حیات سیاسی – اقتصادی عراق نیز (که توسط آمریکا در قانون اساسی عراق گنجانده شده) مزید بر علت شده است. بدین معنی که بخش بزرگی از سیاست و آیندۀ عراق را آمریکائیها به "کُردهای"عراق (بارزانی – طالبانی) سپرده اند که بیشتر از 13% (و یا بقول خود کُردها 17%) جمعیت عراق را تشکیل نمی دهند.
از سوی دیگر تلاشهای PYD و PKK برای ایجاد دولت (کانتونهای سه گانه) در شمال سوریه با وجود ترکیب جمعیتی ناچیز کُردها در آن مناطق ، اشغال کرکوک توسط پیشمرگه های بارزانی و سیاستهای پاکسازی قومی آنها علیه اعراب (و ترکمانها) (41) مواردی نبوده است که از چشم اعراب بطور کلی و سُنی های داعش بطور اخص به دور مانده باشد. بنابراین تصویری که "کُردها"در عراق، سوریه (و تا حدودی در بخشی از جهان اسلام) دارند با تصویری که رسانه های کشورهای اروپائی و آمریکا، در جهت تحقق پروژه های منطقه ای خود، سعی به نشان دادن آن دارند کاملاً متفاوت است! برخی سختگیریهای حکومت مالکی بر علیه حکومت آقای بارزانی و تحرکات داعش علیه کُردها به تلافی آن "اهانت"و "خیانتی"بوده است که ادعا می شود آنها علیه موجودیت عراق، "ملت عرب"و یا "جهان اسلام"مرتکب شده اند. یعنی شراکت در امحاء نزدیک به 2 میلیون نفر و آواره گی 8 میلیون عراقی! تردیدی نیست که پشت این نوع نگرش بیش از ایدئولوژی اسلامی و یا سُنی گری ناسیونالیسم عربی خوابیده است.
از طرف دیگر اعلام استراتژی جدید آمریکا که پاشنۀ اساسی آن سرمایه گذاری بر نیروهای "میانه رو"مخالف رژیم سوریه و اتحاد با PYD (PKK) و حکومت بارزانی (به مثابه نیروهای پیاده نظام آمریکا) (42) می چرخد تحولی قابل هضم برای سُنی های داعش و برخی کشورهای منطقه از جمله ترکیه نبوده است. در این میان سیاست جمهوری اسلامی ایران نیز نقش تشدید کننده تضادهای قومی را در هدف داشته است.
هم اکنون جمهوری اسلامی ایران، بر خلاف تمامی تبلیغات ضد امپریالیستی خود، چه در عراق و چه در سوریه همراه با اتحاد آنگلو-آمریکا و اسرائیل در کنار ناسیونالیسم افراطی کُرد قرار گرفته است. نباید فراموش کرد که سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در منطقه (از انقلاب 1357) بر مبنای "صدور انقلاب"و "شیعه گری"بنا شده است! لیکن شیعه گری یکی از ارکان اساسی پان ایرانیسم (پان فارسیسم) بوده و به همین دلیل نیز در مواردی که مقولۀ "شیعه گری"با سیاست پان ایرانیستی در تضاد افتاده جمهوری اسلامی ایران آنرا به نفع پان ایرانیسم حل کرده است. نمونۀ بحران قراباغ و اتحاد جمهوری اسلامی ایران با "ارمنستان مسیحی"بر علیه "آذربایجان شیعه"مدرک زندۀ همین سیاست بوده است. از سوی دیگر نباید فراموش کرد که پان ایرانیسم معنائی به جز عرب زدائی و تُرک زدائی ندارد! بنابراین جای گیری جمهوری اسلامی در کنار امپریالیسم جهانی (حامی اصلی ناسیونالیسم افراطی کُرد) و تشدید تنشهای قومی (که در اساس همان ادامۀ همان سیاست عرب زدائی و تُرک زدائی در عراق، سوریه و ترکیه می باشد) تعجب آور نیست.
قرابت همین تفکر پان ایرانیستی (و موضع گیری سیاسی) را می توان همچنین به اشکالی دیگر در درون نیروهای "اپوزیسیون"جمهوری اسلامی ایران (اعم از راست و یا چپ) رد یابی کرد. جای گیری بی قید و شرط و تقریباً یکدست نیروهای راست و گروهکهای "چپ "ایرانی در کنارPKK و PYD (و بارزانی) در جنگ "عین العرب (کوبانی) ، در کنار جمهوری اسلامی ایران و همراه با امپریالیسم جهانی، نمونۀ بارز اتحاد و همسوی کامل آنها با یکدیگر بوده است. (43)
شاید برخی (خصوصاً چپ آمریکائی) (44) با برجسته کردن بُعد انسانی و یا اخلاقی جنگ عین العرب تلاش در توجیه موضع گیری سیاسی خود کند. لیکن در آنصورت پرسیدنی است که چرا هنگامی که عملیات داعش در اطراف یک شهر کوچک خالی از سکنه، و بی اهمیت از لحاظ استراتژیک، "اپوزیسیون جمهوری اسلامی"را تحت پوشش مقولۀ اخلاقی "انساندوستی"بسیج و وادار به صدور اعلامیه های پی در پی در حمایت و همدردی با تشکیلاتهای ناسیونالیست کُرد (همگام با آمریکا، اسرائیل و جمهوری اسلامی) می کند لیکن هنگامی که داعش و یا پیشمرگه های کُرد در شمال سوریه و یا عراق (تله فر و خصوصاً کرکوک) بر علیه ترکمانها و یا اعراب به عملیات مشابه دست می زنند خود را مجبور به موضع گیری و یا صدور اعلامیه های همدردی نمی بینند؟ این در حالی است که ابعاد فاجعۀ انسانی در آن مناطق صدها برابر بیشتر از وضعیت عین العرب (کوبانی) بوده است!؟ (45)
این دوگانگی در برخورد به حوادث منطقه را چگونه می توان توجیه کرد؟ چگونه می توان هم ادعای مبارزه با امپریالیسم را داشت و هم در کنار امپریالیسم به تحقق پروژه های آنها یاری رساند؟ آیا سیاستهای "اپوزیسیون جمهوری اسلامی" (خصوصاً چپ آمریکائی) در رابطه با حوادث و سرنوشت ملتهای منطقه قرینۀ سیاستهای جمهوری اسلامی ایران یا همان سیاست جا افتادۀ پان ایرانیستی (تُرک زدائی و عرب زدائی) نیست؟ (46)
عین العرب (کوبانی) و حوادث داخلی ترکیه
یکی از موارد و یا موضوعاتی که در ماههای اخیر در رسانه های بین المللی و اپوزیسیون ایرانی در خارج از کشور بدان پرداخته شده و می شود حوادث داخلی ترکیه و تحرکات ماههای اخیر طرفداران PKK در رابطه با جنگ عین العرب در سوریه بوده است. این تحرکات که بعد از شدت یافتن حملات داعش و پناهنده شدن تقریباً تمامی اهالی منطقه (حدوداً 200 هزار نفر) به ترکیه بوقوع پیوست در پی درخواست "حزب دموکراتیک خلق" HDP) و یا بازوی سیاسی و قانونی PKK در ترکیه) برای تظاهرات به پشتیبانی از مدافعین عین العرب (کوبانی) آغاز شد.
ابتدا و در ظاهر گویا مسئلۀ عبارت از درخواست PKK از ارتش ترکیه، و یا تحت فشار قرار دادن حکومت ، برای دخالت نظامی بر علیه داعش در اراضی سوریه بود. (47) لیکن بزودی، و خصوصاً بعد از موضع گیری صریح آمریکا مبنی بر اینکه "گروههای در گیر در سوریه حضور سربازان ترکیه در سوریه را نمی خواهند"، درخواست دخالت ارتش ترکیه در سوریه به مطالبۀ "کمک تسلیحاتی"حکومت و ارتش ترکیه به نیروهای مدافع عین العرب که عمدتاً متشکل از نیروهای PYD (PKK) بود تبدیل شد. لیکن خشونت در تظاهرات اعلام شده نشان داد که نه مطالبات فوق با اهداف آن تحرکات و نه شیوۀ طرح آن با اعتراضات مدنی در یک کشور دموکراتیک قرابت و تناسبی دارد.
HDP (بازوی سیاسی PKK) در جریان دعوت به این تظاهرات عملاً نشان داد که شکست PKK و PYD از داعش (قبل از دخالت علنی آمریکا) آنها را در اتخاذ سیاست درست و عقلانی سردر گم کرده است. از یک طرف این حزب با 35 نمایندۀ خود در مجلس ترکیه به لایحه ای که از طرف حکومت "حزب عدالت و توسعه" (AKP) برای دخالت در سوریه به مجلس ارائه داده بود رأی منفی داده لیکن از طرف دیگر خواستار دخالت ترکیه در حوادث سوریه می شد!؟ از یک طرف هوادران PKK پرچم ترکیه، اتومبیلها، ساختمانهای دولتی و مدارس را در شهرها به آتش می کشیدند و از طرف دیگر دست به دامن ارتش ترکیه برای جلوگیری از گلوله باران و آتش زدن عین العرب (کوبانی) توسط داعش میشدند!؟ از یک طرف با کلاشینکوف مأموران پلیس و نیروهای امنیتی ترکیه را در خیابانها به قتل رسانده و از طرف دیگر خواستار مسلح کردن PKK (PYD) می شدند!؟ پرسیدنی استکدام انسان عاقل می تواند در این کُرۀ خاکی به این درخواستهای کاملاً متناقض تن در دهد؟ کدام کشور می تواند یک گروه تروریستی را که علیه آن کشور اعلام مبارزۀ مسلحانه کرده استبر علیه خود مسلَح کند؟
سیاستهای متناقض حزب HDP (PKK) در گذشته و در جریان اعتراضات "پارک گزی"در سال 2013 نیز مشاهده شده بود. بطوریکه طی اعتراضات میلیونی مردم ترکیه که به بهانۀ حفظ محیط زیست لیکن برای دفاع از پرنسیبهای اساسی دموکراسی علیه تعرضات حکومت مرتجع اردوغان صورت گرفت این حزب ابتدا معترضین "پارک گزی"را تظاهرات "ناسونالیستها"، "طرفداران ارگنه کُن"و"نژادپرستان"خطاب و جنبش اعتراضی "پارک گزی"را "کودتا"نامید. لیکن بعد از 4 روز (با مشاهدۀ گسترده گی و موج عظیم دموکراسی خواهی) سیاست خود را 180 درجه تغییر و هوادران خود را به صفوف معترضین فرستاد و ادعا کرد که از همان ابتدا از"دموکراسی"و تظاهرات "پارک گزی"حمایت کرده است!؟
سردرگمی و دستپاچگیBDP (PKK) در اتخاذ سیاستهای متناسب با وضعیت پیش آمده درشمال سوریه بیش از هر چیز خود را در بیلان تحرکات آن حزب در شهرهای ترکیه انعکاس داد. بطوریکه طی چند ماه آخر سال 2014 بیش از 30 مدرسۀ ابتدائی و دبیرستان، صدها دستگاه اتومبیل شخصی، دهها اتوبوس مسافرکشی شهری و صدها ساختمان دولتی تخریب و به آتش کشیده شد. تعداد کشته های درگیریهای مسلحانه PKK با پلیس حدود 35 نفر و مجروحین بیش از 100 نفر بود.
این حوادث در کشوری صورت می گرفت که با تمام تعرضات و تخریبات یک دهۀ اخیر حکومت "حزب عدالت و توسعه"هنوز امکاناتو شرایط اعتراضات مسالمت آمیز در آن کشور مهیا بوده و شهروندان آن کشور فارغ از تعلقات قومی و مذهبی می توانند خواستهای بحق و ناحق خود را آزادانه ابراز دارند. معلوم نیست که اگر PKK همین شیوه های بکار گرفته شده در ترکیه را در یک کشور اروپائی تکرار کند با آنان چه رفتاری می شود؟
نیازی به توضیح بیشتر نیست که تحرکات PKK موجب رشد و تقویت آن نیروهای تاریکی در ترکیه شده و می شود که خواهان برچیدن قوانین دموکراتیک و سرکوب مردم ترکیه، اقلیتهای ملی و مذهبی از جمله کُردها می باشند. بی جهت نبود که تحرکات خشونت آمیز PKK و بازوی سیاسی آن "حزب دموکراتیک خلق" BDP باعث شد تا حکومت "احمد داود اوغلی"به بهانۀ آشوبهای اعتراضی بستۀ محدود کردن آزادیهای سیاسی را به مجلس ترکیه ارائه و به تصویب برساند. یعنی بستۀ محدود کننده ای که حکومت "حزب عدالت و توسعه"برهبری اردوغان حتی طی تظاهرات میلیونی "گزی پارکی"در سال 2013 نتوانسته بود آنرا در مجلس ترکیه به تصویب برساند!؟
به غیر از اعمال محدودیتها در حوزۀ آزادیهای سیاسی تحرکات PKK همچنین تأثیرات بسیار منفی در افکار عمومی ترکیه نیز بجا گذاشته است. حمایتی که در افکار عمومی ترکیه در جهت احقاق حقوق حقۀ کُردها، در یک دهۀ اخیر و بعد از دستگیری عبدالله اوجالان شکل گرفته بود در نتیجۀ خشونتهای اخیر و ایجاد نا امنی بشدت آسیب دیده و بسیاری از شهروندان و نیروهای سیاسی تُرک را به موضع گیری علیه هر گونه مذاکره با گروههایافراطی و تروریستی سوق داده است. این خشونتها همچنین بسیاری از نیروهای دموکرات و آزادی خواه کُرد را نیز در یک مخمصۀ سیاسی در حمایت از دموکراسی در ترکیه و یا مبارزه علیه آن قرار داده است!
تردیدی نیست که "حزب دموکراتیک خلق" (HDP) بعنوان بازوی سیاسی PKK و بعنوان یک حزب قانونی بیشترین مسئولیت را در آشوبهای اخیر بر عهده داشته است. رهبران این حزب که بیشتر از هر حزب دیگر از "دموکراسی"، "فعالیت مدنی"و "همزیستی مسالمت آمیز"سخن می گویند در پراتیک خود نشان دادند که عملاً همان سیاست خشونت PKK را دنبال می کنند. آیا حزبی که طرفداران خود را برای دخالت مسلحانۀ کشور خود در اراضی یک کشور خارجی تشویق و به خیابانها دعوت میکند و سپس از پذیرفتن عواقب و مسئولیت آن خوداری می کند می تواند ادعای دموکرات بودن و مبارزۀ مدنی داشته باشد؟ حزبی که ادعا می کند که از خشونت حمایت نکرده لیکن خشونتهای اخیر در شهرهای مختلف ترکیه را نیز محکوم نمی کند و بدتر از آن حتی رهبران و نمایندۀ مجلس او (دقت کنید نماینده مجلسی که قسم به وفاداری به قانون اساسی کشورش خورده است) همراه با عوامل خشنونت به پلیس کشور خود سنگ پرتاب می کند و عکسهای زندۀ آن نیز تیتر روزنامه های ترکیه می شود می تواند دارای جهان بینی فعالیت صلح آمیز و معتقد به مبارزۀ مدنی باشد؟ (48) آیا حزبی که قوانین یک کشور دموکراتیک را بعنوان سپر بلای فعالیتهای غیر قانونی و تماسهای تنگاتنگ خود با عوامل ترور و خشونت قرار می دهد می تواند در یک کشور دموکراتیک (از جمله اروپا) اجازۀ فعالیت سیاسی و صلح آمیز داشته باشد؟
کُردهای ترکیه لایق احزابی هستند که از سلاح، خشونت و ترور فاصله گرفته و مطالبات بحق مردم خود را در قالب و در چهارچوب قوانین دموکراتیک موجود مطرح و برای احقاق آن تلاش و مبارزه کنند. همانطور که در سطور بالا اشاره شد، با وجود تخریبات یک دهۀ اخیر "حزب عدالت و توسعه"در امر دموکراسی ترکیه این کشور هنوز یگانه کشور دموکراتیک منطقه است که بیشترین امکانات و شرایط لازم را برای یک مبارزۀ صلح آمیز و مدنی از مجراهای قانونی برای اقلیتهای ملی و مذهبی مهیَا و آماده دارد. و در این راستا و چهارچوب بسیاری از اساسی ترین حقوق حقۀ خلق کُرد از ایجاد احزاب آزاد، مطبوعات آزاد، انتخابات آزاد، بدست گیری نهادهای اداری و شهرداریها و تدریس و بکار گیری گستردۀ زبان مادری و ... جامۀ عمل پوشیده و تأمین شده است. در سایۀ همین دموکراسی کُردهای ترکیه تبدیل به یگانه اقلیت ملی منطقه شده اند که از بالاترین درجه از حق و حقوق ملی، دموکراتیک، مدنی وشهروندی برخوردارند. این واقعیت به معنای تحقق تمامی خواستهای خلق کُرد نیست لیکن پرشی انقلابی در جهت کسب مطالبات گروهی آنهاست. لذا بکارگیری خشونت برای پیش برد اهداف سیاسی می تواند هزینۀ بسیار سنگینی نه تنها برای احزاب و سازمانهای کُرد بلکه برای تمامی ترکیه در بر داشته باشد!
در این میان ذکر این نقطه نیز ضروری است که تحرکات خشونت آمیز اخیر PKK، در رابطه با عین العرب، تنها متوجه ساختار دولت و دموکراسی در ترکیه نبوده بلکه نیروهای سیاسی درون کُردهارا نیز هدف آماج حملات خود قرار داده است. این امر علائم شکاف و درگیری مسلحانه در درون جامعۀ کُرد را بصورت نگران کننده ای افزایش داده است. حملۀ PKK (BDP) به دفتر "حزب هودا" (HÜR DAVA PARTI) در "دیاربکیر" (49) و کشتن شدن چندین نفر (از جمله یک جوان 16 ساله که عوامل Pkk بعد از 17 ضربۀ چاقو او را از طبقۀ سوم ساختمان به خیابان پرتاب و سپس جسد وی را با ماشین له کرده بودند) واکنش خصمانۀ این حزب را بر انگیخت. "حزب هودا"بعد از این واقعه طی اعلامیه های پی در پی قسم به "انتقام خون شهیدان خود"از PKK خورد. (50)
همچنین طی تظاهرات خشونت آمیز خیابانی که به دعوت HDP (PKK) در رابطه با جنگ "عین العرب" صورت گرفته بود موارد گسترده ای از تعرضات عوامل PKK به دختران و زنان محجَبۀ کُرد (51) و حمله های فیزیکی به مردان متدیَن با ظاهر و پوشش اسلامی و یا ریش گزارش شد. (52) این امر نشان داد که نیروهای افراطی تا چه اندازه فاقد هر گونه ظرفیت برای تحمَل سلیقه های متفاوت در درون جامعۀ کُرد در یک کشور دموکراتیک می باشند. (53) ادامۀ این تنش ها در هفته و روزهای اخیر به کرَات منجر به درگیریهای مسلحانۀ نیروهای مذهبی کُرد (خصوصاً حزب هودا) با PKK در شهرهای مختلف جنوب شرقی ترکیه از جمله شهر "جیزره"، "باتمان"، "دیاربکیر"و ... شده است که متأسفانه هم اکنون نیز ادامه دارد. در این درگیریها دهها نفر کشته، صدها زخمی و تعدادی نیز از هر دو طرف دستگیرشده اند. (54) پرسیدنی است که اینگونه رفتار چه فرقی با تعرضات داعش در سوریه و عراق دارد؟
تردیدی نیست که مخاصمات و درگیریهای درون جامعۀ کُرد در سایۀ خلا قدرت ناشی از ادامۀ روند مذاکرات حکومت اردوغان با PKK (به ابتکار و درخواست آمریکا)، مبنی بر زمزمه های تحقق نوعی خود گردانی و یا خود مختاری (الهام گرفته ازتوافقنامۀ سرَی عبدالله گول و کالین پاول) (55)، و بر سر تقسیم قدرت در مناطق جنوب شرقی ترکیه پدیدار شده است. لذا همانگونه که PKK حضور و یا فعالیت سیاسی و نظامی هیچ نیروئی، به جز خود، را در شمال سوریه (و دیگر نواحی مورد ادعا) را تحمل نمی کند در مناطق جنوب شرقی ترکیه نیز نمی خواهد به فعالیت هیچ نیروی سیاسی دیگر که انحصار اتوریتۀ سیاسی آنرا به چالش بکشد امکان عرض اندام دهد. این امر ادامۀ همان سیاستی است که این حزب در گذشته برای حفظ انحصار خود به کشتار و تصفیۀ اعضا و رهبران دستجات چپ و کمونیست، رهبران اتحادیه های کارگری و حتی عشیره های مناطق روستائی در جنوب شرقی ترکیه دست یازیده بود.
همه می دانند که حزب "هودا"دارای یک پایگاه تقریباً ثابت در درون جامعۀ کُرد بوده و حدود 4% در انتخابات ترکیه رأی کسب می کند. این درحالی است که HDP (PKK) حدود 6% آرآ را بخود اختصاص می دهد. نزدیکی آرا این دوتشکل سیاسی کُرد نشان می دهد که HDP (PKK) از چه چیزی ترس و واهمه دارد و چرا مرتباً حزب هودا را متهم به حمایت از داعش و یا همکاری با دولت ترکیه می کند!
در اینجا باید صریحاً اذعان داشت که متأسفانه بکارگیری سلاح و خشونت به بخشی از فرهنگ جامعۀ سیاسی کُرد تبدیل شده است. این خشنونت حتی در بخشی از نسل دوم کُردها در کشورهای اروپائی نیز دیده میشود. آتش زدن مغازه ها، تعرض به مخالفین سیاسی و یا قتلهای سیاسی و ناموسی در آلمان، هلند، سوئد و ... به کررَات و بیش از دیگر گروههای اتنیک در میان آنها دیده می شود. لیکن در عوض، و خوشبختانه، کُردهای دموکرات، روشنفکر و آزادۀ بسیاری هستند که در مقابل بکارگیری سلاح و خشونت موضع گیری قاطع داشته و خواستار یک مبارزۀ مدنی و متمدنانه برای احقاق کامل حقوق خلق کُرد در یک جامعۀ دموکراتیک می باشند. وظیفۀ تمامی نیروهای انقلابی، مترقی و دموکراسی خواه است که با تقویت و حمایت از این دسته از کُردها زمینه های فاصله گیری از دستجاتی را که با سلاح، خشونت، تخریب و ترور به مردم کُرد نیز آسیب می رسانند فراهم شود.
در خاتمه باید این نقطه را نیز یاد آور شد که مردم شریف کُرد نباید اجازه دهد که سازمانهای سیاسی و یا افراطی بنام آنهابه آلت دست و یا پیاده نظام مسلح قدرتهای امپریالیستی و یا کشورهای مرتجع منطقه بر علیه همسایگان خود تبدیل شوند. هدف بیگانگان با تبلیغ سراب "کُردستان بزرگ"درگیر کردن کُردها با تمامی خلقهای منطقه برای پیش برد پروژه های خود است. در این میان مسئولیت سنگینی متوجه سازمانهای سیاسی کُرد نیز می باشد بطوریکه آنها نباید با تکرار و یا طرح ادعاهای ارضی توسعه طلبانه و بیگانه پسند همسایگان خود را آزُرده خاطر کرده و زمینه های درگیری و یا سوء استفادۀ آنان را فراهم آورند. باید به آن دسته از سازمانها و یا احزابی که شبانه و روز در حال انتشار نقشه های توسعه طلبانۀ ارضی و بی پایه که تنها هدف آن تبلیغ و یا تدارک آشکار پاکسازی قومی می باشد گوشزد کرد که: "کسی که خانه اش از شیشه است نباید به پنجرۀ همسایه سنگ بیاندازد."نباید از یاد برد که قدرتهای امپریالیستی (یعنی حامیان این دستجات) روزی از این منطقه گم و گور خواهند شد لیکن کُردها محکوم به زندگی با همسایگان خود خواهند بود!
م. ائینالی
10- 02- 2015
زیر نویسها
(1) نگاه کنید به مصاحبۀ اخضر ابراهیمی فرستادۀ سابق سازمان ملل و اتحادیۀ عرب به سوریه با خبرگزار فرانسه:
http://www.pyknet.net/1393/06mehr/09/page/ebrahimi.php
هم چنین نگاه کنید به اظهارات گراهام فولر رئیس سابق بخش خاورمیانه ای سازمان امنیت ملی آمریکا CIAدر:
http://www.aydinlikgazete.com/dunya1/53053-suriyede-yenildik-esadla-anlasalim.html
(2) نگاه کنید به : "اوباما اعزام 1500 نیروی نظامی آمریکا به عراق را تأئید کرد."صدای آلمانDW 08-11-2014 وگزارش:"دمپسی: برای مقابله با دولت اسلامی به 15 هزار نفر نیازمندیم."صدای آلمانDW 27-09-214
(3) در مورد تسخیر شهر "موصل"بدست داعش مراجعه کنید به:
(4) نگاه کنید به:
http://ir.voanews.com/content/iraq-kurds-iran/1954190.html
(5) در مورد فروش 2 هزار دستگاه پیکاپ تویوتا به داعش توسط تجَار حکومت بارزانی نگاه کنید به:
http://www.abna24.com/turkish/service/important/archive/2014/10/15/644533/story.html
در مورد دادوستد نفت ما بین بارزانی و داعش نماینده مجلس از حزب "گوران""محمد علی صالح"اظهار داشته بود که: "ما مدارک مشخص در مورد خرید و فروش نفت در دست داریم.". در این مورد نگاه کنید به:
dunyadan/kurt-isadamlari-iside-2-bin-arac-aldi-haberi-98683
رئیس سازمان امنیت بارزانی "مسرور بارزانی (پسر مسعود بارزانی) بعدها برای گم کردن رد پای همکاری با داعش در مورد تصرف موصل در یک مصاحبه با اشپیگل داستانی را ذکر کرده است که اگر در اطراف آن خوب دقت شود دیده خواهد شد که فشار و مجبور کردن مالکی به برکناری او یکی از علل اساسی تسخیر موصل بوده است. مورد دیگر تدارک بارزانی برای اشغال کرکوک بود.
http://jamaran.ir/fa/NewsContent-id_54212.aspx
در اینجا باید به این نکتۀ مهم نیز اشاره کرد که بدون اشغال موصل نه حکومت مالکی مجبور به استعفا می شد، نه بارزانی می توانست کرکوک را اشغال کند، نه او می توانست نفت عراق را بصورت قاچاق به اسرائیل بفروشد و نه او می توانست با تهدید به "اعلام استقلال"تمامیت ارضی عراق را زیر سئوال ببرد. بی جهت نبود که "نتانیاهو"یگانه رهبرسیاسی جهان بود که اعلام نمود که در صورت اعلام استقلال "کُردستان"آن را به رسمیت خواهد شناخت.
(6) لازم به یاد آوری است که آمریکا از سال 2003 از مجاهدین خلق ایران حمایت کرده و بعدها تمایل داشت، در صورت مناسب بودن شرایط، آنها را در ایران به قدرت بنشاند. شرکت بیش از 600 تن از سیاستمداران و نماینده گان مجلس شصت کشور جهان در گردهم آیی پاریس (27 جون 2014) ، که بیشتر آنها از کشورهای ناتو بودند، نشان از تمایل آمریکا به این امر داشت یعنی درست هنگامی که داعش به حملات خارج از سوریه دست زده بود. در این مورد نگاه کنید به :
(7) در اینجا ذکر این نقطه خالی از اهمیت نیست که هنگامی که نیروهای داعش به 12 کلیومتری اربیل رسیده بودند نیروهای پیشمرگۀ بارزانی بدون مقاومت جدَی فرار را بر قرار ترجیح داده و شهر را تقریباً بی دفاع گذاشته بودند. ترس از سقوط اربیل باعث وحشت در بخش بزرگی از اهالی شهر شده و گزارشات حاکی از ایجاد بازار سیاه برای خرید بلیط هواپیما و جاده ها مملو از خودروهای شخصی برای فرار از اربیل بوده است. جالب اینکه رسانه های کنترل شدۀ بین المللی و حتی کُرد از انتشار و انعکاس اخبار وضعیت اربیل در آن روزها خوداری کردند!؟ نزدیکی داعش به اربیل همچنین آمریکا و جمهوری اسلامی ایران را نگران و به تلاش وا داشته بود. گفته می شود که جمهوری اسلامی ایران اولین و مؤثرترین نیروی نظامی بود که با ایجاد پل هوائی و پیاده کردن تکاورهای ویژۀ سپاه قدس برهبری قاسم سلیمانی پیشروی داعش در اطراف اربیل را مسدود ساخت.
http://tnews.ir/news/http://tnews.ir/news/315D36235840.html#
در مورد تأئید کمکهای ایران توسط حکومت بارزانی نگاه کنید بهصدای آلمانDW 29-08-2014 . آمریکا نیز در آن روزها نه تنها با عجله مستشاران نظامی، برخی مأموران و "دیپلماتهای"خود را از اربیل خارج بلکه برای اولین بار بعد از تحرکات داعش در عراق تصمیم به حملات هوائی علیه داعش گرفت. در این رابطه نگاه کنید به:
http://www.dw.de/عراق-نمیتواند-چشمانتظار-کمک-نظامی-آمریکا-بماند/a-17752504
(8) نگاه کنید به گزارش: "چگونه شرکت نفتی آمریکایی به اقلیم کردستان عراق کمک کرد."در صدای آمریکا:
http://ir.voanews.com/content/us-oil-company-exxon-iraq-kurdistan/2552479.html
(9) نگاه کنید به: "درباره مذاکره با وزارت اطلاعات: عبداله مهتدی و خالد حسن پور"بی.بی. سی فارسی 13 اکتبر 2014:
http://www.iranglobal.info/node/39462
(10) نگاه کنید به:
http://www.dw.de/عراق-نمیتواند-چشمانتظار-کمک-نظامی-آمریکا-بماند/a-17752504
(11) در این مورد نگاه کنید به صدای روسیه در:
http://persian.ruvr.ru/2014_07_02/274172852/
(12) باید به این امر اشاره کرد که قدرتهای بزرگ با در اختیار داشتن امکانات و توان لازم اگر بخواهند می توانند با رُفت و روب کردن جلوی پای داعش براحتی دست و پای آن را به کشورهای همجوار گسترش داده و شاید راز یکی از اهداف اعلام "مبارزۀ طولانی با داعش"نیز در همین نقطه نهفته باشد! اینکه به چه هنگام داعش خواهد توانست از ایران، ترکیه، قفقاز و نهایتاً روسیه و چین سر در آورد خود حکایتی است که باید به فلسفۀ ایجاد داعش مراجعه کرد.
(13) در رابطه با اعزام ناوهای جنگی انگلیس نگاه کنید به:
http://persian.ruvr.ru/news/2014_09_10/277092596/
در بارۀ اینکه داعش چگونه بوجود آمده و قدرت یافتهاست ادعادهای بسیاری ارائه شده است لیکن شاید مستندترین آن از زبان وزیر سابق امور خارجۀ آمریکا "هیلاری کلینگتون"در کتاب خاطرات وی صورت گرفته باشد. وی در قسمتی از این کتاب اینگونه می نوسید: "ما وارد جنگ عراق، لیبی و سوریه شدیم و همه چیز بر وفق مراد و بسیار خوب بود. من به 112 کشور جهان سفر کرده بودم و با برخی از دوستان این توافق حاصل شد تا به محض اعلام تاسیس داعش این گروه به رسمیت شناخته شود. اما ناگهان همه چیز فروپاشید. توافق شده بود تا دولت اسلامی (داعش) در روز 5 / 7 / 2013 اعلام شود و ما منتظر اعلام تاسیس آن بودیم تا ما و اروپا هرچه سریعتر آن را به رسمیت بشناسیم.اما با انقلاب مصر همه چیز در مقابل ما بدون هشدار قبلی فرو ریخت. اقدام هولناکی رخ داد. ما به توسل به زور فکر کردیم، اما ارتش مصر، ارتش سوریه یا لیبی نیست؛ ارتش مصر بسیار قدرتمند است و مردم مصر هیچگاه ارتش خود را تنها نمیگذارند. ...مصر قلب جهان عرب و جهان اسلام است و ما تلاش داشتیم تا از طریق اخوان المسلمین و از طریق داعش این کشور را تحت کنترل درآورده و آن را تقسیم کنیم و پس از آن به کشورهای حوزه خلیج فارس برویم. کویت اولین کشوری بود که از طریق دوستان ما در آنجا آماده بود و سپس عربستان و بعد از آن امارات و بحرین و عمان در برنامه ما بودند و پس از آن منطقه عربی کاملا تقسیم میشد و به صورت کامل آن را تحت کنترل در میآوردیم. ما منابع نفت و گذرگاههای آبی را تحت تصرف خود درمیآوردیم."
http://www.pyknet.net/1393/08mordad/16/page/klinton.php
(14)Bob Baer از مأموران عملیاتی سابق CIA در یک مصاحبه با CNN می گوید: "شورشیان میانه رو (میانه رو) در سوریه وجود ندارد."
(15) در این مورد مراجعه کنید به:
(16) مراجعه کنید به این ویدئو در یوتوب:
https://www.youtube.com/watch?v=PYnV4L-6FNY
(17) همانجا.
www.youtube.com/watch?v=PYnV4L-6FNY
(18) در همین رابطه مثلاً آقای "شاهرخ عباس"در سال 2012 طی مقاله ای از اسرائیل می خواهد که از تقسیم سوریه به واحد های فئدرال بر مبنای تعلقات اتنیک حمایت کرده و می نویسد:
"ما باید سوریه را تقسیم کنیم ... اگر سوریۀ فئدرال به 4 یا 5 منطقۀ بر پایه های تعلقات قومی تقسیم شود این امر بطور طبیعی می تواند بصورت منطقه ای حائل برای اسرائیل بر علیه نیروهای سنی و شیعه عمل کند." ... او ادامه می دهد: "کُردها در تمامی قسمتهای کُردستان می خواهند حق داشتن یک دولت مستقل را داشته باشند. ما تنها با کمک کشورهای دموکراتیک و در رأس آنها ایالات متحدۀ امریکا قادر هسیتم به اهداف خود دست بیابیم." نگاه کنید به مقالۀ آقای "دکتر شاهرخ عباس"رئیس مجمع عمومی کُردهای سوریه KNAدر اورشلیم پُست 16 may 2012
http://www.ekurd.net/mismas/articles/misc2012/5/syriakurd499.htm
(19) در این مورد نگاه کنید به:
http://www.reuters.com/article/2012/07/24/us-syria-crisis-turkey-kurds-idUSBRE86N12W20120724
و همچنین نگاه کنید به:
Haber Turk Tv, 9 Ekim 2014Pr. Dr. Mehmet Şahin,Nevzet Çiçek, Haber Turk TV 20 Ekim 2014
(20) لازم به توضیح است که آن یک نفر مقتول کُرد همسر یکی از معلمینی جوانی بوده است که هردو از طرف وزارت آموزش و پرورش ترکیه برای تدریس در مدارس ابتدائی به یکی از دهات جنوب شرقی ترکیه اعزام شده بودند. از آنجا که آن معلم کُرد حاضر نشده بود همسر خود را ترک کرده و شاهد تیرباران شوهر بی گناهش شود و در نتیجۀ اصرار وی اعضای PKK خود او را نیز بهمراه شوهرش تیرباران کرده بودند! تصور کنید که تشکیلاتی آذربایجانی و یا عرب در ایران بخواهد معلمین فارس مدارس آذربایجان و یا خوزستان را به جرم تدریس بزبان فارسی و یا حضور در آن مناطق به قتل برساند!؟ این رفتار چه معنی می تواند داشته باشد بجز نژاد پرستی؟
(21) مثلاً در سال 1984 به دستور آقای عبدالله اوجلان رهبر PKK یکی از اعضای منتقد PKK در جشن عروسی خود در استکهلم پایتخت سوئد در محل Medborgarplatsen توسط مأموران PKK به قتل رسید. جرم مقتول انتقاد از عبدالله اوجالان و خروج از حزب PKK اعلام شده بود. بعدها عبدالله اوجالان در یک مصاحبه ویدئوئی با کانال 4 سوئد رسماَ دستور قتل عضو حزبی خود را به گردن گرفته و علت صدور قتل رفیق تشکیلاتی خود را "داشتن اسرار حزبی"مقتول عنوان نمود!؟ پلیس سوئد با استناد به همین اعتراف ویدئوئی پروندۀ ای جداگانه برای PKK و رهبر آن تشکیل داد.
(22) نگاه کنید به مقالۀ روزنامه نگار مطبوعات ترکیه Nevzet Çiçek در:
http://www.internethaber.com/batmandaki-30-bin-kurt-siginmacinin-sirri-728821h.htm
(23) در این رابطه نگاه کنید به گزارش "اریک اُهلسون (Erik Åhlsson) خبرنگار پر تیراژترین روزنامۀ سوئدی DagensNyheter به تاریخ 07- 10-2014
http://www.dn.se/nyheter/varlden/slaget-om-kobane-kan-avsloja-is-militara-styrka/
"اریک اُهلسون"(Erik Åhlsson)در این مورد اینگونه می نویسد: "قبل از اینکه دولت اسلامی (داعش) به یک تهدید بالفعل تبدیل شود رهبر کُردهای سوریه، صالح مسلم، تهدید کرده بود که عربهای منطقه را مجبور به ترک منطقه خواهد کرد، به بیان دیگر (به) پاکسازی قومی (دست خواهد زد)."
(24) عین العرب (کومان) و مناطق اطراف آن نزدیک به 200 هزار نفر جمعیت دارد. خود شهر عین العرب حدود 45 هزار نفر جمعیت دارد (داشت) که حدود 62 % آنرا کُردها تشکیل می دادند. لیکن در مناطق اطراف ترکیب اتنیک مابین گروههای عرب، ترکمان، کُرد، آسوری و ارمنی بستگی به شهر ، ده و قصبه متغیَر بوده است. نقطۀ تمرکز جمعیت کُرد بیشتر در همان مناطقی است که PYD و PKK در آنها اعلام ایجاد "کانتون"کرده اند لیکن در خود این "کانتونها"نیز ترکیب جمعیت متغیر است.
(25) نگاه کنید به ویدیوی اعترافات آقای عبدالله اوجلان در یوتوب: Abdullah Öcalan'ın Sorgu Görüntüleri 1 (İmralı - 1999) :
https://www.youtube.com/watch?v=Sj3eDFE5YNo
(26) طالبان افغانستان و حکومت پدر و پسر پهلوی از نمونه های بارز این قاعدۀ تغییر ناپذیر بودند. بیاد بیاورید که محمد رضا پهلوی در دوران آوراره گی و دربدری خود حتی از یافتن دوزخی برای مُردن در کشورهایی که او را سر کار آورده بودند عاجز ماند و طالبان نیز پس از دریافت آن همه کمکهای تسلیحاتی و پول در نهایت توسط خالقین خود در غارهای افغانستان در بمبارانهای هوائی جزغاله و مدفون شدند.
(27) نگاه کنید به:
(28) جالب است که اخیراً مقاومت مسلحانۀ اعراب و ترکمانهای داخل کرکوک در مقابل اشغال شهر توسط پیشمرگه های بارزانی را نیز رسانه های "جامعۀ جهانی"به عنوان "حملۀ داعش به کرکوک"اعلام و به جهانیان عرضه می کنند.
(29) درمورد نقش زنان در درون PKK مراجعه کنید به کتاب "زن بودن در PKK "به قلم "نژدت بولدان" Buldan)(Nejdet. "نژدت بولدان"از اعضای سابق PKK بود و در اروپا با ده نفر از زنان این گروه که از آزار و اذیت درون حزبی PKKفرار و در اروپا پناهنده گی گرفته بودند، دیدار و گفت و گو کرده است. متن این کتاب گویای روابط ما قبل فئودالی و برده داری جنسی در تشکیلات PKK می باشد. در اینمورد نگاه کنید به:
http://vatanim.blogcu.com/pkk-li-kadin-terorist-kadinlar-tecavuzu-anlatti/118036
در مورد وضعیت زنان در "بارزانیستان"نیز فقط به این نقطه اشاره می شود که چند سال پیش حکومت آقای بارزانی متن قانون چند همسری (ازدواج مردان کُرد با چهار زن) را رسماً امضاء و قانونی اعلام کرد. جالب توجه اینکه هیچ یک از تشکیلاتهای کُردی و خصوصاً شاخۀ زنان PKK به وضع قانون چند زوجی اعتراض نکردند!؟
(30) PKK و PYD در صورت داشتن پایگاه مردمی و بسیج ضعیف و یا نسبی می توانست حداقل 10 هزار نفر را به میدان نبرد علیه داعش گسیل دارد. لیکن گزارشها و اخبار منتشره در رسانه های ترکیه حاکی است که آنها تنها با حدود 900 نفر (در مراحل اولیۀ جنگ)، آنهم بیشتر متشکل از کُردهای خارجی و وارداتی از ترکیه و دیگر کشورهای منطقه، به مقابله با داعش برخاسته بودند!؟ نیازی به توضیح نیست که عدم توانائی PYD در بسیج مردم در وحلۀ اول به پیاده کردن مدل دولتی کرۀ شمالی و انحصارگری PYD (و PKK) بر می گردد. گزارشها حاکی است که نیروهای PYD (PKK) طی جنگ "عین العرب "حتی از حضور نیروهای سیاسی – نظامی رقیب کُرد در عملیات جنگی و یا فعالیت آنها در کانتونهای خود ساخته نیز جلوگیری بعمل می آوردند. در این مورد نگاه کنید به مقالۀ آقای آسو صالح از فعالین کُرد در:
http://news.gooya.com/politics/archives/2014/10/187473.php
(31) PKK ادعا دارد که یک نیروی 15 تا 20 هزار نفری مسلح در اختیار دارد که بخش عمدۀ آن در کوههای قندیل عراق (منطقۀ بارزانیستان) مستقر شده است. گذشته از اینکه تجهیز و تأمین نیازهای یک نیروی مسلح با این ابعاد دارای چه مخارج هنگفتی بوده و مشخص نیست چگونه و از کجا تأمین میشود لیکن پرسیدنی است که این نیروی بزرگ نظامی در جنگ عین العرب (کوبانی) کجا بوده اند؟
(32) در مورد وضعیت اربیل هنگام حملۀ داعش نگاه کنید به زیر نویس شمارۀ 7.
(33) نگاه کنید به مصاحبۀ نخست وزیر ترکیه "احمد داود اوغلی"با خبرگزاری الجزیره و کنفرانس مطبوعاتی وی و همچنین اظهارات "بلنت آرینج"از رهبران حزب عدالت و توسعه در همان مقطع.
http://www.dailymotion.com/video/x281m2w_300-pyd-li-bize-sigindi-geri-donmek-istemiyorlar_news
قابل ذکر است که فراریان رسمی و مسلح PKK(و نه PYD) توسط نیروهای امنیتی ترکیه بعد از خلع سلاح دوباره به سوریه بازگردانده می شوند.
(34) نگاه کنید به:
http://www.aydinlikgazete.com/mansetler/52926-abd-ozel-kuvvetleri-delta-force-pydyi-egitiyor.html
(35) نگاه کنید به:
http://www.aydinlikgazete.com/aydinlikta-buguen/52906-delta-force-pydyi-egitiyor--1-ekim-2014.html
(36) نگاه کنید به:
http://www.xn--sanlurfa-wkb.com/haber/pydye-abd-silahi-842.html
(37)مراجعه شود به:
http://www.aydinlikgazete.com/turkiye/iste-pkknin-komutanlari-h60061.html
http://www.aydinlikgazete.com/mansetler/53502-amerikali-2-asker-ypgye-katildi.html
(38) نگاه کنید به:
http://ir.voanews.com/content/iran-travel-tourism-hungary-train/2428097.html
(39)نگاه کنید به:
http://www.kurdpress.com/Fa/NSite/FullStory/News/?Id=71564#Title=%0A%09%09%09%09%09%09%09%09
(40) نگاه کنید به مصاحبۀ رئیس سابق سازمان CIAدر خاورمیانه با اومانیته:
http://www.pyknet.net/1393/09tir/09/page/cia.php
(41) لازم به توضیح است که طبق اظهارات نماینده گان جبهۀ ترکمان عراق حکومت بارزانی حدود 700 هزار کُرد را از نواحی مختلف عراق و کشورهای همجوار با توسل به ابزار گوناگون (خصوصاً مشوق های مادی) به کرکوک با هدف برهم زدن ترکیب جمعیتی منطقه انتقال داده است. این در حالی است که پیشمرگه های کُرد از ورود پناهنده گان ترکمانکه از حملات داعش به کرکوک و اطراف آن سرازیر می شوند جلوگیری و هزاران زن و بچۀ محتاج کمک توسط آنها بطرف بغداد، کربلا و نجف رانده شده اند!؟ در کنار آن حکومت بارزانی با اشغال و تصاحب آرشیو سازمان ثبت و احوال شهر (و مناطق اطراف آن) به دستکاری در لیست جمعتی کرکوک مبادرت کرده است بطوریکه در لیست ثبت احوال و کوپنهای مواد غذائی عدم توازن فاحش بوجود آمده است. بی جهت نیست که نماینده گان ترکمانها خواستار علاوه شدن ستون مهاجر در برگهای رأی و اینکه افراد واجد شرایط رأی قبل از سال 2003 (اشغال عراق توسط آمریکا) در کجا اقامت داشته اند شده اند.
http://www.kurdpress.com/Fa/NSite/FullStory/News/?Id=77008#Title=%0A%09%09%09%09%09%09%09%
http://www.kurdpress.com/Fa/NSite/FullStory/News/?Id=75473#Title=%0A%09%09%09%
(42) یاد آوری این نقطه ضروری است که برعهده گیری ایفای نقش "پیاده نظام"آمریکا نه تنها از طرف بسیاری از کُردهای سوریه نفی نمی شود بلکه حتی رهبران با سابقۀ آنها نیز علناً و با صراحت بارها خواستار سرمایه گذاری آمریکا بر روی کُردها شده اند. در همین رابطه "دکتر شاهرخ عباس"رئیس مجمع کُردهای سوریه طی مقاله ای در 10 سپتامبر 2014 اینگونه می نویسد:
" ... به نظر می رسد که دستگاه اداری اوباما ترجیح می دهد تا در پاسیفیسم "آنتی بوش"غرق شود. همه می دانند که که قابل اعتمادترین نیروی نظامی طرفدار آمریکا در منطقۀ سوریه و عراق پیشمرگه ها هستند. لیکن سلاحهای آمریکا به این کُردها تحویل داده نشده و حتی خواستهای ناسیونالیستی برحق آنان برسمیت شناخته نمی شود. بجای اینکه آمریکا منطقه را بدست ایران بسپارد (تا اهداف اتمی خود را گسترش دهد)، به رویاهای ترکیه در ایجاد خلیفگری جهانی یاری رساند (که پای خود را از سلطانات خود فراتر می گذارد)، و از جلب کمکهای لازم از وهابیستهای عربستان (برای گسترش اهداف ایدئولوژیک) ناکام بماند،... در نهایت آمریکا نمی تواند (سربازان) "پیاده نظامی"پیدا کند که بتواند جلو پیشروی فزآیندۀ ارتش اسلامی را، که تهدید به تسخیر سرزمین مادری آمریکائیها ... و هر چه مابین آن هست، بگیرد. ... بجای کمک به کُردها که منتظر پیشنهاد (دستور) آمریکا هستند اوباما اجازه می دهد تا ارتش آزاد سوریه تصمیم بگیرد کدام نیروی "معتدل"می تواند اسلحه و تعلیمات یکساله در عربستان سعودی دریافت کند. ... کُردها مصمَانه و شجاعانه از تمدن کشورهای غربی برعلیه مسلمانانی که جنگ صلیبی می کنند دفاع میکند ... اما فاناتیکهای تشنۀ انتقام شکست اسلام در سال 1683، خارج از دژهای (شهر) وین خواهند ماند. ... نیروهای طرفدار و یا ضد اسد بطور عمده، برخلاف کُردستان بدون دولت، برای قدرت می جنگند. بدین جهت ایالات متحدۀ امریکا باید سریعاً به کُردستان کمک نظامی، سیاسی و انساندوستانه کرده و امکان دهد تا (کُردها) اتحاد اقلیتهای نادیده گرفته شده را رهبری کنند." نگاه کنید به: Ekurd daily 22 September 2014
http://www.ekurd.net/mismas/articles/misc2014/9/syriakurd1366.htm
اگر در ابعاد و جوانب نقل وقول بالا مکث شود دیده خواهد شد که این اظهارات تنها به چاپلوسی، دستمال کشی و خود فروشی مشغول نیست بلکه، بر عکس ادعا و تحت لوای مبارزه با یک گروه افراطی (داعش)، در تبلیغ به شراکت کُردها در "جنگ صلیبی"بر علیه همۀ مسلمین در بلاد اسلام و دشمنی و اعلام جنگ به تمامی خلقهای منطقه متمرکزاست!؟ روشن است که دنباله روی از این سیاست، خیانت به مقاومت و مبارزه ای است که اجداد تمامی خلقهای ساکن این جغرافیا ، از جمله کُردها، در 10 قرن اخیر (بعد از جنگ ملاگزرد) برای حفظ آن از تسلط کُفَار و تعرض استعمار و امپریالیسم قربانی کرده اند. امید و اطمینان نویسنده بر این است که مبلَغین و چکمه پوشان لژیونرهای بیگانه دیر یا زود جواب لایق و محکمی از مردم شریف کُرد دریافت دارند!
(43) نگاه کنید به اعلامیۀ مشترک گروههای چپ:
http://www.iranglobal.info/node/39266
(44) در مورد "چپ آمریکائی"با احساسات شدید ضد تُرکی نگاه کنید به اعلامیۀ گروهکی به نام "سازمان راه کارگران انقلابی ایران (راه کارگر)"و دفاع جانانۀ آنان از پروژه های اتحاد آنگلو- آمریکا، اسرائیل در منطقه و اتحاد عملیآنان با جمهوری اسلامی در جنگ عین العرب. سایت رسمی این گروهک در عمل سایت PKK و PYDبزبان فارسی است.
https://khawaran.wordpress.com/2014/09/30/k-2607/
http://www.rahekargar.net/browsf.php?cId=1074&Id=286&pgn=
(45) نباید فراموش کرد که تقریباً تمامی اهالی شهر عین العرب (کومان) و مناطق اطراف آن (200 هزار نفر، که بخش بزرگی از آنها را کُردها تشکیل می دهند) به ترکیه پناهنده شده و بنابر این نه تنها از امنیت کامل جانی ومالی (در مقابل تهاجمات داعش و PYD) برخوردارند بلکه مکانی برای زیستن و غذائی برای سیر کردن شکم خود از جیب مالیات دهنده گان ملت تُرک شده اند. لیکن این امکان برای اکثریت قربانیان پاکسازی قومی و پناهنده های ترکمانها (600 هزار نفر)، رانده شده از تهاجمات داعش و پیشمرگه های کُرد، سلب و آنها از حق داشتن کوچکترین شرایط و امکانات انسانی برای زیستن و مهمتر ازهمه امنیت جانی و مالی محروم هستند. بر کسی پوشیده نیست که بزرگترین قربانیان هجوم داعش، بر خلاف تمامی پنهانکاری های رسانه های کنترل شدۀ بین المللی و "اپوزیسیون جمهوری اسلامی"عمدتاً ترکمانهای عراق و اراضی ترکمان نشین بوده است یعنی سرزمنیهایی که ما بین اعراب و کُردها قرار گرفته است. در مورد ترکمانها مراجعه کنید به:
http://www.turksam.org/tr/haberin-yorumu-detay/1173-%EF%BF%BDturkmenler-sessiz-bir-sekilde-olun
(46)همین موضع گیری را می توان در مورد مثلاًً مسئلۀ ملی در ایران را نیز مشاهده کرد بطوریکه در قاموس تفکر "چپ پان ایرانیست"مسئلۀ ملی در ایران تنها در مسئلۀ "کُردها و کُردستان"خلاصه می شود به همین دلیل نیز آنها در حالی که "خشونت بلوچها"در ایران جمهوری اسلامی را بصورت گسترده مورد شماتت قرار می دهند در مقابل خشونت کُردها بی تفاوت هستند.
(47) نگاه کنید به : "اوجلان موکداً خواستار مداخلۀ ارتش ترکیه در کوبانی شد."صدای آلمان DW 02-10-2014
(48) در رابطه با سنگ پرانی نمایندۀ مجلس HDP به پلیس نگاه کنید به:
http://www.sozcu.com.tr/2014/gundem/nazli-celikten-aysel-tugluka-tarihi-ayar-607927/
(49) نگاه کنید به این ویدئو:
https://www.youtube.com/watch?v=_12WDQRTgyQ
(50) در مورد حملاتHDP(PKK) به دفاتر و حتی منازل شخصی اعضاء و طرفداران "حزب هودا"نگاه کنید به سلسله ویدئوهای نصب شده در یوتوب:
https://www.youtube.com/watch?v=z0MluMlqvDM
قابل توجه است که HDP(PKK) معمولاً با علامت گذاری خانه های مخالفین سیاسی خود از قبل گروههای مسلح خود را روز بعد به سراغ محل سکونت آنان گسیل می دارد. در این مورد نگاه کنید به سلسله ویدئوهای نصب شده در یوتوب :
https://www.youtube.com/watch?v=TPDq--2jx2k
https://www.youtube.com/watch?v=GgR9ZIBCj4k
(51) در مورد تعرضPKK به زنان محجبه نگاه کنید به:
https://www.youtube.com/watch?v=Tj5wSMwuyU4
(52) نگاه کنید به:
http://www.bbc.co.uk/persian/world/2014/10/141016_an_turkey_beard
(53) همین سیاست عدم تحمَل در شمال سوریه و در "کانتونهای "ایجاد شده نیز دیده می شود بطوریکه PKKبه هیچ نیروی سیاسی – نظامی دیگر اجازۀ فعالیت در آن کانتونها را نداده و آن مناطق را جزء قلمرو "خصوصی"خود بحساب می آورد.
(54) مراجعه کنید به این ویدئو در یوتوب:
https://www.youtube.com/watch?v=fOJsgEqdM64
(55) در این رابطه نگاه کنید به مقالۀ اینجانب در :
http://www.iranglobal.info/node/2439