سراوان و زخم هایش
شهرستان سراوان با مساحت و جمعیتی قابلتوجه، شرقیترین ناحیه در ایران است که آفتاب بر آن میتابد، دماغهای از خاک ایران که فرسخها در عمق سرزمینی بلوچستان پهنه دارد، اهمیت سراوان برای استان سیستان و بلوچستان، همانند جایگاه تنگهٔ هرمز است در خلیجفارس.
سراوان نه یک شهر معمولی است و بلکه خطهای از بلوچستان است که در قرن نوزدهام، سالها مناقشه و جدال سیاسی و نظامی بر سر آن به وقوع پیوست، انگلیس برای جدایی آن از ایران، مکاریها و دسیسهها نمود و مردم آن برای ماندن در زیر پرچم ایران، مبارزهای بیوقفه و میهنپرستانه انگیختند و هزینهها پرداختند. مولس ورث سایکس که نمایندهٔ ناظر بریتانیا در جریان تعیین حدود مرزی بلوچستان بوده است، در کتاب خود "ده هزار میل در ایران"مینویسد: "از سوی بلوچستان مکاتبات زیادی ] برای حفظ این منطقه در خاک ایران[شد، و در کمیسیون مرزی نیز، مأموران و همراهان دو هیئت اعزامی، از اشخاص غیرمتجانس غریبی تشکیلشده بود و بدیهی است که سطح فکر دو هیئت انگلیسی و ایرانی بلوچ ابداً باهم توافق نداشت".
در زمان حکومت محلی دوستمحمدخان، سراوان دومین مرکز حکمرانی وی به شمار میرفت، بااینحال مردم آن برخلاف تمایل سرداران حاکم، تمایل زیادی به حضور دولت مرکزی و برقراری نظام سیاسی مدرن داشتند، چنانکه همینگونه نیز شد و در اواخر سال 1307، ارتش ایران از مسیر دزک سراوان و با حمایت مردم آنکه تاکنون تحت جور و جفای خوانین بودند، وارد بلوچستان شد و به چندین قرن حکومت فئودالی خودکامه پایان بخشید، هرچند علیرغم این رخداد، نظام شاهنشاهی هنوز رغبت چندانی به بهبودی وضعیت زندگی و معیشت مردم این منطقه از خود نشان نداد و سراوان همچنان مسکوت ماند.
اساساً سراوان که نام تاریخی آن نیز "شهستان"است، در طی تاریخ بلوچستان یکی از مهمترین جایگاههای تمدنی و پرورانندهٔ اُمراء و نخبگان سیاسی بلوچ بوده است، به همین جهت پیش از به وجود آمدن زاهدان بهعنوان مرکزیت سیستان و بلوچستان، سراوان یکی از اولین مناطقی بوده است که نظام اجتماعی شهری در آن شکل میگیرد.
پس از الحاق بلوچستان به قلمروی حاکمیتی ایران، در سال 1308، سراوان یکی از سهنقطهٔ منتخب استان ] خاش، سراوان و ایرانشهر[است که در آن بخشداری مستقر میشود، هماکنون بیش از شصت سال است که از تغییر وضعیت سراوان به شهرستان میگذرد، اما تزلزل در انسجام و مدیریت شهری از یکسو و فقدان ساختارهای زیربنایی و مدرنیته در آن، هنوز هم بهشدت احساس میشود.
سراوان به لحاظ بودن یکی از مبادی ورودی مهم مرزی، برای کشور بسیار حائز اهمیت است، واقعیتی آشکار و درعینحال نهفته! هم از جهت "چشم اسفندیار"شدن برای ایران و هم برخورداری از پتانسیل اینکه جادهٔ ابریشم جدیدی برای سیستان و بلوچستان بشود، سرنوشت "شهستان"وابسته به آن است که این پتانسیل را به کدام جهت سوق داد، با درنظرداشت این رهنمود تجارب تاریخی که میتوان هم از پاشنهٔ آشیل آن غافل نبود و هم از این تنگهٔ مرزی، سودمندترین بهرهوری را نمود.
امنیت در سراوان، چندین سال است که یکی از عمدهترین دغدغهها و نگرانیهای مسئولین و مردم است، امنیتی که فقدانش، ]شاید[نتیجهٔ ضعف در مدیریت مرزهای شهرستان است و با هر شبیخون دشمن و چنگاندازی تروریسم، همواره قوت و اقتدار آن موردتردید قرار میگیرد و هر شهروند سراوانی از آن گلهمنداست.
ناامنی در بلوچستان و به طبع آن در سراوان مؤلفهای پیچیده و چندگانه است، اگرچه بخشی از آن به سناریوهای برونمرزی پرورش تروریسم و ناامن سازی کشور در جهت تأمین غرایض و اهداف کشورهای منطقه مربوط میشود، اما دور از انتظار نیست اینکه بخشی از آن زاییدهٔ فقر باشد، فقری که نه به کوتاهی یک کلمه، بلکه تنیده در تاروپود جامعه و بدیهی است امنیت در چنین جامعهای که فقر اجزای آن را به هم متصل میسازد، ضعیف و شکننده خواهد بود.
در شمارهای از نشریه "کِلک"مربوط به سالهای قبل که با همین مضمون به تحلیل وضعیت اجتماعی بلوچستان میپردازد، نویسنده میگوید: "فقر] در بلوچستان[ سرنوشت نیست، طبیعی است، ابدی نیست... تحت شرایط خاص نطفه میبندد، زاده میشود، رشد میکند، جلویش را نگیری، مثل یک بیماری مهلک و ساری گسترش پیدا میکند، همهگیر میشود، جامعهای را مبتلا میکند و در پی آن سازمانها و نهادهایش پدیدار میشوند، وجه فرهنگی پیدا میکند، وجه فلسفی پیدا میکند، وجه اقتصادی و سیاسی پیدا میکند و سیستم میگردد".
چنین شرایطی در بلوچستان و البته سراوان، نسبتاً توصیف وضعیت موجود است، اگر بتوان ناامنیها و ناهنجاریهای سراوان را واکاوی نمود، شاید آغاز بخشی از ناهنجاریها و اقدامات مخل امنیت، فقر باشد.
فقر، چه فرهنگیاش و چه اقتصادیاش، هنوز همرنگ نومیدی بر بوم این شهر میپاشد و مسئلهای است جدی که بخش قابلتوجهی از واکنشها و ابعاد زندگی مردم سراوان را دربرگرفته است. اگرچه خیل عظیم دانشآموختگان بومی و جوانان با تحصیلات دانشگاهی در این شهر نقطهٔ عطف و امید محسوب میشود، اما فقدان و درعینحال نیاز به چنان ظرفیتی در منطقه که بتوان از پتانسیل این نیروها برای افزایش و رشد شاخصهای توسعه در شهرستان سراوان بهره گرفت، شاید بزرگترین نیاز مغفول ماندهٔ این خطه از کشور بوده است. به هر تقدیر، بخشی از این جمعیت ناگزیر است از مسیرهای ناجایز و ناصواب، نیازهای اقتصادی و معیشتی خود را تأمین کند، که همین مسئله ایجاد نگرانی و آسیبپذیری بزرگتری برای این شهرستان مرزی مینماید.
البته از فعالیت گروههای جهادی و سلفی نیز نباید غفلت ورزید، نهضتی خطرناک و داعش گونه تحت القاب گوناگون مذهبی و تبلیغی که در لایههای ] عمدتاً بیسواد و ناآگاه[ اجتماعی بلوچستان و بهطور اخص سراوان نفوذ گسترده دارد. چنین گروههایی با سیالیت و پراکندگی غیرقابل تشخیص، تأثیر افکاریِ هژمونیک و مخرب بر امنیت و ثبات منطقهای مرزی همچون سراوان دارند، درواقع سراوان عمدهترین مرکز فعالیت و سازماندهی آنان است، بدون اینکه متکی بر تشکیلات خاص و متمرکزی باشند.
از جهت دیگر، برخلاف اکثر شهرهای استان، نزاعهای طایفهای در سراوان هنوز به شکل حلنشده باقیمانده است، کینهجوییهایی که از سپیدهدم تا شامگاه قربانی میگیرد و آزاردهندهترین وجه از ناهنجاریهای جامعهٔ بلوچ است و تأسفآور اینکه چنین خصومتهای خونین و مرگباری در مذهبیترین منطقهٔ بلوچستان در حال وقوع است، جایی که علما و روحانیون مذهبی بهعنوان قشر متنفذ جامعه، در شخصیترین احوال و جزئیات زندگی مردم اظهارنظر و تحکم رأی مینمایند، بااینحال غافل و عتاب میورزند از نقشی که میتوانند در ایجاد صلح و آسایش برای مردم این شهرستان ایفا نمایند.
باوجود تمام هشدارها، سراوانِ امروز علیرغم نام بلند و مسمّایش، متأسفانه نه در جایگاهی ست که میبایست قرار میگرفت و نه آنچنان خالی از استعداد است که سرنوشتی مختوم و مغموم برایش بلا تغییر باشد، این شهرستان؛ یعنی غنیترین ناحیهٔ استان که ثروتهای عظیمی از منابع و معادن متعدد را در خود جایداده است و منطقهای وسیع با دشتهای حاصلخیز و آب و آفتاب فراوان است که با احیای کشاورزی آن، باوجود امکانات و قابلیتهای نوین کشت و زرع، و بهرهبرداری از انرژی کیمیای آن؛ ازآنجاکه دریکی از مستعدترین نواحی تابش خورشیدی ایران] خاش تا ایرانشهر] قرار دارد، و از همه مهمتر با ثروت انسانی فرهیخته و باهوش بالا ]طبق نظر یونسکو[که عیاران جامعهٔ سنتی بلوچاند، میتوان چنین شهری را متحول نمود و از آن الگو ساخت.
در صفحات تاریخ، بارها به این اهمیت سراوان اشارهشده است، چنانکه در حکومت ناصرالدینشاه، زمانی که ادارهٔ بلوچستان از طریق کرمان بوده است، با افزایش تنشها در بلوچستان و عدم توجه دولت به این منطقه، یکی از بزرگان کرمان که شناخت کافی از بلوچستان داشته است، نامهای به شاه قاجار نوشته و متذکر میشود: "همانطور که اصفهان را نیمهٔ جهان میدانند، نخلستانهای ماشکید و سراوان نیز بهمنزلهٔ نصف بلوچستان است و دارای بهترین میوهجات دنیا میباشد".
در مقام مقایسه و سنجش، سراوان بلوچستان در موقعیتی مشابه و یکسان با شهری چون سلیمانیه در کردستان عراق قرار دارد، اما در شرایط موجود که سراوان سالهاست با اهمال و غفلت مردم، مسئولین و نهادهای پایشگر نظم و امنیت، بیرغبتی سرمایهداران بومی شهر به اشتغال آفرینی و جولان دهی اشرار و گروهکها، بهعنوان نقطهٔ آسیب و چالشزای جنوب شرق کشور شناخته میشود، شهر سلیمانیه در مرز کردستان ایران، یکی از موفقترین شهرهای عراق در جذب و هدایت سرمایه در بخشهای بازرگانی، صنعتی، معادن و کشاورزی (بالاترین تولید گندم عراق) بوده است و امروزه باوجود جنگ و مناقشات مستمر در آن منطقه، بهعنوان الگو در عراق معرفی میشود.
به یاد بیاوریم، سراوان که تمدن زندهای همچون کلپورگان را در خود جایداده است، از هنر و صنعت تاریخی دراز و مانای خود میگوید و چنانکه در رشتهکوههای سیاهان و نگاران آن، از گُشت تا جالق و ناهوک، صحنههای وسیعی از دورهٔ شکار ترسیمشده است، بر روی آن تختهسنگها، تلاش و سختکوشی مردم خود را ثبت و به حافظهٔ تاریخ سپرده است، گنبدها، قلاع و کلاتهای آن، دوراندیشی و دانش نظامی و مهندسی باشندگان خود را روایت میکند و در ضلع دیگر آن، منطقهٔ حفاظتشدهای چون بیرک و دامنههایش، نیز حاکی از اهمیت گردشگری و اکوسیستمیک آن به لحاظ تجمع حیاتوحش و گونههای گیاهی و جانوری گوناگون است.
پس میتوان تمام این نیروها، ابزارها و استعدادها را بکار گرفت و در زیر آسمان این شهر، آیندهای شایستهتر و هوایی گواراتر برای سراوان و اهالی آن ساخت.