تبریز این بار گفتمان جدیدی را در ادبیات سیاسی منطقه تعریف کرد. تبریز با پرچم های آبی به دنیا و حاکمان دینی و دموکرات و ...یادآوری کرد که سمت نگاهشان را گم نکنند. بدانسان که یواش - یواش در فیلم های فارسی مردم را با چین پیوند می زنند تبریز بازیشان را می خواند و بر هم می زند. در فیلم طبقۀ حساس و یا اخیرا در سریال پایتخت این نوع ازدواج فرهنگی را می توان دید. این البته به ملت فارس ربطی ندارد. آنها خود در احاطۀ مدیای مسلط هستند و آن را می بینند که نشان داده می شود. در سریال پایتخت یک نفر با زن چینی ازدواج کرده است و ... یعنی نوعی چینی سازی فرهنگی نیز همچون اجناس تقلبی چینی دارد در ادبیات و ادبیات سیاسی ایران جاسازی می شود. در این میان اما در حالی که تهران با فلسطین و یمن و چین و سوریه حال می کند آزربایجان به آنها درس دیگری از جنس خویش داد.
چرا جنایات حکومت چین را نیز نمی بینید؟
تبریز هر از گاهی با شیوه و شرایط خویش چرایی سکوتش را به منطقه و جهان نشان می دهد. اینبار سکوت قرمزش را با رنگ و پرچم آبی اویغورها شکست و به نوعی دیالوگ سانسورشده و سرکوب شدۀ سالیان سال را جانی دوباره بخشید.
معادله ها به هم خورد. روز جهانی قدس همیشه و همه سال برگزار می شود و تقویم همان است. اما انگار گوشه هایی از تقویم تهران کنده شده است. تبریز نشانشان داد. تبریز روزی برای اویغورهای مظلوم می خواهد و می خواست. در سکوت سراسری ایران، تبریز آزربایجان تقویم خودش را نوشت. از این به بعد نیز همین خواهد بود.
ما تقویم خود را داریم. تقویمی که رنگارنگ است و توسط مردم آزربایجان نوشته می شود. پیشتر قاراباغ را نوشته بودیم و اینبار ترکستان را.
حکومت ایران در شرایط آچمز به سر می برد. این بازی را مردم آزربایجان اداره می کنند با مهره های سفیدی از جنس کبوتر، و البته به وقتش کفن.
این بار آبی را نیز به رنگ خواسته های تبریز اضافه کنید.
و تبریز آبستن رنگهای دیگری است !