Quantcast
Channel: فرشید یاسائی
Viewing all articles
Browse latest Browse all 3526

تحلیل انتخابات 2015 مجلس تورکیه از دیدگاه اتنیکی تورک و کورد

$
0
0

تحلیل انتخابات 2015 مجلس تورکیه از دیدگاه اتنیکی تورک و کورد

این نوشته به بهانه انتخابات مجلس 2015 در ترکیه به تحلیل مسئله قومیت و سیاست های ملهم از آن در ترکیه و کشورهای همسایه می پردازد. روش شناسی مسئله بر دو مورد تکیه دارد: اولا به دلیل اهمیت «زمان» در نحوه سیاست ورزی براساس قومیت، رویکرد «تکاملی/فرگشتی» استفاده شده است. دوما علیرغم وقوف به اهمیت توضیح دهندگی چارچوب های نظری همانند نظریات «توسعه» در این نوشته نظریات اقتصادسیاسی نوین ترجیح داده شده است. نوشته ابتداء مروری کوتاه بر تاریخچه شکل گیری و گسترش ناسیونالیزم کورد و تورک در تورکیه معاصر انجام می دهد و سپس با تکیه بر تحولات در ترکیه، منطقه و جهان دلالت های نتایج انتخابات 2015 و سناریوهای پیش رو برای ناسیونالیزم کورد و تورک را مورد بررسی قرار می دهد.

روش شناسی:

نویسنده علیرغم اینکه قصد نگارش مقاله ای منطبق با معیارهای متداول «علمی» را ندارد اما به چند دلیل روشن کردن روش بررسی یک پدیده اجتماعی را ضروری می داند: اولا خواننده می تواند اقدام به خوانش ذهن و منطق نویسنده نماید؛ (و در نتیجه آن) دوما به راحتی استدلال نویسنده را نقد نماید؛ سوما مشخص می شود که نتایج مورد اشاره به دلیل استفاده از یک روش خاصی بوده است (هیچ چارچوب تئوریک قادر به توضیح تمام ابعاد یک پدیده اجتماعی نیست و تنها می تواند بخشی از مسئله را آنهم از زاویه ای مشخص روشن نماید). از جنبه روش شناسی بر سه نکته مهم تاکید شده است:

الف) مسئله قومیت و دلالت های سیاسی آن همانند هر پدیده اجتماعی-سیاسی زاییده زمان، مکان و تصادف ها هست. یعنی درکی که فرد منسوب به قومیت خاص، فعال سیاسی قومی، مخالفین و در نهایت تحلیل گر از مسئله دارد در طی گذشته شکل گرفته و به امروزیان به ارث رسیده است؛ جبر، تصادف ها و تحمیل های جغرافیایی بر آن تاثیر گذارده است؛ عوامل غیر قابل پیش بینی و تصادفی همانند تولد و یا مرگ یک رهبر و سایره بر ابعاد و جهت گیری مسئله تاثیر گذارده و خواهد گذاشت.

ب) به نظر نویسنده توان توضیح دهندگی و تبیینی نظریات اقتصاد سیاسی نوین همانند انتخاب عمومی و نظریه های انتخابات در این مورد خاص یعنی بررسی دلالت ها و پیام های قومیتی انتخابات 2015 بیشتر از نظریات توسعه است. نظریات اقتصاد سیاسی نوین عمدتا با بهره گیری از «نظریه بازیها» «انتخابها/سیاست ها»ی «بازیگران» اعم از شهروندان/رای دهندگان، احزاب و سایره را تحلیل می کند. این روش «انتخاب/استراتژی سیاسی» بازیگران را ناشی از «منافع/سود» می داند و معتقد است که «بازیگران» با «عقلانیت محدود» سعی دارند، انتخاب/سیاستی را اتخاذ نمایند که بیشترین «سود» را برای آنها به همراه داشته باشد. «منافع/سود» صرفا شامل منافع مادی نمی شود و  «خشنودی روانی» و «تهدیدگریزی» را نیز شامل می شود.

ج) مهمتر از همه در این نوشته داده های اینترنتی که قابل دسترسی برای همه است به عنوان ماتریال تحلیل مورد استفاده قرار گرفته است. برای مثال در مورد مسئله «کورد» برای دوری از جانبداری احتمالی به ویدیوها و مصاحبه های خود سازمان PKK ارجاع داده شده است؛ هرچند بسیاری از این ها جنبه تبلیغاتی و پروپاگاندا داشته اند. در نهایت بخش مهمی از استدلال مقاله به داده های آماری انتخابات 2015 تکیه دارد، بنابراین خواهشمند است خواننده با دقت و حوصله به آمار داده شده و موقعیت هر کدام در روی نقشه توجه کند.

مسئله قومیت در تاریخ معاصر تورکیه

آنچه ما هم اکنون در تورکیه به عنوان جریان های ناسیونایستی تورک،کورد، جنبش چپ، اسلام گرایی و جریانهای هم جهت با سرمایه داری جهانی و حامی ورود به اتحادیه اوروپا می شناسیم ریشه در حداقل سه سده اخیر و بویژه برقراری جمهوری تورکیه با جغرافیا و هویت کنونی دارد. مشخصا این نوشته کوتاه نمی تواند به همه این پدیده ها بپردازد؛ اما بنظر می رسد مروری مختصر به رویدادهای بعد از جنگ سرد یعنی سالهای بعد از 1950 می تواند به تحلیل «تصویر برساخته» امروز از مسئله کمک نماید.

 بعد از جنگ های استقلال و برقرای جمهوری تورکیه، حس ناسیونالیستی بسیار قدرتمندی در سرتاسر تورکیه حکمفرما بود. آتاتورک همانند بسیاری از اسلاف تجددخواه، اسلامگرا، تورک گرا و مشروطه طلب خود دلیل شکست های پی در پی عثمانی را «عقب ماندگی» از «قطار تجددی» می دانست که پیش از این در غرب به راه افتاده بود. حاصل این تفکر و حس ناسیونالیستی قدرتمند ناشی از جنگ های استقلال، پی ریزی ملت تورک براساس معیارهای تورک گرایی-غرب گرایی بود. بعد از جنگ جهانی دوم و با آغاز جنگ سرد جریانهای کمونیستی در تورکیه قدرت گرفتند و ترکیه زیر سایه ی تهدید ایدئولوژی و نظام کمونیستی قرار گرفت. حس تهدید از سوی اردوگاه شرق و شوروی، «عامل» و «بهانه»ای برای سوق نظام سیاسی به اردوگاه غرب شد. تورکیه برای در امان ماندن از توسعه طلبی های استالین درخواست عضویت در ناتو را داد و بعد از شرکت در جنگ کره (1950) در سال 1952 به عضویت ناتو درآمد. بدین ترتیب تورکیه رسما به اردوگاه غرب ملحق شد و اتحاد جماهیر شوروی برای مقابله با آن بر جنبش های در حال گسترش کمونیستی-دانشجویی در تورکیه دست گذاشت. تهدید رو به گسترش شوروی و نفوذ ناتو در نظام سیاسی تورکیه ماهیت ناسیونالیزم تورک را نیز به شدت دچار تغییر کرد و از این به بعد ناسیونالیزم تورک «دیگری» را کمونیزم و «پیروان داخلی» آن تعریف نمود. این تعریف خود در مقابل کمونیزم، هویت ناسیونالیزم تورک را تسخیر نمود. در سالهای 1960 و 1970 ناسیونالیست ها و چپ تورک ابتدا دانشگاه و سپس کلان شهرهای تورکیه را میدان جنگ نیابتی بین شرق و غرب نمودند و حاصل آن کودتاهای پی در پی ارتش تورکیه بود که حال عضوی از ناتو بود. بعد از دستگیری «دنیز گزمیش»، فعال دانشجویی کمونیست، گروهی از دانشجویان کمونیست در سال 1972 با انگیزه آزادی وی یک مامور کانادایی و یک مامور بریتانیایی ناتو را در تورکیه به گروگان گرفتند و این رویداد با دخالت نیروهای نظامی تورکیه در روستای «قیزیل دره» شهر «توکات» با کشته شدن همه گروگان گیران و گروگان ها به پایان رسید. این رویداد به همراه پروپاگاندای اردوگاه کمونیزم در تورکیه تاثیر مهمی بر فعالین چپ و از جمله دانشجوی سال اول دانشگاه آنکارا، عبدالله اوجالان داشت. جریان های ناسیونالیستی کورد پیش از این در قالب فعالیت های نشریاتی و انجمن های رسمی در چندین نکته تورکیه آغاز شده بود و دکترین استالین در قالب «حق تعیین سرنوشت خلق ها» نیز متوجه این پتانسیل در تورکیه شده بود. توسعه نامتوازن بین شرق و غرب تورکیه و واقعیت های ائتنیکی، فرصت و زیرساخت مناسبی برای قطب بندی های ائتنیکی پدید آورده بود. اوجالان و همراهان تورک و کوردش در سالهای بعدی از این زمینه ائتنیکی و حمایت اردوگاه شرق برای بسط ایدئولوژیک و قطب بندی تورک-کورد استفاده کردند. بدین ترتیب ناسیونالیزم تورک توسط اردوگاه غرب و ناسیونالیزم کورد توسط اردوگاه شرق تسخیر شد و میدان قومیت نیز به میدانهای رقابتی قبلی افزوده شد. در مقابل دیدگاههای ماتریالیستی و کمونیستی چپ که هم اکنون به فرصت مسئله کورد نیز توجه ویژه ای داشت، اسلامگرایان-تورک گرایان در قالب حزب حرکت ملی MHP (سال تاسیس 1969) بیش از پیش سازماندهی شدند: تورک در مقابل کورد و اسلام در مقابل ماتریالیزم و کمونیزم. جمعیت های کوچک طرفدار افکار عبدالله اوجالان (آپوجولار) رفته رفته در آنکارا متشکل شدند و بعد از 1974 با ایده مبارزه ی خارج از سیستم، عملا به طرف مبارزه مسلحانه سوق یافتند. خشونت های در حال اوجگیری در سال های بعدی فرصت مناسبی را برای موج سواری سیاسی کمالیست ها یعنی گروههایی که از نام و سنت آتاتورک بهره می جستند فراهم آورد. کمالیستها که مشخصا با غرب رابطه نزدیکی داشتند و شامل یقه سفیدهای نو ظهوری همانند کودتاگران ارتش، سوسیال دمکراتها، سرمایه داران و احزابی همانند حزب خلق، آنا وطن، دمکرات و سایره بودند در بستر این خشونت ها به طور مداوم قدرت سیاسی را دست به دست می کردند. بعد از سال 1974 ایده «کوردستان مستعمره است» و «آزادی کوردستان، از مبارزه مسلحانه خارج از سیستم می گذرد» از سوی اوجالان تبلیغ گردید و براساس آن محفلهای دانشجویی آنکارا به چندین شهر با جمعیت کورد برای تبلیغ و عضوگیری اعزام شدند. از همین ابتداء سیستم کامل مخفی و براساس سلاح و خشونت در محور فعالیت های آپوجوها قرار گرفت.

آپوجوها تا سال 1978 تمرکز خود را به عضوگیری، ایجاد زیرشاخه های منسجم در شهرها و دهات مختلف، حذف فیزیکی رقبا و خشونت های سمبلیک گذرادند اما از این سال به بعد ایجاد مناطق جغرافیایی ناامن از طریق ترور ماموران دولتی، معلمان، نظامیان و مسئولین محلی در مناطقی همانند بوتان، جیزره، الازیغ، ایغدیر و حککاری در پیش گرفته شد. گسترش خشونت و ساختار مذهبی و سنتی جامعه کورد باعث قطب بندی شدید در این مناطق گردید: اقلیت آپوجو و اکثریت مخالف که رفته رفته به طرف دولت متمایل شدند. استراژی سازمان در این مرحله «حمله-گریز» بود و هدف از آن ایجاد ناامنی و عقب راندن دولت و مخالفین محلی به پادگان ها و خانه هایشان بود. در اواخر سال 1979 رفته رفته تبدیل گروه آپوجو به تشکیلات آهنین و خشن مسلحانه با پیروی از تجربه جنگ روستایی مائو و شهری لنینیستی-استالینیستی شوروی در بین کادر رهبری آپوجوها شکل گرفت. از این به بعد چهار سال تمام صرف زمینه سازی مخفیانه برای تشکیل حزبی شد که بعدها PKK نام گرفت. اولین جلسه عمومی حزب جدید التاسیس در سال 1978 در یکی از روستاهای اطراف دیاربکر و با حضور 23 تن تشکیل شد و اساسنامه حزب و سازماندهی آن در مدت دو شبانه روز بحث و بررسی گردید. در همین جلسه هیات اجرایی سه نفره و شورای مرکزی هفت نفره ای برای هدایت حزب در نظر گرفته شد اما اسمی برای حزب انتخاب نگردید. در این نشست مخفیانه قرار بر این شد تا اسم و موجودیت حزب در ماههای آینده پس از یک عملیات خشونت آمیز که بتواند ابعاد رسانه ای یابد به طور رسمی علنی گردد. بعد از این رویداد سازمانهای امنیتی تورکیه طی عملیاتی برای دستگیری مخالفینی که برای روز کارگر آماده می شدند به موجودیت این حزب پی بردند و قبل از اینکه حزب خود را علنی نماید برخی از کادرهای مرکزی آن و از جمله «شاهین دؤنمز» یکی از سه نفر هیات اجرایی دستگیر شدند. بنا به ادعای حزب PKK شاهین دؤنمز بلافاصله نشست عمومی دیاربکر و محل اختفای برخی از اعضاء و از جمله اوجالان را لو داد. این اتهام دلیل ترور دؤنمز توسط PKK در سالهای بعدی اعلام شد. نیروهای امنیتی تورکیه وقتی به محل اختفای اوجالان در دیاربکر رسیدند اوجالان منزلش را ترک کرده بود. این حادثه سالیان سال به عنوان مورد مشکوک در همکاری گروههایی در داخل سازمانهای امنیتی با PKK مورد مناقشه بوده است. اوجالان به بهانه ناامنی تورکیه از سوروج وارد کوبانی سوریه شد و بدین ترتیب زمینه برای همکاری با رژیم چپ گرای بعث حافظ اسد و برخی از جنبش های چپ فلسطین و برقراری کمپ دره بقاع آماده گردید. از این تاریخ به بعد گسترش کشتار و خونریزی که هدف آن نه تنها نظامیان و ماموران ادارات بلکه حذف مخالفین کورد و افراد برجسته محلی و حتی احزاب رقیب در کردستان عراق و ایران بود به شدت گسترش یافت و حاصل آن کشتار بیش از 40 هزار نفر که اغلب از مردم محلی بودند، تصفیه بیش از چهار هزار عضو تشکیلاتی PKK به اتهام خیانت توسط خود حزب و کوچ اجباری یا فرار صدها هزار تن در دو دهه بعدی بود.

دستگیری اوجالان در سال 1999 نقطه عطفی در تاریخ حزب PKK محسوب می شود. بعد از این رویداد حمله به سفارت های تورکیه و خودسوزی برخی از اعضاء PKK در شهرهای اروپایی خبرساز شد. دستگیری اوجالان سایه اقتدارگرای یک رهبر با پیشینه مائویستی، لنینیستی و دارای سابقه همکاری با رژیم بعث سوریه را از سر حزب مرتفع کرد و راه را برای اصلاحات حزب از طرق عثمان اوجالان و اینبار با مرکزیت قندیل در شمال عراق در سالهای 2000-2004 گشود. عثمان اوجالان که فردی محافظه کار و ناسیونالیست بود اصل را نه بر انقلاب کمونیستی بلکه ناسیونالیزم کورد نهاد. از این به بعد همکاری با هرگونه دولت از جمله دولت ایران، آمریکا و روسیه و کشورهای اروپایی به طور موازی در پیش گرفته شد. حمله آمریکا به عراق در سال 2003 به همراه پیش بینی حمله قریب الوقوع این کشور به ایران (به احتمال زیاد با مشاوره امریکا) زمینه ساز تشکیل PJAK، زیرشاخه ایرانی PKK، در استان آذربایجان غربی و سپس کوردستان گردید. رویدادهای بعد از جنگ عراق و سپس بهار عربی در سوریه زمینه دیگری را برای این حزب در منطقه پدید آورد و بعد از جنگ کوبانی، PKK که ستاره و رنگ سرخ کمونیستی را بر پرچم خود حمل می کند تحت حمایت و تکفل نظامی و رسانه ای امریکا درآمد تا نقش پیاده نظام خود را در شکل دهی خاورمیانه نوین به زعامت غرب اجراء نماید.

«آزادی» از آپوجولوک تا PKK

همچنانکه اشاره شد، قبل از ظهور گروه آپوجو و همزمان با توسعه ایدئولوژیک آن، جنبش های دیگری نیز در نقاط مختلف جنوب شرق آناتولی در جریان بودند اما وجه تمایز جریان آپوجو سازماندهی مخفی، خروج از سیستم و مبارزه مسلحانه و خشونت آمیز به عنوان استراژی توسعه گروه بود. آپوجوها چه در سالهای بعد از 1974 و چه بعد از تشکیل حزب PKK در سال 1984 تمام گروههای رقیب ناسیونالیست کورد را به بهانه های مختلف از سرراه برداشته، تمام رهبران احتمالی آینده را ترور یا منزوی کردند. برای مثال در سال های 1976-77 اعضای گروه مارکسیست منتقد شوروی با اسم کوردی Stêrka Sor  به رهبری «علاءالدین کاپلان» به بهانه قتل «حاککی کارئر» ترور و نابود شدند. برخلاف اغلب جنبش های چپ که برروی عدالت و برابری مانور می دهد، افکار اوجالان از همین سالها بر محور واژه «آزادی/اؤزگورلوک» می گردید. درک برداشت اوجالان از کلمه «آزادی» کلید شکل گیری و تکامل آپوجولار و  PKK است. «آزادی» مفهومی بسیار سیال است و قابیلت قبض و بسط زیادی دارد، زیرا:

اولا) این واژه قابلیت تفسیرهای مختلف و بعضا متضادی دارد و از اینرو گروههای گسترده ای را می تواند با حزب همراه سازد. برای ناسیونالیست کورد می تواند به معنی «استقلال کوردستان» و رهایی از جمهوری تورکیه، برای فعالین زن به معنی رهایی از سیستم سنتی مردسالار، برای چپ تورک و کورد به معنی رهایی از سیستم تولید و سلطه سرمایه داری، و برای جامعه نیمه عشیرتی-نیمه دهقانی کورد به معنی رهایی از استیلای فئودالها و روسای عشیرت تفسیر شود.

دوما) با توجه با اینکه قسمت قابل توجهی از کادرهای اولیه آپوجو و حتی PKK از تورک های چپ تشکیل می شدند (برای مثال کمال پیری، حاققی کارئیر، دوران کالکان و بسیاری دیگر تورک بودند و خود اوجالان مدعی بود از طرف مادری تورک است) گنجاندن واژه استقلال ممکن و عاقلانه نبود و مشخصا منجر به عکس العمل منفی چپ تورک و اکثریت جامعه کورد می شد که همچنان به وحدت ارضی تورکیه وفادار بودند.

سوما) آزادی زن، که به مرور اهمیت بیشتری یافت، نظام محافظه کار سنتی و مهمتر از همه سیستم خانواده کورد را هدف قرار می داد. اوجالان با ذهنیت چپ دریافته بود که سیستم خانواده سنتی و بویژه موقعیت زن در آن علت و معلول تولید و بازتولید قدرت سنتی در جامعه است. برای بنیان نهادن و آفرینش انسان جدید براساس اساسنامه حزب حمله به دولت و ساختارهای کلان کافی نبود بلکه باید خانواده به عنوان کوچک ترین و اساسی ترین نهاد یک جامعه که عامل کنترل و محافظه کاری محسوب می شود کاملا دگرگون شود. از اینرو «آزادی زن» در دستور تبلیغاتی حزب قرار گرفت. بدین ترتیب زن کورد از چنبره نیروهای کنترل گر خانواده خارج شده به اسارت ایدئولوژی و اساسنامه حزب درمی آمد. اوجالان بزرگترین موفقیت خود را «کشتن مردانگی» در جامعه مردسالار نامید و مدعی معماری زن آزاد در جامعه شد. وی برای سوق دادن انرژی و فداکاری تیپ جدید زن کورد به اهداف حزبش، ایده «آزادی واقعی زن از مبارزه مسلحانه می گذرد» را نیز به پروپاگاندا و ایدئولوژی PKK افزود. مجموعه این افکار جریانی از زنانِ مسلحِ در خدمتِ سازمانِ تروریستی را پدید آورد که مشابه آن در جای جای نقاط دیگر جهان بوسیله احزاب چپ خلق شده بود (برای مثال فدائیان خلق در ایران به عنوان یک حزب کمونیستی و مجاهدین خلق به عنوان مارکسیست های مسلمان در ایران از این روش بهره جسته اند).

چهارما) به بهانه آزادی رعایا از دست اربابان و سران عشیرت از همان سال 1974 ترور فئودالهای مختلف در جای-جای مناطق کوردنشین اجراء شد (برای مثال ترور نافرجام بوجاق نماینده مجلس و فئودال مشهور در مهمانی افطار که افراد دیگر و از جمله کودکان قربانی آن شدند). با این ترورها تشکیلات هم خود را به عنوان رقیب و آلترناتیو سیستم فئودالی و رعیتی مطرح می کرد، هم با انعکاس اخبار ترور آوازه ای به هم می زد و هم با حذف و یا راندن رقبای فئودال محلی خلاء استیلای سنتی را پر می نمود.

پنجم) آزادی از سیطره مناسبات کاپیتالیستی و مصرف گرایی که با نزدیکی بیشتر کمالیست ها و تورکان یقه سفید بیش از پیش گسترش می یافت برای قشرهای نسبتا مرفه تورک مفهوم دیگری می توانست داشته باشد. برای مثال اگر زن در جامعه سنتی آناتولی اسیر سیطره جامعه و خانواده سنتی و مذهبی بود در بین جمعیت نسبتا مرفه غرب ترکیه اسیر مصرف گرایی و پوچی زندگی مدرن بود. در اینجا آزادی زن از سیطره نظام سرمایه داری تبلیغ گردید و البته مقصد هر دو زن «اسیر سرمایه داری» در غرب و «اسیر نظام سنتی مردسالار» در جامعه کورد پیوستن به صفوف مبارزه مسلحانه بود. مبارزه راهی بود که به زنان وعده آزدی می داد و برای حزب نیرو، هیجان، زنانگی و جذابیت هدیه می کرد.

علیرغم اینکه شعار آزادی انتخابی هوشمندانه به نظر می رسید، روند رویدادها در سالهای آینده و بویژه شرکت شاخه های سیاسی PKK در انتخابات نشان داد که این حزب علیرغم تحمیل هزینه های جانی و اقتصادی فراوان به جامعه کورد و تورک در تورکیه محبوبیت چندانی بین مردم نداشت (به این مورد در بخش آماری خواهم پرداخت).

آنارشیزم یا سیستم تمامیت خواه حزبی

در نگاه اول حمله به ساختارهای سنتی و نهادهای تجلی آن همانند خانواده، مذهب و سیستم طبقاتی حاکم بر جامعه کورد اقدامی آنارشیستی به نظر می رسد. یعنی شعار آزادی از سیطره دولت، نظام مردسالار و سیستم تولید و معاش فئودالی، عشیرتی و سرمایه داری ممکن است به نفی اسارات انسان و براندازی سیطره هر انسان و یا نهاد بر سرنوشت انسانها تعبیر شود اما در حقیقت اینگونه نیست. حزب PKK حزبی شبیه دیگر احزاب شدیدا تمامیت خواه و ایدئولوژیک کمونیستی در نقاط دیگر جهان است. در حقیقت آزادی مورد تبلیغ در پروپاگاندای حزبی به معنی آزاد شدن از چنبره رقباء و اسیر شدن در چنبره سازمانی، عقیدتی و ایدئولوژیکی PKK است. این حزب همانند همه دیگر احزاب ایدئولوژیک و تمامیت خواه سعی در دو قطبی کردن پدیده ها و جریانها به خیر-شر دارد. شر پدیده ها، جریان ها و ارزشهایی است که باید با آن جنگید و خیر یوتوپیایی است که حزب وعده آن را می دهد و برای آن باید خون داد و خون ریخت. سیستم های توتالیتر مختلف اعم از دینی، کمونیستی و یا فاشیستی سعی کرده اند جامعه ای بر اساس ایدئولوژی های خود بیافرینند و انقلاب های فرهنگی، زندان و حذف افرادی که با اهداف و اساسنامه سنخیت نداشته اند نتیجه مشترک همه آنها بوده است. اگر آستین های لباس ایدئولوژیک تمامیت خواهان نسبت به دست های جامعه کوتاه باشد، بجای تهیه لباس ایدئولوژیک مناسب دستهای جامعه بریده می شود تا با لباس متناسب شود.

بسط ایدئولوژیک از طریق ترور و خشونت

استفاده از خشونت و کشته شدگان برای بسط ایدئولوژی و آوازه حزب و ایجاد وحشت، تبلیغات مخالفین برعلیه PKK و احزاب اقماریش نیست بلکه استراتژی خود حزب است و بوضوح در انواع برنامه های تبلیغی، جزوات و مصاحبه ها از آن با افتخار یاد کرده است. برای مثال بعد از ترور مشکوک حاککی کارئر «تصاحب مراسم عزاداری» و سوق دهی حس انتقام به سوی مخالفین در دستور کار قرار گرفت (باقی کارئر برادر حاککی کارئر، عضو شورای هفت نفره مرکزی و از موسسین PKK در سال 1984 مرگ برادرش را به دلیل اختلافات وی با عبدالله اوجالان در مورد کثیره ییلدیرم، دوست دختر اوجالان می داند. کثیره بعدها با اوجالان ازدواج کرد اما پس از چندی از وی جدا شده به اروپا رفت. هم اکنون بیش از بیست سال است که کسی از کثیره خبری ندارد. به گفته وکیل اوجالان کسیره در صورت زنده بودن می تواند جعبه سیاه PKK محسوب شود). این سازمان برای از هم گسیختن علقه ها و نزدیکی های جامعه کورد با دیگران (چراکه هویت در جوامع شرقی همیشه براساس مسائل دیگری همانند مذهب تعریف می شده است نه براساس قومیت)، قهرمان سازی و استفاده تبلیغاتی ازکشته شدگان همواره از خونریزی استفاده کرده است. آخرین نمونه آن بهره بردای تبلیغاتی از جنگ کوبانی و کشتار بیش از 50 تن از مخالفین کورد شهریور سال اخیر در مناطق کوردنشین تورکیه است.

احزاب قانونی کورد حاضر در سیاست تورکیه

کوردها همواره در عالیترین سطوح سیاسی دولت تورکیه حضور داشته اند اما این مسئله نمی تواند به رسمیت شناختن کامل هویت کوردی در تورکیه قلمداد گردد. «مسئله کورد» حتی قبل از سال 1991 در عالیترین سطح در مناظرات نخست وزیری و ریاست جمهوری مطرح بوده و به مانند دیگر کشورهای همسایه کاملا بایکوت و یا سانسور نشده است. دلیل آن وجود آزادی رسانه ای قابل توجه و رقابت حزبی در جمهوری تورکیه بوده است. احزاب و سیاستمداران کوردگرای مختلفی در دهه های اخیر وارد سیاست تورکیه شده اند اما به نظر می رسد دهه نود نقطه عطفی در فعالیت های حزبی سیاست کورد در تورکیه باشد. احزاب HEP(1990-1993)، DEP(1993-1994)، HADEP (1994-2003)، DEHAP (1997-2005)، DTP (2005-2009) و BDP (2008-2014) احزاب قانونی بودند که صرفا با محوریت مسئله کورد تاسیس و به فعالیت سیاسی پرداختند. اکثریت این احزاب به مانند دانه های تسبیح و یا خوشه عمل می کردند و کم و بیش دنباله رو و امتداد سیاسی PKK بودند (البته در برخی از موارد اختلافات درون حزبی بر سر نحوه تعامل با PKK نیز بروز می کرد). سال 2011 کنگره دمکراتیک خلق ها HDK با پیشگامی چپ تورکیه تاسیس شد. این حزب که در واقع جبهه ای متشکل از چندین جریان و حزب چپگرا بود  در سال 2012 کنگره حزب HDP را به عنوان شاخه سیاسی خود تاسیس نمود. سال 2014 حزبچپ کوردی BDP نیز به حزب HDP پیوست و بدین ترتیب بخشی از چپ تورک و کورد با گرایشات نزدیک به PKK  و KCK (حزبی که از سال 2013 برای پیگیری افکار اوجالان در مورد کنفدراسیون دمکراتیک و کامیونالیزم تشکیل گردید) به صورت متحد وارد سیاست تورکیه و از جمله انتخابات ریاست جمهوری 2014 و مجلس 2015 گردید. تشکیل احزاب قانونی مختلف کورد بعد از سال 1990 به معنی ترک مبارزه خشونت آمیز و ترور از سوی PKK و ورود به سیستم نبوده است بلکه همه این احزاب در امتداد فعالیت مسلحانه PKK و برای دسترسی به امکانات رسمی، دولتی و محلی و ایجاد پل ارتباطی کم ریسک تر با جامعه کورد در تورکیه صورت پذیرفته است. سازمانهای امنیتی تورکیه از تعامل این سازمان ها در سازمان تروریستی PKK و حتی عضویت آنها در این حزب اطلاع داشته اند، اما کم و بیش این احزاب را تحمل کرده اند و حتی بعد از انحلال برخی از آنها و مجرم شناخته شدن بعضی از اعضاء همگی اجازه تشکیل حزب جدید در راستای اهداف قبلی را بدست آوردند و نماینده مجلس و یا شهردار مناطق مختلف گردیدند. بدلیل تمرکز این مقاله به مسائل انتخابات 2015 مجلس تورکیه فعلا بر روی حزب HDP، BDP و PKK  تمرکز خواهد شد.

بازخوانی انتخابات 2015 تورکیه از نقطه نظر سیاست های قومیتی

احزاب مختلفی در انتخابات 2015 مجلس تورکیه شرکت کردند و هر کدام جهت گیری خاصی نسبت به مسائل قومیتی، اقلیت ها و مشکلات زنان در کشور داشتند. حزب عدالت و توسعه، AKP،اساسا حزبی اسلامگرا با رگه های ناسیونالیزم معطوف به تورکیه و سیاست های اقتصادی نئولیبرالیستی است. نظرسنجی ها نشان می دهند که بعد از جماعت و دینداران، ملی گرایان تورک مهمترین بخش طرفدران این حزب را تشکیل می دهند. حزب دموکراتیک خلق CHP به عنوان سمبل و وارث کمالیزم مدعی نوعی از سوسیالیزم و ناسیونالیزم معطوف به تورکیه است. این حزب اصولا تعلق چندانی به مباحثی قومیتی ندارد و تورک بودن را وسیله ای برای متحد نگه داشتن جامعه می داند، هویت تورکی را بصورت ملغمه ای از غرب گرایی و تورکیه بعد از جمهوریت تعریف می نماید و اغلب طرفداران آن تیپ جدید تولید شده بعد از جمهوری تورکیه اعم از بروکرات ها عالی رتبه، کارمندان دولتی، برخی از تحصیل کردگان و طبقات مرفه جامعه هستند. این حزب به همراه برخی دیگر از احزاب که اکنون دیگر در صحنه سیاسی تورکیه حاضر نیستند به عنوان وارثان کمالیزم (کمالیست بودن ضرورتا به معنی منطبق بودن افکار آنها با آتاتورک نیست) مجری بسیاری از سیاست های هویتی دوران جمهوریت، سیاست آسیملاسیون، تعریف جدید از تورک با محتوایی برساخته و غربزده، آسمیلاسیون تفاوت های جامعه تورکیه اعم از خود هویت های تورکی و غیرتورک هستند. رهبران و اعضای این حزب به طعنه تورکان مو بور-چشم آبی و گاها تورکان سفید مورد خطاب قرار می گیرند که به نام تورک و به کام دیگری سیاست های هویتی را پیش راندند. حزب سوم، حزب حرکت ملی، MHP، است که گرایشات ناسیونالیستی تورکی معطوف به قومیت تورک و اسلامی دارد. نظرسنجی ها نشان میدهد که در آستانه انتخابات 2015 عمده ترین طرفداران این حزب ناسیونالیست ها و پس از آن دینداران بودند. حزب حرکت ملی و هویت اعضای آن بیش از پیش زاییده مبارزه با نفوذ کشور شوروی در تورکیه، چپ ها و جدایی طلبی کوردی است و کاملا از طرف طرفداران آن درونی شده است. حزب چهارم که در این انتخابات توانست به مجلس راه یابد حزب دموکراتیک خلق ها، HDP، است. در این حزب در ابتدای تاسیس (سال 2012) هویت چپ سنگینی می کرد، اما با پیوستن حزب کوردگرای BDP به آن در سال 2014 کوردگرایی وزن بیشتری یافت. هرچند این حزب سعی کرد تا خود را حزبی برای تمام تورکیه تعریف نماید و نتایج انتخابات نیز نشان داد در این راه موفقیت نسبی داشته، همچنان از نظر اکثریت مردم به عنوان یک حزب کوردی شناخته می شود. نظرسنجی های قبل از انتخابات نشان می دهد که بیش از یک سوم رای این حزب مربوط به ناسیونالیست های کورد و بعد از آن مربوط به قشرهای چپ گرا و در نهایت قشر جوان دانشگاهی و دانشجویان با گرایش غیرچپ است.

در ادامه نویسنده با استفاده از نظریه انتخابات و کاربرد نظریه بازی ها سعی خواهد کرد، به ذهن خوانی و تفسیر انتخاب ها و استراتژی های احزاب سیاسی مدعی هویت کورد و تورک در تورکیه بپردازد.

الف) پیام انتخابات 2015 برای ناسیونالیزم کورد

چراغ سبز PKK برای ورود احزاب وابسته به آن به پروسه انتخابات در تورکیه دلایل مختلفی داشته است. به نظر نویسنده دستاوردهای ناچیز عملیات های خشونت بار که قربانیان آن بیشتر از خود کوردها بوده، نارضایتی مردم کورد، طلب آتش بس و صلح در بین کوردها، افول جریان های چپ درجهان به همراه گسترش فرهنگ بازار در تورکیه عامل اصلی تاسیس احزاب سیاسی قانونی بود. تاسیس این احزاب به هیچ وجه به معنی کنار نهادن سلاح نبوده است، بلکه گزینه ی جدیدی به گزینه های خشونت بار قبلی افزوده شد. اولین موفقیت قابل ذکر احزاب مختلف قانونی همجهت با PKK حضور حزب BDP در انتخابات شهرداری ها و شرکت اعضای آن در قالب کاندیدای مستقل در انتخابات مجلس قبل از سال 2014 بود. این انتخابات پیام های روشنی برای PKK و حزب BDP داشت:

الف) در صورت شرکت در پروسه قانونی این حزب می تواند در چند استان عمدتا کورد نشین رای لازم را بدست بیاورد اما در این مناطق همچنان جمعیت قابل توجهی از کوردها و ساکنین غیرکورد به این حزب رای نمی دهند.

ب) در شهرهای بزرگ تورکیه یک حزب با هویت کوردی نمی تواند امید چندانی داشته باشد.

ج) در بهترین حالت این حزب به زحمت رای بیشتر از 6 درصد کل رای کشور را کسب می کند و این به معنی عدم ورود به مجلس و محبوبیت ناچیز آن است.

د) علیرغم این محبوبیت ناچیز پراکندگی جغرافیایی رای دهندگان این حزب به گونه ای است که در یک جغرافیای تقریبا پیوسته (به استثنای استان تونجلی) می تواند صاحب شهرداری ها شود و اکثریت نمایندگان مجلس را به خود اختصاص دهد. این جغرافیا از نظر آنها بخشی از کوردستانی است که مبارزات مسلحانه برای تسخیر آن سالها ادامه داشته است.

ذ) وزن کم این حزب شانس معامله سیاسی با احزاب دیگر برای بدست آوردن اختیارات سیاسی و خودمختاری منطقه ای به عنوان پلی برای تشکیل «کوردستان آزاد» را ناچیز جلوه می دهد. BDP برای جبران این کاستی دو راه پیشرو داشت و اتفاقا هر دو راه نیز باید همزمان پیش برده می شد. اولا برای افزودن بر اهمیت وزن سیاسی خود باید از PKK کمک بگیرد. در اینصورت طرف مقابل این حزب را صرفا نماینده 6 درصد رای دهندگان نمی دیدند، بلکه BDP را امتداد سیاسی یک حزب خشونت بار و زیانده تلقی می کردند که بدون توجه به وزن اجتماعی آن باید راهی برای کنار آمدن با آن یافت. دوما حزب باید نقش واسط و میانجی بین دولت و PKK را ایفاء می نمود. در اینصورت می توانست امیدوار باشد که سوددهی حزب فارغ از وزن اجتماعی اش می تواند دولت را متقاعد سازد تا این حزب را نیز به عنوان بازیگر و طرف معامله وارد بازی نماید. یعنی به احزاب دیگر و از جمله حزب اقتدار تورکیه بفهماند که سود و ضرری که این حزب می تواند به دولت و جامعه تورکیه برساند فراتر از تعداد آرای آنست.

این کارکرد PKK برای حزب BDP دلیل اصلی وابستگی هرچه بیشتر این حزب به PKK و اهمیت این حزب در افکار عمومی تورکیه بود. به بیان ساده تر یک شهروند و یا سیاستمدار تورکیه می داند که ساختن یک کارخانه و یا پل، ایجاد امنیت و یا پروش یک انسان، نیازمند انرژی، زمان و منابع بسیاری است اما همین انسان، پل و یا امنیت در عرض چشم به هم زدنی توسط یک تروریست می تواند نابود شود. طبیعی است که برای ساختن و تربیت، منابع انسانی و فیزیکی بسیاری باید صرف شود اما تخریبِ بی نظیرترین اثرِ بشری یا کشتنِ نابغه ترین فرد از عهده هر فردِ بدون تخصصی برمی آید. این همان چیزی است که همه ی طرفین بازی و ذینفع می دانند و مهمتر از همه، می دانند که طرف مقابل نیز اینرا می داند (علم بر ذهنیت رقیب در یک بازی اهمیت ویژه ای دارد. اگر برای مثال دولت اینرا می دانست و  PKK نمی دانست، و دولت برعدم آگاهی PKK علم داشت، می توانست از جهل PKK استفاده کند و هرگز حاضر به مذاکره نمی شد).

اما سوال مهم اینست: چرا قبل از این دولت و  PKK حاضر به مذاکره نشدند؟ جواب این سوال پیچیده است و عوامل مختلفی در طی سالیان مختلف بر آن تاثیر داشتند. در سالهای جنگ سرد PKK هرگز حاضر به کنار گذاشتن اسلحه نمی شد، زیرا مبارزه با تورکیه به عنوان کشوری در اردوگاه غرب حمایت تسلیحاتی، مشاوره ای، مادی و لجستیکی شوروی، سوریه و حتی ایران را به همراه داشت. به عبارت دیگر PKK می توانست خود را به عنوان عنصر کلیدی میدانی در مبارزه نیابتی بین شرق و غرب اثبات نماید و به عنوان آکتور و بازیگر سیاسی مهم که اهمیت خود را از تخریب و خشونت کسب می کرد وارد معادلات سیاسی شود. با از هم پاشیدن اردوگاه چپ بعد از فروپاشی شوروی، PKK به عنوان عامل دولت حافظ اسد و حامیان منطقه ای آن به حیات کم رمق خود ادامه داد. با حمله آمریکا به عراق در سال 2003 و پیش بینی حمله احتمالی به ایران، اینبار برای غرب اهمیت یافت و در جایی که به آن نیاز بود، یعنی ایران، PJAK را تاسیس کرد. در این برهه حزب عدالت و توسعه با سیاست «اسلام متعادل» و با اجرای سیاست های مد نظر بانک جهانی و صندوق بین المللی پول مورد حمایت غرب بود، مشروعیت داخلی و بین المللی قابل توجه و اقتصاد پویایی داشت، مذاکرات پیوستن به اتحادیه اروپا وارد مرحله جدیدی شده بود و به عنوان کشور اسلامی مدل در منطقه مطرح بود. این مرحله ای بود که PKK اهمیت خود را در مقابله با تورکیه از دست داده بود و حامیان آن تنها به اهمیت شاخه ایرانی آن اعتنا می کردند. سیاست های توسعه ای اردوغان و افق پیوستن به اتحادیه اوروپا نشان می داد که عاقلانه ترین/پرسودترین کار PKK ورود به کارزار انتخاباتی و استفاده از سلاح برای افزایش وزن خود در چانه زنی سیاسی است. از جنبه ای دیگر کنارگذاشتن سلاح غیرممکن بود، زیرا بسیاری از کادرها، بدون سلاح اهمیت خود را از دست می دادند، احتمال شورش و نارضایتی در بین کادرهای پایین تر وجود داشت و مهمتر از همه برخی از کادرهایی که دست به ترور زده بودند با خطر مجازات توسط دولت روبرو بودند. همه اینها نشان می داد که عاقلانه ترین کار کاهش فعالیتهای تروریستی و افزایش فعالیت های قانونی در مناطق کورد نشین و روی آوردن به چانه زنی سیاسی بود. اگر این روند ادامه داشت به احتمال فراوان PKK به مانند حزب مجاهدین خلق در ایران به عنصری منزوی در سیاست تبدیل می شد اما با تغییر سیاست های حزب عدالت و توسعه، گسترش ایده نئوعثمانی گری در سیاست خارجی تورکیه و بویژه ادبیات و سیاست پرخاشگرانه اردوغان در قبال اسرائیل ستاره اقبال PKK دوباره درخشیدن گرفت و مورد حمایت لابی یهود و کشورهای غربی برای مهار سیاست های بلندپروازانه اردوغان-داووداوغلو قرار گرفت.

مقبولیت و قدرت نرم تورکیه و اسلام سیاسی آن در حوادث بهار عربی و همراهی آن با جریان اخوان المسلمین در تونس، لیبی، مصر، اردن و سوریه به همراه سیاست بلند پروازانه و ضد اسرائیلی تورکیه غرب را به شدت نگران ساخت. از سال 2011 تخریب وجه سیاسی و اقتصادی تورکیه، انتشار اخبار اغراق آمیز و منفی در مورد وضعیت آزادی در تورکیه، پوشش شکاف های اجتماعی و سیاسی توسط مئدیای غربی و تبدیل مدل تورکیه به ضد آن با هدف مهار قدرت نرم تورکیه در دستور کار رسانه های غربی قرار گرفت. سیاست های خارجی اشتباه، مغرورانه و بدون احتیاط حزب عدالت و توسعه و ادبیات پرخاشگرانه اردوغان در قبال مسائل داخلی و خارجی زمینه لازم برای مهار جذابیت مدل تورکیه و حتی تبلیغ آن به عنوان دولت سرکوبگر و حامی تروریزم را فراهم آورد. مئدیای جهانی و بویژه بی بی سی، دیلی تلگراف، اکونومیست،  نیویورک تایمز و ... نقش محوری در سقوط مدل تورکیه داشتند.

افول مدل تورکیه به همراه آشفتگی ها و جنگ همه علیه همه در غروب بهار عربی باعث گردید که PKK و احزاب قانونی پیرو آن بعد از سال 2011 وارد مرحله جدیدی شوند. در این مرحله PKK دوباره عضوگیری و نفوذ در مناطق مختلف کوردنشین را توسعه داد و با ایجاد سه کانتون در سوریه کارکرد خود را به قدرت های غربی نشان داد. در سال 2012 مرحله جدیدی در فعالیت های PKK آغاز گردید و این حزب بجای استراتژی «ایجاد مناطق ناامن» با تاکتیک های «حمله-گریز» اینبار با اعتماد به نفس بیشتر به استراتژی «مدیریت و تصرف قلمرو» با تاکتیک «حمله-موضع گیری» روی آورد. از این به بعد به موازات تصرف بسیاری از شهرداری ها در جنوب شرق تورکیه برخی از مناطق بین شهری، کوهستانی و دهات در جای جای این مناطق تحت کنترل عملی PKK قرار گرفت. برای ایجاد ناامنی شهری و کاهش حضور دولت، سازمانهای جوانان و محافل شورش شهری تحت مدیریتKCK  شکل گرفت. بدین ترتیب بسیاری از نشانه های حاکمیت دولت تورکیه رفته رفته از این مناطق به داخل پادگان هایی که توسط PKK محاصره شده بودندو جاده های ارتباطی مشکوک به مین گذاری عقب نشینی کرد.

با شرایط جدید که PKK در موقعیت سیاسی و نظامی بهتری قرار داشت سخن گفتن از ترک سلاح و تسلیم شدن در قبال عفو عمومی بی معنی می نمود.بدین ترتیب سیاست امتناع از صلح در زمان جنگ سرد، جای خود را به گفتگوهای صلح در سالهای قبل از 2010 و صلح به شرط خودمختاری گسترده بعد از آن داد. PKK عملا در بسیاری از نقاط کوهستانی، دهات و مناطق حومه شهری اقدام به مدیریت قلمرو و کنترل رفت و آمد بین شهری می کرد و احزاب سیاسی وابسته به آن کنترل شهرداری ها را در دست گرفته و نمایندگانی در مجلس داشتند. با رسیدن به این مرحله، PKK از طریق احزاب قانونی وابسته به خود، خواستار عقب نشینی تورکیه از سیستم آموزشی با رسمیت زبان کوردی، شناسایی جنوب شرق و شرق تورکیه به عنوان منطقه خودمختار کوردستان با پارلمان، پرچم و حاکمیت محلی بود: این یعنی صلح در مقابل خودمختاری.

علیرغم همه این موفقیت ها، واقعیت صندوق رای می گفتPKK  و BDP تنها 6 درصد مقبولیت دارند و از اینرو از راههای قانونی نمی تواند به رسمیت شناخته شوند. یا باید می جنگیدند و یا استراتژی دیگری در پیش می گرفتند. در شرایطی که دولت تورکیه همچنان قدرتمند است، حدود نصف جمعیت کورد حتی به حزب قانونی BDP رای نمی دهند و  نیروهای این حزب در سوریه و عراق در مقابل داعش می جنگند، گشودن جنگ برعلیه دولت تورکیه منطقی به نظر نمی رسید. بنابراین راه حل دیگری را درپیش گرفتند. این راه حل بسیج تمام تفاوت ها بر علیه اورتدکسی حاکم بر تورکیه، همراه ساختن کوردهای  محافظه کار و طرفدار تورکیه واحد و چپ تورک برای حضور قدرتمندتر در سیاست بود تا شاید پیشنهاد صلح در مقابل خودمختاری نسبی در قالب حل مسئله کورد جامه عمل بپوشد.

الف.1) دلالت های رای HDPدر چارچوب کلان کشوری

در این شرایط BDP در حزب HDP ادغام شد تا با تضمین فعالیت در قالب تمامیت ارضی تورکیه و گسترش مبارزه به گروههای دیگر اجتماعی، اقلیت ها و زنان وزن بیشتری در سیاست تورکیه کسب نماید. شرکت دمیرتاش در انتخابات ریاست جمهوری رای این حزب را به 9.5 درصد افزایش داد اما علیرغم بزرگنمایی این موفقیت نسبی همچنان واقعیت با ایده آل فاصله داشت. در ادامه انتخابات مجلس 2015 و نتایج آن واقعیات تورکیه و جامعه تورکیه را بیش از پیش نمایان ساخت.

در فاصله چند روز مانده به انتخابات 2015 تقریبا اکثر نظرسنجی ها نشان می داد که حزب HDP بین 9 و 11 درصد رای خواهد آورد و خطر بدست نیاوردن رای 10 درصد وجود داشت. با نزدیکی به روز انتخابات حتی ادبیات تهدیدی و التماسی شدت گرفت. کاندیدای HDP در دیاربکر و آدانا از مردم خواهش کردند اینبار به آنان اعتماد نمایند، دمیرتاش تهدید کرد که اگر به مجلس راه نیابند ممکن است راه کوهستان باز شود. شایعه های گسترده در مورد تقلب احتمالی در انتخابات همانند آنچه در انقلاب های رنگی اتفاق می افتد به جریان افتاد و سخن از شورش های بعد از انتخابات به میان آمد. اما نتایج انتخابات نشان داد که بجز تخلف های قبل از انتخابات، تقلبی در کار نبوده و اتفاقا HDP با رای 13 درصد به مجلس راه یافت و حزب حاکم که متهم به دستکاری انتخابات می شد از اکثریت افتاد.

رای بالای HDP دلایل مختلفی داشت:

1) بیش از دو سوم جمعیت کورد (کورمانج) به دلایل مختلف همانند شایعات پیرامون حزب عدالت و توسعه، ادبیات تهاجمی اردوغان و البته عملیات روانی داخلی و بین المللی بعد از جنگ کوبانی که آ.ک.پ=داعش را تلقین کرده بود به HDP رای دادند.

2) روانشناسی ویژه ای در بین رای دهندگان حاکم بود که در تئوری انتخابات به آن روانشناسی Pivotal Voter  می گویند. در شرایط خاصی که رای دهندگان احساس کنند رای آنها می تواند سرنوشت انتخابات را تغییر دهد انگیزه زیادی برای شرکت در انتخابات کسب می کنند و این باعث سوق یافتن رای های خاموش و خاکستری (که تعصب چندانی ندارند و یا کلا رای دادن را بی فایده می شمارند) به احزاب در آستانه خطر یا موفقیت می شود. مشخصا بخشی از رای دهندگان خاموش (مانند برخی از چپ های رادیکال که اصولا اعتقادی به صندوق رای ندارند)، رای های خاکستری (شامل افرادی که تعصب خاصی به هیچ یک از احزاب ندارند و رای آنها تابع منافع شخصی و یا تبلیغات انتخاباتی بین احزاب مختلف نوسان میکند) و رای های بازدارنده/نفرت (رای افرادی که اصل را رای نیاوردن یک حزب خاص می دانند نه رای آوردن حزب مطلوب آنها. برای این افراد HDP حزب مطلوب نبود اما بر طبق روش آشنا برای ایرانیان برای رای نیاوردن گزینه «بدتر» ترجیح می دهند از حزب مطلوب خود صرفنظر کنند و به گزینه «بد» رای دهند) بیش از همه به طرف این حزب سرازیر شدند. اگر این گروه از رای دهندگان مطمئن می شدند که HDP سد 10 درصد را خواهد گذشت، رای های خاموش انگیزه لازم برای رای دادن را نمی یافتند، رای های خاکستری به تناسب بین همه احزاب تقسیم می شدند و رای های بازدارنده به حزب مطلوب سوق می یافتند.

3) رای گروهی از رای دهندگان تورک که طرفدار حضور یک حزب کوردی در مجلس، بازکردن راه برای مبارزه سیاسی بجای ترورو حمایت از اقلیت کورد به دلایل اخلاقی و انسانی بودند. قسمتی از رای های این سه گروه «رای های امانتی» هستند و برخی دیگر رای های ثابتی هستند که بدلیل سیاست های جدید به این حزب پیوسته اند. نظرسنجی های بعد از انتخابات نشان می دهد که از کل 13 درصد رای حدود 3 درصد از حزب حاکم AKP به HDP سرازیر شده اند و در نتیجه رای های گروه اول یعنی محافظه کاران کورد و طرفداران تمامیت ارضی تورکیه هستند، 1.5 درصد از حزب CHP به این حزب تخصیص یافته که بیشتر شامل رای های امانتی بازدارنده است و هر آن احتمال بازگشت آن وجود دارد. حزب BDP  قبل از ادغام شدن در HDP، 6 درصد و حزب HDP کمتر از 2 درصد رای آورده بود، بنابراین براساس یک حساب تقریبی به نظر می رسد 1-2 درصد رای این حزب از طرف گروه سوم، رای های خاموش و خاکستری به حساب این حزب واریز شده است (همه این اعداد و حتی آمار حاصل از نظرسنجی ها تقریبی و برآوردی هستند و فقط برای ارائه تصویر واضح تر از ترکیب رای HDP در اینجا ذکر گردید).

 این آمار به ما چه می گویند؟ این آمار موفقیت نسبی HDP را نشان می دهند اما نباید تحت تاثیر تبلیغات رسانه ای در مورد آن اغراق صورت گیرد. HDP علیرغم حمایت همه جانبه گروههای مختلف با انگیزه های مختلف و گاها متضاد همچنان

(1) تنها 13 درصد رای و 80 نماینده دارد،

(2) حزب چهارم مجلس است،  

(3) بخشی از رای آن امانتی است و در نتیجه با انصراف رای دهندگان خطر سقوط به زیر 10 درصد همچنان وجود دارد،

(4) این حزب در شرایط آرمانی خود همچنان سه برابر از حزب حاکم در ضعیف ترین زمان خود رای و نماینده کمتری دارد،

(5) همچنان رای عمده این حزب (احتمالا حدود 9-10 درصد) از قومیت کورد می آید که در این انتخابات بیش از 70 درصد آنها به HDP رای دادند،

(6) با توجه به اینکه تقریبا اکثریت قریب به اتفاق کوردها به HDP رای دادند (رای از کوردها به بیشینه رسیده است) دیگر نمی تواند امید چندانی برای افزایش رای از طریق سیاست های کوردگرا داشته باشد و باید بین جمعیت غیرکورد مقبولیت بدست آورد

(7) رای کلی 13 درصد برای HDP درحالی که بیش از 70 درصد کوردها به این حزب رای داده اند و  رای 6 درصدی به BDP در انتخابات قبلی در حالی که حدود 50 درصد کوردها به این حزب رای می دادند وزن جمعیتی قومیت کورد را در تورکیه نمایان می سازد. این انتخابات نشان می دهد که کوردهای کورمانج جمعیتی حدود 10-15 درصد از تورکیه یعنی حدود 8-11 میلیون نفر هستند، زازا ها نیز نزدیک به 3 میلیون جمعیت دارند و جمعیت 30 میلیونی کورد بدور از حقیقت است (درمورد توزیع جغرافیایی این جمعیت در ادامه توضیح خواهم داد)،

(8) هر چند رای تورک ها حدود 3-4 درصد از سهم 13 درصدی رای HDP را تشکیل می دهد برای گذر از سد 10 درصد حیاتی است. این تابلو نشان می دهد که HDP در صورت اصرار بر مبارزه قانونی می بایست بیش از پیش حزبی تورکیه ای شود و آرمانهای خود را به مردم سراسر تورکیه بقبولاند و اعتماد آنها را جلب کند؛ اما این تابلو بدون لحاط توزیع جغرافیایی رای حزب HDP ناقص است و از اینرو نتیجه گیری ما نیز ناقص می باشد.

الف.2) تجزیه و تحلیل جغرافیایی گرایش های ناسیونالیستی کوردی در تورکیه

همچنانکه ذکر گردید نتیجه گیری براساس آمار کلی بدون تجزیه جغرافیایی آن ناقص خواهد بود، بنابراین در این مرحله به توزیع جغرافیایی رای حزب HDP در تورکیه می پردازیم. برای اینکار باید نقشه رای این حزب در تورکیه به طور دقیق بررسی شود، لذا حوصله و دقت خواننده این سطور در مراجعه به نقشه ای که در اینجا داده خواهد شد و لینک آن شرط لازم برای درک جغرافیای طرفداران و ائتنیک کورد در تورکیه است.

(برای دیدن نتایج استانی انتخابات 2015 به لینک پایین مراجعه کرده و با نگهداشتن اشاره گر ماوس بر روی هر استان می توانید درصد رای و تعداد نمایندگان هر حزب را به تفکیک استان مشاهده کنید:

http://www.milliyet.com.tr/secim/2015/)

 

این نقشه نیمه شرقی تورکیه که هم مرز با ایران، عراق، سوریه و ارمنستان است را نشان می دهد. در استانهایی که با رنگ بنفش در این نقشه نشان داده شده اند حزب HDP رای اول را بدست آورده و  در استانهای با رنگ زرد AKP رای اول ، رنگ قرمز استانهایی که CHP رای اول و رنگ آبی استان عثمانیه تنها استانی که MHP در آن رای اول بوده است. بر روی هر استان بعد از نام استان درصد رای هر یک از استانها مشخص شده است. برای پرهیز از شلوغی در نقشه حرف اول هر حزب برای نشان دادن آن حزب انتخاب شده است (A برای AKP، C برای CHP،  MبرایMHP  و H برای HDP). همچنانکه در این نقشه نیز دیده می شود به طور متوسط حزب HDP حدود 70 درصد از رای کل مناطقی که در آن حزب اول بوده است را کسب کرده است. همچنین بجز استان تونجلی بقیه مناطق دارای پیوستگی جغرافیایی هستند.

پراکندگی قومیت های مختلف در تورکیه در نقشه زیر که توسط محققین آلمانی تهیه شده است قابل مشاهده است. در این نقشه هر رنگ نشان دهنده جغرافیایی است که یک گروه زبانی در آن اکثریت است و در هر جغرافیایی که با رنگ مشخصی نشان داده شده اقلیت های ائتنیکی دیگری نیز بصورت اقلیت زندگی می کنند.

 

حال با استفاده از جدول زیر به رابطه بین قومیت (کورد، زارا، تورک (عمدتا تورکمن) و عرب) و رای HDP می پردازیم. در این جدول استانها براساس درصد رای به حزب HDP از بیشترین به کمترین به ترتیب رده بندی شده اند. از طرف راست، ستون دوم این جدول درصد رای به حزب HDP، ستون سوم درصد جمعیت کورد کورمانج، ستون چهارم درصد جمعیت زازا، ستون پنجم درصد جمعیت تورک و ستون پنجم درصد سایر قومیت ها (عمدتا عرب) را در هر یک از این استان های شرق و جنوب شرق تورکیه نشان می دهد. در ستون سوم مجموع جمعیت کورمانج، زازا و عرب نیز داخل پارانتز مشخص شده اند.

 

 همچنانکه این جدول به وضوح نشان می دهد بیشترین رای مربوط به دو استان 100% کورمانج نشین در منتهی علیه جنوب شرق تورکیه است. بعد از آن نیز رابطه کاملا مشخصی بین جمعیت کورمانج و رای به HDP وجود دارد. به نظر می رسد حدود 75 درصد جمعیت کورمانج به حزب HDP رای داده اند. همچنین اگر به رای مناطق مرکزی، شمالی (دریای سیاه) و سواحل مدیترانه دقت کنیم (به لینک داده شده در بالا مراجعه شود)، به نظر می رسد بیش از 95 درصد تورک ها به این حزب رای نداده اند. همچنین قابل پیش بینی است که در صورت نبود سد حداقلی 10 درصدی برای ورود به مجلس و افزایش تعداد احزاب کوردی با گرایشهای متفاوت (افزایش تعداد آلترناتیوها بر اساس سلیقه افراد)، درصد رای جمعیت کورمانج به احزاب کورد افزایش و به احزاب سراسری کاهش می یافت.

رابطه بین جمعیت زازا، عرب و علوی با درصد رای HDP چیست؟ جدول بالا نشان می دهد که HDP در بدست آوردن رای در استان های ماردین و سیرت با جمعیت حدود 30 درصد و 25 درصد عرب موفق بوده است و احتمالا بیش از نصف عرب ها در این دو استان و بویژه ماردین به HDP رای داده اند. اما جدول ما نشان می دهد رابطه بین درصد جمعیت زازا و درصد رای به HDP بسیار پیچیده تر است. برای داشتن تصویری تقریبی از این مسئله از استانهای با بیشترین جمعیت زاز شروع می کنیم. در استان «بین گؤل» با حدود 80 درصد زاز، 15 درصد کورمانج و تنها 5 درصد تورکمن 41 درصد به HDP رای داده و رای اول این استان با 47 درصد حزب عدالت و توسعه است. با توجه به جهت گیری رای جمعیت کورمانج و تورکمن در تورکیه در انتخابات اخیر حدودا 30 درصد جمعیت زازا در این منطقه به HDP رای داده اند و بقیه از احزاب محافظه کار سراسری حمایت کرده اند. استان دوم با اکثریت جمعیت زازا، «تونجلی/درسیم» است که با 75 درصد جمعیت زازا، 10 درصد کورمانج و حدود 15 درصد تورک، 60 درصد رای خود را به HDP داده است. باز با لحاظ سوگیری رای کورمانج ها و تورک ها در این انتخابات به نظر می رسد بیش از 60 درصد زازاها در این استان به HDP رای داده اند. حزب CHP که رهبر آن کمال کیلیچداراوغلو متولد تونجلی است با 21 درصد رای دوم، حزب عدالت و توسعه با 12 درصد سوم و حرکت ملی با 6 درصد رای چهارم است. مورد جالب دیگر استان الازیغ، زادگاه صلاح الدین دمیرتاش رهبر زازای HDP است. حدود 30 درصد جمعیت این استان زازا، 20 درصد کورمانج و 45 درصد تورکمن هستند و تنها 15 درصد از جمعیت این استان به HDP رای داده اند. در این استان حزب عدالت و توسعه با 53 و حرکت ملی با 21 درصد اول و دوم هستند. در این استان احتمالا کمتر از 20 درصد زازاها به حزب HDP رای داده اند. به غیر از دیاربکر (که احتمالا نصف جمعیت 25 درصدی زاز به HDP رای داده اند)، در استانهای دیگر زازا نشین (مانند ارزینجان 15 درصد، شانلی اورفا ، آدی یامان و موش هر کدام با 10 درصد جمعیت زازا) در بهترین حالت 30 درصد به HDP رای داده شده است. دلیل رای بالای «تونجلی/درسیم» به HDP احتمالا علوی بودن اکثریت زازاهای این منطقه و رویدادهای 8-1937 است که باعث گردیده این استان گرایش شدیدی به HDP و PKK داشته باشد (برخی از کادرهای اولیه PKK از این استان بوده اند). در مجموع پراکندگی رای زازاها نشان می دهد که به استثنای تونجلی

1) زازاها بطور متوسط کمتر از 30 درصد به HDP رای داده اند.

2) بیش از نصف زازاها به حزب عدالت و توسعه رای داده اند.

3)برای ایجاد پیوستگی جغرافیایی برای تشکیل منطقه خودمختار کوردستان HDP و PKK می بایست نفوذ خود را در الازیغ و بین-گؤلافزایش دهند. اینکار در الازیغ که نصف جمعیت آن تورکمن است دشوارتر به نظر می رسد. درضمن «بین-گؤل» یکی از مهمترین پایگاههای رادیکالیزم اسلامی در تورکیه است و آمارها نشان می دهید که در کمتر از دو سال اخیر نزدیک به هزار نفر از این استان به داعش پیوسته اند. این برای PKK و HDP که احزاب کمونیستی هستند علامت خوبی نیست.

نگاهی به نقشه و ترکیب جمعیتی استانهایی که جغرافیای متمایل به HDP را احاطه کرده اند نشان می دهد که:

علیرغم پیشروی جمعیتی کوردها به طرف دریای سیاه (به دست آوردن رای اول آراداهان با 30 درصد) دسترسی به دریایی سیاه با روشهای ناسیونالیستی غیراشغالگرانه با وجود استان ساحلی آرتوین که جمعیت ناچیز کورد دارد و تنها 3%درصد به HDP رای داده است حداقل در آینده ای نزدیک غیرممکن است. لازم به ذکر است که مهمترین مشکل در سر راه جغرافیای کورد برای تشکیل کشور کوردستان عدم دسترسی به آبهای آزاد و محاصره شدن در بین عرب ها، تورک ها و فارس هاست. تنها محل تنفس این جغرافیا، جمهوری ارمنستان می باشد که خود دسترسی به دنیای آزاد ندارد. کوردها برای رهایی از این جبر جغرافیایی دو راه پیش رو دارند: تصرف مناطق عرب و تورکمن نشین شمال سوریه و رسیدن به دریای مدیترانه که اولویت اول است و دوم اشغال آرتوین و ترابزون در دریایی سیاه که بدون سقوط دولت تورکیه ممکن به نظر نمی رسد.

همچانکه ذکر گردید و در نقشه نیز قابل مشاهده است ناسیونالیزم کورد در جنوب شرق تورکیه، یعنی جایی که دورنمای تشکیل منطقه مستقل یا خودمختار وجود دارد مقبولیت قابل توجهی کسب کرده است. HDP در تمام این جغرافیای پیوسته وضعیت مستحکمی دارد به جز در قارس که 43 درصد آرا را بدست آورده و بویژه آرداهان که تنها با 30 درصد حزب نخست شده است و مهمتر از حمله تونجلی که علیرغم رای خوب 60 درصد از این جفرافیا دورافتاده است. با اصرار بر ناسیونالیزم کورد (هرچند در لفافه های کمونیستی و پلورالیستی)، پیشروی HDP به طرف مرکز تورکیه بسیار سخت بنظر می رسد. برای نفوذ به آناتولی مرکزی استانهای ارزروم، بین گؤل، الازیغ، آدی یامان و مالاتیا نواری از استانها هستند که HDP باید در آنها موفق باشد. ارزروم به عنوان مهمترین و بزرگترین استان در این بین بزرگترین سد محسوب می شود. در این استان ناسیونالیزم تورک و اسلامگرایی پایگاه محکمی دارد و HDP تنها 17 درصد از این منطقه رای کسب کرده که نشان دهنده وزن جمعیتی کوردها در این منطقه است. بیشترین امید این حزب در بین این استانها باید به استان عمدتا زازا نشین بین-گؤل باشد. در استان بین-گؤل علیرغم اینکه HDP حزب دوم است، 41 درصد آرا را بدست آورده و بیش از نود درصد جمعیت آن غیر تورک هستند. جهت گیری رای دراستان آدی یامان که حدود نصف جمعیت آن کورمانج و 10 درصد زازا و 40 درصد تورکمن است و تنها 23 درصد آن به HDP رای داده اند قابل تامل است، زیرا تقریبا در تمام استانها به غیر از مالاتیا بیش از 70 درصد کورمانج ها به HDP رای داده اند اما در این استان قطعا کمتر از نصف این قومیت به HDP رای داده اند و این حزب بعد از حزب عدالت و توسعه (58%) در جایگاه دوم قرار دارد. این استان نیز به مانند بین-گول یکی از مراکز اصلی بنیادگرایی در تورکیه است. وضعیت استان الازیغ بدلیل جمعیت تقریبا 50 درصدی تورک و قدرت ملی گرایان تورک به نفع حزب عدالت و توسعه به عنوان حزب اول (53%) و حزب حرکت ملی (21%) است. HDP بعد از این احزاب با 15 درصد آراء سوم است. اگر HDP بتواند حداقل یکی از دو استان بین-گؤل و یا الازیغ را با خود همراه سازد در این صورت تونجلی نیز به مناطق مشخص شده با رنگ بنفش اضافه خواهد شد و پیوستگی جغرافیایی بین مناطقی که HDP در آن دست بالا را دارد برقرار می شود. وضعیت حزب HDP در دیگر استانهای این نوار چندان امید بخش نیست و ترکیب جمعیتی این استانها نیز فرصت چندانی به گسترش ناسیونالیزم کوردی نمی دهد. در استان مالاتیاحدود 70 درصد جمعیت را تورکمن ها و 30 درصد را کورمانج ها تشکیل می دهند اما HDP تنها 8 درصد از آرای مردم را کسب کرده و حزب چهارم این استان است. این یعنی در بهترین حالت کمتر از 30 درصد کورمانج ها به HDP رای داده اند. مرور این نوار نشان می دهد که HDP تاحدودی می تواند امیدوار به پیشروی به مرکز آناتولی باشد اما نوار دوم که بعد از این استانها قرار دارد کاملا ناامید کننده است. در این نوار که استانهایی همانند بایبورت، ماراش، سیواس و ارزینجان را شامل می شود رای این حزب کمتر از 5 درصد و در بهترین حالت حزب چهارم است. این به معنی اینست که جلوتر رفتن از تونجلی با سیاست های ناسیونالیستی غیر ممکن است. HDP برای اینکه حداقل قسمتی از رای این نوار دوم را که در مرکز آناتولی قرار دارد بدست بیاورد به طرح مسائل علوی ها پرداخت اما علوی های این منطقه که اکثرا تورکمن هستند تاکنون با این حزب و PKK همراهی نکرده اند.

مسیر سوم پیشروی از طرف جنوب آناتولی و در امتداد مرز سوریه  و رسیدن به دریای مدیترانه است. در این مسیر HDP موفق شده در استان ماردین با جمعیت کورمانج و عرب موفقیت قابل توجهی هم در انتخابات شهرداری ها و هم انتخابات مجلس بدست بیاورد، اما در استان شانلی اورفا زادگاه اوجالان با کسب 38 درصد آرا بعد از حزب عدالت و توسعه (47 درصد) در جای دوم قرار گرفت. شانلی اورفا تنوع قومیتی ویژه ای دارد، حدود نصف جمعیت آن کورمانج هستند، 10 درصد زازا، 15 درصد تورکمن و 25 درصد عرب دارد. رای 38 درصدی HDP در این استان امیدوارکننده است و با توجه به جمعیت کورمانج، زازا و عرب پتانسیل موفقیت بیشتر همچنان وجود دارد اما ترکیب جمعیتی متنوع این استان همیشه وضعیت را شکننده نگه خواهد داشت. بعد از این استان به نظر می رسد ناسیونالیزم کورد، HDP و PKK  به سد مهمی برخواهند خورد و عبور از آن غیرممکن خواهد بود. استان های قاضی عانتپ و کلیس (به همراه خود شانلی اورفا) از مهمترین مرکزهای جنگ های استقلال تورکیه در سالهای 23-1918 محسوب می شوند و در ضمن جمعیت تورکمن قابل توجه در این استانها (نزدیک 90 درصد) مانع مهمی در مقابل خواسته های ناسیونالیزم کورد هستند. HDP در قاضی عانتپ 15 درصد و در کلیس 4 درصد رای آورده و در هردو استان حزب چهارم است. درهر دوی این استانها حزب ناسیونالیست حرکت ملی با رای مناسب بعد از حزب  عدالت و توسعه در مکان دوم قرار دارد. بعد از این استانها HDP باید از سد استان عثمانیه تنها استانی که حزب ناسیونالیست حرکت ملی در آن رای اول را کسب کرده و استای حاتای عبور می کرد تا به ساحل مدیترانه دست می یافت، که کاملا بعید است.

در سواحل دریای سیاه بدون استثناء HDP رای بین صفر و 3 درصد کسب کرده و اصولا مردم این استانها نگران مهاجرت کوردها به این منطقه و افزایش تنش قومی در این مناطق هستند.

در آناتولی مرکزی که مدتهاست در اختیار حزب عدالت و توسعه است رای HDP بین صفر و 4 درصد است.

در سواحل دریای مدیترانه بیشترین امید این حزب به «مرسین» و «آدانا»ست که جمعیتی از کوردهای جنوب شرق تورکیه درپی جنگ بین دولت و PKK در چند دهه اخیر به این استانها کوچ کرده اند. HDP  در استان مرسین و آدانا در ساحل مدیترانه ای تورکیه به ترتیب با 18 و 15 درصد رای آورده است. در این مناطق احزاب ملی گرای خلق و حرکت ملی وضع مناسبی دارند و HDP در هر دو شهر چهارم است. در شهر ازمیر نیز رای این حزب حدود 10 درصد بوده است.

در شهر استانبول که جمعیت بزرگی از کوردهای مهاجر در آن زندگی می کنند HDP حدود 12 درصد رای آورده و بالاتر از حزب حرکت ملی حزب سوم استانبول است. این جمعیت کورد مهاجر همیشه مورد توجه PKK بوده و با تظاهرات ها و شورش های مختلف به سیاست های این حزب یاری رسانده است.

در مجموع بررسی توزیع جغرافیایی رای حزب HDP به همراه جغرافیای جمعیتی و قومیتی تورکیه نشان می دهد که حزب HDP و حتی PKK چه از طریق مکانیزم صندوق رای و چه روش های مسلحانه و تروریستی به نقطه ماکزیمم گسترش جغرافیایی رسیده اند و تنها می توانند به بهبود رای در استانهای شانلی اورفا، بین گل و تاحدودی آدی یامان امیدوار باشند. بنابراین سیاست های صرف ناسیونالیستی در داخل تورکیه از جنبه گسترش جغرافیایی دیگر بیش از این بازدهی نخواهند داشت.

الف.3) موقعیت ناسیونالیزم کورد در منطقه

تاکنون به 1) تحلیل کلان نفوذ HDP و 2) توزیع جغرافیایی رای این حزب و طبیعتا ناسیونالیزم کورد پرداختیم. اما برای نتیجه گیری کلی و پیش بینی سناریوهای پیش رو باید وضعیت مسئله کورد در منطقه و جهان نیز بررسی شود، زیرا ریشه ها و اهداف HDP و بخصوص BDP با PKK و KCK مرتبط است و HDP تنها یکی از جریانهای اقماری PKK و KCK در منطقه است. در سالهای اخیر تحولات در سوریه، عراق و ایران به همراه تغییر جدی در رویکرد جامعه بین الملل نسبت به مساله کورد، حزب عدالت و توسعه و تمامیت ارضی عراق و سوریه، PYD و PJAK را در ایران و احزاب حاضر در کردستان عراق را تحت تاثیر قرار داده و بدین ترتیب مسئله کورد در تورکیه را نیز می تواند وارد فاز جدیدی نماید.

بعد از شورش های داخلی در سوریه از سال 2011،PYD، شاخه سوری PKK، سه منطقه خودگردان یعنی کانتونهای عفرین، کوبانی و جیزره را در شمال این کشور در اختیار گرفت. این سه کانتون به دلیل وجود مناطق عرب و تورکمن در بین آنها کاملا از همدیگر جدا بودند. بعد از ظهور داعش و بخصوص حمله آن به کوردهای عراق در سینجار، شنگال و اربیل دولت امریکا سیاست سکوت را که در مورد حمله به مناطق عرب و تورکمن در پیش گرفته بود کنار نهاده، بطور فعال و با بمباران هوایی به حمایت از کوردها پرداخت. کوردها از موقعیت بدست آمده بیشترین نفع را بردند و شهر مهم و نفت خیز کرکوک که از سه قومیت عرب، تورکمن و کورد تشکیل می شد را تصرف کردند. در ماههای بعدی PKK در مناطقی از کرکوک، سنجار و شنگال نفوذ کرد و شوراهای مرتبط با خود را تشکیل داد. با حمله داعش به کوبانی و درحالی که در عرض چند هفته بیش از 200 روستا و 90 درصد شهر کوبانی سقوط کرده بود آمریکا با حمایت هوایی گسترده داعش را عقب راند و روابط بین PYD که اصولا حزبی کمونیستی است با آمریکا به عنوان نماد کاپیتالیزم در جهان وارد مرحله جدیدی شد.

 

در بهار 2015 آمریکا با حمله هوایی راه را برای تصرف تل ابیض توسط PYD هموار کرد. تل ابیض منطقه ای در مرز ترکیه با بیش از 80 درصد جمعیت عرب و تورکمن بوده و کانتونهای جیزره و کوبانی را از هم جدا می کرد. با این اقدام 200 هزار عرب و تورکمن از مناطق خود رانده شده به تورکیه پناهنده شدند، دو کانتون جداافتاده کوبانی و جیزره به هم پیوستند و نزدیک به پانصد کیلومتر از مرز جنوبی تورکیه به کنترل شاخه سوری PKK درآمد و خبرهایی مبنی بر تغییر قومیتی در این منطقه با ممانعت از بازگشت اعراب و تورکمن ها و با آوردن هزاران خانوار از شمال عراق به این منطقه منتشر گردید.

 

هم اکنون آشکار است که PKK با توافق و حمایت کشورهای غرب و بویژه امریکا و به بهانه برچیدن داعش و قطع راه ارتباطی آن با جهان خارج مرحله بعدی عملیات خود یعنی حمله به شهر جرابلوس برای وصل کردن عفرین به کوبانی و جیزره را در پیش خواهد گرفت. البته در این راه مشکلاتی خواهد داشت. مهمترین مشکل آن گسترش حس نفرت از شاخه سوری PKK به خاطر اشغال سرزمین، اخراج ساکنین عرب و تورکمن و احساس خطر کشورهای منطقه و بویژه تورکیه است. در ضمن بدلیل اشغال سرزمین های جدید با جمعیت غیرکورد، بخشی از نیروی PYD باید به کنترل داخلی این مناطق تخصیص داده شود و بخشی دیگر در مساحتی به مراتب بزرگتر در مقابل داعش مبارزه نمایند. در حالی که نگهداشتن مناطق جدید و مبارزه با داعش در خطوط تماس وسیع تر از قبل هم برای امریکا و هم برای متحد کمونیست-ناسیونالیست آن PYD دشواری هایی خواهد داشت می بایست بخشی از نیروهایش را هم برای تصرف جرابلوس تخصیص دهد.

با افزایش تهدیدات و احتمال مداخله تورکیه بخشی دیگر نیز باید به نوار مرزی تورکیه تخصیص داده شوند و اینها همه به این معنی است که غربیها باید بیش از پیش به کمک PYD بشتابند. در صورتی که PYD موفق شود در مرحله بعدی جرابلوس و مناطق اطراف آنرا تصرف کنند می بایست شهر اعزاز و مناطق اطراف آنرا نیز که در دست جبهه فتح (متشکل از چندین گروه مخالف میانه رو مانند ارتش آزاد و شاخه سوری القاعده، جبهه النصره) است را بدست بگیرند تا به عفرین دست یابند. به نظر نویسنده این قسمت از طرح در طی چند ماه آینده آزمایش خواهد و امکان موفقیت آن نیز کم نیست.

تنها مشکل باقی مانده کنترل اطراف منطقه اعزاز توسط ارتش آزاد سوریه است که از طرف امریکا به عنوان نیروی معتدل شناخته می شود و حتی برنامه ای برای آموزش این نیروها نیز از طرف آمریکا و تورکیه ارائه شده بود. اگر در ماههای آینده داعش این منطقه را از دست ارتش آزاد خارج سازد این مشکل نیز حل خواهد شد و در غیراینصورت امریکا باید دست به انتخاب از بین تورکیه/ارتش آزاد و یا کوردها بزند که احتمال انتخاب کوردها با روند ماههای اخیر بیشتر به نظر می رسد. در صورت تصرف این منطقه کریدور کورد ما بین تورکیه و سوریه تشکیل خواهد شد اما این کریدور به خاطر اشغال بخش بزرگی از خاک اعراب و تورکمن ها بسیار آسیب پذیر خواهد بود و چنین جبهه گسترده ای درصورت نابود نشدن داعش هزینه های زیادی بر PYD تحمیل خواهد کرد.

در مرحله بعد برای افزایش عمق سرزمینی کوردها و دسترسی به منابع نفت، غربی ها راه را برای تصرف بخش های از رقه و دیرالزور در جنوب تل ابیض و حسکه توسط PYD باز خواهند کرد. اما مهمترین بخش این نقشه که تورکیه بسیار نگران آنست و مدعی است که اطلاعات محرمانه ای دارد که PYD با کشورهای غربی برای به اجراء درآوردن آن همکاری می کند اتصال کریدور کورد به دریای مدیترانه است. برای رسیدن به مدیترانه بخش های از استان حلب، ادلب، منطقه تورکمن نشین باییربوجاق و بخشی از سواحل علوی نشین مدیترانه به کوردها خواهد رسید.(تصویری که در پایین می بینید از گزارش ژیار گول، گزارشگر بی بی سی که نقش مهمی در پروپاگاندای کورد داشته گرفته شده است و مسیر احتمالی اتصال کریدور کورد به دریای سیاه را نشان می دهد).

  

اگر این اتفاق تاریخی صورت پذیرد تمام معادلات منطقه تغییر خواهد کرد: جغرافیای کورد هرچند با اشغال سرزمین های اعراب، تورکمن ها و علوی ها به آبهای آزاد دست خواهد یافت و از محاصره خارج خواهد شد، راه برای استقلال دیگر مناطق کورد در ایران، عراق و تورکیه هموار خواهد گردید و نفت مناطق شمالی عراق و سوریه با حذف تورکیه توسط این کریدور به آبهای آزاد و مدیترانه خواهد رسید. این رویداد به خودی خود مسئله کورد در تورکیه و از جمله احزاب دخیل در انتخابات را دچار دگرگونی خواهد نمود.

عملی نمودن این پروژه بسیار دشوار است زیرا هم تورکیه متوجه مساله شده است و هم ایران می داند که درصورت عملی شدن، تبعات آن مناطق کوردنشین ایران را دچار تنش خواهد نمود، بنابراین با تمام وجود از ساحل علوی نشین دفاع خواهد نمود. در صورت عملی نبودن پروژه اتصال مستقیم به مدیترانه راه حل دیگر که در نقشه های خاورمیانه جدید از چندین سال پیش تبلیغ می شد تشکیل یک کوریدور علوی در ساحل مدیترانه است. این کوریدور به دلیل روبط حسنه بین PKK و PYD با رژیم اسد می تواند واسطه ای برای راهیابی کنترل شده ی PYD به مدیترانه باشد. همه این سناریوها بازیگران بسیاری دارد و هر لحظه ممکن است دچار تغییر شود ولی همراهی غرب و بویژه امریکا با مسئله کورد شانس کوردها را نسبت به رقباء بسیار افزایش خواهد داد.

الف.4) جنبه های بین المللی مسئله کورد

از جنبه بین المللی نیز مسئله کورد اهمیت بسیار زیادی کسب کرده است. غربی ها و بویژه لوبی یهود برای تضعیف و کنترل همزمان چهار کشور مهم منطقه یعنی عراق، سوریه، تورکیه و ایران تصمیم مشخصی برای تشکیل سرزمین مستقل و بخش های خودمختار کورد در این مناطق دارند. این مهم عملا در عراق انجام پذیرفته و با الحاق کرکوک و تصرف منابع نفت مابین کرکوک و اربیل مهمترین بخش خود را طی کرده است و به نظر می رسد در چند سال آینده کشور کورد در شمال عراق اعلام استقلال نماید. اگر سناریو سوریه عملی گردد یک سرزمین کورد دیگر نیز در شمال سوریه شکل خواهد گرفت و نوبت تورکیه و سپس ایران خواهد رسید. بنیادگرایی اسلامی، افزایش جمعیت مسلمان در اروپا که پیش بینی می شود دربیست سال آینده بیش از سی درصد اورپا را شامل شود و همچنین اشتباهات تورکیه در سیاست های آشکار ضد صهیونیستی، تبلیغ عثمانی گری، حمایت از جریان اخوان المسلمین در مصر، لیبی، تونس و سوریه، همکاری با حماس باعث شد غرب دیگر ملاحضات سابق خود در مورد تورکیه را کنار بگذارد و به تشکیل کشور کوردستان و احتمالا تجزیه تورکیه مصمم شود.

سناریوهای پیش رو

تا این بخش مقاله به تحلیل کلان مسئله کورد در تورکیه، تحلیل جغرافیایی آن در تورکیه، تحول مسئله کورد در منطقه و سطح جهانی پرداختیم. حال با لحاظ هر چهار روند مذکور سعی خواهد شد سناریوهای احتمالی مسئله کورد در تورکیه بررسی شود:

آرایش نیروها، روند تحولات آینده و بروز مسائل خارج از کنترل به گونه ای باشد که مسئله کورد در قالب فعالیت های قانونی و از طریق صندوق رای، جامعه مدنی و پیگیری تاسیس و اجرای حقوق در تورکیه پیگیری شود. در اینصورت HDP و یا دیگر احزاب منطقه ای یا سراسری مدافع مسئله کورد می توانند به عنوان آکتورهای تاثیرگذار این مسئله را در سطح سیاسی پیگیری کنند. تحلیل چهار سطحی از مسئله کورد که در بخش های قبلی ارائه شد، نشان می دهد که HDP و  PKK به بیشینه نفوذ خود در تورکیه نزدیک شده اند و سه راه پیش رو دارند:

الف) HDP بیش از پیش به طرف جلب اطمینان غیرکوردها قدم بردارد و مسئله کورد و حقوق معطل مانده ی کوردها را از طریق جلب نظر قسمت گسترده تری از مردم تورکیه و درصورت امکان با همکاری احزاب دیگر پیگیری نماید. هر انتخاب دستاوردها و هزینه هایی خواهد داشت. این انتخاب سیاسی نیز نیازمند تلطیف گفتمان ضدتورک، ضد تورکیه و صرفنظر کردن از بسط ایدئولوژیک از طریق خشونت و قطبی سازی برای جذب کوردهاست. ممکن است این تصمیم خوشایند طیف های رادیکالتر کورد نباشد اما در مقابل می تواند حمایت نیروهای طرفدار حل مسئله کورد در چارچوب های دمکراتیک و صلح جویانه را به همراه داشته باشد.

ب) اولویت اصلی حزب همچنان گسترش ناسیونالیزم کوردی و تمرکز بر جغرافیای «کوردستان» مورد ادعا استقلال طلبان کورد و  PKK باشد. یعنی ترجیح دهند به جای اینکه یکی از چندین حزب تاثیرگذار در کل تورکیه باشند و مسئله کورد را از این طریق پیگیری نمایند، بصورت حزبی انحصاری و بی رقیب برای جغرافیای پیوسته ای در جنوب شرق تورکیه باقی بمانند. اگر در انتخابات اخیر HDP نمی توانست از سد 10 درصدی مجلس عبور کند و تلاشهای اولیه اش برای تورکیه ای شدن با شکست روبرو می شد امکان انتخاب این گزینه بیشتر از امروز بود، موردی که در آستانه انتخابات به وضوح چندین نماینده کورد تورکیه را تهدید به آن کردند. تحلیل چهار سطحی انجام گرفته در بالا نشان می دهد که با این سیاست در نهایت 2 یا 3 استان می توانند به کمپ HDP اضافه شوند اما با دلسردی عده ای از کردها، زازاها، عرب ها و تورک ها که بدلیل سیاست های صلح طلبانه و قولهای تورکیه ای شدن به این حزب رای داده بودند از این حزب فاصله خواهند گرفت و امکان از دست دادن برخی از استانها و رای دهندگان وجود خواهد داشت. در صورت در پیش گرفتن این سیاست و بدلیل سد رایی که ادامه نفوذ ناسیونالیزم کورد به دریای سیاه، مرکز تورکیه و مدیترانه را غیرممکن می سازد، HDP و PKK از کوردهای مهاجر در شهرهای بزرگ تورکیه به عنوان اهرم فشار برای گرفتن امتیاز بیشتر در مناطق کوردنشین جنوب شرق تورکیه استفاده خواهند کرد.

3) ترکیبی از دو سیاست بالا ممکن است اتفاق بیافتد. از نظر نویسنده این گزینه محتمل تر است، یعنی HDP و چپ تورکیه دو گفتمان مختلف و موازی را بنام تکثرگرایی در تورکیه درپیش بگیرند. در مناطق کوردنشین همچنان سیاست ناسیونالیستی مبتنی بر خشونت و قطبی سازی ادامه داشته باشد، از گفتمان «ستم دیده ها/ازیلمیش لر» برای افزودن رای زنان، همجنسگرایان، چپ ها، زازاها، اقلیت های مذهبی، طرفداران محیط زیست و کارگران به رای هسته ای کورد استفاده نمایند.

سوال اساسی در اینجا اینست که در صورت ادامه پیگیری مبارزات قانونی در قالب هر سه گزینه ذکر شده آینده و جایگاه PKK چه خواهد شد؟ آیا PKK منحل خواهد شد و جای مبارزه مسلحانه را به فعالیت های مدنی و غیرخشونت آمیز خواهد سپرد؟ اگر از این کار سرباز زند امکان اعتماد به تورکیه ای شدن HDP و تقدم روش های صلح طلبانه وجود خواهد داشت؟ کادرها و رهبرانی که در کوهها عمری به خشونت و ترور گذرانده اند چه خواهند کرد؟ آیا حدود 10 هزار نیروی PKK برای تجارت، کشاورزی، دامداری و یا ورود به سیاست به خانه هایشان برخواهند گشت؟

به نظر نویسنده یقینا در مقابل خلع سلاح و انحلال PKK مقاومت خواهد شد، این هم خواست خود PKK و هم HDP است. وجود PKK اولا اهرم فشاری برای قبولاندن خواستهای سیاسی به تورکیه است، دوما نقش، اهمیت، ضرورت و کارکرد HDP به عنوان میانجی را توجیه می کند، سوما باعث قبول HDP به عنوان آلترناتیو کم ضررتر (پلیس خوب) در مقابل PKK به عنوان آلترناتیو بدتر (پلیس بد) خواهد شد و چهارما ذخیره ای برای روزهای آینده خواهد بود که احتمال دارد تورکیه همانند کشورهای منطقه دچار گسست و تنش داخلی شود. HDP نیز برای PKK دستاوردهایی خواهد داشت: اولا باعث ارائه تصویری آزادیخواه و دمکراسی طلب از PKK خواهد شد، دوما ارتباط بین توده کورد و چپ تورکیه را که به دلیل اعمال خشونت آمیز و ترور در سالهای اخیر بسیار محدود بود گسترش داده به عضوگیری بیشتر آن یاری خواهد نمود، سوما با تصرف شهرداری ها و بدست گرفتن نمایندگان مجلس عملا حوزه نفوذ سیاسی تورکیه در جغرافیای جنوب شرق بیش از پیش به پادگانهای محاصره شده و جاده های مین گذاری شده محدود خواهد گردید، چهارما سازماندهی قدرتمندی حول شهرداری ها، نمایندگان مجلس و حزب HDP شکل خواهد گرفت، پنجما کادرهای HDP با تجربه سطح عالی فعالیت حزبی، آشنایی با بروکراسی، اقتصاد، بودجه، مدیریت و مبارزه سیاسی اندوخته ای مهم برای آینده خواهند بود و دست آخر اینکه شهرداری ها نقش حمایت لجستیکی از حوزه های مدیریت شده توسط PKK در داخل خاک تورکیه را اجراء خواهند کرد (هم اکنون نیز گزارش های متعددی در مورد تهیه آذوقه، پوشاک و سایر مایحتاج و انتقال آن با وسایل نقلیه شهرداری به افراد PKK  در جنوب شرق تورکیه وجود دارد. حتی تصاویر ویدیوئی متعدد حاکی از اجرای برنامه های رسمی مشترک شهرداری ها و نیروهای PKK با لباس و اسلحه و دعوت از عناصر PKK به عنوان سخنران در نقاط مختلف جنوب شرق تورکیه است).

بنابراین منفعت دو جانبه و وابستگی ارگانیک بین این دو حزب علیرغم برخی تلاشهای چپ تورکیه باعث ادامه این رابطه خواهد شد، تنها تفاوت این خواهد بود که در صورت افزایش فشار متحدین کمونیست و رای های امانتی به جای خلع سلاح ، سلاح ها موقتا و بصورت مشروط خاموش خواهد شد، بصورت صوری صلح برقرار خواهد گردید و بخشی از کادرهای مورد نیاز برای حضور میدانی و ایجاد جریانهای شهری از فرصت صلح استفاده کرده به داخل شهرهای تورکیه خواهند آمد و بخشی دیگر همچنان بصورت مسلح اما خاموش منتظر فرصت هایی خواهند ماند که آینده برای آنها تقدیم خواهد کرد.

هم اکنون کردها رای جغرافیایی مشخص را با خود همراه کرده اند، اداره و نمایندگی این مناطق را در دست دارند، چندین منطقه معروف به کوهستانهای بوتان، تونجلی، زاگرس و سایره را تحت کنترل دارند، در شهرهای بزرگ تورکیه جمعیتی برای اعمال فشار بدست آورده اند، سازمان سیاسی در مجلس دارند، کادرهای آموزش دیده بسیاری تربیت کرده اند، با بهره گیری از مسائل اقلیت ها، زنان و ایدئولوژی چپ بخشی هرچند کوچک از تورک ها را در مقابل جریانهای دیگر سراسری باخود همراه ساخته اند و نیروی مسلحی که نقش ارتش را دارد علاوه بر داخل تورکیه در کوهستان قندیل حضور دارد و معادلات بین المللی و منطقه ای نیز به سود این گروه تغییر کرده است، از اینرو انحلال PKK هرگز اتفاق نخواهد افتاد و مسئله کورد خودمختاری از تورکیه را طلب خواهد کرد تا منتظر آینده بماند. با خودمختاری این PKK خواهد بود که در آینده تصمیم خواهد گرفت، ماندن در چارچوب تورکیه به منفعتش است یا جدا شدن از آن. این ذهنیتی است که PKK و HDP در صورت اتفاق نیافتدن استقلال کریدور شمال سوریه با آن پیش خواهند رفت اما آگاهی و سیاست خوانی رقبا و متحدان این گروه به همراه حوادث پیش بینی ناپذیر آینده نشان خواهد داد که این استراتژی تا چه حدی جامه عمل خواهد پوشید.

سناریوی اول یعنی مبارزه برای منطقه ای خودمختار در داخل تورکیه، تورکیه ای شدن محدود و هدفمند به همراه منتظر آینده ماندن در صورتی به اجراء در خواهد آمد که کریدور کورد در شمال تورکیه تشکیل نگردد. در صورت تشکیل کریدور کورد در شمال سوریه، بدون تردید نوبت به مناطق کوردنشین تورکیه خواهد رسید. حتی در اینصورت نیز PKK و HDP موقتا تشکیل منطقه خودمختار را ترجیح خواهند داد تا زمینه لازم برای جداکردن بخشی از خاک تورکیه با کمترین هزینه فراهم آید. برخی از جریانهای تورک نیز در مقابل گزینه تجزیه به خودمختاری تن خواهند داد اما این منطقه الی الابد خودمختار نخواهد ماند و جنگ یا صندوق رای مشخص کننده سرنوشت خواهد بود. از نظر PKK و HDP در سالهای خودمختاری همه موسسات و زیرساخت های لازم برای تشکیل دولت و شناسایی بین المللی آن فراهم خواهد گردید (استقلال دی فاکتو) و منتظر بهانه یا  بحران داخلی و یا بحران تحمیلی از خارج خواهند ماند. جنگ به معنی بازگشت به سالهای 1980 و 1990 خواهد بود و حداقل نسل جدید مصرف گرای تورکیه حاضر به وارد شدن در آن نخواهد شد، بنابراین پس از دوره کوتاهی از خشونت عقلانیت صندوق رای و رفراندوم حکمفرما خواهد شد. اینکه صندوق چه خواهد گفت بستگی به شرایط آنروز تورکیه خواهد داشت، ولی از نظر نویسنده اگر هم اکنون صندوق رای به این مناطق برده شود به احتمال فراوان گزینه جدایی از تورکیه کمترین رای و منطقه خودمختار بیشترین رای را خواهد آورد. دورنمای ورود به اتحادیه اروپا و وضعیت خاورمیانه که کوردها در صورت استقلال به قلب آن پرتاب خواهند شد بر تصمیم رای دهندگان تاثیر خواهد گذاشت.

نکته مهم دیگر مورد بحث خودمختاری است. خودمختاری اصولا بر روی جغرافیا اتفاق می افتد و اولین سوال در این مورد این خواهد بود که منطقه خود مختار کدام بخش ها را شامل خواهد شد؟ یا به عبارت دیگر مرزهای مناطق خودمختار کجا خواهند بود و چگونه تعیین خواهد شد؟ و یا حتی اگر آموزش در منطقه ای به زبان کوردی اجباری گردد، مکاتبات رسمی در آن منطقه کوردی باشد و  نمایندگان آن بخش به مجلس کوردستان روانه شوند، خودبخود مرزهایی مشخص خواهد گردید و تنش برسر مرزها شدت خواهد گرفت و بویژه در مناطقی همانند، قارس، آرداهان، ارزروم، ایغدیر، الازیغ، بین-گؤل، شانلی اورفا، آدی یامان و مالاتیا که جمعیت تورک قابل توجهی دارد و ناسیونالیزم تورک درآنجا قدرتمند است این مسئله ممکن است به درگیری پایان ناپذیر تبدیل گردد. تعیین حدود منطقه خودمختار به عنوان ابتدایی ترین قدم در این راه با مشکلات و تنشهایی همراه خواهد بود و حدود منطقه نه براساس مکانیزم صندوق رای بلکه براساس قدرت چانه زنی طرفین مشخص خواهد گردید. برخلاف تورکمن ها و عرب های سوریه مردم تورکیه دارای خودآگاهی ملی قدرتمندی هستند و به این راحتی تسلیم شرایط تحمیلی نخواهند شد. این تنش هزینه ای است که بر هر دو طرف و بویژه مردم جنوب شرق اعم از کورد، تورکمن و عرب تحمیل خواهد شد و گروهها و رای دهندگان در تصمیم سیاسی خود این هزینه را باید لحاظ نمایند.

ب) پیامهای انتخابات 2015 برای ناسیونالیزم تورک

هر قدر مسئله کورد و سناریوهای پیش روی آن متغیر و پیچیده هستند مساله تورک یکنواخت و بدون تغییر به نظر می رسد. ناسیونالیزم تورک بعد از جنگ های استقلال بر اساس تشکیل هویت ملی در تورکیه شکل گرفت. از این زمان به بعد تورک بودن و هویت تورک دلالت ها و معانی دوگانه یافت. از یک طرفبا الهام گیری از فرانسه،«تورک» به معنی شهروند تورکیه معرفی شد و از سوی دیگر زبان و هویت قسمتی از مردم بود که اولا محدود به مرزهای تورکیه نبود، درثانی همه مردم تورکیه بدان تکلم نمی کردند. این سنگ بنای اشتباه نه تنها برای هویت های غیرتورک در داخل تورکیه بلکه برای خود تورک های ساکن تورکیه و خارج آن مصیب بار بوده است. بعد از آتاتورک اصرار بر این امر اشتباه به سوء استفاده های فراوان از سوی کمالیست هایی منجر شد که قسمت عمده ای از آنها از تورک بودن فقط اسم آنرا حمل می کردند. در حقیقت آنچه بنام تورک در زمان آتاتورک و تاحدود بسیار رقیق تر بعد از آن معرفی شد، برساخته ای جدید براساس ترکیبی از میل به بازگشت به ریشه ها (بازگشت به آناتولی و تورکان باستان) و مدرن شدن بود. اما بعد از آتاتورک این رویکرد توسط کمالیست ها به عنوان وسیله دستیابی و حفظ قدرت در قالب رقابت حزبی یا کودتاهای مختلف مورد بهره برداری قرار گرفت.

استفاده اینگونه از هویت برساخته تورکی با گرایش تورکیه به اردوگاه غرب و وروود به ناتو بشدت حکومتی گردید و مخالفان آنرا به سوی اردوگاه شرق راند. از اینرو ابتداء چپ های تورک و سپس بخشی از کوردها در مقابل آن به تعریف هویت خود پرداختند. بعد از اینکه مخالفین چپ و کورد به اردوگاه چپ سوق یافتند اینبار هویت تورک، «دیگری» را علاوه بر ارامنه، کوردها و کمونیست ها تعریف نمود و هویت تورکی-اسلامی در مقابل اتحاد کمونیزم- PKK وارد میدان شد و به هویت تورکی-غربی افزوده شد. حزب CHP به عنوان قدیمی ترین حزب و احزاب دمکرات، آناوطن و سایره مدافع هویت تورکی-غربی بودند. حزب MHP بعد از گسترش جریانهای کمونیستی در نیمه دوم سده بیست به عنوان مدافع هویت تورکی-اسلامی سربرآورد و با نزدیکی جریان چپ تورک به چپ کورد در سالهای بعد از 1980 رسالت خود را مبارزه با ائتلاف کمونیزم- PKK قرار داد.

این هویت های تورکی که براساس ملزومات دوران فروپاشی عثمانی، جنگ های استقلال و جنگ سرد شکل گرفته بود با ورود حزب عدالت و توسعه کمی دچار تغییر شد. حزب عدالت و توسعه که خود اوپوزیسیون جریان کمالیست در دهه های پایانی سده بیست بود هویت خود را بر اسلام و سپس تورکیه واحد با قبول تنوع فرهنگی نهاد. این حزب خواستار برداشته شدن ماده ای از قانون اساسی گردید که به تورک بودن همه شهروندان تورکیه اشاره داشت، زمینه را برای حضور موثرتر اقلیت کورد فراهم ساخت و به طور جدی «مسئله کورد» را به رسمیت شناخت و پیگیری کرد. به نظر می رسد علیرغم اصلاحات صورت گرفته همچنان هویت تورکی اسیر ملزومات قرن بیستم تورکیه است و نتوانسته خود را با شرایط و نیازهای جدید همراه سازد. به وضوح می توان گفت قرائت قرن بیستمی از ناسیونالیزم تورکی دیگر به آخر خط رسیده است و هرچند وجود خطر تجزیه کشور آرای بخشی از مردم را به طرف احزاب ناسیونالیست می کشاند اما آینده امیدوارکننده ای در پیش رو ندارد.

آنچه هویت تورکی اسیر آن شده است در علوم اجتماعی تکاملی به «وابستگی به مسیر»، Path dependency، و «قفل شدن در مسیر» Lock in شهرت دارد. منظور از وابستگی به مسیر اینست که تصمیم فرد یا گروه و یا نحوه بروز پدیده به مسیری که از آن گذشته و رویدادهای تاریخی وابسته شده باشد و منظور از قفل در مسیر آن است که مسیر طی شده نوعی از تعصب و عادت را پدید آورده باشد به گونه ای که فرد یا گروه توانایی تغییر مسیر و اتخاذ تصمیمات و سیاست های متناسب با شرایط جدید را از دست بدهد. در اینجا به سه پیامد وابستگی و قفل به مسیر اشاره خواهد شد:

«مسئله تورک»: تضاد و ابهام در معنی تورک، هویت تورک و شهروندی

تعریف هر دو هویت تورک و کورد براساس دیگری بسیار فاجعه بار بوده است. بویژه این در مورد هویت تورکی که از واقعیت های عینی تورک بودن فاصله گرفته و به هویت رسمی کشوری تبدیل قابل مشاهده است. تعریف شهروند کشور تورکیه به عنوان «تورک» که ممکن است، تورک، کورد، عرب، ارمنی، یهودی یا یک مهاجر سیاه پوست با اصالت اوگاندایی باشد اصلی ترین عامل این ابهام و تضییع حقوق همه اقوام و از جمله تورک های تورکیه است. مساله زمانی کمیک می شود که مدافعینِ تورک بودنِ همه ی مردم تورکیه، برای پوشاندن این تضاد آشکار، تئوری های جدیدی ارائه می کنند و تورک را «اوست کیملیک» (هویت پوش) و بقیه را «آلت کیملیک» (خرده هویت؟) تعریف می نمایند. با این شرایط یک تورک زبان هم دارای هویت پوش و هم هویت زیرین تورک است اما یک عرب، تورک است به این معنی که هویت پوش وی به دلیل شهروند تورکیه بودن تورک است و همزمان جزو هویت زیرین یا خرده هویت عرب است! واقعیت اینست که جامعه امروز تورکیه و بویژه نسل جدید تورک زبان روز به روز از این هویت فاصله می گیرند و اندک مدافعان باقی مانده نیز تصویری خشن، تمامیت خواه، مبهم و سطحی از هویت تورکی ارائه می دهند. مشخصا در تورکیه به موازات «مسئله کورد» و حتی بیش و پیش از آن با «مسئله تورک» روبرو هستیم. برای رهایی این مسئله از میراث گذشته، مدافعانی که بیش از مهاجمان به آن ضربه می زنند، استثمار احزاب و جریان های سیاسی نیاز به یک «تورک آچیلیمی» در تورکیه است. قبل از همه هویت تورکی باید از دستبرد مدافعان، مدعیان و استثمارکنندگان آن خارج شود. نقطه آغاز آن اصلاح قانون اساسی و جایگزینی «شهروندی تورکیه» با «تورک» است.

بازنگری در ذهنیت «تورکون تورکدن باشقا دوستو یوخ»

آیا واقعا تورکها دوستی به غیر از خود ندارند؟ اینجا منظور از تورک، شهروند تورکیه است یا قومیت تورک؟ آیا این پدیده ی مثبتی است؟ این ذهنیت نیز حاصل رویدادهای تاریخی بوده و تنها بخشی از آن منطبق بر واقعیت است. در اواخر عثمانی، وقتی اتباع  غیر مسلمان عثمانی در بالکان و ارامنه آناتولی دست به شورش زدند، ایده های طرفدار اتحاد مسلمین برای حفظ خلافت عثمانی رواج یافت، اما چندی نپایید که اتباع مسلمان در شمال آفریقا و خاورمیانه نیز دست به شورش زدند و در حالی که عثمانی درگیر جنگ با دول خارجی بود هر کدام قسمتی از خاک عثمانی را به کمک دول غربی تجزیه کردند. این مصادف با جنگ های خشونت بار عثمانی با روسیه بود که با اتباع تورک تحت حاکمیت خود به دلیل ترس از همکاری با عثمانی به شدت و خشونت رفتار می کرد و ارامنه داخل سرزمین عثمانی را برای جداساختن بخشی از آناتولی حمایت می نمود. در این شرایط تورک های سرزمین عثمانی و روسیه تزاری سرنوشت مشترکی یافتند و به همدیگر نزدیک تر شدند. حاصل آن ترویج اندیشه های اتحاد تورکان در بین تورکان روسیه و سپس رواج اندیشه ی مزبور در تورکیه بود. در این برهه منظور از تورک، قومیت تورک بود اما در اثنای جنگ های استقلال و بعد از آن وقتی تورکیه به تنهایی مجبور به جنگ با چندین کشور غربی گردید این ذهنیت مستحکم تر گردید و معنی شهروند تورکیه را گرفت. مسیر تاریخی هرچه بوده است، رویدادهایی همانند عضویت در ناتو  نشان می دهد که به جز مسائل ایدئولوژیک منافع نیز در دوستی و دشمنی تاثیرگذارند. تورکیه و مردم آن باید به روند تکامل پدیده های امروزی در طی تاریخ آگاه باشند نه اینکه اسیر آن گردند. دوستی در جهان امروز قدرت و ثروت محسوب می شود. تورکیه می بایست قدرت نرم و وجهه خود را در جهان بصورت عاقلانه ترمیم کند و با آگاهی به رویدادهای تاریخی که بر مردم تورک رفته است، اسیر انزوای خودساخته نگردد.

مغلطه هویت دینی و مدرن با قومی

هویت تورکی در طی سالهای بعد از استقلال تورکیه ابتداء اسیر پروژه های مدرن سازی از بالا به پایین گردید. این هویت جدید تورک در زمان خود بسیار مورد توجه قرار گرفت و بویژه ایران زمان رضاشاه پهلوی را کاملا تحت تاثیر قرار داد. از دهه 1960 هویت اسلامی نیز با هویت تورکی در هم آمیخت و ترکیب جدیدی تولید گردید. تورک گرایانان جدید اکنون شعارشان «الله اکبر» و «بسم الله» بود و فرایض شان اقامه نماز، حضور در مساجد و مولودی ها. با ظهور حزب عدالت و توسعه هویت عثمانی نیز قدرت بیشتری یافت و مهمترین عنصر هویت تورکی در بین طرفداران آن گردید. نویسنده معتقد به ارائه تعریفی واحد و مشخص از هویت تورکی و یا نبود وابستگی بین آن و هویت اسلامی یا مدرن نیست ولی یکی انگاشتن هر دو نیز به همان اندازه اعتقاد به یک هویت خالص و مشخص قومیتی تورک نادرست و دچار تضاد ذاتی و محتوایی است. تعریف های جدید از هویت تورکی مشخصا باید این هویت های ترکیبی که محصول رویدادهای تاریخی هستند را مورد بازبینی انتقادی قرار دهد.

در مجموع اگر از دریچه انتخابات 2015 به هویت تورک نگریسته شود به نظر می رسد حتی بیش از هویت کورد اسیر رویدادهای گذشته است و مضاف بر آن، ابهام حتی در بین دانشگاهیان، سیاستمداران و احزاب تورک وجود دارد. این انتخابات هیچ چیز جدیدی در مورد هویت تورکی در تورکیه را آشکار نساخت و تغییر نداد.

جمع بندی

در این مقاله ابتداء به مرور روند تاریخی شکل گیری هویت های تورک و کورد در تورکیه و تاثیر پذیری آن از الزامات تاریخی پرداخته شد. سپس با محور قرار دادن انتخابات 2015، پیام ها و دلالت های این انتخابات در رابطه با مسئله کورد در سطح کلان کشوری(تورکیه) وجغرافیای استان های کوردنشین بررسی گردید. برای پیش بینی سناریوهای آینده وضعیت مسئله کورد در منطقه و عرصه بین الملل نیز مرور گردید. از نظر نویسنده با توجه به این چهار سطح تحلیلی ناسیونالیزم کورد در صورت عدم تشکیل کریدور کورد در شمال سوریه به سمتدرخواست خودمختاری پیش خواهد رفت و همزمان سیاست تورکیه ای شدن را برای پشتیبانی از خواست خودمختاری درپیش خواهد گرفت. در صورت تشکیل کریدور کورد در سوریه نیز موقتا خواستار خودمختاری خواهد شد تا شرایط برای اقدامات بعدی مهیاتر شود اما اصراری بر سیاست تورکیه ای شدن نخواهد داشت. در هر حالت از نظر نویسنده انحلال یا خلع سلاح PKK عملی نخواهد گردید. در مورد وضعیت ناسیونالیزم تورک تغییرات جدی قابل مشاهده نیست. ناسیونالیزم تورک در دام مسیری که در گذشته طی کرده و احزاب مدعی طرفداری از آن گرفتار آمده و در نتیجه ی آن توان مطابقت دادن خود با شرایط و الزامات دنیای جدید را از دست داده است. از نظر نویسنده رویکرد انتقادی به نحوه شکل گیری و تحول هویت تورک در تورکیه می تواند پویایی را به آن بازگرداند.


Viewing all articles
Browse latest Browse all 3526

Trending Articles



<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>