" دیگری ستیزی " مقصد نهایی تاریخنگاری جدید ایران است
"غیریت ستیزی "و "دیگری ستیزی"از ذهن مصور و کلاسیک ادبیات پارسی به اتاق فکر سیاست ورزان راه یافته و تبدیل به پروژه ای پنهان در قالب مفاهیم دهن پر کنی همچون "همبستگی ملی"و ...گشته است. سرکوب ارزش های فرهنگی و اجتماعی دیگری با مقدس نشان دادن ارزش های فرهنگ حاکم به اوج خود رسیده است. دهن کجی به فرهنگ ، اندیشه ، نمادها و جلوه های فرهنگی ملل محکوم و تحت اشغال، با بزرگ نمایی نمادها و جلوه های فرهنگ سلطه گر به خوبی خبر از روحیۀ ناسازگار و پرخاشگر مبانی مسلط دارد. برای مثال اصرار بر نهادن مجسمۀ فردوسی در میادین آزربایجان به نوعی تخریب دایرۀ امنیتی حوزه های فرهنگی ترک ها محسوب می شود. مهمتر از این ها حذف تحولات تاریخی و سانسور تاثیرات جنبش های اجتماعی ملل تحت ستم در متون تاریخی و فرهنگی ایران امروز بدجور آزار دهنده است. همچنین فرهنگ ایرانی به هنگام مواجهه با فرهنگ غرب نیز همین نسخه را می پیچد. در این میان شیوه های مقابله با غیریت درون فرق می کند با شیوه های مقابله با غیریت بیرون. سرکوب غیریت درون در تحجرگرایی فرهنگ بسته به اندازۀ سدسازی مقابل غیریت بیرون اهمیت دارد. غیریت بیرون مهاجم است و غیریت درون خائن. ارزش ها و آموزه های غیریت، دشمن محسوب می شوند. کرامت و حقیقت انسانی دیگران کشک است و تنها این زبان مسلط است که می تواند سخنگوی کرامت انسانی باشد.
سانسور شدید رخدادهای دیگربودگی در متون تاریخی ایران نظیر وقایع دوران پیشه وری و نهضت شریعتمداری و ...نشان از "دیگری ستیزی"تاریخنگاری جدید ایرانی دارد. برای همین من به جملاتی نظیر"ما همه با هم برادریم"و فلان و بهمان در این برهه از تاریخ ایران اعتقادی ندارم. هم رفتار اجتماعی و فرهنگی ( جوک سازی و تحقیر و...) ، و هم رفتار سیاسی در تاریخ امروز ایران نشانگر این است که غیریت عظیمی از انسانهای موجود در این خریطه گرفتار خود بزرگ بینی یک فرهنگی هستند که سعی دارد با همۀ امکانات و قدرتش به تطهیر و مقدس نمایی خویش بپردازد.