مساله طبقاتی ومساله ملی در ایران!
در سال های اخیر، بحث در باره مساله ملی و ستم ملی در ایران در محافل سیاسی و در بین اپوزیسیون خارج از کشور به بحث حادی مبدل شده است. چنانکه در بسیاری از موارد، بحث های مربوط به مبارزه طبقاتی را تحت الشعاع خود قرار داده است. اهمیت برخورد به مساله ملی در ایران مربوط است به وجود ملتهای مختلف در این کشور چند ملیتی و اعمال ستم ملی از جانب رژیم های شوونیست حاکم درمورد خلق های غیر فارس.
+++++
در دوران حکومت خودکامه خاندان پهلوی، ستم ملی در ابعاد گسترده ای در ایران اعمال میشد. تحمیل تحصیل به زبان فارسی برهمه ملت های ساکن ایران، یکی ازمظاهر آشکار وجود ستم ملی در ایران دوران شاهان پهلوی بود. وقتی در سال 1357، در نتیجه انقلاب طوفانزای توده های زحمتکش، رژیم شاه از سریرقدرت به زیر کشیده شد، چنین گمان میرفت که حکومتی که از طوفان حوادث خونین انقلابی بیرون می آید، حکومتی دموکراتیک و مردمی خواهد بود که یکی از نخستین اقدامات ترقی خواهانه آن، پایان دادن به ستم ملی در ایران کثیرالمله خواهد بود. اما انقلاب سهمگینی که یکی از رژیم های خودکامه خاورمیانه را در کام خود فرو برد، بعلت عدم وجود حزبی انقلابی در راس آن، درهمان روزهای نخستین با شکست مواجه گردیده و قدرت سیاسی به دست نیروهای مذهبی ضد انقلاب افتاد. رژیمی که در فردای انقلاب توده های زحمتکش، زمام اموررا دردست گرفت، رژیمی بغایت ارتجاعی و سرکوبگر بود. این رژیم ضد مردمی از همان ابتدای کار، در عین حال که مبارزات کارگران و زحمتکشان و زنان بپا خاسته را سرکوب میکرد، به بیرحمانه ترین وجهی مبارزات حق طلبانه وعصیانهای پر جوش و خروش خلقهای تحت ستم را نیز مورد یورش قرار میداد. کشتارها و اعدامهای وحشیانه در کردستان، سرکوب مبارزات دلیرانه خلق ترکمن و برخورد خصمانه با پیکار حق طلبانه خلق های عرب، بلوچ و آذربایجان، به نحو بارزی نشان دهنده ماهیت ارتجاعی و شوونیستی رژیم آزادیکش و ضد مردمی تازه به قدرت رسیده بود.
+++++
ازانقلاب شکست خورد سال ۱۳۵۷اینک بیش از 36 سال میگذرد. در این مدت نسبتا طولانی، حوادث سیاسی بیشمار اغلب نا مساعد وغیر منتظره ای در دنیا رخ داده است. شکستهای سختی که جنبش های انقلابی و کمونیستی در این سالهای سلطه امپریالیسم و ارتجاع متحمل شده است؛ سبب گردیده است که در کشورهائی که در آنها ملت های مختلف در کنار یکدیگر زندگی میکنند، مساله ملی هرچه بارزتر، جای مبارزه طبقاتی را بگیرد . در ایران اسیر در چنگال رژیم ضد مردمی جمهوری اسلامی که انواع ستم ها و از آنجمله ستم ملی درآن بیداد می کند؛ در غیاب حزب راستین طبقه کارگر و غلبه نکته نظرهای اپورتونیستی و رویزیونیستی درجنبش کارگری، زمینه مساعدی برای ترویج و اشاعه ا فکار ناسیونالیستی و برتری طلبانه قومی ونژادی، وجود دارد. در یک طرف، پان ایرانیست ها و پان آریائیست های دو آتشه سنگر بندی کرده اند که برتری نژاد آریائی وزبان وفرهنگ فارسی رادر سطح وسیعی رواج داده و ملتهای غیر فارس ساکن ایران را سخت مورد تحقیر قرار میدهند و در طرف دیگر، ناسیونالیستهای متعلق به خلق ترک آذربایجان و دیگر خلق های تحت ستم قرار دارند که رواج دهنده ارتجاعی ترین نکته نظر های برتری طلبانه و قومی و نژادی در زمینه مساله ملی می باشند.
+++++
برخورد پان ایرانیست ها و پان آریائی ها به خلقهای غیر فارس کشور، بویژه ملت های عرب و ترک آذربایجانی، بسیار وهن آمیز و شوونیستی است. از دید پان ایرانیست ها، ایرانیان همه به نژاد خالص آریائی تعلق دارند! نیاکان ایرانی ها که شاهان با فر و شکوه هخامنشی و ساسانی بر آنها سلطنت میکردند، همه دارای کردارنیک، گفتار نیک و پندار نیک بودند و در سایه معدلت پروری شاهان عظیم الشان کشور گشا، در صلح و صفا و وفور نعمت زندگی میکردند! کورش موسس سلسله هخامنشی، نخستین کس در جهان بود که منشور حقوق بشر را تدوین کرده و در نهایت مهربانی و عدل و داد با اقوام مغلوب رفتار میکرد! پان ایرانیست ها افسوس میخورند که این دوران فر و شکوه اهورائی و عظمت و جلال ایران باستان با حمله عربها به ایران به پایان رسید. یکباره، تاریکی بر روشنائی غلبه کرد و جای شاهان بافر و جاه را اعراب بیابانگرد "وحشی"گرفتند! از آن زمان سیاه روزی و افول ایران آغاز گردید واز دوران مجد و عظمت شاهان هخامنشی و ساسانی نشانه ای باقی نماند. اگر عربها بر ایران غلبه نمی کردند، ایران اینهمه خوار و خفیف نمیشد و آن عظمت و جلال اهورائی را هنوزهم با خود همراه داشت! اینها هستند شمه ای از دروغ بافی ها و اندیشه های واهی و عظمت طلبانه پان ایرانیست های شوونیست آریائی منش. پان ایرانیست ها سرسختانه با هرچه رنگ و بوی عرب دارد، مخالفند و همواره در نوشته ها و تبلیغات شوونیستی خود، به زبان و تاریخ و فرهنگ عرب ها می تازند.
+++++
ترک ها هم صدالبته از زخم زبان و حمله و تهاجم پان ایرانیست ها مصون نیستند. از دید پان ایرانیست ها، زبان ترکی رایج در آذربایجان، یک زبان اجنبی است که بر اهالی این خطه پاک آریائی نژاد از جانب ترکان و مغول های مهاجم تحمیل شده است! خود آذربایجانیها نیز آریائی های اصیلی هستند که اسیر پنجه زبان و فرهنگ قومی بیگانه شده اند! آرزوی نهائی پان ایرانیست ها این ایده فاشیستی است که با هر وسیله ای شده، زبان "وارداتی و بیگانه"ترکی را از آذربایجان طرد کرده و زبان فارسی را جانشین آن سازند. پان ایرانیست ها همچنان حامل این نظریه عظمت طلبانه هستند که در آینده، همه سرزمین هائی را که روزی بخش هائی از امپراطوریهای هخامنشی و ساسانی را تشکیل میدادند، دوباره به بدنه ایران کنونی ملحق خواهند ساخت. آنها تمام خاک قفقاز و ترکستان و عراق و افغانستان را جزوی از خاک ایران بزرگ میدانند و این آرزوی خام و امکان ناپذیر را در سر می پرورانند که روزی همه این سرزمین ها و کشورها را به آغوش مام وطن بر گردانند! تبلیغ و اشاعه نژاد پرستی و قوم گرائی، برخورد شوونیستی و برتری طلبانه به تاریخ گذشته، نفرت به ترک ها و عرب های ساکن ایران و تحقیر زبان و فرهنگ و تاریخ و آداب و رسوم ملت های غیر فارس این کشور، عصاره و چکیده نظریات بغایت ارتجاعی دار و دسته های پان ایرانیست و پان آریائیست را تشکیل میدهد. در عین حال، پان ایرانیست ها وجود ملت های مختلف و ستم ملی را در ایران کاملا انکار کرده و اشاعه گر این نظریه شوونیستی هستند که در ایران تنها یک ملت به نام ملت ایران وجود دارد که زبان رسمی آن هم، زبان فارسی است!
++++
در مقابل این شوونیسم و برتری طلبی پان ایرانیست های مرتجع، در سالهای اخیر ما باگرایشی عمیقا ارتجاعی در بین ناسیونالیست های خلق ترک آذربایجان و دیگر ملت های غیرفارس ایران روبروهستیم. اینجا باید این نکته را متذکر شد که شوونیسمی که در ایران طی یک قرن گذشته رایج بوده، همانا شوونیسم و برتری طلبی فارس بوده است. برتری طلبی های ملت های تحت ستم در درجه اول، عکس العملی می باشد در مقابله با ستم ملی که بر آنها از طریق سلطه استبدادی رژِیم های شوونیست حاکم، اعمال میگردد. درهرحال، هرنوع برتری طلبی ملی و قومی و مذهبی، مذموم و زشت است. چه این برتری طلبی از جانب ملت غالب باشد و چه ازطرف ملت تحت ستم . هرگونه برتری طلبی قومی و ملی، به اتحاد و همبستگی بین کارگران و زحمتکشان ملتهای ساکن ایران، شدیدا لطمه وارد می سازد . این واقعیت را باید همواره تاکید کرد که برخورد به ستم ملی و مبارزه در جهت رفع آن، بهیچ وجه به معنی نادیده گرفتن ستم اصلی در جامعه که همه کارگران و زحمتکشان ایران از آن رنج میبرند، نیست. این ستم اصلی، همانا ظلم و استثماری است که از جانب کل نظام سرمایه داری حاکم درایران، در حق طبقه کارگر و میلیونها توده محروم و زحمتکش این سرزمین اعمال میشود. گرچه بخش هائی از پرولتاریای خلق فارس امکان دارد تحت تاثیر تبلیغات شوونیستی بورژوازی ملت خود قرار بگیرند، اما هم زحمتکشان خلق فارس و هم توده های محروم و زحمتکش ملتهای غیر فارس، همه در ایران تحت سلطه رژیم جمهوری اسلامی، در معرض ستم طبقاتی بی رحمانه قرار دارند. در کرمان و اصفهان و شیراز و دیگر مناطق فارس نشین ایران، این عمدتا پرولتاریای فارس است که از جانب کارخانه داران و تجار و دیگر بخشهای بورژوازی در معرض ستم و استثمار قرار دارد. در واقعیت امر، اختلاف منافع و تضاد طبقاتی بین پرولتاریای ملتهای مختلف ساکن ایران وجود ندارد. استثمار همه کارگران و توده های زحمتکش در ایران، بس ضد انسانی و ناهنجار است. با این تفاوت که توده های زحمتکش متعلق به ملت های تحت ستم، بارستم مضاعفی را بر دوش می کشند. یعنی هم از ستم ملی و هم از ستم طبقاتی رنج می برند. در اینکه ستم ملی بار ستم طبقاتی را سنگین تر می سازد، کوچک ترین تردیدی نباید داشت. نگاهی کوتاه به وضع زندگی کارگران و زحمتکشان در بلوچستان، کردستان و دیگر مناطق کشور که در آنها خلق های غیر فارس زندگی می کنند، این واقعیت دردناک را در سطوح مختلف نشان میدهد.
+++++
گفته شد که بخشهائی از بورژوازی خلق آذربایجان و دیگر خلق های غیر فارس نیز، مبلغین و اشاعه دهندگان نکته نظرهای ارتجاعی و برتری طلبانه در زمینه مساله ملی می باشند. در این نوشته، به نظریات انحرافی و برتری طلبانه ای که از جانب برخی از محافل ناسیونالیستی خلق آذربایجان مطرح میگردد، بطور اجمالی نگاهی افکنده میشود. آنچه در این رابطه در مورد ناسیونالیست های آذربایجانی گفته میشود، در مورد برخی از ناسیونالیستهای دیگر خلق های غیر فارس نیزصادق است. سال هاست که بخش هائی از بورژوازی خلق آذربایجان برای نیل به اهداف سودجویانه ناسیونالیستی خود، سخت در تلاشند که با وارونه کردن حقایق ملموس تاریخی و جعل واقعیت ها، توده های زحمتکش آذربایجان را فریب داده و آنها را به دنباله رو و تابع خود، مبدل سازند. آنها به تاریخ درخشان توده های زحمتکش آذربایجان دستبرد زده، به جای قهرمانان راستین و واقعی این خلق مبارز، قهرمانان قلابی برای آنها می تراشند. بدین ترتیب جای حیدر عمو اوغلی و علی مسیو را محمد امین رسول زاده و ائلچی بیگ می گیرند و تلاش بیهوده ای به عمل می آید که پیشه وری را به مثابه یک مسلمان جا بزنند! در زمینه ادبیات و فرهنگ، ناسیونالیست های آذربایجان، محمد حسین شهریار را که با وجود استعداد بی نظیردر زمینه شعر فارسی و ترکی،همواره گرایش های ارتجاعی داشته و در سروده های خود هر دو رژیم ضد مردمی شاه و شیخ را مدح و ثنا گفته است، برجسته میکنند. شعری که شهریار در مدح خامنه ای جلاد ساخته – زمانی که خامنه ای رئیس جمهور رژِیم بود- و با تملق گوئی حقیرانه این شعر سخیف را در حضور وی خوانده است، برای گوش میلیون ها آذربایجانی که از سردمداران آزادیکش رژیم دار و شکنجه سخت تنفر دارند، بس آزار دهنده است. شهریار، در اشعاردیگری که به زبان ترکی سروده، همچنان به مدح و ستایش از خمینی، رفسنجانی و دیگر سردمداران جنایتکار رژیم پرداخته است. علیرغم این موضع گیریهای بغایت ارتجاعی، بخش هائی از بورژوازی آذربایجان به منظور بهره گیری از شهرت شهریاردر بین بخش هائی از اهالی آذربایجان به خاطر منظومه "حیدر بابا"، این شاعر مداح رژِیم ضد مردمی را در شمار قهرمانان نامدار این دیار مبارزه و عصیان طلبی، مورد ستایش قرار داده و در برنامه های تبلیغاتی خود، وی را در کنار ستارخان و شیخ محمد خیابانی می نشانند! تاریخ معاصر آذربایجان سرشار است از نام مبارزین و از جان گذشتگانی که در راه آزادی و رهائی توده ها از چنگال اسارت و استثمار، فدا کاری ها کرده و از جان گذشتگی ها نشان داده اند. بخش قابل ملاحظه ای از مبارزین راه آزادی را در ایران، کمونیست های آذربایجان تشکیل میدهند . در سایت ها ، نشریات و رادیو تلویزیون محافل بورژوازی جدائی طلب آذربایجان، از این مبارزین از جان گذشته هرگز اسمی برده نمی شود. گوئی کمونیست های آذربایجان جزوی از تاریخ این سرزمین نیستند. با نگاهی اجمالی به تاریخ معاصر ایران و آذربایجان به سهولت می توان مشاهده کرد که تاریخ صد سال اخیر ایران با خون کمونیست های آذربایجانی نوشته شده و اندیشه های انقلابی و کمونیستی را نخستین بار انقلابیون آذربایجانی که در قفقاز کار میکردند، به ایران آوردند این یک واقعیت است که با کمک تبلیغات دروغین و تکرار مطالب کاذب، نمی توان برای آذربایجان، تاریخی غیر واقعی و دروغین نوشت. سایت ها و رسانه های بورژوازی آذربایجان شاید این تصور غلط را دارند که اگر در نوشته های خود، اسمی از مبارزین و انقلابیون گذشته آذربایجان نبرند، نسل جوان این سرزمین مبارزه و آزادیخواهی، به تدریج تاریخ راستین این دیارو اسامی قهرمانان واقعی توده های زحمتکش آذربایجان را از یاد خواهد برد و مغزش انباشته از داده های تاریخی غیر واقعی وکاذب خواهد بود. چه کوشش هائی در رسانه ها و سایت ها به عمل می آید که امثال رسول زاده ها را به مثابه قهرمانان خلق آذربایجان جا بزنند. باید گفت مردم کوچه و بازار در آذربایجان، قهرمانان خود را خوب می شناسند و تبلیغات آکنده از دروغ جاعلین تاریخ، در آنها تاثیری ندارد. کمتر کسی در آذربایجان ایران پیدا میشود که با نام محمد امین رسول زاده و ائلچی بیگ آشنائی داشته باشد. حال آنکه اکثریت اهالی این سرزمین، با اسامی ستارخان، باقرخان، علی مسیو و حیدر عمواوغلی همچنان صمد بهرنگی و نابدل و دیگر مبارزین نامدار آذربایجان، آشنائی داشته و به خاطره درخشان آنها احترام میگذارند. کسی نمیتواند برای توده های زحمتکش آذربایجان ، قهرمان و استوره بسازد.
+++++
دربرخورد به تاریخ گذشته اقوام ترک زبان هم، محافل برتری طلب و ناسیونالیست آذربایجانی، نظراتی بس اغراق آمیز و نادرست ابراز میدارند. "پژوهشگرانی"در میان آنها در نوشته های غیرعلمی و غیرمستدل، مدعی میشوند که سومرها نخستین ترکها بودند و زبان سومری با زبان ترکی نسبت و پیوند نزدیک دارد. در تاریخ بشر، سومرها نخستین قبایل بودند که در حدود 4 هزار سال قبل از میلاد، در جنوب عراق کنونی در بین دو رودخانه دجله و فرات نخستین شهر ها را بنا نهادند. خدمات اقوام سومری به تاریخ تمدن بشر، بیکران و بیحد و حصر است. تا این اواخر، از دانشمندان و محققین تمدن های باستانی، به ندرت کسی ادعا کرده است که سومرها اجداد ترکهای امروزی میباشند. با در نظر داشتن این واقعیت که سومر ها در اختراع خط و کتابت، شکل گیری تمدن و رسومات و قوانین بشری، نقش بس مهمی بازی کرده اند، دارندگان نظریات پان ترکیست با این ادعا که سومر ها ترک های اولیه بوده اند، به این نتیجه گیری غیر منطقی میرسند که ترکها موجدین و پیش تازان تاریخ تمدن و تکامل انسانی بوده اند. ادعای اینکه تمدن سومر را اقوام ترک ایجاد کرده اند، بهیچوجه سندیت تاریخی ندارد . این تنها نظریه پردازان پان ترک هستند که با توسل به جعل های تاریخی در برخورد به تمدن سومر، می کوشند برتری "نژاد"ترک را به دیگر "نژادها"به اثبات برسانند. در دنیای کنونی، بر قومیت و نژاد و تیره و عشیره و این قبیل آثار باقی مانده از گذشته های دور بالیدن و افتخار کردن در عین حال که نشانه ای از عقب ماندگی فکری و تاریک اندیشی می باشد، به منافع آن طبقات اجتماعی خدمت میکند که سودشان در استثمار و تحمیق فکری توده های محروم و زحمتکش می باشد.
+++++
از دید پان ترکها، یک ملت بزرگ ترک در دنیا وجود دارد که آحاد آن در حال حاضر در کشورهای مختلف در پراکندگی و جدائی از یکدیگر زندگی میکنند. هدف پان ترکها این است که همه این میلیونها میلیون انسان را در یک کشورعظیم و قدرتمند ترک زبان و ترک تبار،متحد سازند.اگر پان ایرانیست ها آرزویشان احیای امپراطوریهای هخامنشی و ساسانی است؛ پان ترکیست ها نیزآرزومند ایجاد یک امپراطوری بزرگ و فراگیر ترک هستند.اگر پان ایرانیست ها، نژاد آریائی را برترین نژاد قلمداد کرده، هنوزهم وقتی از شاه صحبت میکنند، عنوان کذایی آریا مهر را به دنبال لفظ شاه می آورند؛ پان ترک ها نیز نظریه برتری طلبانه نژاد"خالص" ترک را تبلیغ کرده و آرزوی متحد ساختن تمام ترکهای گیتی در زیر یک پرچم و یک حکومت واحد و همه گیر را، در سر می پرورانند. آرزوئی که عملی ساختنش، بهیچ وجه امکان پذیر نیست. همان طور که همه فارسی زبابان ساکن در ایران و افغانستان و تاجیکستان، ملت واحدی را تشکیل نمیدهند، ترکهای ساکن ترکیه، ایران، جمهوری آذربایجان ، ازبکستان و دیگر سرزمین ها نیز، ملت واحدی بشمار نمی روند. این یک امر انکار ناپذیر است که در دنیای معاصر، ملت های جداگانه ترک زبان وجود دارند. اما پدیده ای به نام ملت فراگیرترک، بهیچ وجه نمی تواند وجود داشته باشد. در درون هر ملت ترک زبانی نیز طبقات مختلف و متخاصم وجود دارند که منافع و خواست های طبقاتی متمایزی را نمایندگی میکنند. تاریخ واقعی انسانها را در بین هر ملتی، درواقع امر، همان تضادهای آشتی ناپذیر طبقاتی بین کارگران و توده های زحمتکش ازیک طرف و سرمایه داران ازطرف دیگر، رقم میزنند. در طول تاریخ و قرون متمادی، اقوام ترک زبان نیز مانند دیگر اقوام از مرکز اصلی زندگی خود مهاجرت کرده ود ر سرزمین های مختلف ساکن شده اند. در نتیجه این جابجا شدنهای قومی و عشیره ای، زبان اصلی ترکی نیز دچار دگرگونیها گردیده و به شاخه های مختلف تقسیم شده است. چنانکه در حال حاضر، زبان ترکی متداول در یک کشورخاص، قابل فهم برای ترک زبانهای کشور های دیگر نیست. معلوم نیست چگونه ملت هائی که هر کدام به یکی از لهجه های زبان ترکی حرف میزنند و دارای سرزمین مشترک و اقتصاد مشترک نیستند، می توانند در کشور پهناور بزرگی گرد هم آمده و دولت واحدی را تشکیل بدهند. در واقع امر ایده پان ترکیسم همچون ایده پان ایرانیسم، پان عربیسم، پان اسلامیسم، پان کردیسم و... نظریه ای عمیقا ارتجاعی و واپسگرا بوده و به زیان منافع کارگران و توده های زحمتکش ملت های مختلف ترک زبان و از آن جمله خلق آذربایجان می باشد .
+++++
در ایران تحت ستم رژیم جمهوری اسلامی، در حالی که ملت ترک آذربایجان در معرض ستم ملی قرار دارد، بخش هائی از بورژوازی همین ملت تحت ستم، از برکت وجود رژیمی ضد مردمی، به جاه و مقامی رسیده و از مدافعین سرسخت این رژیم شوونیست و غارتگر میباشند. این بورژوازی طفیلی سودجو، خود در شمار بیرحم ترین استثمارگران کارگران و زحمتکشان ملت ترک اذربایجان و دیگر ملتهای ساکن ایران بوده و زالو صفت از خون آنها ارتزاق میکند. برای کارگران و توده های محروم و زحمتکش آذربایجان، چه فرقی میکند که استثمار کننده آنها سرمایه دار ترک، فارس یا هر ملت دیگری باشد؟ چه فرقی بین سردمداران رژیم که همه بدترین دشمنان آزادی ودموکراسی می باشند، وجود دارد . چه تفاوتی میکند که این حاکمان خون آشام، ترک، فارس، کرد، بلوچ و .... باشند. دست آدمکشانی نظیر خلخالی، غفاری، حسنی وموسوی تبریزی همان قدر به خون مبارزین راه آزادی آغشته است که دست رفسنجانی، خمینی، روحانی و دیگر جنایتکاران حاکم . کسانی که از ملاحسنی های جنایتکار، قهرمان میسازند، بدترین دشمنان توده های زحمتکش خلق آذربایجان می باشند. عناصر و نیروهای انقلابی باید قاطعانه با نکته نظرهای برتری طلبانه قومی، نژادی و دینی در هر لباس و شکلی که ظاهر میشوند، مبارزه کنند. این چنین افکار ارتجاعی، عمیقا به اتحاد و همبستگی بین کارگران ملت های ساکن ایران اسیب رسانده و آنها را در دنباله روی از بورژوازی "خودی،"بجان یکدیگر میاندازد. تردیدی نباید داشت که رژِیم ارتجاعی و شوونیست جمهوری اسلامی را تنها با اتحاد و بهم پیوستگی رزمنده زحمتکشان همه خلقهای ایران می توان سرنگون ساخت. درعین حال، بدون سرنگونی انقلابی رژِیم جمهوری اسلامی بدست کارگران و توده های زحمتکش، امکانی برای رفع ستم ملی در ایران وجود ندارد. تنها بشرطی که به جای این رژیم ضد دموکراتیک و خود کامه، حکومتی مترقی و دموکراتیک مدافع منافع زحمتکشان در ایران استقرار یابد، زمینه برای رهائی از ستم ملی و تحقق اصل دموکراتیک حق تعیین سرنوشت ملل فراهم میگردد. با تشبثات فرصت طلبانه، نظیر تشکیل دولتهای موقت ملی در خارج از کشور، یاری طلبیدن از اوباما ها برای دفاع از حقوق ملتهای تحت ستم در ایران و خیال پردازیهای واهی برای برگزاری رفراندم و همه پرسی تحت نظارت سازمان ملل، نمی توان در جهت عملی ساختن اصل حق تعیین سرنوشت ملل و رفع ستم ملی در ایران، کوچک ترین گام عملی بر داشت. در برخورد به مساله ملی و مبارزه درجهت رفع ستم ملی، نیروهای انقلابی خواهان رهائی کارگران و توده های محروم و زحمتکش، ضمن قبول بدون قید و شرط حق تعیین سرنوشت ملل در یک کشور چند ملیتی نظیر ایران، همواره باید منافع طبقاتی کارگران را منظور نظر داشته و تحت هیچ شرایطی نباید تابع و دنباله روی بورژوازی "خودی"باشند.
پایان شهریور 1394