ایران ستیزی و ایران شناسی
« توموکو شیمویاما »، که هماکنون نام پرستو شادپیام را برای خود برگزیده، خاور شناسی ژاپنی است که پیش از آمدن به ایران استادیار تاریخ ایران و زبان فارسی دانشگاه توکیو (TUFS) بوده است. وی 8 سال است که در ایران زندگی می کند و و در زمینه ی تاریخ ایران پس از اسلام پژوهش مینماید. پرستو شادپیام، ضمن سازگار کردن خود با شرایط سیاسی ایران، به بررسی هایی درباره ی جامعه ی ایران امروز و مقایسه ی آن با جامعه ی ژاپن پرداخته است. گفتگوی زیر، که با یک رسانه ی حکومتی درون ایران( خبرگزاری میراث فرهنگی) انجام شده، نمونه ای از ارزیابی های پرستو شادپیام از وضعیت اجتماعی و فرهنگی ایران امروز است.
پرسش : « لطفا در مورد تخصص و فعالیتهایی که در زمینه ی ایرانشناسی انجام دادهاید ، توضیح دهید و اینکه چرا در بسیاری از کشورها ، « ایرانستیزی » جای علم ایرانشناسی را گرفته است ؟ »
پاسخ : « من توموکو شیمویاما (پرستو شادپیام) پیش از اقامتم در ایران، استادیار تاریخ ایران و زبان فارسی دانشگاه توکیو (TUFS) بودم که به خاطر مقالات، کتاب و پژوهشهایم، در دوره ریاست جمهوری آقای خاتمی در مقطع دکتری تاریخ ایران بورس تحصیلی را دریافت کردم. درواقع عشق و علاقهام به تاریخ و فرهنگ ایران بود که سبب شد وابستگی به کشور، و کارم را در دانشگاه توکیو رها کرده و به ایران بیایم . در این مدت نیز پیشرفت بسیاری در حوزه ی کاریام داشتهام که امیدوارم در آینده بتوانم با چاپ کتابهای علمی و تاریخی به زبانهای انگلیسی، ژاپنی و فارسی، اقدام مفیدی در علم ایرانشناسی در سطح بینالمللی انجام دهم ،و راه بزرگانی چون پروفسور ایزوتسو و ریچارد فرای را که در این زمینه فعالیتهای جدی داشتهاند ، ادامه دهم .
اما درخصوص بخش دوم پرسش شما باید به این نکته اشاره کنم که امروزه ایرانشناسی به دلیل اسلامستیزی و ایرانستیزی سیاسی و هدایت شده ی بینالمللی، علم بسیار مهمی محسوب میشود. تخصص من تاریخ ایران پس از اسلام است که به اشتباه آن را از تاریخ ایران پیش از اسلام جدا کردهاند. اما من همچنان اعتقاد دارم که تاریخ ایران از ابتدا یکدست و روان بوده و تاکنون جاری است . مهمتر اینکه این تاریخ پربار از طریق حفظ هویت و اخلاقیات و فرهنگ بالای خود و با خردمندی در تقابل همیشگی قلم و شمشیر، اثرات عمیق و مهمی در تاریخ و فرهنگ بشر گذاشته است .هرچند که این تاریخ در دوره ی معاصر دچار بحران فرهنگی و هویت و فروپاشی اخلاقیات در سطح جامعه شده است ، اما در حقیقت ایرانیان همواره با حفظ هویت و فرهنگ و اخلاقیات و سیاست قلم در مقابل شمشیر، هزاران سال است که در مقابل ویرانگریها و تهاجمات مکرر بیگانگان شمشیر به دست ترک و عرب و مغول و … غیره ایستادگی ،و از فروپاشی سرزمین و فرهنگ و هویت ایرانی جلوگیری کردهاند . »
پرسش : « ایران چه تشابهات فرهنگی با کشور ژاپن دارد و این دو کشور تا چه حد از تعاملات فرهنگی یکدیگر تاثیر گرفتهاند ؟ »
پاسخ : « در این باره تحقیقات بسیاری داشتهام ، اما یکی از استادان من به نام پروفسور ایموتو در خصوص تشابهات فرهنگی ایران و ژاپن چندین کتاب منتشر کرده که برخی از آنها به فارسی هم ترجمه شده است. در کتاب «از آسوکا تا پارس» که توسط پژوهشکده ی مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم به فارسی چاپ شده ،عنوان شده است که حدود دوهزار سال پیش ایرانیان از طریق راه ابریشم به جزیره ی ژاپن آمدهاند و اولین امپراتوری ژاپنیها را در آسوکا و نارا بنا نهادهاند . همین رویداد تاریخی به تشابهات فرهنگی بسیاری در دو کشور دامن زده است؛ از جمله احترام به طبیعت، نیاکان و خانواده . مراسم جشن سیزده به در ( روز طبیعت ) همانند مراسم جشن اوهانامی ژاپنی است و مراسم جشن های چهارشنبه سوری و جشن سده شبیه مراسم جشن اومیزوتوری است. همچنین موارد بسیار زیادی وجود دارد که نشان از اشتراکات فرهنگی میان دو کشور دارد. خانه تکانی پیش از آغاز سال نو و مراسم به سر خاک رفتن (اوبون) از جمله این مراسم به شمار میرود .
اما موضوعی که مطرح است و باید به آن پرداخت اینست که ایرانیان در طول هزاران سال تاریخ و فرهنگ خویش، بر اساس هویت و اخلاقیات انسان دوستانه و با خردمندی حکیمانه ی خویش در دیگر تمدنها و فرهنگها تاثیرات عمیقی گذاشتهاند . از ژاپن گرفته تا چین، کره، هند، اروپا، مسیحیت، تائوئیسم، شینتوئیسم، اسلام و بودیسم و غیره، ازین تاثیرات بی نصیب نبودهاند و اساسا تمدن اسلامی بدون تاثیرات مستقیم فرهنگ و هنر و علم و تمدن ایرانی هیچگاه نمی توانست شکل بگیرد و همینطور پس از آن نیز رنسانس اروپا نمیتوانست به وجود بیاید . »
پرسش : «بهنظر می رسد نظرات و انتقاداتی در مورد بحران فرهنگی و هویتی در ایران دارید … »
پاسخ : « اکنون به بهانه ی شروع فعالیت دولت تدبیر و امید، بهترین فرصت است که بهعنوان ایران شناس ژاپنی که ٢٧ سال سابقه ی علمی دارم ، بنابر تجربه ی علمی و همینطور اقامت و زندگی در ایران، درباره ی بحران فرهنگی و هویت و اخلاق در اینجا نظر انتقادی بدهم . در دنیای امروز انتقاد به معنی علاقمندی و پشتیبانی برای اصلاح واقعی است و آرزوی من پیشرفت و توسعه ی ایران است . من با داشتن تابعیت ایرانی ،علی رغم ملیت ژاپنی ، در ایران احساس مسئولیت شهروندی دارم و همینطور به عنوان ایران شناس وظیفه دارم راهنمایی و انتقاد کنم . پیشرفت و توسعه ی هر کشوری نه تنها مسئولیت دولت است بلکه مجموعه ی مردم یعنی جامعه برای پیشرفت کشور نقش اساسی دارند و پیشرفت جامعه بدون تکامل هویت و اخلاق و فرهنگ شهروندان ممکن نیست . اما متأسفانه در ایران، هویت و اخلاق و فرهنگ که مهمترین زیربنای تاریخ کشور است، پس از دفاع مقدس روز به روز بیشتر دچار فراموشی شده است ؛ ایرانیان که در دفاع جانانه در مقابل بیش از چهل کشور در جنگ نظامی سرافراز بیرون آمدند، پس از آن در جنگ نرم و جنگ اقتصادی، بدون برنامه و بدون مدیریت صحیح علمی و عملی و بدون اینکه تکیه بر مشخصهها و ابزارهای کارآمد هویتی و اخلاقی و فرهنگی ویژه ی خود که دستاورد تاریخ گذشته و پربارشان است ، داشته باشند ، دچار مشکل و کم کاری و سردرگمی و شعارزدگی و بیعملی شدهاند .
تخصص من تاریخ و فرهنگ ایران است، و تاریخ علمی است که انسان را به وضیعت گذشته و حال روزگار خویش آگاه و هشیار میسازد تا هویت خویش را کامل تر سازد و جامعه و کشور را به سوی پیشرفت و توسعه رهنمون سازد و تاریخ و زندگی خویش را استمرار و تکامل بخشد . اگر ملتی، فرهنگ و تاریخ خویش را نشناسد و یا اینکه آن را به غلط بشناسد، اشتباهات گذشتهاش را تکرار خواهد کرد ؛ و تکرار اشتباهات گذشته نه تنها خردمندانه نیست بلکه مایه ی خوشحالی دشمنان خارجی است که با کمک نا آگاهانه ی دوستان داخلیشان در کشور، زمینه ی نابودی هویت و اخلاق و فرهنگ و اقتصاد و پایه های اصلی بقا و موجودیت یک ملت تمدن ساز و با فرهنگ و صلح طلب را فراهم می سازند . زمانی نه چندان دور دشمنان آرزو داشتند ارزش یک دلار هزار تومان بشود ؛ اکنون با تعجب و خوشحالی می بینند حدود سه هزار تومان است ، چون سودجویی و پول پرستی و رانت خواری (ویژه خواری) و ریاکاری و مصرف گرایی و دلار زدگی و انحصارطلبی و .. تمامی ارزش های غلط و غیرانسانی و غیراخلاقی جوامع لیبرالیستی – سرمایه داری به بدترین شکل خود در ایران به سرعت رشد می کند ؛ در صورتیکه در همان جوامع مورد انتقاد و بازبینی قرار میگیرد. من سالهاست در ایران رفت و آمد میکنم و متأسفانه این اواخر هر روز بیشتر شاهد از دست رفتن روحیه ی شاد و مهمان نواز و شاعرانه و اخلاقیات خوب و امیدوارانه و جوانمردانه و خردمندانه و محترمانه و ادیبانه ی ایرانیان بودهام .
به نظرم، مردم ایران باید مانند همه ی جهانیان بپذیرند که مشکلات جامعه و کشور به خودشان و اخلاقیات و باورها و رفتار اجتماعی و فرهنگیشان ارتباط مستقیم دارد. برای نمونه ، در رانندگی باید قانون « حق تقدم دیگران » را رعایت کنیم تا جامعه ای سالم و پیشرفته داشته باشیم و نگوئیم : «ماشین مال ماست ، ولی خیابان مال ما نیست و به شهرداری ربط دارد . » اگرچه مدیریت ضعیف و گاه غلط در ایران مورد انتقاد است ولی توجیه مردم هم که می گویند «ماهی از سر فاسد می شود » ، اشتباه محض و نابالغانه و گونه ای فرافکنی است ؛ چون اگر ماهی فاسد شود دیگر قابل استفاده نیست و چه فرق می کند از سر فاسد شده باشد یا از دمش ؟ بنابراین میبینیم که همه ی مشکلات به خودمان برمیگردد و تنها راه چاره بازگشت به هویت و اخلاقیات اصیل و فرهنگ پربار خویش است و گرنه نابودی و یا مستحیل شدن در راه است . »
پرسش : « رابطه ی پیشرفت و توسعه با فرهنگ و هویت چیست ؟ و اصولاً پیشرفت و توسعه مقوله ای اقتصادی است یا فرهنگی ؟ »
پاسخ : « اینکه بیشتر مردم تصور میکنند برای دستیابی به پیشرفت و توسعه باید اخلاقیات و هویت و فرهنگ خویش را فدا کنند و به تقلید از دیگران بپردازند، کاملاً اشتباه است ؛ چون اولاً پیشرفت کشورهای مدرن بر اساس پیشرفت فرهنگی و شعور شهروندی بنا شده است و پیدایش « مفهوم شهروندی » نه تنها نشان دهنده ی « حقوق شهروندان » است بلکه « مسئولیت » ایشان را نیز در بر می گیرد که پدیدآمدن مفهوم شهروندی ، بدون تکامل هویت و اخلاق و فرهنگ امکان پذیر نبوده است .
دوم اینکه اگر در گذشته و زمان حال در کشورهای مدرن، دچار بحران هویت و اخلاق شده اند و مشکلات گسترده ای برایشان پیش آمده است، بلافاصله اندیشه های پسامدرن ( که در واقع نقد مدنیت هستند ) مطرح شدند که در آنها اهمیت ویژه ای به هویت و اخلاق و فرهنگ در تاریخ معاصر بشر داده شد و در قرن بیست و یکم، هویت و اخلاقیات و فرهنگ به گونه ای که بشر در تاریخ هزاران ساله ی خویش تاکنون تجربه نکرده است ، بازنگری و نقطه ی عطف تحولات جهان شد. چرا که در کشورهای پیشرفته ، اخلاقیات و معنویت و هویت ، حتی در سیاست و بازار اقتصاد موضوعات واقعی و مهمی محسوب می شوند ، ولی در ایران متاسفانه اینطور نیست و « عوارض » پیشرفت و مدرنیته زودتر از خود « پیشرفت» به ایران وارد شده است . من منکر پیشرفت های ایران نیستم ؛ فقط می خواهم بگویم که تنها یک در صد از توانایی ها و استعدادها و ظرفیت ها و منابع مادی و معنوی موجود در کشور استفاده شده است . ما این را می دانیم که پیشرفت و توسعه در جهان امروز، امری ناگزیر است . بنابرین برای استفاده از نود و نه درصد دیگر نیازمند به کاربستن اراده ی ملی و انقلاب فرهنگی و کشاورزی – صنعتی و علمی در کشور است که لازمه اش بازگشت به هویت اصیل و فرهنگ پربار و اخلاقیات پاک و انساندوستانه است .
در تجربه ی ژاپن پیشرفت واقعی با تکیه بر هویت و فرهنگ و بر اساس اراده و کار واقعی حاصل شد و تسلیم شدن و مستحیل شدن در فرهنگ بیگانه مطرح نبود و نیست . ژاپنی ها با سرسختی سنت ها و فرهنگ و اخلاقیات خویش را – حتی خرافیترین بخش های آن را – حفظ کردند و گسترش دادند و اینگونه وارد دنیای مدرن شدند . آنها اینهمه را مدیون کار و اراده ی ملی و حفظ فرهنگ و هویت خویش هستند و هیچگاه در مقابل فرهنگ بیگانه تسلیم محض نشدند و حتی مهمترین اصل لیبرالیسم – یعنی سرمایه سالاری آمریکایی – را کنار گذاشتند و به جای آن « کارسالاری » را به جهان عرضه نمودند که سرلوحه ی پیشرفت اساسی ژاپن با تکیه بر هویت و فرهنگ و اخلاق ژاپنی است .
در ژاپن که تقریباً هیچ معدن و منابع اولیه ای ندارد و مجموعه ای از جزیره های آتشفشانی و کوچک در میان اقیانوس است و پهنه ای به اندازه ی استان مازندران و گیلان دارد با جمیعتی ١۵٠ میلیون نفری، اصل کارسالاری، یک اصل مقدس و بنیادی در فرهنگ ژاپن است . احتمال بسیار دارد که این اصل مقدس توسط ایرانیان حدود دوهزار سال پیش به ژاپن آمده باشد و اصل مقدس کار و شکرگزاری در فرهنگ ایرانی مانند فرهنگ ژاپن ، مقدس و واجب است ؛ ولی متأسفانه در اینجا اکنون کار مفید کردن جای خود را به تنبلی و جیم شدن داده است ، شکرگزاری جای خود را به اصراف کردن و هدرمندی و ناسپاسی سپرده است ، صداقت و درستکاری جای خود را به ریاکاری و شهادت دروغ داده ، و شادی و مهمان نوازی جای خود را به سوء ظن و پرخاشگری داده است . با کمال تأسف باید اذعان کرد که برخی مدیران و مسئولان فرهنگی و اجتماعی جامعه یا با فرهنگ و هویت و اخلاقیات پاک ایرانی بیگانه اند یا اینکه اصلاً با وظایف و مسئولیتشان آشنا نیستند و تنها میزی را اشغال کردهاند و هرچند سال یک بار برای تنوع، جابجا می شوند . در سطح جامعه ، به دست آوردن پول تنها هدف زندگی مردم شده و فرهنگ و هویت و اخلاقیات به فراموشی سپرده شده است . من شعار « اخلاق کیلویی چند؟! » را بارها شنیده ام ..."
پرسش : «جدای از بحران فرهنگی و هویتی و کم رنگ شدن اخلاقیات که به آنها اشاره کردید ، چه موانعی برای پیشرفت و توسعه وجود دارد ؟ »
پاسخ : « سال ها پیش در کشورهای پیشرفته و مدرن امروزی، بوروکراسی سنتی تر و عمیق تر از ایران بود ؛ ولی آنها با حذف دیوان سالاری در کشورشان زمینههای واقعی برای پیشرفت ایجاد کردند. جالب اینجاست که ایرانیان با هوش سرشار خود بهترین برابرنهاد را برای واژه ی « بوروکراسی » انتخاب کرده اند که همان واژه ی « دیوان سالاری » است. وقتی به معنای این کلمه دقیق می شویم ، درمی یابیم که دیوان سالاری بزرگترین مانع برای پیشرفت و توسعه و عدالت و تولید و هویت و اخلاقیات پاک کشور است . برایم عجیب است که علیرغم انقلاب بزرگ ١٣۵٧ ، چرا اراده ی ملی برای حذف دیوان سالاری، در ایران وجود ندارد ؟ مدیریت ضعیف و ناکارآمد و ویژه خواری و بحران فرهنگی و هویتی و کم رنگ شدن اخلاقیات و عدم رشد و توسعه و شایسته سالاری و عدم اجرای قانون و اصل ۴۴ و خصولتی شدن ( خصوصی + دولتی ) صنایع و ریاکاری و نابودی کشاورزی و تبدیل کشاورزان به روستاییان مرفه و زمین باز و کارمند و … غیره همگی ناشی از عدم حذف دیوان سالاری است. در کشورهای چین و ژاپن و ویتنام و روسیه و هند و مالزی و … غیره نیز ابتدا دیوان سالاری از میان برداشته شد ، سپس پیشرفت و توسعه فرهنگی و اقتصادی به دست آمد .
گره زدن نابسامانی های جامعه به وجود « تحریم ها » ، کار و توجیه نادرستی است ؛ چون زمان تحریم بهترین فرصت برای پیشرفت و تولید ملی و احیاء و ساخت زیربنای فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی کشور است. برای نمونه ، صد سال پیش پدیدارشدن مدرنیته ی ژاپن در دوره ی «میجی» بر اساس ساختار نظام مند در حکومت ژاپن مدیون تحریم سیصدساله و خودخواسته ی ژاپنی ها و قطع ارتباط همه جانبه ی ژاپن با همه ی کشورهای جهان در دوره ی «ادو» روی داد. در چنین وضعی ژاپنی ها توانستند زیربنای اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خود را با حفظ کامل هویت و فرهنگ و اخلاقیات ژاپنی در سایه ی کار و تلاش و اراده ی ملی خود استوار کنند و در دوره ی «میجی» با جهش تولیدی و صنعتی جزو مدرن ترین و پیشرفته ترین کشورهای جهان شدند و حتی آن را مدیریت کردند. آنها نیازی به شناخت کانت و دکارت نداشتند چون خودشان را می شناختند .
از طرفی دیگر بهنظر میرسد، کشور ایران با داشتن میلیون ها هکتار زمین بلا استفاده می تواند از برزیل پیشرفت بهتری داشته باشد. بی آبی و خشکسالی ایران بهانه است ؛ ایرانیان باستان با مهندسی کاریزها و توزیع درست و عادلانه ی آب و با احترام گذاشتن به آب و خاک و آتش و باد که عناصر اصلی طبیعت هستند ، بزرگترین کشاورزی جهان را داشته اند و به دیگر کشورها آموزش داده اند. فرهنگ کشاورزی رابطه ی مستقیم با تمدن و فرهنگ و هویت و اخلاقیات و میراث فرهنگی و تاریخ ایران دارد نخستین بار این فرهنگ در ایران شکل گرفت و مفهوم دولت و تمدن و فرهنگ از همینجا آغاز شد ، ولی اکنون متأسفانه با کم رنگ شدن هویت و اخلاقیات و فرهنگ ایرانی ، ایرانیان حتی نمی توانند از نابودی آب های زیرزمینی و دریاچه ها جلوگیری کنند. کشور برزیل مانند ایران زمین های پهناور بلا استفاده گسترده ای داشت و چند نسل پیش، با دعوت از کشاورزان ژاپنی برای کشاورزی ، بدون هیچ سرمایه گذاری ژاپنی، تولید کشاورزی و اقتصاد خود را رشد داد ، به گونه ای که اکنون برزیل جزو قوی ترین اقتصادهای جهان محسوب می شود و مشکلات فراوان اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی اش حل شده است .
همینجا باید بگویم که متأسفانه من و همسرم در مدت پنج سال کاغذبازی و دوندگی مستمر در ادارهها و سازمان های دولتی ایران در جستجوی زمین برای احداث پروژه فرهنگی – علمی – گردشگری بین المللی ایران شناسی و همینطور پروژه ی کشت و صنعت ایران – ژاپن در سه استان ، از قارپوزآباد تا دشت های شور آق قلا ، شاهد دیوان سالاری سراسر اشتباه و بخشنامه های ابن الوقتی خلاف قانون و چیزهای غلط دیگری بوده ام . در این مدت علیرغم موافقت ها و مجوزهای اولیه از سوی سازمان میراث فرهنگی و وزارت کشاورزی و رئیس جمهور وقت آقای دکتر احمدی نژاد، و استاندار محترم و … غیره، متأسفانه تنها دستاورد ما پس از میلیون ها تومان هزینه و صرف ۵ سال وقت باارزشمان، تنها یک عروسک دارا و سارا بود که آقای دکتر احمدی نژاد به دخترم هدیه دادند . اما دستورهای خوب ولی ناکارآمد ایشان برای اجرای طرح های مذکور نه تنها در پیچ و خک های دستگاه دیوان سالاری انجام نشدند بلکه بدان ها کوچکترین اهمیتی داده نشد . من باید بگویم که من به نوبه خودم آنها را حلال نمی کنم ؛ چون شاهد بودم که اشخاص دیگری برای طرح های کلیشه ای و تکراری خودشان، در سایه ی داشتن ارتباطات خاص، امتیازها و اعتبارها و تسهیلات ویژه و امکانات خاصی گرفتند ولی در عمل ، کاری هم انجام ندادند در صورتی که من از ابتدا برای اجرای طرح هایم حتی وام و تسهیلات بانکی درخواست نکردم . در طرح اول با هدف جذب گردشگران ژاپنی و سرمایه گذاران و ایران شناسان ژاپنی در قالب تورهای گردشگری علمی – فرهنگی، دو باغ ایرانی و ژاپنی طراحی شده بود که در باغ ایرانی با معماری (ایرانی – اسلامی)، یعنی کاروانسرای بزرگی به همراه کارگاه گلاب گیری و تالار نمایش تعزیه و زورخانه و صنایع دستی و … غیره در نظر گرفته شده و در کنار اینها ، راه اندازی یک بخش انتشارات برای چاپ کتاب ها و مقاله ها و پژوهش های ایران شناسی به چند زبان بین المللی پیش بینی شده بود . در طرح دوم کشاورزی و باغداری با تکنولوژی و سرمایه گذاری ژاپنی در نظر گرفته شده بود که قرار بود محصولات صنایع تبدیلی آن به طور مستقیم به ژاپن و اروپا صادر شود . اما طرح های ما در هزارتوی دیوانسالاری مفرط دولتی و گاه با برخوردهای همراه با سوء ظن ، هنوز اجرایی نشده است . در همه جای دنیا مفهوم قانون برای آسان کردن کار و امور مردم است نه برای تعطیل امور مردم . بنابراین مشاهده می شود که مفهوم قانون نیز در بوروکراسی مفرط نیز به بخشنامه های ساعتی و خلاف قانون اساسی و علیه پیشرفت و توسعه و عدالت و بر ضد هویت و فرهنگ و اخلاق تبدیل می گردد و اینگونه دیوان سالاری غلط ، پاک ترین دولت ها را تبدیل به دولت های شعار و آمار دروغین و آشیانه ی ویژه خواران و سوء استفاده چی ها و ریاکاران می کند. در سنت و تاریخ و هویت ایرانی مالکیت زمین از آن خداست و در زمان خواجه نظام الملک نیز زمین ها را به صورت اقطاع به افراد واگذار می کردند که آباد شود و اگر تا سه یا پنج سال آباد نمی شد، آنها را پس می گرفتند و به دیگری می دادند . چون واگذاری زمین دلیلی به جز آبادشدن آن معنایی نداشت و دادگاه های رفع مظالم برای جلوگیری از بی عدالتی برگزار می کردند . »
پرسش : « شما بهعنوان یک مورخ و ایرانشناس وضیعت فرهنگی و علوم انسانی در ایران چطور ارزیابی میکنید ؟ »
پاسخ : « چندی پیش در یک برنامه ی تلویزیونی دیدم که دو تن از استادان دانشگاه درباره ی مدرنیته در ایران و رشته ی علوم انسانی صحبت می کردند ؛ و متأسفانه مشکل را در عدم درک کانت و دکارت و … می دانستند ؛ در صورتی که اصلاً نیازی به درک ایشان نیست ،چرا که ایرانیان حدود هزار سال پیش این مراحل را با روش خود پشت سر گذاشتند . ایرانیان برای احیای فرهنگی و علمی و پیشرفت تنها باید بخش تکنولوژیک علم را با تکیه بر فرهنگ و هویت و اخلاقیات خویش، توسعه دهند. ژاپنی ها هم کانت و دکارت را درک نکردند و نمی خواهند درک کنند ؛ چون ژاپنی ها آدم های طبیعت گرا و ساده زیست و خانواده – نیاکان دوست هستند و از بحث های فلسفی بیزارند . آنها دارای فرهنگ های ذن و شینتوئی و بودایی هستند و خود را غنی میدانند و از غرب تنها بخش تکنولوژی آن را گرفتند و حتی آن را تغییر داده و ژاپنیزه کردند و به جهان ارائه کردند. بنز آلمان را ژاپنیزه کردند و تویوتا تولید کردند. از طرف دیگر باید بگویم جهان از دوران مدرن گذر کرده است . این جای تعجب است که نخبگان و استادان علوم انسانی ایران هنوز در عصر مدرن گیر کرده اند .
از انقلاب سال ١٣۵٧ در ایران با تکیه بر هویت ایرانی – اسلامی و شخصیت مستقل خود، تاریخ و جغرافیای جهان را تغییر داد . به قول میشل فوکو « انقلاب ایران روح جهان بی روح بود »؛ اما این انقلاب انتظارات روشنفکران جهان را که معتقد بودند انقلاب ایران یک پدیده ی مهم فرهنگی جهانی در تاریخ جهان است ، نتوانست برآورده کند. روشنفکران جهان انقلاب ایران را نقطه ی عطفی در دگرگونی تاریخ معاصر جهان که شاهد فروپاشی ارزش های ماتریالیستی و لیبرالیستی و مدرنیسم غرب یبود و به دنبال احیای معنویت بود، معرفی می کردند . ما به یاد داریم که تحت تأثیر انقلاب ایران ١٣۵٧ دوره ی پسامدرن آغاز شد . در این دوره بود که کتاب «شرق شناسی» ادوارد سعید منتشر شد و با هشدار شدید به تفکر استعمارگرایانه ی غرب، کل چهارچوب علم شرق شناسی را زیر سؤال برد و باعث شد بعدها در هند اندیشه ی « پساکولونیالیسم » ( پسا استعمارگرایی )که یکی از مهمترین شاخه ی های اندیشه ی پسامدرن است، به وجود آید . ولی متأسفانه در ایران هیچ اتفاقی نیفتاد و این واقعیت تاریخی مهم کاملاً فراموش شده است . در این دوران روشنفکران و نخبگان ایرانی کاری انجام نداده اند و بسیاری از آنها در فرهنگ و جامعه ی کشورهای دیگر مستحیل شدند و احیای هویت و فرهنگ و اخلاقیات انسانی و جستجوی معنویات که مهمترین هدف مردم در انقلاب بود ، یکباره به فراموشی سپرده شد . همینجا باید بگویم نخبه اگر واقعاً نخبه باشد ، حتماً دستاورد و تولید علمی دارد و هیچگاه ساکت نمی ماند . در تاریخ ایران اندیشمندان و نخبگان بسیاری از جمله بزرگمهر، خواجه نظام الملک ، خواجه نصیر طوسی ، امیر کبیر و هزاران حکیم دیگر وجود داشته است .
به نظر من، کشور ایران ثروتمندترین کشور جهان است . یکی از مهمترین ثروت های ایران، جوان های مستعد و بسیار باهوش و توانایش است که بخش مهم و تحصیل کرده ی آن در کشورهای خارجی، سرگردان و مستحیل شده اند . اگر برخی مدیران و مسئولان بخواهند طبق روال گذشته ، رفتار کنند بیشتر شاهد فروپاشی هویت و فرهنگ و اخلاقیات خواهیم بود که به نظرم می تواند بزرگترین تراژدی تاریخ بشر محسوب شود . چون فرهنگ و تاریخ ایرانیان بیشتر از آنچه خود ایرانیان می دانند و می پندارند ، برای بشریت، اهمیت ویژه دارد . اگر برخی مسئولان نمی توانند وظیفه ی خود را درست ادا کنند، مسؤلیت ها و مدیریت هایشان را به امثال من بدهند تا با تکیه بر اخلاقیات پاک و هویت و فرهنگ پربار ایرانی، کشور را در مسیر توسعه و پیشرفت واقعی قرار دهیم .
در پایان آرزو می کنم این کشور فرهنگ پرور و تمدن ساز و صلح طلب از شر دشمنان خارجی و داخلی و از شر گرانی و قحطی و از شر ریاکاری و تاریکی بین المللی نجات یابد . »