صعود روحانيت شيعه امامي فارس در دولت تركي قزلباشي صفوي
چهارشنبه, مارس 16, 2016 - 12:36
صعود روحانيت شيعه امامي فارس در دولت تركي قزلباشي صفوي
صعود روحانيت شيعه امامي فارس در دولت تركي قزلباشي صفوي
مئهران باهارلي
١- در قرون وسطي، از سوي غربيان اغلب فرقي بين "شيعه"و "غلات شيعه"گذارده نشده و اين دو گروه اعتقادي تماما متضاد با يكديگر، در مقابل سنيان يك كاسه گرديدهاند. حال آنكه دوري "غلات شيعه"كه امروزه با نام ژنريك "علوي"شناخته ميشوند از مذهب شيعه امامي، با اعتقاداتي مانند حلول، تناسخ، تجلي، رد معاد جسماني، رد شريعت و فقه و طبقه روحانيت، باور داشتن به تحريفشدگي قران، عدم اعتقاد به موسسات و عبادات اسلامي و .... كمتر از تفاوت بين دو دين نيست. تا به آنجا كه فقهاي شيعي امامي، همانند فقهاي سني، همواره غلات شيعه را مرتد و خارج از دائره اسلام (اورتودوكس) شمردهاند.
٢- در فرهنگ فارسي و تاريخنويسي رسمي دولت ايران و نيز جمهوري آزربايجان، هنوز هم به خطا غلات شيعي (علويان) ترك و دولتهاي ايشان مانند صفوي، قاراقويونلو، افشار و قاجار، شيعي قلمداد ميشوند (تاريخنگاري رسمي در جمهوري آزربايجان در اين رابطه، نوعا چيزي نيست به جز تركيب دو تاريخنگاري روسي و فارسي). حال آنكه موسسين و بسياري از شاهان و سران دولت قزلباشي صفويه و ديگر دول و خاندانهاي تورکمان مانند قاراقويونلو، افشار و حتي قاجار خود و مذهبشان شيعي نبوده، بلکه از غلات شيعه بودند. مصادف بودن نخستين مرحله از پيدايش صنف و دستگاه روحانيت شيعه امامي فارس در شكل امروزي آن، با حاكميت و حيات دولت صفويه (اصولا خارج از كنترل وي) تغييري در اين واقعيت نميدهد.
٣-شاه اسماعيل صفوي در ابتدا تشيع تركان قزلباش را مذهب رسمي دولت خويش ساخت. در اينجا مراد از تشيع تركان قزلباش، درك باطني و غالي آنها از اسلام، يعني آنچه كه امروزه در تركيه و اروپا علوي (شاخه قزلباشي) ناميده ميشود، است.
٤-تشيع تركان قزلباش و يا مذهب علوي قزلباشي در آن دوره، مذهب تودههاي ترك پائين اجتماع و نماينده سبك زندگي آزاد و طبيعي طوائف تركي؛ آميختهاي از باورهاي شامانيستي -آنيميسم توركي، عقايد باطني موسوي و اسلامي و مسيحيت و طريقتهاي تصوفي گوناگون، عرفان و مانيگري؛ و وارث رگههائي از جريانات مذهبي-سياسي التقاطي-الحادي شورشگرايانه پيش از خود مانند خرمديني و مزدكيسم بود. اين مذهب التقاطي شورشي، با حاكميت شاه اسماعيل صفوي به مذهب رسمي دولت وي تبديل شد. با اين وصف، شاه اسماعيل و دولتي كه وي بنياد گزارد در آغاز و به مدت كوتاهي، بازتاب فرياد تظلم تودههاي ترك و طبقات پائين آسياي صغير و آزربايجان، اقلا در نظر اين تودهها و طبقات، بود.
٥- بر خلاف آنچه برخي از تاريخنويسان مليگراي فارس ادعا نمودهاند، اقتدار روحانيت شيعي امامي فارس در دوره صفوي به موازات اقتدار قزلباشان ترك نبوده است، بلكه واقعيت عكس آن است و اين دو روند همواره سير و تناسب معكوس داشتهاند. در ايران، صعود روحانيت شيعه فارس و تثبيت شيعه امامي (تشيع اورتودوكس فقاهتي، تشيع متشرعه) در اجتماع و در عرصه اقتدار سياسي، همزمان و به موازات رانده شدن قزلباشان ترك غالي (تشيع هترودوكس، تشيع متصوفه) از اقتدار و حاكميت و سپس سركوب خشن و خونين و طولاني مدت علويان ترك (تشيع هترودوكس صوفيان) به تحقق پيوسته است. موسسه روحانيت شيعه امامي فارس در ايران، در دو نقطه عطف تاريخي، يكي به دوره شاه عباس اول صفوي و ديگري به دوره فتحعليشاه قاجار کسب قدرت کرده و شكل امروزه را به خود گرفته است (اين دو، از ترکستيزترين حاکمان تاريخ ايران پيش از پهلوي بشمار ميروند).
٦-موسسين و شاهان دولت قزلباش صفوي بنابر ارزيابياي كه تاريخ بعدها نادرست بودن آن را نشان داد، در صدد استفاده ابزاري از صنف و طبقه روحاني شيعه امامي در جهت مصالح سياسي و در مقابل عثمانيان برآمدند:
الف- قزلباشان ترک با تاسيس و گسترش امپراتوريشان با كمبود آثار اعتقادي براي تبليغ در قلمرو و در ميان اتباع غير قزلباش خود مواجه شدند. مذهب علوي تركان قزلباش و سران و جنگاوران غالي ايشان نه حول و حوش فقه مدون، بلكه بر اساس رسومات فولکلوريک و سنن باطني- تركي ايشان شكل گرفته بود. در مذهب تركان سلحشور و آزاده قزلباش بويژه تورکمانان که در قالب طوائف کوچرو اسما مسلمان متشکل بودند، از فقه و شريعت، فقيه و شارع، روحاني و ملا، مسجد و نماز، حجاب و حج، پرهيز از شراب و دوري از موسيقي و قبح رقص و امثالهم خبري نبود. متون مذهبي اصلي ايشان نفسهاي ترکي آشيقها و آئين ديني عمدهشان رقص سماه بود. اما اين رسومات ترکي و اعتقادات قزلباشي با باورهاي محافظهکارانه و سبک زندگي ايستاي اتباع ايرانيکزبان دولت صفوي به هيچ وجه همخواني نداشت.
ب-تركان صوفي و غاليان قزلباش هر چند كه بر رايج و حاكم نمودن مذهب خويش در ايران، اغلب به جبر و خشونت و شمشير، جهد نمودند، اما چندان موفقيتي حاصل نكردند. غير از خود تركها كه مسلمانان نومينال و عمدتا بر مذاهب هترودوكس اسلامي باطني مانند غلات و فتوت و حروفيه ، ... بودند، از اهالي بومي ايرانيكزبان هيچ گروه ديگري نگرش ترکي افراطي و باور شريعتستيز قزلباشي را نپذيرفت. در عمل نيز آنچه كه پس از بدست آوردن حاكميت توسط غلات ترك قزلباش در ايران بوقوع پيوست، عبارت از اين بود كه اهالي محافظهكار مراكز شهري و روستائي ايرانيكزبان كه اغلب سني شافعي بودند، مذهب محافظهكار امامي شيعه - كه خود به تعبيري نه خطا، در ظاهر شيعي اما در باطن التقاطي از اسلام سني و دين زرتشتي است - و نه مذهب افراطي غلات شيعه ترك را اختيار نمودند.
ج-در جبهه خارج قزلباشان غالي ترک براي مقابله و رقابت با دستگاه معظم ديني خلافت عثماني در عرصههاي كلامي و فقهي، با مساله ضرورت تدارك كادر و پرسنلي كه سيستم حقوقي-فقهي دولتشان را پي بريزد مواجه گرديدند. زيرا در آن زمان هر دو دولت صفوي و عثماني مدعي تمثيل و علمداري اسلام واقعي بودند.
د- شاهان صفوي مايل بودند جهت کسب مشروعيت از وجهه علماي شيعه نيز بهرهمند گردند. زيرا حركت صفويه حركتي صوفيگرايانه بود و از سوي دستگاه خلافت اسلام (عثماني) متهم به ارتداد و الحاد و رفض بود. به خاطر رهائي از اين اتهام و ايجاد تصويري اسلامي از خود در ميان اتباع مسلمانشان و جلب حمايت آنها و تحكيم مشروعيت سلطنت خود، شاهان صفوي كارت حضور روحانيون شيعه امامي در دستگاه دولتي خود را به عنوان تبليغات نيز بكار ميبردند. از همين رو دست آنان را در امور كشوري، فرهنگي، ديني و حتي سياستگذاري باز گذاشتند.
٧-با توجه به چهار سبب فوق، يعني اختيار فرم محافظهكار شيعه امامي از سوي اتباع ايرانيكزبان مانند تاتها-تاجيكهاي قلمرو قزلباش (فارسهاي بعدي) و ناکامي در رواج مذهب قزلباشي ترکي بين آنها، احتياج به مقابله با دستگاه ديني خلافت سني عثماني در ساحه كلامي و فقهي به عنوان علمدار اسلام، نياز به تشكيل سيستم حقوقي تركان قزلباش غالي براي اداره امور کشوري و لشگري، و استفاده از وجهه ديني روحانيون شيعه براي رهائي از مارک ارتداد و الحاد و رفض، قزلباشان ترک سياست مداراي تاكتيكي با علما و روحانيون شيعي امامي- كه گونه اورتودوكس شيعه دوازده امامي بودند و فقهي مدون و حاضر براي مقابله با تسنن عثماني در دست داشتند- را اتخاذ کردند. قزلباشان ترک كه اغلبشان بيگانه با سنن و فرهنگ فارسي و عربي بوده و حتي اين زبانها را نيز نميدانستند و آنها را خوار ميشمردند، به ناچار براي تدارك كادر و پرسنلي كه سيستم حقوقي-فقهي دولتشان را پي بريزد علما و بزرگان شيعه را دعوت به همكاري نمودند، به حمايت از آنها پرداختند و در ادامه اقدام به واردات فقها و صنف روحاني شيعي امامي از سرزمينهاي عربي مانند لبنان، سوريه، بحرين، عراق و ديگر كشورهاي عربي كردند. اولين مدرسه شيعه امامي در اين دوره به سال ١٥٢٤ توسط اين روحانيون امامي عرب در ايران تاسيس شد.
٨-عقيدهاي كه اين گروه فقها و روحانيون شيعه امامي تازه وارد بر آن بودند نه تشيع علوي صوفيان و غاليان قزلباش ترك، بلكه مذهب شيعه امامي عمدتا اخباري بود. هرچند اين روحانيون شيعه امامي، غاليان ترک و صوفيان قزلباش را بددين و مرتد ميشمردند، اما به خاطر تمايل به نفوذ در حاكميت، روحيه در دست كردن سمتها و مقامات دولتي و بنا به اصل تقيه، در آغاز نسبت به غاليان قزلباش انعطاف نشان دادند. در نتيجه نوعي اتفاق تاكتيكي ضمني بين غلات شيعه قزلباش ترك (علوي-تشيع متصوفه) و شيعيان امامي فارس (تشيع متشرعه) بر عليه خلافت سني عثماني پديد آمد. اين اتفاق، آغاز پايان كار تركان قزلباش و مذهب تركي قزلباشي در ايران و آزربايجان بود.
٩-همانگونه كه در طول قرن بيستم جمهوري مدرن تركيه از بسياري از جنبهها همواره الگوئي براي مديران و حاكمان فارس ايران بوده است، دولت عثماني نيز در تمام تاريخ قرون وسطي نمونهاي براي دولتهاي تركي حاكم بر ايران بود. قزلباشان ترك ايران و آزربايجان هم كه اكثريتشان اصالتا از طوائف و اتباع ناراضي عثماني بودند اين دولت را به عنوان مدل دولتمداري خود انتخاب كرده بودند. نزديکي صفويان به روحانيون و فقها نيز در اساس به تقليد از عثمانيان بود، اما در عمل نتوانستند اندازه نگهداشته و اين امر را به خوبي مديريت کنند.
١٠- در امپراتوري عثماني دستگاه عظيم صنف علما و زمره فقيهان (حقوقچي)، فاقد هر نوع روحانيت و قداست و صرفا مامور و كارمند دولت؛ و رابطه قدرت دنيوي با قدرت ديني رابطه آمر و مامور بود. به عبارت ديگر دولت عثماني از آغاز تا به انتها دولتي عرفي بود. در حاليكه در دولت قزلباشان صفوي، روحانيت شيعه امامي فارس از همان آغاز (دوره حاكميت دومين پادشاه سلسله، تهماسب اول) از كنترل دولت خارج شد. به مرور زمان توانست به يك نيروي مستقل اجتماعي-اقتصادي تبديل گردد و سپس در نتيجه بيکفايتي شاهان صفوي دولت عرفي قزلباش را تحت حاكميت خود درآورد. با افزايش اقتدار و تاثير تدريجي روحانيت شيعه امامي در امور اجتماعي و سياسي مملكت، اداره برخي از تشكيلات دولتي مانند امور قضائي، اوقاف و امور مالكيت بدست روحانيون امامي افتاد. اين تاثير و نفوذ در دوره شاه حسين اول به اوج خود رسيد. با تفويض بخشهاي هر چه بيشتري از اجراء و اختيارات سياسي به روحانيون شيعي امامي فارس، ساختار دولت قزلباشي صفوي گام به گام به سمت دوگانگي عرفي-ديني که پيش از آن در هيچ دولت ترک ديده نشده بود پيش رفت. در سالهاي پاياني عمر دولت صفوي، قدرت روحانيون شيعي امامي فارس به جائي رسيد كه در واقع آنها شاه قزلباش ترك را كنترل و اداره ميكردند. در اين دوره از دولت عرفي صفوي چيزي به جز اسم آن نمانده بود.
١١-از رابطه تاكتيكي ايجاد شده بين سران قزلباش ترك-حكومت صفويه و علماي شيعه امامي فارس، دسته دوم بهره بيشتري بردند. و يا دقيقتر قزلباشان ترك طرف بازنده و روحانيت شيعه امامي فارس طرف برنده تاريخ گرديدند. با به قدرت گرفتن صنف روحاني امامي فارس در ساختار دولت قزلباشي صفوي، غلات و قزلباشان ترك از اولين قربانيان سركوب توسط اين صنف شدند. آنها توسط روحانيان شيعه امامي فارس و تشيع فقاهتي تازه به قدرت خزيده، که ديگر احتياجي به تقيه سياسي نداشت، علنا تكفير گريدند و به شكلي خونين سركوب شدند. اوج سركوب قزلباشان ترك و تصفيه دولت از آنها مربوط به دوره شاه عباس اول صفوي، ترکستيزترين شاه اين سلسله است. در دوره وي روحانيت شيعه امامي فارس حمله جديد بسيار گسترده، چند جانبه و سازمان يافتهاي را هم بر عليه مذهب قزلباشي تركي و هم بر عليه سران و اركان قدرت سياسي و نظامي ترکان قزلباش با موفقيت مديريت كرده و به پايان رسانيد. در اين دوران در جبهه تئولوژيك از سوي علما و روحانيون شيعه امامي، فتواهاي متعدد دائر بر كفر و الحاد و ارتداد قزلباشان ترك صادر و رديههاي بي شمار بر عليه صوفيه نوشته شد. در جبهه سياسي نيز تحت نامهاي قلع و قمع مزدكيان و ملاحده صوفيه و فرق ضاله و ....، به درويشكشي و صوفيكشي؛ و تحت نام مبارزه با طوائف و شورشيان و ... به حذف فيزيكي و تصفيه امرا و سرداران ترک قزلباش از اركان سياسي و نظامي حاكميت اقدام شد.
١٢-در بعد دولتي با جاي پا پيدا كردن شرع و فقه شيعه امامي در دولت؛ و طرد و مورد آزار و ايذاء قرار گرفتن قزلباشان ترک، شيعه امامي به مذهب دولتي صفويان تبديل شد. به موازات آن، اين دولت به تكيهگاه فئودالان مبدل گرديد و مشروعيت و مضمون اوليه نسبتا مترقي خويش را نيز کاملا از دست داد.
١٣- از زمان حمله مغول تا جنگ چالديران، جريانات شيعه امامي و غلات باطني شيعه (علويها)، در خاور نزديک و ميانه و ايران پا به پاي هم رشد كرده بود. از قرن ١٦و بعد از تشكيل دولت صفوي، منطقه شاهد بروز كشمكشي خونين بين سه جريان علوي قزلباشي، سني و شيعي بر سر اقتدار سياسي شد. با شكست چالدران، علويان ترک (غلات شيعه- قزلباشان) اولين بازنده اين كشمكش شده سياستا از دور خارج گرديدند. با قدرت يافتن روحانيت شيعه امامي فارس در دولت، غلات قزلباش ترک از حاکميت نيز طرد و تصفيه شدند. متعاقب آن با تسلط روحانيت شيعه امامي فارس بر امور فكري و اعتقادي مردم و جامعه، مذهب علوي (تشيع متصوفه، غلات باطني شيعه) اداره فكري جامعه ترك را هم از دست داد و محدود به قشر خاصي ماند. بعد از آن، روند تاثيرگذاري يك طرفه مذهب اورتودوكس شيعه امامي فارسي بر مذهب هترودوكس قزلباشي تركي آغاز شد و به مرور زمان مذهب علوي غلات ترک قزلباش در ايران و آزربايجان به استحاله رفت. در تسهيل و شتاب دادن به اين تاثيرپذيري و استحاله مذهب قزلباشي تركي در مذهب امامي فارسي، مضامين و سمبلهاي مشترك اين دو مذهب مانند علي، اهل بيت، كربلا، دوازده امام و غيره كم تاثير نبوده است. در قرون آتي اکثريت توده غلات ترك قزلباش به مذهب شيعه امامي فارسي گذر كرد (آنها بدنه اصلي توده ترک ساکن در ايران و آزربايجان امروز را تشکيل ميدهند). بخش كوچكي از ترکان قزلباش كه هنوز به باورهاي مذهب تركي خود پايبند مانده بودند، از حالت يك نيروي متنفذ در سياست و جامعه و فرهنگ اعتقادي جامعه ترك خارج شده و به جمعخانهها و خانقاههاي بقيه السيف قزلباشان ترك محدود گرديدند (بخش اعظم اين دسته نيز، تحت تاثير يک مذهب ديگر ايرانيک، اهل حق کردي، قرار گرفتند ...).
گرچهيه هو