Quantcast
Channel: فرشید یاسائی
Viewing all articles
Browse latest Browse all 3526

بازنگری بر طرح پیشنهادی آقای حسن شریعتمداری

$
0
0

بازنگری بر طرح پیشنهادی آقای حسن شریعتمداری

"سامانیابی اقوام در ایران – گامی بسوی تمرکززدائی دموکراتیک ایران"

آقای حسن شریعتمداری از سری آن دسته از سیاستمداران مستقل دموکراتی میباشند که همیشه با ذهنی باز و آماده برای پذیرش فاکت ها و ایده های نوین و منطقی بر صحنه سیاست ایران حضور فعال خویش را نشان داده اند. خارج بودن ایشان از چهارچوب های تشکیلاتی این امکان را فراهم کرده است تا ایشان با آزادی بیشتر آنچه را که فکر می کنند درست است، بر زبان بیاورند. در ضمن همه ما آذربایجانیها می دانیم که عشق به فرهنگ، تاریخ، مدنیت و زیبائیهای ویژه آذربایجان همیشه بخشی از هویت شخصی ایشان را تشکیل داده است. لذا ایشان در مورد این مساله هر از چند گاهی با روشنی درایت ویژه خویش آنچه را که درست تشخیص داده اند، بیان کرده اند. ایشان با آرمان اینکه در ایران روزی یک نظام جمهوری بر پایه های ارزشهای حقوق بشری، دموکراتیک، سکولار و مدنی شکل بگیرد، پایبندی به تعمیق و گسترش فرایند حقوق شهروندی را راهکار محوری می شناسند. ایشان در ضمیر خویش از ستم مضاعفی که بر اتنیک های غیر فارس در ایران صورت گرفته و همچنان میگیرد، کاملا واقف بوده و از چنین خواستگاهی می باشد که طرح پیشنهادی مذبور را فراهم کرده و در اختیار جامعه سیاسیون کشور، و خصوصا مسئولین سیاسی ملیتها و قومیتهای مختلف  قرار می دهند.

ضمن اینکه از این گام ایشان در زمینه فورمولبندی و ساختاربندی طرحی اتنیک – جغرافیائی برای جمهوری ایران فدرال آینده تهیه دیده اند، باید استقبال کرد و میشود قبول کرد که  طرح ایشان در ساختار کلی آن قابلیت این را دارد که بعنوان یک سند پایه ای مورد مذکره محوری راهکار آینده احزاب سیاسی سکولار و دموکرات سرتاسری و ملی محلی  در زمینه ساختار آینده جمهوری فدرال دموکراتیک ایران قرار بگیرد. گرچه پیشبرد چنین دیالوق سیاسی در سطح احزاب سیاسی سکولار دموکرات سرتاسری و ملی محلی با توجه به فرهنگ سوء تفاهم و کم اعتمادی های موجود اگر نه غیر ممکن، بلکه خیلی دشوار است، ولی من مطمئن هستم که ایشان با آگاهی کامل به دشواری های راه، اقدام به چنین امری کرده اند.

این گفته، از طرف دیگر نمی خواهم این مساله را هم طرح نکرده باشم که بعضی از موضعگیریهای ایشان خالی از سوال برانگیز بودگی نیست و به نظر من بعضی زمینه های نظات ایشان احتیاج به پالایش بیشتری دارند. من در زیر تلاش می کنم به چندین مورد از مسائل مذبور پرداخته و نظرات کوتاه خویش را هم در این موارد طرح کرده باشم. اولین مساله ای که به ذهن من می رسد و قبل از همه چیر میخواهم طرح بکنم این است که این پیشنهاد ایشان بصورت غالب از طرف جوامع اتنیکی ایرانی مثبت ارزیابی شده و مورد استقبال قرار خواهد گرفت، حتی ملی گرایان افراطی هم به احتمال زیاد تا حدود زیادی موضعی خنثی نسبت به آن بگیرند. آنچه که مطرح است این می باشد که این بخش ناسیونالیستی و افراطی جامعه اتنیکی حاکم  در لباس نژادپرستی اریائی می باشد که با استراتژی "یک اتنیک- یک ملت – یک زبان"همچنان می خواهد جوامع اتنیکی و مردم ملیتهای دیگر را بصورت شهروندان درجه دو در جامعه معرفی کرده و حقوق ملی فرهنگی و مدنی آنها را پایمال کرده و در بهترین حالت آن شکلی مسخ شده از آن را اجازه حیات بدهد.

 منظور از طرح این مساله این میباشد که طرح ایشان اگر در درجه اول،  با آرمان تاثیر گذاری و ترویج تهیه شده است،   باید در درون سازمان های سیاسی سکولار دموکراتیک سرتاسری، از جمله اتحاد جمهوریخواهان که ایشان یکی از با نفوذ ترین شخصیتهای آن می باشند، مورد بحث و مذاکره قرار بگیرد. بخاطر اینکه این کاربران این سازمانها و تشکل ها هستند که با جان سختی تمام از قبول هویت ملی دموکراتیک ملیتهای غیر فارس امتناع می کنند. در کلیت امر باید گفته شود که عرصه اصلی بحت در این زمینه باید سازمان های سیاسی سرتاسری باشد که از نظر آمادگی ذهنی جهت پذیرش چنین واقعیتی، فرسنگ ها از مردم جوامع اتنیکی دیگر عقب مانده اند.

مساله دومی که توجه مرا در مورد  نوشته ایشان جلب می کند، استفاده از لغت "اقلیتهای قومی"در مورد جوامع اتنیکی غیر فارس می باشد. اولا از یک طرف استفاده از لغت "اقلیت"در بطن خویش چه بخواهیم و چه نخواهیم مضمون "شهروند درجه دوم"بودن را حمل می کند.  در جوامعی مثل ایران و با زمینه های فرهنگی دیکتاتوریهای سیاسی که ما در آن بزرگ شده ایم، می دانیم که شهروند درجه دوم بودن به این مفهوم است که بصورتی "طبیعی"باید قبول کنیم که خیلی از حقوق طبیعی انسانیت را باید چشم پوشی بکنیم ، چون که با آرمانها، سیاستها، اهداف و منافع اکثریت حاکم همخوانی ندارد. مثلا اگر شما سنی هستید، باید قبول کنید که در حکومت شیعه و تهران شیعه نشین که شما در اقلیت ناچپزی قرار دارید، این یک امر طبیعی می باشد که یا مسجد سنی ها وجود نداشته باشد، یا اگر احیانا هم هست، از انگشتان یک دست هم متجاوز نباشد. در اینجا یک "اکثریت"وجود دارد و بقیه "اقلیت"هستند. گرچه در تعریف ما از دموکراسی و جامعه مدنی می دانیم که دموکراسی واقعی آن است که اکثریت حاکم حقوق اقلیتهای را به نحو کامل به رسمیت بشناسند، ولی هنوز در فرهنگ سیاسی سازمان های سیاسی سکولار دموکرات سرتاسری ایران، باید یک رنسانس اساسی صورت بگیرد تا به این تحول فرهنگی روانی نائل بیایند. باید در وحله اول قبول کرد که عرصه اصلی میدانی که این دیالوق باید در آن پیش برده شود، سازمانهای سیاسی، مدنی و اجتماعی  سرتاسری می باشد.

مساله سومی که به آن میشود پرداخت، استفاده از بعضی ادبیات سیاسی دوپلو می باشد که در عین حال که تلاشی در جهت یافتن فصل مشترک در ادبیات سیاسی میان جریانهای سیاسی ملی و سرتاسری از آن استفاده شده است، ولی در نفس خویش تناقضاتی را نشان می دهند. خوشبختانه مضمون کلی مطلب در راستائی تنظیم گردیده است که این تناقضات در راستای به رسمیت شناختن حقوق ملی مردم جوامع اتنیکی، بعنوان بخشی از حقوق طبیعی انسانی آنها  در کلیت نوشته ایشان سنگینی می کند. از آن جمله اینکه ایشان به درستی ناسیونالیسم افراطی را  هم در حاکمیت و هم در میان نیروهای اجتماعی ملیتهای غیر فارس تشخیص داده و آنرا نادرست و غیر سازنده قلمداد می کنند. ایشان در این زمینه تا آنجا پیش می روند که مطرح میکنند، در میان ناسیونالیستهای افراطی، مساله پایبندی به اصول اساسی حقوق بشر، مساله ای جدی نمی باشد و آنها مطرح می کنند که شرط تحقق آنرا  باید بعد از پیروزی آنها موکول کرد.

ایشان به رفع تبعیض بین مرکز و حاشیه کشور "تبعیض جغرافیائی"پرداخته و ماهیت تبعیض ملی را به حد تبعیض جغرافیائی تنزل می دهند، ولی بعدا آمده به صورت دیگری صحبت خویش را اصلاح کرده و از "موزائیک قومی ایران"صحبت می کنند. ایشان هم مشابه گفته آقای "بهزاد کریمی"، از یک طرف تنها و تنها معتقدند که از طریق بسط و تعمیق حقوق شهروندی کشوری می توان به امر تحقق حقوق فرهنگی، زبانی، هویتی جمعیت های دیگر اتنیکی دست یافت، و از طرف دیگر در جاهای دیگر به درستی از هویت های ملی اتنیکی بصورت واحدی مجزا از حقوق دموکراتیک مردم اتنیک های دیگر اسم می برند.

در نهایت امر راهکار چگونگی برخورد با چنین طرحی  از کانال "بحث های میزگردی"، "مصاحبه های ترویجی توضیحی"، "بحثهای اطاق های بحث مانند اطاق های پال تاک"، "مصاحبه های تلویزیونی"، "تشکیل کمیسیونهای ملیتها"جهت پیشبرد بحث های بیشتر در این زمینه باید بگذرد. البته جو دیالوق سیاسی در این شرایط با توجه به سنگینی افراطی گریهای ملی در هر دو طرف موازنه، خیلی راحت می تواند منجربه این شود که مناسبات دیالوق سالم از همدیگر بپاشد. از این نظر فراهم کردن جو اولیه دموکراتیک برای پیشبرد چنین بحث هایی از اهمیت فوق العاده اولیه برخوردار می باشد. مساله بعدی این است که چه نهادها و ساختارهایی می توانند در این زمینه پیش قدم گردند. آیا نهاد هایی مانند "اتحاد جمهوریخواهان"و یا "کنگره ملیتهای ایران"می توانند در این زمینه نقش محوری ایفا بکنند؟

 چپهای دموکرات ، لیبرال های دموکرات، و یا ناسیونالیستهای افراطی و بالاخره جناح های حکومتی غیر سکولار همه و همه در زمینه مساله ملی دستی بر آتش دارند. مناسبترین ساختار هایی که می توانند با بالاترین بهره وری و انسانی ترین نتیجه ها این پروژه ها را به نتیجه برساند، ائتلافی از چپها و سوسیال دموکراتها از یک طرف با لیبرال دموکراتها از طرف دیگر می باشد. با توجه به ضعف اعتماد به نفس در جریانهای چپ بخاطر پیشگام نشدن در این زمینه ها، به احتمال زیاد یا لیبرال دموکراتها ، یا تشکلی از آکادمیسینها ، حقوق دانان و متفکرین اجتماعی مشابه از گروه های روشنفکری دیگر در این زمینه ها پیشگام گردند، این مسئولیت را بر عهده بگیرند.

همانطور که کلیت این طرح ایجاب می کند، میزگردها و یا "فوروم"هائی که مضمون این طرح در آنها میتواند مورد بحث قرار بگیرد باید متشکل از ملیتهای ترک آذربایجانی، کرد، بلوچ، عرب، فارس، ترکمن و غیره تشکیل گردد.  راه انداختن چنین میز گردهایی کار به این راحتی نیست و تدارکات قابل توجهی احتیاج دارد. نقطه اغازین کجا بوده و چگونه چنین تدارکات بحث های جمعی و میزگردی و غیره پیش برده خواهد شد، خود یکی از جدال های جدی راه می تواند باشد.

 

 

 


Viewing all articles
Browse latest Browse all 3526

Trending Articles



<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>