گرایش راسیستی علی دیوید و تبعیض دیدگی تاریخی در ایران
«عامل حمله جمعه ۲۲ ژوئیه (۱ مرداد) در مرکز خرید المپیا در شهر مونیخ ۹ نفر را کشت، ۲۷ نفر را زخمی کرد و سپس خود را کشت. حال ده نفر از زخمیها وخیم است.
به گفته دادستانی آلمان، این حمله هدف سیاسی نداشته و به نظر میرسد که فرد مورد نظر به قصد کشتار بیهدف و جنونآسا به مردم اطراف خود شلیک کرده است.
اکثر قربانیان جوان و نوجوان بودند. سه نفر از آنها ۱۴، دو نفر ۱۵ و بقیه ۱۷، ۱۹، ۲۰ و ۴۵ ساله بودند. سه نفر از قربانیان زن هستند.
اغلب کشتهشدگان غیرآلمانی یا مهاجرتبار بودهاند. به گفته رسانههای آلمان دستکم سه تن از کشتهشدگان ترک یا ترکتبار بودهاند و سه تن دیگر نیز از کوسوو بودهاند. یک یونانی نیز در میان کشتهشدگان است.
به گزارش اشپیگل آنلاین در زمانی که ماموران پلیس با "داوید علی س."در حال گفتوگو بودهاند او با شلیک گلوله به سر خود دست به خودکشی زده است.
همسایهها "داوید علی س."را فردی آرام توصیف میکنند. به گفته برخی رسانههای آلمان او در مدرسه مورد آزار و اذیت همکلاسیهایش قرار گرفته بود.»DW
او « فریاد میزد "من آلمانیام"»BBC
و فحشی هم به ترکها داده است.
آلمانی-ایرانی بود. در واقع آلمانی ، چون در آن جامعه متولد و بزرگ شده بود. خانواده تا حدودی در تربیت او نقش دارد ولی معمولا نقش اصلی را جامعه و محیط دوستانه تعیین میکند.
از قرار معلوم خانواده اش ایرانی ست.
آیا خانواده و محیط ایرانی او موجب گرایش راسیستی اش بودند؟ یا این گرایشات را از جامعه ی آلمان گرفته است؟ یا از همه ی این عوامل؟
آنچه مشخص است وضع گرایش خانواده و محیط ایرانیش برای ما معلوم نیست. اما او در همین جامعه بزرگ شده و گرایش نادرست پیدا کرده بود. این روشن است.
او پرورده ی همین محیط آلمانی ست. با فشارهایی که تحمل کرده، به طوری که از سلامتی روحی نیز برخوردار نبود و تحت درمان بوده است.
آیا آسیمیلاسیون موجود تاریخی خلقها در ایران، ربطی به گرایش این جوان دارد؟
اگر چه آسیمیلاسیون جامعه ی ایران ، به راسیسم موجود در حکومتها و جامعه ی سیاسی -روشنفکری طرفدار تبعیض عمیقاً مربوط است، ولی گرایش راسیستی
این جوان آلمانی-ایرانی، که دستاورد همین جامعه است ، و فاجعه ی خود را نیز تولید کرد، ربطی به تبعیض تاریخی در ایران ندارد. چه او مخالف راسیسم می بود و چه موافق آن.
گرایش غلط این جوان ملاک قضاوت درمورد مردم فارسی زبان، و اعمال تبعیض موجود در ایران ندارد. ملاک قضاوت، چگونگی عمل حکومتها و
جامعه ی « سیاسی-روشنفکری» طرفدار تبعیض است. یا مخالف آن.
نمیشود گفت ای حکومت ایران ، ای بخش موافق تبعیض و راسیسم جامعه ی « سیاسی-روشنفکری» فارسی زبان ایران ، عمل و گرایش این جوان ، نتیجه ی گرایش راسیستی شماهاست!
نه این ساده نگری ست. چه علی دیوید مثبت بود و چه حالا که منفی ست ، ربطی به حامیان تبعیض و راسیسم ندارد. مگر اینکه « تحت تعلیم مستقیم آنها بوده باشد».
مثل جوانان داعش که تحت تعلیم مساجدت داعشی اند.
کار این جوان تا جایی که اکنون روشن شده، به خودش، و تأثیر جامعه آلمان مربوط است. و تا حدوی هم به چگونگی تأثیر خانواده . که از آن نیز بیخبریم. و از محیط دوستانش.
اما تأثیر راسیستی محیط روشن است.
او فریاد زده « من آلمانی هستم. » دانش روانشناسی میداند این جمله دو خبر دارد. 1- من متولد اینجا هستم. 2- من هرگز آلمانی نبودم. و جمله دوم است که
خبر سوم را میدهد: 3- من ویرانم.
و ویرانگری آغاز شد. دردا و دریغا. هم دیگران را نابود کرد و هم خود را.
او نیاز به دوستان خوب و آگاه داشت. نیاز داشت خانواده او را درک کند و در حل مشکلاتش یاری نماید. به سئوالات محیط و جهان شناسی اش جوابهای انسانی بیابد.
او نیاز به دوستی آموزگاران و آگاهی انسانی آنها داشت. او نیاز داشت جامعه راه پیشرفت و اشتغالش را آسان نماید. برایش هفت خوان رستم نسازد.
میدانیم که به دست آوردن اینها برای کودکان و جوانان چقدر مشکل است. و امکانات تنها برای زیست درجه سه آماده است .آنهم با محرومیتهای زیاد، در این وضعیت
جوان به خوبی آماده میشود به راه داعش و راسیسم برود.
چنین است که با تربیت بهتر یک جوان زندگی خیلی ها و امنیت و آسایش جامعه را میتوان نجات داد. و عکس آن، همان است که دیدیم.
اما دنیای پول و بهره کشی، سیستم جهانی برده داری نوین این چیزها سرش نمیشود. آنچه برایش مهم است تنها و تنها سود و بهره کشی ست. به درک که میلیونها انسان به علتهای گوناگون نابود می شوند.