مبارزه و سیاست استفاده از اختلافات دولتها
در شرایط مشخص کنونی منظور از مبارزه
حرکت جمعی ست برای رفع تبعیض و دیکتاتوری و بی عدالت اجتماعی در جامعه.
یک طرف این مبارزه مردم و فعالان هستند و طرف دیگر حکومت. در شرایطی که حکومت استعداد اصلاح شدن ندارد لاجرم باید سلب قدرت شود.
از راه خیزش عمومی یا اکثریت مردم. و با شیوه و ابزاری که عموم انتخاب میکنند.
حکومت میتواند توسط حمله ی دول خارجی هم سلب قدرت شود که مورد بحث ما نیست. بل بحث برسر سلب قدرت توسط خود مردم جامعه است.
آیا در جامعه ی ایران یک خلق به تنهایی مثلا خلق آذربایجان( یا کردستان) میتواند حکومت را کنار بزند یا بدون کنار زدن آن حداقل خود را آزاد کند؟
پاسخ منفی ست. برای رهایی نیروی همه ی خلقها یا اکثریت جامعه لازم است.
بدون آمادگی مردم
آیا سازمان و گروها-بدون اینکه مردم آماده برای سرنگونی حکومت باشند- میتوانند جامعه را رها سازند؟
یا میتوانند خلقها را بیدار کرده و به مبارزه کشیده و حکومت را تغییر دهند ؟ نه. چرایش در پایین میاید.
آیا فعالان تأمین « مالی و سلاح» بشوند - بدون اینکه خلقها آماده ی تغییر نظام حاکم شوند- میتوانند حکومت را سرنگون کنند یا حکومت را به « فروپاشی» بکشند یا حداقل یک خلق را آزاد کنند؟
نه! چرا؟ در همه ی حالتها بدون اینکه اکثریت مردم آماده باشند تغییری رخ نمی دهد. تغییر حکومت در شرایط کنونی به دست اکثریت مردم جامعه ممکن است.
گروه و سازمان چگونه میتوانند به « بیداری و تشکل و حرکت » مردم یاری کنند؟
در شرایط کنونی کار فعال، گروه، سازمان ، حزب ، یاری به روشنگری و سازمان یابی سیاسیست. و «حرکت اعتراض جمعی» کارمردم.
فعالان و مردم حرکت را با هم انجام میدهند.
کار فعال، سیاسی ست. آیا نمی تواند هم سیاسی و هم نظامی باشد؟
کار تغییر حکومت یک کار سیاسی ست. توسط خیزش عمومی؛ اگر حکومت مقاومت کرد مردم حق دارند از خود دفاع مشروع نمایند.
یعنی حرکت نظامی جدا از مردم درست نیست و شکست میخورد.
بهره گیری از اختلاف جناحها و دولتها
حکومت در بین خود جناحهایی دارد و گاها اختلاف هم پیدا میکنند - یا حکومت در خارج با حکومت های دیگر اختلاف پیدا میکند یا دارد، چگونه میتوان از این
درگیریها جهت « روشنگری و سازماندهی مردم» بهره گرفت. یا نباید از آنها استفاده کرد؟
فعال یا سازمان میتواند از اختلاف جناحها و دولتها جهت روشنگری و سازماندهی مردم استفاده کند. اما « چه نوع استفاده ای»؟
گفتیم در شرایطی که مردم آماده نیستند به حرکت دربیایند حزب و گروه مجهز به « سلاح و امکانات مالی» نمیتواند کاری بکند.
حرکت جدا از مردم است و شکست میخورد.
وابستگی به خارج
اگر از دولت خارجی امکاناتی دریافت کند و حرکاتی هم انجام بدهد چون توده در کل آماده ی حرکت نیست، خودکشی ست.
دولت خارجی که « پول و سلاح»میدهد انتظاراتی هم دارد، گروه باید آنها را برآورده کند در غیر این صورت « کمک» خود را قطع میکند و حتی ممکن است به ضد گروه هم تبدیل شود.
اینجا ممکن است گروه « استقلال عمل»و حتی«استقلال ساختار سازمانی»خود را نیز از دست بدهد. با پیوستن افراد و گروههای فرستاده شده. این اعمال یک پرسه ی « وابستگی»و ابزار شدن ا ست.
استفاده ی نیروی مستقل، از اختلافات
گروه غیر وابسته و مستقل میتواند « مشکلات مردم »را در حین اختلاف دولتها در مجامع جهانیبهتر مطرح کند و حکومت جامعه ی خود را تحت فشار بیشتر قرار دهد.
به هنگام اختلاف جناحها میتواند « مشکلات مردم» را جهت روشن شدن و خودسازماندهیآنها بهتر توضیح دهد.
اختلافات بین دولتها و جناحها درست و با امکانات وسیع توضیح داده شوند و سازمان مواضع عملی درستی بگیرد میتوانند ذهن توده ها را
به اندازه ی سالها و حتی دهه ها روشن کنند. و خود سازماندهی آنها را رشد دهند.
در اختلاف دولتها و جناحها در شرایطی که توده ها آمادگی حرکت ندارند تنها سیاست « روشنگری سیاسی در بعد وسیع و خود سازمان یابی و ائتلافها»را میتوان پیش برد.
وهنگامیکه مردم به حرکت درآیند چون سازمان یافته اند میتوانند مشکل حکومت را خودشان حل کنند . مگر اینکه «دخالتهای خارجی یا وابستگان به خارج» حرکات مردم را از سمت درست منحرف کنند.
سازمان یابی امر مبرم
به هنگام اختلاف جناحها و دولتها که ذهن توده ها بیشتر روشن میشود امر « سازمان یابی» از طریق ایجاد تشکلها و اتحادها و ائتلافها در خارج و داخل به مسئله
مبرم روز تبدیل میشود. چرا که احتمال دارد شرایط « خیزش عمومی ناگهانی»پیش آید و فعالان و مردم و گروهها و سازمانهای متفرق را غافلگیر کند.
از سوی دیگر دول مسلط به اوضاع منطقه همیشه پروژه های آماده روی میز دارند که « آلترناتیوسازی»کنند یا منطقه را « در گیر جنگ داخلی»نمایند یا پروژه ای آمیخته از هر دو «جنگ-آلترناتیوسازی»پیاده کنند.
اشتباهی که « نیروی سکولار» در طول قرن اخیر کرده
و هنوز هم به آن ادامه میدهد، و در بهمن 57 نیز همین اشتباه موجب پیروزی خمینی شد، این است که:
« برنامه ریزی و سازماندهی خود و توده » را جهت به دست گرفتن قدرت، بر عکس روحانیت، به کلی فراموش کرد. از نیروی موجود خود بهره نگرفت .
در بهمن 57 تو تهران مراکز قدرت را که خود تسخیر میکرد و حتی اسلحه ها را، این «نیروی بی فکر و بی سازمان و بی برنامه ی سکولار»به دست خمینیست ها میداد و بفرمایید میگفت.
روحانیت چون در انقلاب مشروطیت قدرت را از کف داده و درس گرفته بود « با فکر کسب قدرت، با برنامه، با سازماندهی خود» دیرتر از نیروی سکولار آمد ولی بسیار سریع قدرت را تصاحب کرد. و حتی « نیروی سکولار» را به خدمت خود گرفت. و بعد هم کشتار کرد که میدانیم.
شرایط اختلاف جناحها و دولتها امکانی خلق میکند که نه تنها ذهنها روشن شوند بل سلزمان یابی نیز بهتر انجام گیرد. میتوان از این موقعیت استفاده کرد.
استفاده از اختلافات این نیست که بروی به ابزار دست خارجی تبدیل شوی و مورد نفرت خلق خود واقع گردی.
گیرم عربستان و مانندهایش، تا دلت بخواهد برای چند گروه « پول و سلاح» دادند، خوب با این امکان و چند گروه میخواهی چه کنی ؟ حمله به مراکز حکومت و راه اندازی کشتار؟
خیلی خوب. حکومت هم متقابلا کشتار میکند و پیروز هم میشود. چرا که « مردم آمادگی» حمایت و حرکت ندارند. شکست تو حتمی ست. وقتی مردم آماده باشند نیازی به اجنبی نداریم.
مبارزه حرکت توده ایست نه ماجراجویی چند نفر. ناسیونالیستهایی که از این راه میخواهند پیروز شوند، که امکانش صفر است، ولی فرضا هم پیروز شوند تنها میتوانند « فاشیسم ملی »
برقرار کنند بجای فاشیسم مذهبی حاکم. آنچه مسلم است این حرکات نمیتوانند مشکل رفع تبعیض و دیکتاتوری و بی عدالت اجتماعی در جامعه را حل کنند. نه این تشکلها دموکراتیک اند و نه
افرادشان از دموکراتیسم چیزی میفهمند. افتضاح وقتی ست که خودشان را به مارکسیسم و سوسیالیسم نیز به چسبانند. خاصه های این گروهها تحجر، ناسیونالیسم آمیخته به مذهب، مردسالاری، قدرت طلبی، بیسوادی سیاسی، وابستگی جویی، و مانند اینهاست. حالا افرادی با این کیفیت در راس جنبش قرارگیرند و پیروز شوند روشن است نتیجه چه میشود. تکرار فاجعه.
در آذربایجان ممکن است تعدادی ماجراجو به این دامها بیافتند ولی جنبش اذربایجان دهه هاست نشان داده دارای استراتژی مبارزه ی مستقل توده ای مسالمت آمیز است و به این تله ها
نمیافتد. این حرکات آوانتوریستی نمیتواند پاسخگوی نیازهای جنبش مدنی آذربایجان باشد. جنبش بخوبی میداند مسئله ملی راه حل نظامی ندارد و با وابستگی هم نمیتوان حقوق همه جانبه را
کسب کرد. تعیین سرنوشت در دموکراسی و با رأی عمومی مردم ممکن است. نه با کشتار.
خیالات ماجراجویانه
اینکه عربستان بیاید حمایت مالی بدون قید وشرط از همه گروههای عرب و آذربایجانی بکند که آنها جمهوری اسلامی ایران را شکست بدهند؛ و کردها را کنار بگذارد، باید گفت این فکر در کل یک « خیال ماجراجویانه» است و به واقعیت ربطی ندارد.
عربستان و یا هیچ دولتی بدون در نظر گرفتن منافع و شروط خود پول نمی پاشد. نیروی مسلح حاضر آماده به خدمت در کردستان را دور نمی اندازد.
دیگر اینکه گروههای آذربایجانی و عرب کاری برای خلق نمیتوانند انجام دهند.
تا مردم متحدا حرکت نکنند این پول پاشی ها به فرض اگر هم به واقعیت بپیوندد فقط میتواند اندکی شلوغ کاری کند و خاموش شود. مردم هم حرکت کنند نیازی به ارباب نیست.
اهداف مبارزه ی خلق با پول و اسلحه حاصل نمیشود - خواسته ها از دل و جان برمیاید و با همدلی عمومی میتواند تحقق یابند.
چهارتا گروه ماجراجو هم خلق نیستند و حرکاتشان به آمال مردم ربطی ندارد بل به « جیب و قذرت پرستی» خود آنها مربوط است. کسانیکه میخواهند از این راهها با بهانه قرار دادن تبعیض و ستمدیدگی مردم به دیکتاتوری خود برسند، خیلی دیر آمده اند.
سفر حج، به گفته ی آقایان سفر« عبادی-فرهنگی-سیاسی» حج:
در اختلاف ایران-عربستان این سفر به دعوت عربستان برای این بود که:
-عربستان میخواست از نزدیک با اعضای گروه کنگره ی ملیتها آشنا بشود و ببیند در اختلاف خود با ایران چه استفاده ای از این ابزار میتواند بکند؟
- اعضای گروه کنگره رفته بودند ببینند تو دل آل سعود چه هست و چه میگوید و چه استفاده ای از اختلاف موجود بین دو حکومت میتوانند بکنند؟
و .....
بدیهی ست که هرکس و هر گروه آزاد است به هرجا خواست برود و با هرکس خواست تماس بگیرد.
امااز آنجایی که خلقهای آذربایجان-کردستان-بلوچ-عرب در هیچ مکان و زمانی این دوستان سفر کرده را « نماینده ی رسمی خود انتخاب نکرده اند»
که با دولت و حتی ملت عربستان تماس بگیرند، کار آنها « شخصی و گروهی» ست که هیچ ربطی به خلقها ندارد.
خلقها طبق اصل تاریخی خود آزادیشان را با دستان خودشان کسب خواهند کرد، بدون تکیه به حکومتهای مرتجع. و پول پاشی شان.
یاد ستارخان به خیر. گفتند بیا زیر پرچم روس ترا حمایت کنیم.
گفت من میخواهم هفت دولت زیر پرچم ما بیاید. ( اشاره به حفظ استقلال خود).
-
رهبر به اصطلاح حزب استقلال آذربایجان رفته بود سفر عبادی -چون در گذشته مجاهد بود.
اینان فکر میکنند با بچه ها سرو کار دارند.
سوق جنبشهای حق طلبانه به تروریسم، پروژه ی عربستان
درجنبشهای ملی - دموکراتیک همه گرایشات وجود دارد . از چپ چپ تا راست راست. ولی جنبش ملی - دموکراتیک هیچ کدام از آنها نیست.
جنبش ملی - دموکراتیک، «جنبش کسب برابری حقوقی» ست. برابری حقوقی برای همه. همهء مردمان گوناگون ، در همه زمینه ها؛ با رفع دیکتاتوری حاکم، و برقراری دموکراسی ، که سرنوشت"ایران و خود"را در فضایی آزاد ، به صورت دموکراتیک تعیین کنند.
« برابری حقوقی» ، « رفع ستم ملی» ، « رفع تبعیض» هر چند برای « زحمتکشان» جامعه مفید است- در حالتی که « جنبش حق طلبانه» تسخیر و آلت دست « ناسیونالیسم افراطی»نباشد- ولی برای پاسخگویی به نیازهای «زحمتکشان» که اکثریت جامعه را تشکیل میدهند کافی نیست. چرا که این نیاز ها تنها با «عدالت اجتماعی»پاسخ داده میشود. از اینرو ضروریست « زحمتکشان در همه عرصه ها «صف مستقل» خود را از طریق « هیئت های نمایندگان ، سندیکاها، اتحادیه ها- سازمانهای سیاسی » - با ویژگیهای مستقل و واقعی-متشکل کنند.و در جریان مبارزه مستقل از « عدالت اجتماعی» دفاع نمایند. جنبش ملی- دموکراتیک به خاطر ادامه دادن مبارزه برابری حقوقی دوست و مکمل مبارزه زحمتکشان و همینطور مبارزه ضد تبعیض زنان و دیگران است. اگر توسط ناسیونالیسم تسخیر و به کجراهه برده نشود.
کسب برابری حقوقی ، به شیوه مبارزه مسالمت آمیز، سیاست به کارگرفته شده و عملی جنبش است. این مبارزه هم استراتژی و هم تاکتیک جنبش را نشان داده ، و حرکت را بسوی پیگیری و تحقق اهداف کوتاه و بلند مدت راهنمایی میکند. آذربایجان پیش از جنبش سبز این راه و روش را پیام آور است.
سیاستهایی که حرکت را به سوی خشونت و جنگ و تروریسم میراند سیاست اصلی رژیم حاکم و همتایان آن- عربستان و غیره- در منطقه است.
سیاستی ست که، هدفش نابودی جنبش و خراب کردن وجههء آن در انظار جهانی ست. ضرورت دارد به این مسایل بسیار آگاهانه برخورد شود.
وسوء استفاده ی دولت های بیگانه و « عمق استراتژی گرا و توسعه طلب» مانند عربستان و همانندهایش، که در تضاد و اختلافات خود با حکومت ایران میخواهند
جنبشهای حق طلبانه را به آلت دست خود تبدیل کنند، و جامعه را دچار جنگ داخلی کرده و بلای سوریه را برسرجامعه ی ما بیاورند، روشنگری کنند.
هدف اینان تأمین منافع خود، خراب کرده پایه های انقلاب دموکراتیک آینده ی ایران است، که میدانند کور حکومتهای تئوکراتیک در منطقه را خواهد کند.
استراتژی -تاکتیک آذربایجان در نبرد، «مبارزه مسالمت آمیز» است. تغییر تاکتیک جنبش، کار یک گروه نیست. به ویژه که رژیم و دولتهای سوء استفاده گر از جنبشها، در آرزوی آنند که جنبش را زود هنگام درگیر برخورد نظامی کرده و در شرایط عدم تناسب قوا و برتری نظامی حکومت، کار را یکسره کنند.
مبارزه مسالمت آمیز استراتژی، تاکتیک جنبش ملی-دموکراتیک است. اگر دیکتاتوری حاکم در شرایط قیام عمومی و سراسری، راه کشتار را پیش بگیرد همه آزادیخواهان ایران در تغییر «تاکتیک مقطعی» میتوانند تصمیم بگیرند. فعالان آگاه بخوبی بخوبی میدانند حکومتهای ایران و عربستان و مانند هایشان به دنبال چه چیزاند . سوق جنبشها به تروریسم و شکستن پایه های انقلاب دموکراتیک؛ خراب کردن چهره ی مسالمت آمیز جنبش، تسخیر قلمرو نفوذ رقیب، از پروژه های اینهاست. نباید به تله افتاد.
سازماندهی انقلاب دموکراتیک آینده، در میان تضاد دولتها و جناحهای حکومت، کار مبرم مبارزان
شواهد نشان میدهد دولتها و نیروهای خارجی و وابستگی جوی داخلی، پروژه های ایجاد « پایگاه های کشتار و خشونت، الترناتیوسازی، جنگ داخلی، یا مخلوط اینها را بعنوان"سوریه ای کردن ایران"» در سیاستهای خود دنبال میکنند. زمینه ی این کار در جامعه آماده است. کارد به استخوان رسیدن مردم، دخالتهای حکومت در منطقه، این شرایط را مهیا نموده است.
در تضاد دولت ایران و عربستان و دیگران نباید وارد شد، اجازه بدهید مرتجعین همدیگر را ضعیف کنند. ضرورت دارد مبارزان سازماندهی انقلاب دموکراتیک آینده را در میان تضاد دولتها و جناحهای حکومت، کار مبرم خود بشمارند و در واقعیت بخشیدن بدان کوشا باشند. در بین درگیری مرتجعن و قدرتمندان، سازماندهی انقلاب دموکراتیک ، با تشکل کارگران، زحمتکشان یدی و فکری، زنان و جوانان، و دیگر اقشار اجتماعی، و تبعیض دیدگان، لازم است پیش برده شود. باید در مقابل « دخالت خارجی برای ایجاد خشونت» با تمام نیرو ایستاد. و دستش را پس زد. نباید گذاشت پروژی سوریه را برای ایران تکرارکنند. وگرنه فاتحه ی انقلاب آینده ی ایران با اجرای همین پروژه ها خوانده خواهد شد. درگیریهای مرتجعین فرصت بزرگی ست برای تدارک و سازماندهی جنبشهای مدنی جامعه و انقلاب دموکراتیک.
هشدار به نیروهای "متفرقی"که خود را « چپ و دموکرات» میدانند: آلترناتیو کرده شدن سازمان مجاهدین :
از سوی عربستان و اقمارش و بخشی از سیاستمداران غربی سازمان مجاهدین برای آینده ی ایران آلترناتیو انتخاب شده است. و شواهد آن را در رسانه ها به روشنی و خوبی میتوان دید. البته عملا ممکن است این
نیرو تنها نماند و نیروهای دیگری نیز از طرف همین انتخاب کنندگان به آن افزوده شود یا خود برگزینند.
اگر میخواهید نقش قابل توجهی در ساست و آینده ی ایران داشته باشید و بار دیگر قربانی « اختناق و دیکتاتوری » نشوید، « خود را از تفرقه رها سازید، خود را برای رقابت سیاسی سازماندهی کنید.
آنچه از تشکلها دارید به درد رقابت نمیخورد. در اندیشه ی اتحاد، جبهه، ائتلاف های « بزرک و پرقدرت» باشید. در غیر این صورت ممکن است جامعه از دیکتاتوری کنونی به دیکتاتوری دیگر وارد شود.
به خصوص که در تاریخ ایران همیشه « چرخه ی استبداد و دیکتاتوری» تکرار شده است.