مبارزات مسلحانهی کوردها، از چرایی تا روایی
تنها تصور کنید!
هستی، چیستی و چگونگی را بر شما حکم کنند.
زبان، ارزشها، اعتقادات، آداب و هویتتان را ممنوع سازند.
داشتههایتان را به تاراج ببرند و میراثتان را مصادره کنند.
علایق خود را بر عقایدتان برتری دهند و شما را نه چون "خود"، بلکه برای خود بخواهند.
اخلاق و انسانیت را یکجا بیالایند و گرسنه نگاهتان دارند تا در ازای نان جانتان را بگیرند.
حق حیات، آزادی، انتخاب و اعتراض را از شما بستانند و نبایست که ببینید، بشنوید، بگویید، بیندیشید، بدانید، بخوانید، بنویسید، بنوازید و یا بخندید.
روزها به باد آزار، تهدید، شکنجه، تمسخر و تحقیرتان ببندند و شبها بگیرند و ببرند و به دارتان بیاویزند.
بهطور سازمانی هویتزدایی و به شیوهای سامانمند همگون شوید و ذیل منشورهای بینالمللی-حقوقبشری-شهروندی، در نقطه کورهای انسانی- حقوقی- رسانهای هاشور بخورید.
ماشینهای کشتارجمعی، امحای جمعیتی، انهدام نژادی، انجماد هویتی و ادغام فرهنگی بروبند و شما همچنان تهی زاده شوید، در چندگانگی بگذرانید و دگرگون یا دیگرگونه از دنیا بروید.
باوجود منابع و پتانسیلهای بالقوهی انسانی-محیطی-طبیعی؛ بیآبی، بیکاری، گرسنگی، کولبری،آتشسوزی، میدانهای مین و جادههای مرگ تنهاسهم شما از توسعه و رفاه و خدمات باشد و تحت حاکمیت دولتهایی فاسد و بیکفایت؛ شما همچنان مجهول زاده شوید، محکوم زندگی کنید و مجعول بمیرید.
اپیدمی فقر، در تمامی حوزههایش پدیدار است و اخلاق اجتماعی تا آستانهی "همه برای من"افول کردەاست.
مردم دچار یاس همگانی شدهاند و بیکفایتی و بیمسوولیتی در آن تکثیر؛ تعصب و تحجر "آپدیت" و نمادهای مدنیت و مدرنیته تکفیر می شود.
فساد به قاعدهای دولتی و روزمره مبدل شده و با یکجهت یابی ساده، میتوان نمودار شکاف فرهنگی-طبقاتی را ترسیم نمود.
شاخصهای عدم سلامت روانی-اخلاقی فرا بحرانیاست.
سن فحشا و اعتیاد بە زیر ١٣ سال رسیدە و روزانه 80خودکشی بیانگر میزان امید به آیندە و یک طلاق از هر سه ازدواج، حاصل جمع استحکام پیوندهای خانوادگیآن است.
تبعیض و ستم و سرکوب را به قاعدهای سیاسی-ایدولوژیک-سازمانی تبدیل نمودە و از مبارزات خشونت پرهیزتان، تولید خشونت میکنند.
خواستههای برحق را برچسب میزنند و اجتماعات را ممنوع، حقایق را تحریف، اخبار را سانسور و افکار را مسموم میسازند.
هیجانات عمومی را کنترل ، جریانات را کانالیزه و در حین اتکا و ارتکاب به ترورهای مدرن و پست مدرن دولتی، واکنش و دفاع شما را تروریسم میخوانند.
بیگمان سکوت هر انسان متعادلی در برابر چنین شرایطی، نمودی از خودفریفتگی، خودفروختگی و یا خود بردگی خواهد بود و در چنین شرایطی؛ انتخاب رویکردی مقاومتی، نه یک تاکتیک و یا تهدید بلکه یک تصمیم جدی و انتخابی ناگزیر خواهد بود. باید پذیرفت کە ساختارهای فعلی ایران متضمن بقا، امنیت و حقوق کوردها نیست و تا زمانی که آنها بهمانند برده بمانند، مبارزاتشان برای دفاع از موجودیت و ارزشهایانسانی ادامه خواهد داشت. توأمان:
- مشارکت همگانی در قدرت و بهرهمندی عادلانه از ثروت،
- تأثیر مستقیم در قانونگذاری و تصمیمات کلان،
- یکسانی همگانی در برابر قانون فارغ از جنسیت و نژاد و مذهب،
- استقرار دموکراسی، سکولاریسم و عدالت اجتماعی،
- حاکمیت حقوق بشر و ارزشهای انسانی،
- مشارکت بر مبنای فرصتهای برابر
و برگزاری نظرسنجی و انتخاباتی آزاد، در نظام کنونی وجود ندارد.
در سالهای اخیر متأثر از تحولات سایر بخشهایکوردستان و بنا بر تداوم سیاستهای تخاصمی-تهاجمی از سوی حاکمیت؛ موج جدیدی از مبارزات و اعتراضات مدنی، جنسیتی، صنفی، طبقاتی، زیستی و .. در کوردستان به راه افتاده که همگام با حضور مجدد پیشمرگه ها، ابعاد و زوایای نوینی به خود گرفته است.از سویی تاب مدارای خلق به سر آمده و از سوی دیگر امیدها و ارزشهای انسانی-ملی زنده شدهاند. تمامی نشانهها حاکی از آناند که خیزشی دومینویی، فراگیر و توانمند درراه است که پتانسیل جابجایی قدرت و لرزاندن بنیانهای حاکمیت مرکزی را نیز در خود دارد. حکومت مرکزی ایران دارای کمترین میزان مشروعیت داخلی و مقبولیت بینالمللی است (فاکتورهایی که کوردها باوجود تمام انشقاقات و اختلافات داخلی، جدای از میزان کمی-کیفی از آن برخوردارند)
در شرایطی که سالهاست حکومتهای مرکزی، با اقداماتشان به کوردها و سایر اقلیتهای ملی-مذهبیدر ایران اعلانجنگ دادهاند، دفاع متقابل آنها نیز در تمامی ابعاد و اشکال، مشروعیت و روایی مییابد. هنگامیکه در جامعه ای هویت، حضور و حقوق شما القا، انکار و امحا میشود، هر اقدامی جهت احراز هویت و احقاق حقوق جدای از نوع و ماهیت آن؛ امریمطلوب و مشروع بوده و چه در عرف و شرع و چە در منشورهای انسانی-طبیعی-بینالمللی، به بخشی از پروسهی شناختهشدهی رهایی تبدیل خواهد شد. با احتساب چگالی و حجم آسیبها، ستم، کشتار و تلفاتی که اینک کوردها متحمل میشوند، کوردستانی مسلح، هیچگاه بهاندازه اکنون قربانی نخواهد داد.