فعال ملی یا لومپ ملی ؟
میپرسند در حرکت ملی آذربایجان لومپ ها چه کسانی هستند و چرا به آنها لقب لومپ داده میشود؟ بهتر هست قبل از پرداختن به این سئوال تعریفی هرچند کوتاه از مفهوم لومپ ارائه گردد و بعد به اینکه چه تمایزی بین یک فعال ملی و یک لومپ ملی وجود دارد توضیح داده شود. به عقیده من لومپ کسی هست که پایبند هیچگونه معیار اخلاقی نیست، دغل باز هست، بی وجدان هست، عاشق ادبيات زشت و كثيف هست، منفعت پرست هست، خود شیقته هست و صاحب دیگر خصایل فرومایه. این نوع آدمها مختص به خلق ویا کشور مشخصی نمیباشند و کم و بیش در تمامی طبقات و قشرهای اجتماعی به چشم میخورند. اما سئوال این هست، آیا میشود خصوصیات منفی مثلا یک لومپ آذربایجانی را تنها یخاطر اینکه علاقمند به زبان و فرهنگ مادریش هست مسائل شخصی آن فرد تلقی کرد و به او امکان جا گرفتن در صفوف فعالان و تشکیلاتهای ملی آذربایجان داد. بعقیده من جواب این سئوال منفی است . زیرا کسیکه دارای شخصیت فرومایه میباشد وهیچگونه مسئولیت وجدانی وپایبندی به معیارهای اخلاقی و دموکراتیک ندارد، نمیتواند فعال ملی باشد . بعبارت دیگر شرط اساسی برای قرار گرفتن یک انسان در صفوف حرکت ملی آذربایجان، مبرا بودن از تمامی صفات زشت یک لومپ میباشد. یک فعال ملی باید در کنار مبارزه برای رهائی از تبعیض های ملی، مبارزه برای دموکراسی، آزادی زنان، سکولاریزم، حقوق بشر و حق تعین سرنوشت دارای ارزشهای اخلاقی برازنده ونمونه وار به نسل جوان باشد. .
میخواهم برای روشن شدن مطلب حادثه ای را تعریف کنم که خود شاهد آن بودم. آکتور این حادثه شخصی هست که خویشتن را فعال ملی آذربایجان مینامد و بخاطر تسلط نسبی به زبان ترکی آذربایجانی و همچنین آشنائی با اشعار شعرای معروف آذربایجان معجز شبستری و صابر در انجمنی از آذربایجانیهای مقیم خارج عضو بوده و مشغول فعالیت میباشد. برای من این انسان علیرغم علاقه به زبان و فرهنگ مادریش نمیتواند فعال ملی بحساب بیاید. زیرا این شخص خویشتن را پایبند معیارها و ارزشهای اخلاقی نمیداند و با رفتارهای لومپن وار خویش ضرر جدی به آبروی حرکت ملی آذربایجان میزند. من چندین بار شاهد رفتار ضد اخلاقی این فرد بوده ام و در اینجا تنها با ذکر یک خاطره از او داوری را در مورد اینکه این نوع از اشخاص فعال ملی و یا لومپ ملی هستند را به عهده خواننده این سطور میگذارم :
در تاریخ 18 ژانویه سال 2013 در سفارت جمهوری آذربایجان در شهر برلین مراسم گرامیداشت خاطره شهدای ژانویه سیاه سال 1990 که با یورش یگان های ارتش سرخ به باکو وقتل در حدود 150 نفر که در میان آنان زنان و کودکان نیز بودند و مجروح ساختن صدها نفر دیگربپایان رسید با یک دقیقه سکوت آغاز شد . درمیان شرکت کنندگان این مراسم که از ممالک مختلف ودر حدود 150 نفر بودند علاوه بر من 2 نفر دیگر(آکتورهای این صحنه) نیز از آذربایجان جنوبی حضور داشتند. بعد از سخنرانیهای متعدد بزبان آلمانی و نمایش فیلم از کشتار بیرحمانه انسانهای وطندوست واستقلال طلب توسط نیروهای مهاجم روس مراسم کم کم به پایان خویش نزدیک شد. در میان حضارین این مراسم خانمی نیز که شهروند گرجستان هست و دریک تشکیلات آلمانی – آذربایجانی در شهر برلین فعال میباشد حضور داشت. هنگام خروج از ساختمان سفارت این 2 نفر از آذربایجان جنوبی متوچه خانم گرجی که با یک خانم آذربایجانی در جلو ما حرکت میکردند گردیده وبا صدای نسبتا بلند شروع به کامنتارهای سکسیستی قبیح که انسان ازبه لب آوردن آنها شرم میکند در باره این خانم شدند. من حقیقت را بخواهید از رفتار و گفته های این دو شخص مات و مبهوت گردیده و حالت شوک بخود گرفتم. فردای آن به آدرس الکترونیکی یکی از این آقایان که در اختیارم بود امیلی فرستادم. ترجمه متن فارسی این ایمیل باین صورت هست:
......
.....
19.01.2013
"سلام آقای... محترم!
قبول بفرمائید، جملات سکسیتی دیشب شما وآقای م ع ح در باره آن خانم گرجی که با یکدیگر میگفتید و لذت میبردید دور از ادب و نورمهای اخلاقی بود.
آقای محترم، من معلم اخلاق نیستم و هدفم پند دادن به شما نیست. ولی دیشب ما برای گرامیداشت خاطره شهدای 20 ژانویه در سفارت آذربایجان جمع شده بودیم. آیا به عقیده شما کومنتارهای رکیک در مورد باسن یک خانم شرکت کننده در این مراسم (گو... خوبی دارد، من هم بدنبال اینچنین گؤ... میروم ، مال خوبی است و...) حرکت درستی هست... ؟ امیدوارم این انتقاد من سبب رنجش خاطر شما نشود. زنده باشید.
با احترام
ا-یزدانی"
فردای امیل من این شخص بمن زنگ زده و بخاطر رفتارغیر قابل قبول وضد اخلاقی شب قبل عذر خواهی کرد و بدینطریق مسئله با این هموطن منتفی شد. من از این هموطن شماره تلفن آن یکی شخص را گرفته و بایشان زنگ زدم. ایشان در جواب انتقاد اخلاقی و سازنده من شروع به پرخاشی کرده و گفت:
-"بله من این حرفها را زدم و کار خوبی کردم. اصلا به تو چه مربوط! تو مگر سازمان امر به معروف و نهی از منکر داری؟ کسی نمیتواند جلو حرفهای مرا بگیرد. این حرفها را گفته ام و دلم بخواهد باز خواهم گفت!"
گوشی تلفن را به زمین گذاشتم وافسوس خوردم که چرا حرکت ملی ما هنوز توانائی شناخت و طرد این نوع از موجودات غیر اخلاقی و زیان آور را از صفوف خود ندارد....
باری صفوف حرکت ملی ما بایستی مبرا از لمپنيسم و شارلاتانيسم ، ادبيات زشت و كثيف ، آنتی سمتیزم و سکسیزم و خود برتربینی اتنیکی - مذهبی باشد. در صفوف حرکت ملی ما زنان بایستی دوشادوش مردان بطور وسیع به مبارزه جلب شوند. من مطمئن هستم که یکی از دلایل ضعف حرکت ملی آذربایجان عدم شرکت گسترده زنان در مبارزه رهائیبخش ملی ما میباشد . بایستی از هر نوع بی احترامی به مقام و منزلت زن واز هر نوع رفتارهای سکسیتی در حق زنان جلوگیری کرد. بقول هموطنی "من هرگز حاضر نمیشوم خانم و یا دخترم را به یک گردهمائی که در آنجا این چنین لومپهائی حضور دارند با خود بهمراه داشته باشم ". زنان در ادبیات ما حیات یولداشی، عومور یولداشی نامیده میشوند.