پیرامون یک برخورد حاشیه یی
« مستبد نمی تواند با تبعیض مبارزه کند»
« آیا فکر نمیکنید آن مقاله* را حذف کنین مناسب باشد شما فرمودین ما معمولا این کارو بندرت انجام میدهیم و این امکانپذیر نیست »
منبع علی سلیمانی -مقاله ی « کارهای بزرگتری در پیش داریم» مندرج در ایران گلوبال
---
* اشاره به مقاله ی لوایی "عربده كشى لمپنيسم در حركت ملى"
« از تمام دوستان آذربایجانی خواهش می کنم از این به بعد مسائل داخلی آذربایجان را در سایتهای فارسی زبان مذا کره نکنند.»
منبع احمد اوبالی- مقاله «توهمات مالیخولیایی پان ایرانیست ها و حرکت ملی آذربایجان» مندرج در ایران گلوبال
نامها را بدون القاب میاورم که موافق استعمال القاب نیستم.
- سخن علی سلیمانی که به صورت سئوال مطرح شده نشان دهنده ی آن است که ایشان مناسب میدانند مقاله ی لوایی حذف شود.
- خواهش احمد اوبالی بدین معنی ست که « کسی مسائل داخلی آذربایجان را در سایتهای فارسی زبان مذاکره نکند»( با درک من یعنی مورد بحث قرار ندهد) .
-----
منظور من تنها توجه به این نقل قولها نیست. بلکه این واکنشها و مانند های آنها را ، که کم نیستند و خیلی جا ها میتوان دیدشان، به عنوان یک « پدیده»، آنهم « دیر سال و کهن» ، تشخیص میدهم . و نتیجه میگیرم « ما ، یعنی بخشی از فعالان آذربایجانی، دچار خصایل استبدادی هستیم » . دوم اینکه: « مستبد نمی تواند با تبعیض مبارزه کند».
اینکه چرا دچار خصایل استبدادی هستیم واضح است. علاوه از اینکه« سخنان و اعمال و رفتارهای ما» سند آنند، مهمترین علت آن است که میوه های یک جامعه ی استبدادی هستیم و هرقدر خود را تمیز کنیم و یا بکوشیم تمیز نشان دهیم باز مشکل کلی بجای خود باقی ست. یعنی « ما دیکتاتورهای کوچکیم» . اگر شرایطش آماده باشد به راحتی میتوانیم به دیکتاتورهای بزرگ تبدیل شویم. این استعداد در تک تک میوه های جامعه ی ما به خوبی وجود دارد. برای اینکه « خود و دیگران» را « روانه ی جهنم» نکنیم، برای اینکه اطمینان حاصل شود دیکتاتوری خود را میتوانیم کنترول کنیم و تابع قوانین دموکراتیک باشیم، لازم است « همیشه هدف نقد دموکراتیک » باشیم . « نقد دموکراتیک ضامن کنترول دیکتاتوری ماست». هم بخاطر خودمان و هم بخاطر دیگران. این وظیفه ی یک یک فعالان رفع تبعیض است که کار خود را بسیار جدی بگیرند؛ اگر میخواهند از دیکتاتورهای کوچک دیکتاتورهای بزرگ نسازند.
اینکه چرا « مستبد نمی تواند با تبعیض مبارزه کند»، باز قضیه روشن است. تبعیض نقض حقوق است، مستبد و دیکتاتور هم نقض کننده ی حقوق اند. ناقضان حقوق نمی توانند مدافعان راستین حقوق افراد باشند. لازم است خصایل استبدادی را کنار بگذارند و همیشه هدف نقد دموکراتیک قرار داشته باشند. آنان که « از هدف دائمی نقد واقع شدن میگریزند» ، میخواهند همچنان به عنوان دیکتاتور کوچک بمانند و در شرایط مهیا به دیکتاتورهای بزرگ مبدل شوند و دمار از روزگار خود و دیگران دربیاورند. اینجا هم وظیفه ی سنگین فعال رفع تبعیض به درستی دیده میشود.
اما « طرح نکردن مسائل داخلی آذربایجان در سایتهای فارسی زبان».
منظور از «مسایل داخلی آذربایجان» چیست؟ اگر منظور « مسایل مربوط به آذربایجان است ، یعنی منظور مسایل سیاسی و تشکلی و ایده ای و خصلتهای مبارزاتی و تاکتیک و استراتژی و آسیب شناسی و این موضوعات و مانند آنها ست» ، منهای مسایل شخصی، که جایش صحبت رو در رویی ست، باید گفت درست نیست که از فعال رفع تبعیض خواهش کنیم مسایل مربوط به آذربایجان را در سایتهای فارسی زبان مطرح نکند؛ بل بعکس وظیفه ی فعال آذربایجانی ست که حقوق و مشکلات و مسایل آذربایجان را در هر جایی که امکانش هست مطرح کند. همانطور که اشاره شد طرح مسایل شخصی جایش در سایتها نیست بل در صحبتهای دوستانه ی رو در رویی ست.
بر خلاف کاری که علی سلیمانی کرده ، و مسایل شخصی لوایی را از سیر تا پیاز نوشته و در مقاله ی خود منتشر کرده است.
اینکه فلان شخص کجا بوده و چطور به فلان جا رفته ، کی کمک کرده یا نکرده مسایل شخصی ست که میتواند در بیوگرافی یک فرد ذکر شود. نه اینکه در مسایل مربوط به آذربایجان. زندگی نامه ی هر شخص جزء مسایل شخصی اوست و اسرار آن فرد به حساب میاید. بدون موافقت و بدون اجازه ی خود شخص پخش این چیزها « جرم» است.
چه مسایلی از آذربایجان نباید در سایتها مطرح شود؟
1- مسایل شخصی افراد نیاید مطرح شود( آنچه به بیوگرافی فردی افراد مربوط است ) . در مورد نویسندگان و هنرمندان و شخصیتهای سیاسی تنها با موافقت خود آنها کلیات عمومی در مورد کار و تلاش و زندگیشان میتواند منتشر شود.
2- مسایل داخل گروهی و تشکیلانی که جنبه ی خصوصی خود گروه را دارد. از قبیل اسامی افراد، تعداد افراد، و غیره نباید منتشر شود.
چه مسایلی میتواند و لازم است مطرح شود؟
قبلا به آنها اشاره شد. در کل غیر از دو مورد بالا مسایل دیگر میتواند و لازم است مورد بحث قرارگیرند. اگر شخص خود طرح آنها را مفید تشخیص میدهد.
مقولات دیکتاتوری و دموکراسی ، کار سیاسی ، خصایل مبارزاتی، آسیب شناسی ، و استراتژی و تاکتیک و مانند اینها چیزهایی هستند که بنا به تشخیص خود فرد میتواند در سایتها مطرح شود.
مسئله و ویژگی مهم در سایتهای آذربایجانی « وجود استبداد حاکم» است. این استبداد در خود و میان افراد وجود دارد و در سایتها نیز بازتابش بخوبی قابل مشاهده است. ضرورت دارد سایتهای آذربایجانی « خود را دموکراتیزه کنند».
تحمل کنید و اجازه بدهید یک پان ایرانیست هم مقاله نظری خود را به راحتی در سایت آذربایجانی منتشر کند و از مواضع خود دفاع نماید. همینطور دیگران. حرکت یکطرفه یک نظری ، دیکتاتوری میافریند، بدون اینکه خود شخص متوجه بشود.
منظورم تبلیغات نیست. هرکس میتواند در سایت خودش تبلیغاتش را انجام بدهد ولی طرح «نظر تئوریک» ضرورت دارد در سایتهای آذربایجانی برای همه آزاد باشد.
در هر صورت، و بهر حال، ضرورت دارد سایتهای آذربایجانی خود را بیشتر و بیشتر دموکراتیزه کنند.
این، راه پیش روی جنبش رفع تبعیض در آذربایجان است. و موجب اتحاد و همکاری بیشتر فعالان رفع تبعیض میشود.
و در میان دیگر خلقها نیز همبستگی آفرین است.
طرح مسایل خصوصی جرم است
-ازنظر من درج نوشته ی علی سلیمانی، انتشار را میگویم،با طرح مسایل شخصی دیگران، در بین اختلافات طرح شده، شرایط خاص و استثنایی، داشته است، و از روی ناچاری صورت گرفته. با پذیرش نقض حقوق لوایی.که اگر چاپ نمیشد
اعمال سانسوز بر مخالف معنی میداد.
امید است این برخورد یعنی طرح شدن مسایل شخصی در میان اختلافات، همینجا تمام شود و تکرار نگردد.
-دیگر اینکه لینک ویرایش مقاله ی لوایی را منهم در سایت دیدم و مسئول فنی آنرا در اختیار عموم گذاشته است که نشان میدهد
لوایی ویرایش و اصلاحی بعد از انتشار در نوشته ی خود انجام نداده است.
تنها جابجایی مقاله، توسط مدیر صورت گرفته است.
- موضوع دیگری که لازم است توجه شود این است که احمد اوبالی و علی سلیمانی همانطور که اوبالی قید کرده ، ناراحت اند از اینکه لوایی به قول آنها «کل حرکت ملی و مدنی آذربایجان را زیر اتهامات موهوم برده است»
و این قسمت از نوشته ی لوایی را دلیل ذکر کرده اند:
«"نبض حركت ما در لايه هاى بالايى، به دست ماموران سازمان هاى امنيتى افتاده است".
"بر اساس مشاهدات خويش در طول حركت بايد بگويم ما هيچ رسانه و اتاق فكر ملى نداريم چون هنوز فرصت ايجادش را نداشته ايم و آنچه كه هست در اختيار ماموران سازمان هاى اطلاعاتى است."
"اطلاعات ايران براى سركوب و كنترل حركت، ماموران خود را صاحبان حركت جلوه مى دهد، و سازمان هاى اطلاعاتى خارجى هم در خوشبينانه ترين حالت به خاطر رهايى ما دارند ماموران خويش را با همان شيوه هاى سيستماتيك به عنوان سخنگو و ليدر و قهرمان بر ما مستولى مى سازند."»
-------
من قبلا نوشته ام :
«همه ی گرایشها حق دارند هر طور صحیح میدانند عمل کنند و هیچ مرز ممنوعه ای نمی توان برای دیگران ترسیم کرد که دیکتاتوریست. کسی بر استبداد توجه نمی کند. چیزی را که یکی خیانت میداند دیگری خدمت خالص حساب میکند. بهتر است سعی نشود از موضع « ملک و مالکیت و انحصار» به تلاش جریانهای مختلف رفع تبعیض برخورد شود. بهتر است به نقد نظری تکیه شود.هر جریانی نظر و متد و تلاش خود را دارد و به سهم خود برای رفع تبعیض در آذربایجان تلاش میکند.»
« موضع انحصاری ملک و مالک » ما را وا میدارد که به مهر « خدمت و خیانت» بچسبیم و « دیکتاتوری» اعمال کنیم.
و برای دیگران تعیین تکلیف کرده خود را « اتاق فکر و ارگان و سازمان و رهبر و لیدر» یک جنبش تبلیغ کنیم. و اعمال هژمونی نماییم. که کار صحیحی نیست. و در این دوره و زمانه بسیار کار کودکانه ای نیز است. جز کودکان سیاسی کسی به
این رفتارها توجه نمیکند.
برخورد لوایی، یا به اصطلاح نقد ایشان، (که من نام آنرا نقد نمیگذارم، بل تنها « یک برخورد» مینامم، ) در واقع یک سری « گزاره های نقلی و بدون استدلال و سند است که تنها متکی ست بر تجارب شخصی ایشان» . نامی از کسی نبرده و به تلویزیونی اشاره نکرده است.
اینکه لوایی حق ندارد « تجارب شخصی خود را چنین فرمول بندی کند "بر اساس مشاهدات خويش در طول حركت بايد بگويم ما هيچ رسانه و اتاق فكر ملى نداريم چون هنوز فرصت ايجادش را نداشته ايم و آنچه كه هست در اختيار ماموران سازمان هاى اطلاعاتى است"»، سخن درستی نیست.
برخورد کننده هر طور دوست داشت میتواند تجارب خود را فرموله کند -مثبت یا منفی. تجارب شخصی خودش یک سند است، هر چند شخص برای اثبات آنها سندی نداشته باشد. و ممکن است دارای اتهام به جریانی نیز باشد.
گرچه معمولا فاقد ارزش به حساب میاید .
این برخواننده است که سخن گوینده را بسنجد.
زدن اتهامات مختلف به جریانهای سیاسی در فضای سیاسی ایران مد شده است.
راه حل آن آموزش و عمل به شیوه ی درست نقد است.
اتهام سیاسی لازم است « سند و استدلال و فاکت و شاهد و غیره» داشته باشد . وگرنه فاقد ارزش است.
و اتهام شخصی جایش در سایت نیست.
من اتهامات لوایی را تجارب تلخ شخصی می نامم. بدون اینکه به « نادرستی یا درستی آنها» توجه کنم. و برایم مطرح باشد.
تنها میتوانم بگویم « متاسفم از اینکه ایشان تجارب خوبی نداشته اند». بهر صورت فعال حق این را هم دارد
که تجارب تلخ خود را بگوید همان طور که تجارب شیرینش را بیان میکند.
هرچند فاقد ارزش باشند.
ماهیت جنبش ملی-دموکراتیک آذربایجان
پیرامون ماهیت جنبش ملی-دموکراتیک آذربایجان ، یا به قول من «جنبش رفع تبعیض آذربایجان»، در گذشته نوشته ام و باز هم تأکید میکنم که در کلیت خودش از پاکترین جنبشهاست. چرا که جنبشی ست مسالمت آمیز و مدنی و دموکراتیک.
هر چند که از مجموعه ی گرایشات گوناگون و متضاد و متفاوت ، و تشکلهای مختلف در داخل و خارج پدید آمده است.
هر چند که دارای کجرویها و درست رویهاست ، دارای افراد ی با خصایل منفی و مثبت است. همه ی اینها در یک جنبش پدیده ای ست طبیعی . گرچه ازدیاد نشانه های مثبت به نفع جنبش است. و تلاش لازم است در این جهت باشد.
توجه کنیم که یک جنبش، گروه و بعضی اشخاص، و بعضی رفتار ها و دیدگاهها نیست، بل ترکیب همه ی مثبت و منفی هاست که لازم است به سوی خصایل و رفتارهای مثبت از دید کل جنبش ، در حرکت باشد.
نقد و آسیب شناسی در خدمت این امر است.
اجازه بدهید فعالانی که تجارب تلخ دیده اند درد دل خود را بیان کنند. حتی اگر به همراه اتهامات بی سند و دلیل هم باشد.
درد دل این فعالان ما را به « کمبودها، اشتباهات، کجرویها و غیره» آگاه میکند و میتوان هوشیارانه تر، آگاه تر، با توشه ی معنوی پربارتری حرکت کرد. درد دل تلخ برخی از فعالان هرچند برای ما هم تلخ است ولی « رهگشاست». ما نیاز به آگاهی از تلخی ها و شکستهای خود داریم.
از سرخوردگها نباید ترسید، آنها راهنمای نوین ما به سوی پیروزی هستند. باید در اندیشه ی راه حل و علل رفع تلخی ها بود.
هر جنبشی نکات منفی، کمبود، انحرافات، و دهها مشکل دیگر دارد، و یا میتواند داشته باشد، چیزی ست طبیعی، باید راههای نوین برای پیش روی گشود و زنده بودن حرکت نیز همیشه بدین علت است.
جنبش یعنی مشکل. زنده بودن جنبش یعی تلاش برای حل مشکلات آن.
از درد دل تلخ فعالان، از سرخوردگیها نباید ترسید. بگذارید همه حرفشان را بزنند. بگذارید اشک و لبخند ما راه رفع تبعیض 90 ساله را برویمان بگشاید.
سعی نکنید تلخی های این مرد و آن زن را، این جوان و آن کهنسال را، که در جنبش رفع تبعیض رنج برده، آواره شد، زندان رفته و شکنجه دیده، مشکلات خانوادگی کشیده، و دهها و دهها درد و رنج گفته و ناگفته دارد ، خفه کنید.
اینها در هر حرکت سیاسی مدنی بوده و خواهد بود. بگذارید مردم رنج و رنجش شان را بیان کنند و چند اتهام بی سند هم بزنند، آسمان به زمین نمی افتد.
تلاش نکنید از اشخاص و ارگانی بت بسازید ، معصوم درست کنید ، که برگرده یتان سوارشوند و فردا تیغ برگردنتان بگذارند.
در جنبش رفع تبعبض بت و معصومی وجود ندارد. همه گناهکاریم. بت ها را بشکنید . اجازه بدهید همیشه هدف نقد دموکراتیک باشیم. تا شاید کمی درست حرکت کنیم.
نوشته اند
نوشته اند: « نباید اجازه دهید کسی از این سایت استفاده کرده و بدون کوچکترین سندی انگ جاسوسی به کسانی بزند. »
- بله سخن شما درست است.
آیا لوایی با نام بردن از شخص اوبالی یا سلیمانی اتهام جاسوسی به آنها یا به یکی از آنها، زده است؟
جواب این است که من نگاه کردم در نوشته ی لوایی نامی از این اشخاص وجود ندارد.
---
نوشته اند: «چطور در سایت خود نه تنها اجازه تهمتهای سنگین به افراد را می دهید بلکه آن را به مذاکره می گذارید»؟
- لطفا نام افراد را بنویسید که در مقاله ی لوایی آمده است. من باز نگاه کردم اسمی از افراد ندیدم.
نوشته اند:« جریان سوم نیروهای چپ است که یکی را بچکش میزنند و یکی را به سندان ولی در موضوع ومسائل تعیین کننده طرف ایران گرا ها را نگه میدارند و جناب آ ائلیارهم در این رده است.»
- به طرف داری کورکورانه معتقد نیستم. طرفداری میتواند بر اساس حقیقت نسبی باشد. میکوشم در حد شناخت خود، « حقیقت نسبی» را روی میز بگذارم.
این حقیقت گاهی اینجاست و گاهی هم آنجا. ملک یک طرف خاص نیست. گاهی حق با این است گاهی با آن.
تقصیر من نیست که حقیقت نسبی متغیرالمکان است.
هیچکس صاحب حقیقت مطلق نیست.
- نوشته اند: «کسی که خودش مینویسد , خودم را به دیوانگی زده ام و هر چه دلم خواست خواهم نوشت, برای این سایت این قدر ارزش پیدا کرده است؟»
- برای سایت بیش و پیش از هر چیز « حقیقت» مهم است. و حقیقت آن است که لوایی در مقاله ی خود نامی از کسی نبرده است.
که بگوییم چرا به فلانی اتهام زده اید.
منظور خوانی
برخی افراد منظور خوانی میکنند و بر پایه ی اختلاف لوایی با « گوناز و اوبالی و سلیمانی» ، این« جمع» را برابر جنبش ملی دموکراتیک آذربایجان قرار میدهند ، ادعا میکنند که منظور لوایی همین جمع گوناز است ، و آنهم یعنی « حرکت ملی دموکراتیک آذربایجان». یعنی به کل جنبش اتهام زده است. این برداشتی ست که اگر درست باشد من از نوشته های این دوستان دارم.
- منظور خوانی ممکن است درست باشد و ممکن است نباشد. اما ما چیزی به نام « قانون منظور خوانی» نداریم . که توسط آن
نوشته ی شخصی را حذف کنیم یا مانع سخنگویی اش شویم. منظور خوانی چه درست باشد و چه نادرست، نمی تواند « سند منع » نوشته و سخن گردد. برای منع سند لازم است. تنها میتوانیم بردن« نام اشخاص» را سند و ملاک برخورد قرار دهیم .
از این زاویه هم نام فردی در نوشته ی مورد بحث نیامده است.
دیگر اینکه گوناز کل جنبش ملی دموکراتیک نیست. گوناز تلویزیونی ست که گروهی از علاقمندان به مسایل آذربایجان آنرا میگردانند. بنابرین گوناز گروهی از فعالان معنی میدهد نه جنبش ملی دموکراتیک آذربایجان. در داخل و خارج گروههای زیادی هستند با مواضع مختلف به روش خود میکوشند . اینها را به هیچ گرفتن و تنها گوناز را « حرکت» نامیدن با عقل و منطق جور نیست و کار نادرستی ست.
لوایی با کلی گویی خود در مورد مسایل« از برداشت و نظر و تجربه خود نوشته» است. با طرح اتهامات بی سند و تنها بر اساس تجارب خود. اینجا هم قانونی نیست که توسط آن بگوییم اتهام به کل یک جنبش و حرکت ممنوع است. خیلی ها همواره جنبش آذربایجان را با اتهامات مختلف مورد هدف قرار میدهند. ولی قانونی برای منع وجود ندارد. تنها نقد و منطق است که میتواند به مقابله
برخیزد.
منهم کل حرکت ناسیونالیسم فارس را گام اول فاشیسم نوشته ام. اتهام بزرگی هم هست. آیا قانونی وجود دارد که من را از این کار منع کند؟ به جز اینکه بحث منطق و فاکت و استدلال و نقد پیش آید. همین کار را طرف مقابل در مورد آذربایجان انجام میدهد.حتی فعالی که تجارب تلخ دارد ممکن است انجام دهد. ما قانون منع در این مورد نداریم. تنها نقد میتواند مطرح شود و سره و ناسره را روشن کند.
اشارات
مقاله ی کامنتهای برگزیده ، محتوای چند کامنت است و نظرات و برداشتهای مختلف را نشان میدهد و مسایل را بحث کرده اند. نظر اوبالی، توکلی و دیگران آمده است . این بر خواننده است که چه نتیجه از بحث بگیرد.
برداشتها را نمی توان از کسی گرفت. یا حذف کرد. هرکس نگاه و نتیجه گیری خاص خود را دارد.
من هم مثل همه نظرات را میخوانم.
نظرات مختلف همه ی دوستان آذربایجانی برای من محترم است و در عین حال منهم نقد و نظر خاص خودم را دارم که در مقالاتم میاید.
تفاوت و تضاد نظرات بد نیست و لازم است. و خوب.
بله بله گویی و عدم تفاوت و تضاد خطرناک است.
ما با تفاوتها و تضادها می توانیم به حقیقت نزدیک شویم. نه با بلی قربان گویی.
یک مقاله از اوبالی و مقاله ی دیگری از سلیمانی در سایت آمده که اعتراض به مقاله ی لوایی ست.
این اعتراضات برای آن است که نوشته ی لوایی منتشر شده ، نباید منتشر میشد. و ناراحت اند .
کامنت Eza نیز همین موضوع را بحث کرده است. گرچه اوبالی مستقیم نگفته مقاله ی لوایی را حذف کنید ولی سلیمانی حذف را مناسب طرح کرده است.
دو مقاله مستقیم نشان میدهند:
هدف اعتراضات دو نفری، عدم انتشار مقاله ی لوایی ست. و این به معنای خواست حذف مقاله می باشد.
و دلیل آنها هم برای عدم انتشار « اتهامات موهوم» عنوان شده است.
نظر کلی
در مورد برخورد اوبالی و سلیمانی به نوشته ی لوایی این است که:
متاسفانه از نقد اصولی فرسنگها دور است.
همینطور مقاله ی بحث انگیز لوایی هم بر خورد نادرستی نموده است و باز از نقد اصولی بسیار دور است.
این دو بر خورد نشان داده که دوستان ما متاسفانه نمی توانند « اصول نقد متین و علمی» را در میان اختلافات خود پیاده و رعایت کنند.
ما نیاز به متانت و رعایت اصول نقد علمی داریم. بدون این گام، نمی توان پیش رفت.
با این همه از دید من رفتار صحیح آن است که اجازه بدهیم فعالان بدون واهمه از تجارب تلخ خود سخن بگویند هرچند که این کار
تلخی هایی هم داشته باشد.
بگذارید اشک و لبخند آزادی در میان ما جاری شود . که در خدمت آزادی ماست.
- طرح مسایل خصوصی افراد در سایت البته که جرم محسوب میشود .
- آینده ی آذربایجان در دست خود مردم آذربایجان خواهد بود ، که خود را با فرهنگ دموکراتیک و مسالمت آمیز و هومانیست ، غنی کرده اند. شاید این آرزوی زیادی نباشد.
همینطور این آرزو را برای همه خلقها و ملتها دارم.
هر چند که نسل من دیگر نباشد.
عدم تضاد اندیشه یی
و مشکل اعمال هژمونی
----
با برداشت من
این سه نفر فاقد تضاد اندیشه یی هستند.
یعنی اوبالی و سلیمانی و لوایی هرسه معتقد به:
ایده لوژی ترکیسم، ناسیونالیسم و آذربایجانیزم، اردوغانیزم هستند و استقلال طلب و جدایی خواه.
باورمند به رهبرگرایی و اعمال هژمونی خود.
« مسئله و مشکل» دو نفر اولی با سومی، هیچ پایه و اساس اندیشه ای ندارد. آنها در« اعمال هژمونی» نسبت بهم
اختلاف دارند .
در این برخورد، لوایی «نیروی قلمی»، و اوبالی و سلیمانی «نیروی تبلیغی» خود را سرمایه کرده ، مقابل یکدیگر قرار داده اند،
و متقابلا اعمال قدرت و هژمونی میکنند.
اختلاف خود را با اصطلاحات « اتهامات موهوم» از یک طرف( سخن اوبالی و سلیمانی)
و « لمپنیسم » از طرف دیگر( سخن لوایی)، به میان دیگران برده اند.
« مشکل » اینان ( دعوای اعمال هژمونی نسبت بهم) ، مسئله ی مبارزه ی رفع تبعیض نیست، مربوط به «خصایل خود» این دوستان است.
هر دو طرف درک نادرستی از « مبارزه ی رفع تبعیض آذربایجان» و « نقد متین و علمی» دارند
و برخوردشان مشکل فی مابین خودشان است . همینطوراند افرادی که با مشاهده ی این اختلاف « پلاریزه» شده اند.
ادامه ی
عدم تضاد اندیشه یی
و مشکل اعمال هژمونی
طرف یک نفری، به علت « دیدن و شنیدن سخنان و رفتارهای تلخ-که میتوانند سیاسی و شخصی باشند- از طرف مقابل ، یعنی رسیدن به تجارب تلخ، و گرد کردن آنها تحت عنوان« لمپنیسم و ارتباطات ناموجه» و چسبیدن به ، در خطر بودن« حرکت ملی» زور خود را در مقاله ی مورد بحث عنوان کرده و هژمونی خود را روی میز گذاشته است.
یعنی از دید ایشان « رفتارهای ناموجه و لمپنیسم» ، یا در واقع« تجارب تلخ» ایشان، به معنی در خطر بودن « حرکت ملی» است.
از سوی دیگر طرف دو نفری، « رفتارهای ناموجه و لمپنیسم» ، یا در واقع« تجارب تلخ» مقابل را « اتهامات موهوم » نامیده و « توهین و اتهام به حرکت ملی» شناخته است. و هژمونی خود را نیز روی میز نهاده است.
گرد کنیم، طرف اول از « زیان به حرکت ملی» حرف میزند - و طرف دوم از « اتهام به حرکت ملی» ؛ و متقابلا
اعمال هژمونی میکنند.
هر دو طرف خود را « حرکت ملی» می نامند و همدیگر را « ضرر» زننده به آن نشان میدهند.
واقعیت این است که اینان سه نفر از فعالان مسئله ملی هستند . نه جنبش رفع تبعیض هستند و نه حرکت ملی.
و نه اختلاف اینان عقیده ایست. مشکل اینان در میان خودشان است . برای اعمال هژمونی نسبت بهم.
نه مشکل من اسنت و نه مشکل مبارزه رفع تبعیض.
اینگونه برخورد ها، جهت اعمال هژمونی، در میان افراد هم عقیده زیاد است.
چنین برخوردهای حاشیه ای فاقد ارزش توجه اند . چه رسد به اینکه شخص بیاید « درست و نادرست» جست و جو کند.
کل این برخورد که برای اعمال هژمونی شخصی ست « نادرست» است.
----
مد شده ، رفتارهای شخصی ، سخنان شخصی، تلاش فردی یا چند نفری، «حرکت ملی، جنبش ملی -دموکراتیک» نامیده شود که
غلط اندر غلط است.
لطف کنید بروید « معنی حرکت یا جنبش» را در رابطه با جامعه پژوهس کنید . و چنین « به کار گل» مشغول نشوید.
و وقت دیگران را تلف نکنید.
---
رفتار و سخن و فعالیت هیچ فرد و گروهی « جنبش ملی دموکراتیک» نیست . جنبش مقوله ی دیگری ست و فرد و گروه مقولات دیگر.
بس کنید این اندیشه های کودکان سیاسی را که فرد و گروه را « جنبش ملی دموکراتیک آذربایجان» بنامید.
سطح اندیشه را بیش از این در میان دیگران پایین نیاورید که سرشکستگی آور است.
دوستدار حقوق
آ.ائلیار دوستدار حقوق است. حقوق همگان. بخصوص حقوق تبعیض دیدگان و ستمکشان؛ با انتخاب آزاد و داوطلبانه ی فرد و جمع. با آگاهی کافی.
عزیز جان، ایده لوژی ها ربطی به آ. ائلیار ندارد. از دایره ی ایده لوژی آزادم. لطف کنید مقالات مرا در مورد مقوله ی ایده لوژی مطالعه کنید بعد چیز بنویسید.
همه آزاد اند ، چه معتقد به یک ایده لوژی باشند و چه نباشند ، که تلاش مدنی خود را انجام دهند.
صاحبان نظرات کمونیسم و ناسیونالیسم و اردوغانیسم و ایده لوژی آذربایجانیسم و بوز قوردیسم و شونییسم و غیره می توانند نظر تئوریک خود را بیان کنند و در مقابل نقادان نیز نقد خود را.
ینها ربطی به من ندارند. نوشته های آ. ائلیار در حد توان خود همه ی ایده لوژی گرایی ها را نقد کرده است.
از موضعی که:«آ.ائلیار دوستدار حقوق است. حقوق همگان. بخصوص حقوق تبعیض دیدگان و ستمکشان، با انتخاب آزاد و داوطلبانه ی فرد و جمع. با آگاهی کافی.»
----
برای آ. ائلیار تفاوت هست بین "رفتارها و سخنان و کوششهای فردی و گروهی"از یک طرف ، و از طرف دیگر « کوشش کلی یک جنبش ». اینها را هرگز یک کاسه نمی کند.
برای آ. ائلیار تفاوت هست بین « هزمونی طلبی افراد» و « هژمونی کلی یک جنبش برای رفع تبعیض، بیعدالتی و استبداد و استقرار برابری».
اگر اشتباهی می بینید بنویسید رویش فکر کنم.
امید است این سخنان قابل درک باشد.
نیاز مبرم تبعیض دیدگان آذربایجان
-----
بجای مشغول شدن «در برخورد های حاشیه یی بین فعالان بر سر اعمال هژمونی این و آن» ، بجای پلاریزه شدن بر سر مواضع فردی و گروهی،
در این برهه از زمان که، ترامپ در راه اجرای « آرنارشی » راست گرای خود، در جهت ایجاد شبه دولتهاست، و جهان را به سوی جنگ پیش می برد، در زمانی که جامعه ی ایران به سوی انفجار میتازد، در برهه ایکه حکومت در پی گسترش هلال شیعه ی خود است، در شرایطی که اردوغان ترکیه را در راه اسلامیسم و اعدام انسانها شلاق میزند، در اوضاعی که ناسیونالیسم افراطی کرد میخواهد آذربایجان غربی را قورت بدهد، در شرایطی که برخی از سازمانهای سیاسی بسوی شیوخ عرب دست دراز کرده اند،
در زمانی که ناسیونالیسم افراطی فارس، برای استقرار حاکمیت راسیستی خود به هر خس و خاشاکی چنگ میاندازد،
در موقعیتی که مردمان ستمکش، از تبعیض و بی عدالتی و دیکتانوری و فقر و فحشا ، تلف میشوند، نیاز مبرم آذربایجان، به
« تشکیل جبهه ی متحد جنبش آذربایجان، از گرایشات مختلف» صد چندان است.
چیزی که میتواند یک جنبش را مؤثر تر، کارآمدتر، منسجم تر، موفق تر، زنده تر، کند ، متشکل شدن آن در یک « برنامه ی جبهه یی متحد» است. که اکثریت افراد و گروههای فعال را زیر « مواد و اصول چندی» در برگیرد. و در عمل و نظر، سیاست برخورد به مسایل را نشان دهد.
تا وقتی که جبهه ی متحد جنبش آذربایجان در برنامه و تشکل سازمان یافته نیست ما برای « چه میتوان کردها» پاسخ مناسب جمعی نخواهیم داشت. ضعف و ندانم کاریها و کجرویهای ما نیز از اینجا ناشی میشود.
مشغول شدن «در برخورد های حاشیه یی بین فعالان بر سر اعمال هژمونی این و آن» ، پلاریزه شدن بر سر مواضع فردی و گروهی، نیاز آذربایجان نیست.
شرایط و خود را دریابید و آگاهانه حرکت کنید.