همسایه
گویی همین دیروز بود که همسایه منزل ما خبر داد که پروانه ساخت گرفته و قصد دارد هشت واحدی بسازد.
دو روز بعد مشغول به کار با چکش برقی برای تخریب شدند که واقعا غیر قابل تحمل بود، آخر هفته بود و ما به منزل عمویم رفتیم و پدرم هم دنبال منزل میگشت که شش ماه اجاره کند و بالاخره پس از تقلای مستمر، منزل مورد نظر پیدا شد البته فکر میکنم تا نقل مکان حدود یک هفته ای شد و پدرم فقط یکی دوبار به منزل سرکشی کرد و برخی ضروریات را به منزل عمویم آورد. زمان اسباب کشی به منزل نو بخاطر گرمی هوا غروب تعیین شد و قرار بود فقط اقلام ضروری منتقل شود و نه کل منزل . یکماه بعد از انتقال و جاگیر شدن در مسکن نو زندگی کم کم بحالت طبیعی برگشت و همه عادت کرده بودند. با نزدیک شدن به اول مهر به طبع شرایط متفاوت میشد . با شروع مدارس گرفتار درس و مدرسه بودیم و فارغ از همه چیز . دیگر پدرم بصورت هفتگی دوبار به منزل قدیم میرفت تا هم باغچه ها را آبیاری کند و هم بازدیدی از خانه و اتفاقات احتمالی داشته باشد . جمعه شبی باران پاییزی شدیدی بارید و رگبار باران چند ساعتی منقطع ادامه داشت. دوشنبه بعد که با پدرم به منزل قدیم رفته بودیم دیدیم که تا درب ورودی ساختمان خیس است . پدرم سراسیمه وارد شد و منهم بدنبالش . گوشه سقف اتاق ما که مجاور همسایه بود بصورت یک مثلث کنده شده و کمد و وسایل اطرافش را خرد کرده بود از همه بدتر چون فرش دستباف بود بوی مشمئز کننده ای فضا را پر کرده بود. لباسها ، کتابهای غیر درسی،تلویزیون و کلی خرت و پرت شکسته و مغروق غلطیده بودند.
منزل بیمه داشت و وقتی کارشناس آمد نظرش این بود که در حین تخریب، اسکلت بندی یا شمع کوبی ِهمسایه ، دیوار و سقف ضربه زیاد خورده و در نتیجه کاهش مقاومت و سنگینیِ آب باران کار به اینجا رسیده است. بگذریم از اینکه همسایه تقبل کرد اما آنقدر لفتش داد که خودمان مرمت کردیم و کلی وسیله هم بیرو ریختیم .
این قصه شرح این روزهای پر التهاب ما با همسایه دیوار به دیوار است. در کار همسایه چه از حب علی و یا غیظ یزید نبایست دخالت نمود مگراینکه آنها در امور ما دخالتی کنند اما در کل وارسی کردن کشور خودمان جهت اطمینان ضرری ندارد مشروط باینکه از حسن نیت نظام حاکم مطمئن باشیم . متاسفانه نظام حاکم کمترین دلسوزی برای مردم کشور نداشته و تمام هم و غمش فقط ابقای خودشان بوده و هست لذا در همین راستا از سرکوب مردم خودش هم فروگذار نیست چه برسد به همسایه . اگر نیروی نظامی در مرز مستقر میشود برای جلوگیری از خطرات احتمالی است و نظام هم میداند با شرایطی که مردم ایران با آن دست به گریبانند احتمالات بسیاری از جمله شورش و طغیان گسترده میرود . در این میان اما من نفهمیده ام که شعارهای انتخاباتیِ "ما همه با هم هستیم ، رای ما حداکثری است یا روحانی تا قرن بعد "در انتخابات چه سنخیتی با این همه ضرب العجل و دستپاچگی دارد. مگر نه اینکه امت ِ همیشه در صحنه بصورت بی سابقه و حداکثری به روحانی رای داده و نظام را با رای قاطع مجددا تایید کردند پس جای ِ نگرانی نیست چون همه راضی اند و آن چند میلیون ناراضی هم اکثرا خارج نشین ِ بی درد هستند و در کاباره ها با یک دست زلف یار و یکدست جام می ، انتخابات را از روی ِ سیری تحریم نمودند و عملا کاری هم نمیتوانند بکنند. نکند که خدای ِ ناکرده این واکنشات خاص نظام ، نشان از دروغ بودن انتخابات گذشته و توسل به مکر و بازهم خدعه دارد؟
اکنون در جریان وقایع اخیر باید یادآوری شود که دوسال پیش وقتیکه رئیس اقلیم کردستان یعنی مسعود بارزانی در مرکز شورای آتلانتیک ، مستقر در آمریکا اعلام کرد "کردستان مستقل در راه است و اگر از من حمایت صورت گیرد، به زودی اعلام استقلال خواهم کرد"بسیاری بدلیل شناخت از ماهیت شورای آتلانتیک و سیاستهای آن ، کم و بیش مبرهن دانستند که خاورمیانه آبستن شده و بزودی اولین نوزادش را بتوسط طرح تجزیه غربی بدنیا خواهد آورد.در همان زمان یعنی سال۱۳۹۴ نتانیاهو هم حمایت خویش را از این استقلال اعلام نمود و رنگ استقلال برجسته و جدی تر گشت.
شاید خواننده محترم نیز با این نویسنده هم نظر باشد که عراق هماره با هر دولت و ماهیتی (سلطنتی، چپ گرا، بعثی و شیعی) بنا به دلایل مختلف از جمله تنگناهای ژئوپلتیکی و ... همواره یک رقیب برای ایران بوده و خواهد بود . سابقه اختلافات مرزی ، درگیریهای محدود نظامی در زمان دولتهای پس از کودتای ۱۹۵۸، حمله ارتش عراق به ایران در زمان حکومت صدام و بعثی ها، رفتار دولت نوری مالکی در زمان تحریمهای نفتی علیه ایران برای افزایش فروش نفت بدون کسب رضایت ایران و حتی اوپک، با هدف تسخیر جایگاه ایران در اوپک و شرکای نفتی ایران (از جمله هندوستان) از جمله مثالهای تاریخی این ادعاست
فارغ از آنالیز مسائل داخلی اقلیم کردستان عراق که حاوی نکات بسیار پر اهمیتی همچون وجود اقوام متعدد ، بدهکاری سنگین اقلیم ،مخالفت دولت عراق ( همین موضوع مقایسه کردستان با کریمه ، کوزوو یا اسکاتلند را باطل میکند) ، حضور رقبایی چون طالبانی و بسیاری از مسائل دیگراست و بهمین جهت صرفا به تاثیرات این واقعه بر کشورمان بسنده میکنم چرا که یقینا اهمیت این موضوع در بازخوردش به ایران و پس لرزه های آن ما را نیز متاثر خواهد نمود . رویدادهای عراق و اقلیم کردستان با توجه باینکه مرز زمینی زیادی با ایران دارد و از قبل از اسلام آباد غرب تا کیلومترها بعد از اشنویه ادامه می یابد بسیار متفاوتر از بقیه همجواران خواهد بود و از طرفی وجود میدانهای نفتی مشترک ایران با عراق و از سوی دیگر تاریخ و فرهنگ طولانی و مشترک بین دو کشور مانند ایوان مدائن و بسیاری از داستانهای هزار و یک شب که در عراق روایت شده اند بر اهمیت مطلب خواهند افزود.
بدلیل پراکندگی مردم کرد در چهار کشور ایران،عراق،ترکیه و سوریه ، تاثیرات این استقلال بر کشورهای مذکور بیشتر خواهد بود . در عمل عراق و سوریه که گریبانگیر جنگ با داعش بوده و احتمال میرود که توانایی ساماندهی به عواقب چنین وقایعی را نداشته باشند و کما اینکه از رسیدگی بمردم خویش نیز عاجز بوده اند که به اینجا رسیده پس ایران بدلیل همجواری و همکاری در مبارزه علیه داعش بیشتر متاثر خواهد شد و چه بسا که اولین کشوری باشد که عراق همچون گذشته روی مهار این معضل به آن متوسل میگردد. کما اینکه در زمان جنگ داعش در کردستان عراق ، ایران مهمات زیادی را بطور خفی به کردستان فرستاد و در عراق بصورت فیزیکی حضور داشته و دارد.
با همه مطالب کلی گفته شده اکنون که استقلال کردستان به حقیقت گرویده لذا نظر به شرایط ایجاد شده معضلات راهبردی تجزیه اقلیم کردستان عراق میتواند در قالبهای ذیل برای ایران نمود یابد :
- ایجاد سابقه در مورد تجزیه کشورها بدون رضایت دولت مرکزی و گاه نقض قانون اساسی
- تقویت ایده مشروعیت جدایی طلبی برای قومیت ها در سراسر منطقه و ناامنی حاصل از آن
- تغییر مفهوم حق تعیین سرنوشت از حق ملل مستعمره و تحت اشغال به حق یک اقلیت درون یک کشور برای استقلال
- توسعه مفهوم تئوری جداییِ چاره ساز از یک حق جبرانی به حق اولیه
- تقویت جدایی طلبی و مشروعیت بخشیدن به جنبش های تجزیه طلب که بنظر من دانسته یا ندانسته آب در آسیاب استعمار میریزند
- امکان بروز جنگ فرقه ای در همسایگی ایران و تبعات ناشی از آن
- ترویج احساسات قومیتی تجزیه طلبانه در ایران خصوصا مناطقی با بافت قومیتی همچون کردستان ،آذربایجان و خوزستان و امثالها
- مشروعیت بخشیدن به طرح خاورمیانه بزرگ آمریکا و تشکیل کشورهای قومیتی ِ تحت ِ سلطه
- ترس از حضور اسرائیل در مجاورت ایران
ناگفته نماند که صحبتهای برخی از سران احزاب کرد ایران نیز باعث تحریک بیشتر نظام گردیده و دستاویز مناسب برای هر اقدامی را حاصل نموده است . مثلا صحبتهای مصطفی هجری رهبر حزب دموکرات کردستان ایران در رابطه با دشمن مشترک خواندن رژیم ایران برای اسرائیل و اقلیم کردستان در سال گذشته موقعیت را حساستر نموده و بنوعی آتو را به دست ملایان داد.
برای نظام ایران ، چنین تحولی در منطقه بمانند این تفسیر خواهد شد که عده ای بخواهند مثلا جمعیت ساکن خوزستان به پای صندوق رأی رفته و مشخص نمایند که استانشان جزئی از ایران بماند یا مستقل شود و رأی بقیه مردم ایران و نظر دولت مرکزی را برای چنین تصمیمی نادیده بگیرند. یا مثلا تنب کوچک و بزرگ ادعای استقلال و یا الحاق به امارات را داشته باشند در این شرایط باحتمال قوی ممکن است مردم منطقه بصورت حداکثری به سمت امارات منعطف گردند و لذا در پاسخ باین واکنشات، حکومت مرکزی نیز دست به حمله نظامی بزند و یا ارتباط زمینی ، هوایی و آبی را کاملا قطع نماید تا با تضعیف منطقه مدعی ، آنان را وادار به تبعیت نماید. درهمین حین مجلس و دولت مرکزی نیز تغییرات جدید را کاملا غیرقانونی و نامشروع بدانند . با این اوصاف بنظر میرسد برای پیشگیری از گسترش چنین حالتی ، نظام حاکمه دست به بایکوت ، اعمال فشار سنگین بر مردم ، دستگیریهای زیاد و بی دلیل ، گرم شدن نمایش اعدام و از این دست اعمال ایذایی به جهت گسترش رعب و وحشت خصوصا در مناطقی با بافت قومی خواهد زد و این اول ماجراست و در قدم بعد بحث اراضی و درآمدهای منطقه به میان می آید که یقینا نظام ، کاهش درآمدش را از منابع داخلی تحمل نمیکند و نمیخواهد که سفره انقلاب با اینهمه عائله و مفت خور خالی بماند لذا احتمال هر اقدامی برای ابقای سفره انقلاب خواهد رفت .
همه میدانیم که ایران پنج گذرگاه مرزی با کردستان عراق دارد که بخش قابل توجهی از کالاهای مورد نیاز کردستان عراق از این گذرگاهها عبور می کند . خاطرم هست که ده سال پیش دقیقا در مهرماه ، ایران بدلیل بازداشت یکی از معاونان استانداری کرمانشاه بتوسط اقلیم کردستان مرزها را چند روزی کاملا ایزوله کرد و بازتاب این عمل تا جایی پیش رفت که خود سران اقلیم ادعا میکردند فلج گردیده و روزانه یک میلیون دلار خسارت دیده اند.
بهر روی در اینکه استقلال کردستان عراق بر تحولات داخلی ایران و از جمله مناطق کردنشین تاثیر گذار خواهد بود و حتی خواستهای هویت گرایانه بیشتر و گریز از مرکزی را تشدید میکند شکی نیست، لذا نظام حاکم بر ایران همزمان ناچار است که در سیاست سنتی خود در قبال مناطق کردنشین (و سایر مناطق دارای تمایز قومی - هویتی با مرکز) دست به تغییرات و اصلاحاتی عملی و جدی بزند. از مهمترین این اصلاحات میتوان تعدیل اقتصادی ، حل معضل بیکاری و اداره هر استان بتوسط نیروهای بومی ِ کاردان مناطق می تواند در آرام نمودن جو نقش بسزایی ایفا نماید گرچه برای این اقدامات سالهاست که دیر شده است. اگرچه با نظامی که دیده ایم ، اعمال خشونت مفروض تر خواهد بود.
نکته مهمی که در طی این چند سال اثبات شده این است که نظام ایران خود دست نشانده بوده و تجربه ثابت نموده که به هر چیزی بجز مردم خود می اندیشد و برای نیل به اهداف ِ اربابی و ابقای خودش از هیچ خیانتی فروگذار نبوده است کارنامه چهل ساله بخوبی نشان میدهد که نظام فقط در نابودی این سرزمین با سرعت مضاعف می تازند .
با اینهمه درآمد هنگفت ، وضعیت نابسامان ِ مملکت این است که همه می بینیم . متاسفانه و دردناک اینکه ما در منطقه ای از دنیا هستیم که سرشار از منابع است و باید حکام دست نشانده حضور داشته باشند تا بعنوان کاتالیزوری قوی در کنش و واکنش های استعماری نقش موثری را بازی کنند. از جنگل و دشت و دریا گرفته تا نفت و گاز و سرمایه های ملی همه به تاراج رفته و میروند و بسیاری از مردم هم مرافقتی ندارند که با اینهمه ویرانی و دزدی و بی عدالتی ، اعتراضی جدی نمایند.
در پایان بنظرم ساده لوحانه است که تحولات منطقه را بنا به خواست مردم یا گسترش دموکراسی ( از نوع خاورمیانه ای) و از این دست شعارهای دهان پر کن مرتبط بدانیم چرا که با نظری در تاریخ نه چندان دور میتوان مثالهای بسیاری را یافت که غالبا از یک مکانیسم پیروی کرده و میکنند و شوربختانه این امر در خاورمیانه دائما سایه افکنده است . از قذافی و صدام گرفته تا رژیم حاکم بر ایران هم گواه این مطلب.
چیزی که بنظر من عیان است وجود حقیقتی بنام "نظم نوین جهانی "است که با پیگیری معلولها به علتها پی خواهیم برد و در این مورد شاید با من متفق القول باشید که دنیای ِ ما از آنچه که بنظر میرسد نیز بسیار ترسناکتر و کثیف تر است.