كركوك و مسئله كركوك
کم و بیش تمامی اسناد تاریخی پس از جنگ ذهاب در 500 سال اخیر درباره دموگرافی و ترکیب جمعیتی کرکوک حکایت از اکثریت داشتن ترکمانان شیعه در این شهر دارد. البته کردها نیز همواره در این شهر سکونت داشته اما به عنوان اقلیتی در کنار ترکمانان و اعراب زیسته اند.
شاید به همین دلیل بود که در آوریل 2003 (فروردین 82) وقتی با سرنگونی رژیم بعث صدام حسین ، نیروهای پیشمرگه کرد اتحادیه میهنی وارد این شهر شدند یکی از اولین اهداف خود را اداره ثبت احوال کرکوک قرار دادند تا تمامی اسناد هویتی و سجلی ترکمانان را به کام آتش بسپارند.
با مشارکت همه جانبه دو جناح اصلی کردهای عراق در تدوین قانون اساسی جدید این کشور در سال 2005 بود که طبق قانون اساسی جدید عراق دارای نظام سیاسی فدرالی شد که از ابتدا حداکثری بودن حقوق و اختیارات استانها بویژه سه استان تشکیل دهنده اقلیم کردستان موجب شد که این نظم سیاسی جدید تنه به تنه کنفدرالیسم بزند.
در قانون اساسی 2005 عراق به دو بخش اصلی تحت کنترل دولت مرکزی از استان نینوا به مرکزیت موصل تا استان بصره در جنوب از سویی و بخش تحت کنترل دولت محلی اقلیم کردستان شامل سه استان دهوک ، اربیل و سلیمانیه تقسیم شد. منطقه تحت کنترل دولت محلی کردستان که مساحتی حدود 41 هزار کیلومتر مربع را در برمیگرفت.
همچنین طبق ماده 140 قانون اساسی جدید درباره مناطق مورد مناقشه نظیر کرکوک و موصل نیز قرار شد تا ظرف 2 سال یعنی تا سال 2007 رفراندوم برگزار شود تا حسب خواست مردم درباره اینکه این مناطق بخشی از اقلیم باشند یا دولت مرکزی تصمیم گیری شود. البته تا زمان برگزاری چنین رفراندومی مناطق مورد مناقشه تحت کنترل دولت مرکزی باقی می ماند.
رفراندومی که باید تا سال 2007 برگزار میشد هیچگاه با اراده جدی دو طرف اربیل و بغداد مواجه نشد و تحقق نیافت تا به لحاظ حقوقی حاکمیت بر این شهرها در اختیار دولت مرکزی در بغداد باقی بماند.
اما با پیدایش پدیده داعش در سالهای 2012-2013 و پیشروی برق آسای آن در ژوئن 2014 (خرداد 93) در استانهای نینوا تا فلوجه بود که مسعود بارزانی در شرایطی که هنوز اقلیم کردستان هدف داعش قرار نگرفته بود به صرافت برگزاری رفراندوم استقلال از عراق افتاد تا لااقل دامان خود و کردستان را از مناقشه مذهبی عراق که فرزندی چون داعش به دنیا آورده بود دور نگاه دارد.
اما خیلی زود داعش متوجه اربیل و دهوک نیز شد و به اذعان آقای بارزانی اگر کمک و حمایت راهبردی و لجستیکی ایران نبود اربیل به دست داعش سقوط میکرد.
بهرروی با حمایت ایران نه تنها اربیل سقوط نکرد بلکه با به شماره افتادن نفس های داعش در عراق از سال گذشته نیروهای پیشمرگه (اعم از پیشمرگه پارتی و اتحادیه میهنی) نیز موفق شدند از اضمحلال داعش برای گسترش قلمرو خود بلحاظ حقیقی بهره گرفته ؛ وسعت اقلیم را از 41 هزار کیلومتر مربع به 71 هزار کیلومتر مربع گسترش دهند. گسترشی که مورد حمایت قانون اساسی عراق و یا هیچ سازوکار حقوقی دیگری قرار ندارد.
حال حشد الشعبی که اتفاقا در راس آن یک فرمانده ترکمان شیعه قرار دارد در کنار ارتش و پلیس فدرال عراق خواهان بازگرداندن آن 30 هزار کیلومتر مربع از خاک عراق است که توسط پیشمرگه اشغال شده است. ایران که در این سالها تمامی تلاش خود را کرده تا از مقابله کردها و شیعیان به عنوان دو متحد خود در عراق جلوگیری کند وارد عمل شده با سفر سردار سلیمانی بین پیشمرگه اتحادیه میهنی مستقر در کرکوک و دولت عراق میانجیگری کرده تا مسئله کرکوک بدون خونریزی و به شکلی مسالمت آمیز حل شود. اتفاقی که امروز افتاد و با عقب نشینی پیشمرگه های اتحادیه میهنی از کرکوک در شب گذشته بدون شلیک حتی یک گلوله پرچم عراق بر استانداری کرکوک برافراشته شد.
اما در این میان جریان بارزانی و رسانه های اربیل از کردستان 24 تا روداو تمام تلاش خود را به خرج داده و میدهند که شرایط را جنگی نشان داده با ادعای حمایت و حتی حضور نیروهای سپاه ایران در میان صفوف نیروهای دولت مرکزی از سویی جنگ فرضی را جنگی با ایران نشان دهند و از دیگر سوی با برجسته ساختن شکاف شیعه-کرد سنی مسئله استقلال کردستان را به مجادلات مذهبی منطقه پیوند زنند.
اما چرا بارزانی و رسانه هایش در حالی که میدانند به لحاظ حقوقی هیچگونه حقانیتی ندارند تلاش میکنند ایران و نه ترکیه را در سمت مقابل خود و خواسته استقلال قرار دهند ؛ در حالیکه پس از رفراندوم سوم مهر ایران مواضعی به غایت ملایم تر از ترکیه در مقابل رفراندوم از خود به نمایش گذاشته و هر چه آقای اردوغان از در تهدید به بستن مرزها و گرسنگی دادن و "یک شب ناگهان خواهیم آمد"وارد شده ؛ ایران از در گفتگو و میانجی گری به مسئله نگریسته که صرف تحلیل محتوای کنفرانس خبری مشترک روحانی-اردوغان در هفته پیش در تهران آشکارا این اراده تهران را نشان میدهد.
چه سفر جواد ظریف به سلیمانیه و سپس سفر و میانجی گری قاسم سلیمانی نیز به این شهر صراحتا از موضع آشتی جویانه و همکاری خواهانه ایران حکایت دارد.
اما با وجود تمام اینها بارزانی دوست دارد تهران را هدف خود قرار داده در مقابل استقلال کردستان ایران را نشان دهد تا اولا اتحاد راهبردی اسراییل را به سمت خود جلب کند و این پیام را به نتانیاهو دهد که اگر ایران در گسترش به غرب تا لب مرزهایت آمده است تو نیز میتوانی با حمایت از ما تا لب مرز ایران بیایی!
ثانیا بارزانی از سیاست خارجی ضد ایرانی ترامپ به خوبی آگاه است و فایده هدف گیری تهران را در جلب حمایت دولت ترامپ بسیار بیشتر از هزینه آن ارزیابی میکند.
در چنین شرایطی است که بارزانی باردیگر همانند پدرش در صدد بازی گرفتن از کارتهای بین المللی برای مسائل منطقه ای برمیاید.
بازی خطرناکی که میتواند سرنوشتی همانند پدرش و یا حتی تقدیری دردناک چون پدربزرگش را برای او رقم زند.