اعدام ناجوانمردانه رامین حسینپناهی، زانیار مرادی و لقمان مرادی
بحث و گفتگو با امجد حسین پناهی، برادر زندهیاد رامین حسینپناهی
در تالار تلگرامی حمایت از زندانیان سیاسی و عقیدتی
این گفتگو در تاریخ 23 شهریور 1397 برابر با 14 سپتامبر 2018 انجام شده است
تالار تلگرامی حمایت از زندانیان سیاسی و عقیدتی
https://t.me/joinchat/CPd7yD6Wyge05cWD7X-r0w
پرسشهای شرکت کنندگان در گفتگو:
- سلام امجد عزیز. ضمن عرض تسلیت، در مورد رامین تلاشهای رسانهای و حقوق بشری مختلفی انجام شد اما متاسفانه در اجرای حکم موثر نبودند. به نظر شما چنین فعالیتهایی از اساس بیاثر هستند؟
- جریانات سیاسی مختلفی در مخالفت با اعدام رامین فعالیت کردند. به نظر شما امکان ایجاد یک جبههی مشترک علیه اعدام با توجه به این تجربهی دردناک وجود دارد؟
- امجد عزیز اعتصاب کردستان ادامه خواهد داشت؟
- پیام این اعتصاب به احزاب چیست؟
- امجد جان، لطفا از حال دایه شریفه دایه آمنه و دایه عزیزی که مادر لقمان عزیز هستند برایمان بگویید. پدر و مادر و خانواده این زندهیادان در چه وضعیتی هستند؟
- به نظر شما چرا رژیم جمهوری اسلامی با توجه به کمپین رامین تصمیم به اعدام این 3 آزادیخواه را گرفت؟
- ما شاهد حمایت احزاب غیرایرانی همچون ه د پ از کمپین رامین بودیم. به نظر شما این کمپین تاثیری در همکاریهای آتی اپوزیسیون ایران با احزاب خارجی خواهد داشت؟
- بله واقعا رامین در دل همه ما زنده است و زنده خواهد ماند. چقدر خبر خوبی است که ۲۵ بچه آن روز به دنیا آمدند و اسم رامین و زانیار روی آنها گذاشته شد.
- رامین و زانیار تازه به دنیا آمده را از طرف ما هم ببوس امجد جان
زمزمەای در پیچوخم زندان میپیچد، اندکی صبر کە سحر نزدیک است
نامەی افشین حسینپناهی خطاب بە مردم شریف کردستان و ایران
فعالین مدنی، گروەها و احزاب سیاسی داخل و خارج از کشور
سپاسگزار و قدرشناس تمام زحمات و تلاشهای بیوقفه شما در پیگیری و پشتیبانی و تلاش خستگیناپذیر شما عزیزان برای ممانعت و جلوگیری از اعدام برادر مبارز و بیگناهم رامین حسینپناهی، در طی یک سال گذشتە، هستم.
امروز با قلبی سوگوار و چشمانی پر از اشک در حسرت از دست دادن رامین کە سرفراز و ایستادە، سربلند از مبارزە برای آزادی و رهایی مردمی کە در حرکتی مدنی و آشتیجویانه اینگونه به پاسداشت و دفاع از مبارزان خود برخاستند و بنیان استبداد را به لرزه درآورد، تشکر میکنم. من اکنون در بندم و اسیر، اما فارغ از اشراف کامل بە بیگناهی خود و حقیقت راە آزادی، درد من با درد تمامی فعالان مدنی و مبارازان سیاسی ایران مشترک و خواست من با خواست آنان عجین گشتە است؛ خواستار احقاق حقوق خود هستم و تا تحقق آن لحظەای درنگ و تردید نخواهم کرد.
ضمن تشکر و سپاس بیپایان از تمام یاران و دوستان برای تلاششان در انتقال و رساندن صدای مظلومیت زندانیان سیاسی در بند، یادآور میشوم کە عهد ما برقرار است و مبارزە نیز ادامە دارد.
افشین حسینپناهی
زندان مرکزی سنندج
- رامین و زانیار و لقمان هم به بهبود ارتباط و همدلی مردم کردستان با سایر نقاط میهنمان کمک کردند و هم به همدلی و همراهی گروههای مختلفی که علیه ستم جمهوری اسلامی مبارزه میکنند. آیا شما هم با این موافقید، امجدجان؟
- تحلیل شما از آینده رژیمی که تنها با قتل و کشتار دگراندیشان و اختلاس و فساد ادامه حیات میدهد چیست؟
- رامین عاشق ایران بود - عاشق کردستان بود - عاشق مردم بود - و چقدر عالیست که شما امجد جان، هستید تا پیام این عشق و عطوفت انسانی و این آزادیخواهی باشید - درود بر شما
- تاثیرات این اعدام و بیتوجهی جمهوری اسلامی به این کمپینها بر زندانیان سیاسی دیگر را شما چگونه میبینید؟
- بله رامین و زانیار و لقمان تروریست نبودند. این جمهوری اسلامی ایران است که تروریست است.
- "رامین حسینپناهی خود را برادر آتنا دائمی میدانست، دوست آرش صادقی میدانست"... زنده باد یاد و نام او
- آیا با توجه به چنین حکومتی کمپینهای مدنی راه به جایی خواهند برد؟
- زنده باشند این رامینها و زانیارهای تازه چشم به جهان گشوده - امید که در ایرانی آزاد با حقوق شایسته هر ایرانی و هر کرد و هر انسانی که در یک سرزمین آزاد زندگی میکند بزرگ شوند.
بە کسانی کە دوستشان دارم
نامهای از رامین حسینپناهی، زندانی سیاسی محکوم به اعدام
نمیدانم از کجا شروع کنم، از کشتە شدن اشرف یا از حکم اعدام برادر بزرگمان انور حسینپناهی، شکستە شدن هر روزەی قامت پدر و اشکهای بیپایان مادرم. از خواهران داغدیدە و سایەی ترس و نگرانی کە هر روز و هر ساعت در تک تک لحظاتی کە تنها یا دور هم بودیم، بگویم. دست سرنوشت و تقدیر، من را در مکان و شرایط قرار دادە کە روزی برادر بزرگم انور حسینپناهی، آن را تجربە کرد. شاید ادامەی حرفهایم از اینجا کمی راحتتر است برای اینکە با افشین، برادری کە از من بزرگتر است و با هم در یک زندان هستیم، این نامە را مینویسم. افشین بە هشت سال و نیم زندان محکوم شدە است و در انتظار پایان حکم و بازگشت بە خانە است و من هم بە اعدام محکوم و ممنوعالملاقات شدەام و نمیدانم کە بعدها چە میشود. بیش از هر چیز و هر کس بە قلب داغدیدە و حسرتهای مادرم فکر میکنم از اینکە چگونە این روزها را تحمل کردە است یا تحمل میکند.
زمانی بە این فکر میکردم کە این همە رنج و این همە ترس از کجا میآید و دلیل واقعی ظلمی کە بە خانوادەی من روا میرود چیست. امروز و همەی روزها و لحظات تلخی کە از همان نوجوانی تجربە کردەام بیش از پیش جواب روشن این سوالات را میدهند؛ همیشە دوست داشتەایم با کسانی کە میشناسیم، با همسایەها، با افراد جامعە و مردمی کە با آنها در مکانی کە زندگی کردەایم صمیمی باشیم و احساس نزدیکی کنیم و در خوشی و ناخوشی در کنار هم باشیم. امروز فکر میکنم این درسها را پیش از هر کسی از مادر و پدرم یاد گرفتەام. چرا باید کارگران اینگونە زندگی کنند؟ چرا باید کودکان کار کنند و رنج بکشند؟ چرا باید زنان و مادرانمان این همە رنج و مرارت تبعیض را تحمل کنند؟ چرا مکانی کە در آن زندگی میکنیم و در آنجا بزرگ شدەایم آتش بگیرد و آلودە شود؟ و چرا نباید همەی ما آزاد باشیم و در کنار هم آزادی را تجربە کنیم؟
کم نیستند کسانی کە این سوالها را با صدای بلند کردە و بە جرمهای گوناگون محکوم شدەاند: محاربە، ضد انقلاب، وابستە بە گروەهای تروریستی، شبکەهای جاسوسی استکبار و عضویت در گروەهای معاند. من هم یکی از همان کسانی هستم کە در جستجوی جواب این سوالها بودەام و تلاش کردەام کە برای تک تک سوالاتی کە داشتەام پاسخی درخور بیابم از طریق دفاع از فعالیت مدنی و سیاسی، زیست محیطی، حقوق بشری، دفاع از حقوق کودکان، زنان و کارگران و تمامی کسانی کە همدل و همدرد بودەایم.
امروز بیش از هر روز دیگر از این صمیمیت و دوستداشتن و عشق بە مردم لذت میبرم و از اینکە در کنارشان هستم احساس غرور میکنم. اینکە لحظات سخت هشت سال و نیم حبس افشین را میبینم بغض گلویم را میگیرد اما با وجود اینکە انتظار حکم اعدام، لحظات دردآوریست اما ارزش و غرور ایستادن در کنار مردمی کە آنها را دوست دارم، طبیعتی کە در آن زندگی کردەام و کارگرانی کە با آنها کار کردەام، از رنج این لحظات میکاهد و بە من، افشین و خانوادەام غرور میبخشد. برایتان مینویسم.
رامین حسینپناهی
زندان مرکزی سنندج
سه شنبه، ۱۴ فروردین ماه ۱۳۹۷
- من هم مثل بسیاری از هموطنانمان با خبر اعدام این عزیزان به گریه افتادم و پسرم به من گفت که مادر اگر تلاشهای فعالین مدنی نبود اینها را خیلی پیشتر کشته بودند - گفتم ولی احساس درماندگی میکنم. گفت اتفاقا رژیم هم برای اینکه احساس درماندگی و ترس در شما ایجاد کند این جوانها را اعدام کرد. امجد جان، شما هم همین نظر را دارید؟
- امجد عزیز، کمی هم در مورد حمله به احزاب کرد که همزمان با این اعدامها صورت گرفت و اهداف رژیم صحبت کنید
- البته اعتصاب سراسری بود و استقبال از فراخوان اعتصاب بسیار دلگرم کننده ولی شنیدیم که در جاهایی مغازههایی را که بسته بودند را علامتگذاری کرده بودند و بعد هم دستگیریهای زیادی صورت گرفته است - آیا این اخبار را تایید میکنید؟
- آرش صادقی، ابراهیم فیروزی، پیام شکیبا، پیروز منصوری، سعید شیرزاد، سعید ماسوری، جواد فولادوند، حسن صادقی، مجید اسدی، محمد بنازاده امیرخیزی امروز با انتشار نامهای از زندان رجایی شهر این اعدامها را مربوط به مرحله پایانی دیکتاتورهای حاکم بر میهنمان خواندهاند - نظر شما چیست ؟ آیا این اعدامها که برای ترساندن مخالفین رژیم صورت گرفت، نشانه ترس خود رژیم از نزدیک شدن سقوطش میباشد؟
- در کمپین حمایت رامین و نسرین - تعدای از هموطنان ما از کرج برایمان نوشته بودند - ما مردم کرج شرمندهایم که این جوانها اینجا به بند کشیده شدهاند و کابوس میبینیم که اینها در این شهر کشته خواهند شد. مردم کرج نمیخواهند که خون این جوانان آزاده در این شهر ریخته شود. - مردم واقعا از این جنایت نخواهند گذشت و روزی در دادگاهی عادلانه مسولین این اعدامها محاکمه خواهند شد.
- جمهـورى اسلامى با إعدام اين سه عزيز بيشتر و بيشتر چهـره كثيف خود را در جهـان نشان داد و به پايان ديكتاتورى خود تزديكتر شد، امجد عزيز
- يادشان گرامى و راهـشان پايدار
- شما به عنوان برادر رامین عزیز و یک فعال حقوق بشری فکر میکنید که قدم بعدی ما فعالین سیاسی/ حقوق بشری / مدنی چه باید باشد؟
- آیا پرونده و درخواست دادخواهی را برای این عزیزان را در سازمان ملل و سایر نهادهای بینالملی دنبال خواهید کرد؟
نامهی زندانیان رجایی شهر
داستان کشتار و قتل عام زندانیان در مرحلهی پایانی همهی دیکتاتورها همیشه قابل پیشبینی و در تقدیر بوده و هست...
و وای بر مردمی که از کشتار همنوعانشان بترسند و عقب بکشند. آنجاست که جنایتکاران را بر جنایتهایشان مصممتر کردهاند و آدرس سرکوب و جنایت بیشتر را دادهاند و خوشا به حال مردمانی که جوانان و فرزندانشان مثل زانیار، لقمان و رامین (در اوج عشق به زندگی) سرفرازانه «بر سر دار شدن» را میپذیرند تا ریشههای این چوبهای دار را که بر فراز آسمان خلقمان برافراشتهاند را برکنند!"- از نامه زندانیان سیاسی زندان رجایی شهر در این رابطه و ما زندانیان و همبندیان آنها کمربندها را محکم کرده و آمادهی موج بعدی و شاید آخرین اعدامها در مرحلهی پایانی هستیم. و چه افتخاری بالا بلندتر از اینکه ما آخرین اعدامیها بوده و پس از ما دیگر هرگز جوانانمان با چوبههای دار مواجه نخواهند بود!
و آیا برای همهی دنیا همین یک دلیل (در میان انبوه دلایل) کافی نیست که وقتی پاکترین جوانان این سرزمین، امثال زانیار و لقمان و رامین و... به ریسمانهای مرگ سپرده میشوند، معنایش این است که این نظام به هیچ ترتیبی قابل اصلاح نیست؟
و هم از این رو همهی کسانی که دستی در ایجاد این توهم داشتهاند و از «وضعی بدتر» میترساندهاند، باید بگویند منظورشان کدام وضع بدتر است؟
ما همبندیان این سه شهید سربهدار و سرافراز ضمن محکوم کردن این جنایت و آرزوی صبر و بردباری برای خانواده و عزیزانشان معتقدیم که خون آنها راهگشای طلوع آزادی و عدالت و برابری برای خلق در زنجیرمان خواهد بود.
زندانیان سیاسی گوهردشت کرج
۲۱ شهریور ۱۳۹۷
آرش صادقی، ابراهیم فیروزی، پیام شکیبا، پیروز منصوری، سعید شیرزاد، سعید ماسوری، جواد فولادوند، حسن صادقی، مجید اسدی، محمد بنازاده امیرخیزی.
- درود به شما عزیزان
از طرف خانواده حسین پناهی از همه شما عزیزان تشکر و قدردانی میکنیم.
خواهان لغو حکم اعدام و آزادی زندانیان سیاسی هستیم و تا رسیدن به خواسته خود از پا نخواهیم نشست - زنده باد آزادی