مصاحبه و گفتگو با چند جوان ایرانی بعد از فالوی چهارده میلیونی "تتلو" /قسمت دوم
مصاحبه و گفتگو با چند جوان ایرانی بعد از فالوی چهارده میلیونی "تتلو"
قسمت دوم
میدانید جوان ها ی امروز با زمانی که شما دیده اید بسیار فرق می کنند . زمین تا آسمان با آنچه پدرم تعریف می کند متفاوت هستند .
حال جوان ها تو دسته های مخصوص به خود جمع می شوند ،حرکت می کنند و به قول معروف به هم حال میدن.در یک خانه سه برادربا هم نمی چرخند .هر کدام دسته وگروه خودشان را دارند.هر دسته و گروه برای خود مرامی دارد.
متاسفانه تنها در یک چیز اشتراکشان زیاد است همه اهل دودند.اگر پایش بیفتد هیچ کس ردش نمی کند.علفی پرکردن و چرخاندن ، یا چند سیخی زدن تنها چیزی است که ساعتی آرامت می کند واز فشار روحیت می کاهد ."
می پرسم "سیخ زدن را متوجه نمی شوم !"می خندد"خیلی چیزهاست که شما متوجه نمی شوید.
امروز زبان مخصوصی بین جوان ها است که بین خودشان صحبت می کنند و خوب هم دیگر را می فهمند .
می دانید این نسل اصلاعلاقه ای به گذشته ،حتی آینده ندارد.چرا که هر چه شنیده یا دیده چیزی جز بدبختی نبوده است.
شما نمی تونید تجسم کنید که یک جوان ایرانی چطور بزرگ می شود.از روزی که زبان باز می کندیاد می گیرد که خیلی چیزها گفتنی نیست .
یاد می گیرد یا بهتر است بگویم یادش می دهند که دروغ بگویدو فرقی نمی کنددرکدام خانواده دنیا می آئی .تمام خانواده ها بلا استثنا دروغ های مخصوص به خود دارند .
هر خانواده هر کس چیزی برای پنهان کردن دارد .از آن پولدارش تا بی پولش مجبور است دروغ بگوید.
مذهبی دو آتشه دروغ می گوید پیشانی خودش را داغ می نهد قسم دروغ می گوید ،سینه می زند اما هیچ کدامش راست نیست. بچه می بیند و درس می گیرد .
از روز اول به ما گفتند تو مدرسه هر چه پرسیدند راستشو نگوئیم .ما این طوری بزرگ شدیم همه به هم دروغ می گوئیم و همه هم می دانیم که دروغ است .اما عادت کردیم و قبحی ندارد.
من اصلا به خدا باور ندارم .باور کنید امروز هشتاد در صد ایرانی ها نه به خدا نه به امام و پیغمبر اعتقاد ندارند .
اما در ظاهر برای همین امام وپیغمبرسینه چاک می کنند.
عمو جان خوب است که ایران نیستید .من دانشگاه آزاد بابل بودم .همان هفته اول بچه ها هم دیگر را پیدا کردند .
از درس که خبری نبود.کم نبودند دانشجو هائی که شبها دور هم جمع می شدند وبساط تریاک چراغ پیک نیکی راه می انداختند.کاغذ دفتر هائی که باید نوشته می شد .صفحه صفحه کنده نی برای دود کشیدن تریاک درست می کردند.
می دانید وقتی چند نفر دور هم جمع می شوند و بساط می کنند هزینه بساطشان پول دو بسته سیگار نمی شود!
این شده تفریح جوان های ایران وتنها موردی است که حکومت زیاد گیر نمی دهد.
خیلی ها می گویند سیاست خود رژیم است.
هرگز فراموش نمی کنم ماه دومی بود که رفته بودم دانشگاه که شب داد و بیداد ازراهرو بلند شد. پدری از تبریزبرای دیدن پسرش که او هم مثل ما تازه قبول شده بود به ساختمان ما آمده بود .گویا پسرش در اطاق خود نبود می گویند در اظاق آخری است.
می رود در اطاق را باز می کند تعدادی دانشجو دور هم جمع شده در حال کشیدن تریاک بودند.پدره دیوانه شده بود.
زده بود زیر چراغ پیک نیکی هر که را که تو اطاق بود گرفته بود زیر مشت ولگد وسط راهرو داد می کشید به زمین .زمان دشنام می گفت.
دادمی زد خانه رهن بانگ گذاشتم فرستادمت دانشگاه که تریاکی بشی؟
.. به این دانشگاه به این مملکت.
همان شبانه دست پسرش را گرفت هر چه داشت ونداشت ریخت داخل یک وانت بار و بردش تبریز.
چند روزی سر وصدا شد بعد همه چیز به وضع سابق برگشت . صد ها جوان کنده شده از خانواده در شهر غریب هیچ امکان تفریحی نیست ! نه می توانی دست دختری بگیری قدمی بزنی !جوانی است کافه ای بنشینی مثل این جوان های این جا یک مشروبی آبجوئی بنوشی و در آرامش وفضای آزاد درست را با فراغ بال بخوانی .
همه این چیز ها را جوان ایرانی ، نو جوان ایرانی تو تلویزیون ، تو دنیای مجازی می بیند دلش آتش می گیرد . پرخاشگر می شود! کم حوصله ،بی تاب و ناامید .
نه توان اعتراض دارد و نه طاقت و تحمل!
این مواد لعنتی که به وفور تو کوچه وخیابان ریخته وخیلی ها می گویند کار خود رژیم است تنها چیزی است که تهیه اش راحت است و بی دردسر! آرامت می کند و بی خیالت می سازد.
شرم آور است بگویم که بخشی وسیعی از جوان ها از راه خود ارضاعی نیاز جنسی خود را بر طرف می سازند. از هم جنس گرائی چیزی نمی گویم که داستان تلخی است.
نمی توان ایراد گرفت به جوانی که وقتی به جنس مخالف خود می رسد اورا تنها در یک وجه سکسی می بیند. چرا که تمام مدت سراین مسئله در گیر بوده ! تصویر کرده است .
ترس خورده ، اجازه نزدیک شدن نداشته ،رابطه لطیف وانسانی دختر وپسر گناه کبیره است .هر چیز هم که گناه باشد میل به آن زیاد تر می شود . شاید در هیچ کشوری به اندازه ایران فکر دختر وپسر این قدر مشغول هم نباشد!
کار وباری هم که نیست وانیترنت هم که در سال های اخیر دست همه را باز کرده به هر قیمتی که هست تلفنی و انیترنتی حتی اگر شده از وعده غذائیش می زند تا پول انترنت را بپردازد
.وارد دنیای مجازی می شود. تا دلش می خواهد داد می کشد. به هر چیز که ممنوع است سرکی می کشد. جوان های هیچ کجای دنیا به اندازه جوان های ایرانی استاد شکستن فیلتر نیستند! اصلا احتیاحی ندارند.
این گونه شکستن مرزهای ممنوع به شخصیت ما بدل شده می خواهیم هر مرزی ، هر قانونی ، به قول آخوند ها هر منکری را در هم بریزیم!
هیچ چیز برای بسیاری از جوان های امروزایران مقدس نیست ، دنبال منکرات است تا شاخ به شاخ نهی از منکران شود .همه چیز را به تمسخر گرفته راهی که خودش را خالی و توجیه می کند .
همه ما یاد گرفتیم که فیلم بازی کنیم و همه را سر کار بگذاریم . این جا بهتر متوجه می شوی که تو اون مملکت همه سرکاریند. از خدا و پیغمبر گرفته تا خامنه ایً از بقال سر کوچه تا بچه ای که تازه دنیا می آید .
از اصول گرا تا اصلاح طلب ، آخ که چقدر برای آنها داد زدم شب و روز دویدم و امید بستم ! ادامه دارد ابوالفضل محققی