لایه زیرین کوکتل پرانی!
خبر اعلام شده و رسمی این است که نهاد نسبتا تازه تاسیس “شورای عالی هماهنگی اقتصادی سران قوا”، که تحت ریاست مشترک سران سه قوه با اختیارات وسیع حکومتی در حوزه اقتصاد، از سوی خامنهای تاسیس شده، تصمیم به دور زدن مجلس، دولت و نهادهایی نظیر بانک مرکزی و سازمان برنامه گرفته و در یک حمله شبانه و غافلگیر کننده، با سه برابر کردن قیمت بنزین، کوکتل مولوتفی را در کشور منفجر کرد که آتش ناشی از آن به سرعت گسترش یافت و با پیوستن شهرها، طبقات و اقشار تازه و تازهتر، همچنان در حال پیشروی است.
مستقل از اینکه نسبت به ارزان بودن بنزین، چه قضاوتی داشته باشیم و در چارچوب یک برنامه توسعه پایدار کشور، غیر واقعی بودن بهای حاملهای انرژِی را تا چه میزان مخرب بدانیم، بر اساس هشدارهای مکرر اقتصاددانان، تجربه خود حکومت، جنبشهای جاری در لبنان و عراق و جان گرفتن مجدد جنبشهای اجتماعی در هفتههای گذشته، برای سران سه قوه باید روشن میبود - و بود - که این شبیخون، از سوی مردم بیجواب نمیماند و کار در ابعادی گسترده به خیابان خواهد کشید و سوال اصلی این است که چرا آقایان با علم به این واقعیت، چنین تصمیمی گرفتهاند؟
این تصمیم در ایامی گرفته شد که روحانی آنرا دشوارترین روزهای همه حیات جمهوری اسلامی اعلام کرد و بدون هیچ ابهامی در یزد و کرمان عنوان نمود که اولا- با حذف درآمدهای نفتی، دولت احتمالا تنها امکان تامین یک سوم هزینه سالانه ۴۵۰ هزار میلیاردی خود را، از محل مالیاتها، خواهد داشت و مالیه کشور با یک حفره ۳۰۰ هزار میلیاردی مواجه خواهد بود و ثانیا- او به زبانی که شاید بتوان آنرا اندکی کنایهآمیز دانست، اما به اندازه کافی روشن، این مساله را رسانهای کرد که مشکل دولتهای ایران و آمریکا قابل حل است، اگر یک نفر – و فقط آن یک نفر- دست از مخالفت بردارد و به عنوان رهبر نظام، از سر راه دولت کنار برود.
در بازی حکم سه نفره روحانی - لاریجانی - رییسی که زیر نورافکنهای بیت و تحت نظارت خامنهای جریان یافت، همه بازیگران میدانستند که بر سر چه چیزی بازی میکنند و هر کسی از ظن خود یار کارت بنزین شد. روحانی به مثابه رییس قوه مجریه و کسی که بیش از دیگران در جریان اوضاع بحرانی کشور قرار دارد، به احتمال زیاد تردید نداشت که این طرح با سد مقاومت مردم مواجه میشود و اگر شکست هم نخورد، بهای بسیار سنگینی باید از سوی حکومت برای جا انداختن آن پرداخت بشود که عمیقتر شدن شکاف دولت- ملت که بدون این هم به اندازه کافی عمیق و خطرناک است، بخشی از این بهای سنگین است. مقاومت گسترده و خودجوش مردم در مقابل تعرض حکومت به سفرههای کوچک آنها، مستقل از آنچه که در روزهای آینده اتفاق بیفتد، بیانگر شکست اخلاقی حکومت است. شکستی که نه صرفا به حساب دولت، بلکه به حساب کل نظام نوشته خواهد شد و همین امر که تصمیم را نه دولت، بلکه نظام گرفته است، این امید را در روحانی ایجاد کرد که شاید بتواند با کلید زدن ضربتی این طرح و اثبات خطرناک بودن اوضاع، خامنهای را قانع کند که دست از لجاجت بردارد و با صدور مجوز مذاکره، به او امکان بدهد تا برجام رو به موت را به مثابه پروژه اصلی دولت، دو باره زنده کند و با دست نسبتا پرتری به استقبال انتخابات مجلس برود.
این انتظار که خامنهای با شتاب وارد بازی نشود و به مجلسیان تو سری خورده، شانس میانجیگری بدهد، چندان به درازا نکشید و او بر خلاف معمول، این بار با شتاب و خشونت وارد صحنه شد. پای مجاهدین، سلطنت طلبان و ” اشرار” را وسط کشید و شمشیر زنگار گرفته چسپاندن خیزشهای مردمی به آن سوی مرزها را از نیام برکشید و فرمان آتش صادر کرد. ورود شتابزده رهبر نظام، هم بیانگر شدت بحران است و هم به شدت آن خواهد افزود.
اینک میتوان با اطمینان بیشتری تاکید کرد که برای خامنهای جا انداختن قیمت جدید بنزین بخشی از “اقتصاد مقاومتی” و تحمیل هزینههای آن به مردم است و او، مستقل از تردیدهائی که پیش از تائید این تصمیم داشته یا نداشته، اینک دیگر نه به حامیان اقتدار گرای خود و نه به دولت، اجازه کارشکنی و عقب نشینی را نخواهد داد تا شکست در به اجرا در آوردن این طرح، به تعبیر خواب روحانی و شکستهای بزرگ تر در مقابل حامیان برجام و مخالفین “اقتصاد مقاومتی” منجر نشود.
با ورود علنی خامنهای به بازی، کارتها بار دیگر در میان بزرگان نظام و نیروهای حاکم بر خواهد خورد. رئیسی که سعی کرده بود با شتاب، خرج خود را از روحانی و لاریجانی جدا کند و با اعلام رای مخالفش، به اقتدارگرایان گرا و فرمان آتش بدهد، حالا ناچار است، طور دیگری بازی کند و اقتدارگرایانی که حملات به دولت را شروع کرده بودند، حالا خود را با رهبر سینه به سینه میبینند. آنها هم دو دوزه بازیهای خامنهای را خوب میشناسند و هم خود در این زمینه استادند و حتما راهی خواهند یافت که بدون رنجاندن آقا، به نمدمالی روحانی ادامه بدهند.
اما مستقل از درستی یا نادرستی ارزیابیها، با ورود سنگین خامنهای به صحنه، دیگر هیچ افقی به روی روحانی به سوی احیای برجام و پایان تحریمها گشوده نخواهد شد و او را که حالا باید فرماندهی سرکوب مردم را هم عهده دار بشود، میتوان از هم اکنون بازنده اصلی این بازی دانست. او اینک در دامی افتاده است که ظاهرا قصد داشت جلوی پای مخالفین خود پهن کند و خامنهای را به عدم مخالفت فعال با مذاکره بکشاند. شکست روحانی در این بازی، شاید آخرین شکست پیش از استعفای او و دولتش باشد. البته اگر در وجود او هنوز اندکی درایت سیاسی و شهامت مدنی قابل مشاهده باشد!
جدای از نتایج بازی بزرگان نظام، یک نکته از هم اکنون روشن است: آقایان قدرت احتراق بنزین را دست کم گرفتند و مردم را چوب الف فرض کردند. همانطور که جرقه دیماه به مشهد محدود نماند، گستره و عمق حریق ناشی از این کوکتل پرانی هم از حد انتظارات آقایان خارج شده است.
اوجگیری اعتراضاتی که دیگر به قیمت بنزین محدود نیست، حکومت را در وضعیت دشواری قرار داده است. عقبنشینی، مردم را به تعبیر آنها “جریتر” میکند و پرهیز از عقبنشینی، ممکن است کشور را در بحران خونینی فرو ببرد که فرجامش برای همه تلخ و جبرانناپذیر باشد.
چسپاندن اتهامات سخیف و نخنما شده به معترضین و صدور فرمان سرکوب از سوی خامنهای، عقب نشینی دولت روحانی و دست یابی به راه حلهای میانه را بیش از پیش دشوار کرده و میکند. این دشواری قبل از هر کس دامن اعتدالیون و اصلاحطلبان، بویژه حامیان آقای خاتمی و شخص ایشان را گرفته وخواهد گرفت. آیا آقای خاتمی بار دیگر مردم را “اغتشاشگر” خواهد خواند و یا در کنار آنهائی خواهد ایستاد که جز سفرههای خالی، چیزی برای از دست دادن ندارند و در وطن خویش غریبند؟