Quantcast
Channel: فرشید یاسائی
Viewing all articles
Browse latest Browse all 3526

به مناسبت سالگرد وقایع آذربایجان در سال های 1324-1325

$
0
0
پیشه وری نوشت: آقای دکتر مصدق، از اینکه در میان ملت ایران مبارزه و مناقشه شدید مشاهده می شود، متأسف هستند و می ترسند دامنه ای مناقشه به جدال و به قول خودشان برادر کشی بکشد. بنابراین میل دارند سیاسیون این دوره، به آزادی خواهان صدر مشروطیت تأسی کنند و از سیاست بتمام معنا ایرانی پیروی نمایند - این نظریه کاملأ صحیح است، اگر هر ایرانی بخواهد غیر این بکند، خائن است. هدف اشخاص با ایمان، البته باید حفظ آزادی و استقلال میهن خود باشد و این هدف روی "سیاست کاملأ ایرانی" تعقیب شود ...

 

قسمت یکم

مقدمه

آنچنانکه تاکنون دیده شده، به مناسبت 21 آذر هر سال، علاقمندان و مخالفان پیشه وری مطالبی را در سایت ها، مجلات و یا سخن رانیها، مطرح می کنند.

من در این یادداشت، گزیده ای از کتاب "از زندان رضا خان تا صدر فرقه دمکرات آذربایجان"نوشته آقای علی مرادی مراغه ای را، به همراه پاره ای از اسناد دیگر، و ارزیابی های خود ارائه می کنم. پاره ای از اقدامات دوران یکساله فرقه دموکرات آذربایجان، بسیار مفید بوده ولی در کنار آن باید نوری بر زوایای دیگر، و کمتر گفته شده این واقعه تابانده شود، تا مورد داوری خوانندگان قرار گیرد. بدیهی است این زوایا، نمی تواند همانی باشد که بعضی هموطنان، ادعا می کنند. ادعاهایی همچون پیاده کردن مشروطیت در آذربایجان و نظایر آن، توسط پیشه وری.

توضیح آنکه، کتاب آقای مرادی مراغه ای، بر اساس 45 منبع ترکی و 272 منبع فارسی، و یا ترجمه شده به فارسی [که بخشی از آنها، خاطرات همکاران نزدیک آقای پیشه وری، و مقامات عالیرتبه فرقه دموکرات آذربایجان است] نوشته شده، و به نظر می رسد ایشان تلاش کرده اند با بی طرفی، مدارک موجود را مطرح کنند. آنچنان که در صفحه "ز "مقدمه کتاب می نویسند: "مخالفانش از او چهره ای ابلیس گونه، و جاسوسی سر سپرده، و نماد تجزیه طلبی ارائه داده اند. اما پیشه وری هر چند از رهبران جنبش چپ، و از شیفتگان لنینیسم بود، ولی هرگز سرسپرده و جاسوس نبود، اعتراضات و انتقادات او به سران بلشویسم، و رفقای بالایش، آنچنانکه در نامه استالین نیز دیده می شود، و سرانجام، چگونگی مرگش، دلیلی بر این مدعاست. در مقابل، دوستانش از او یک متفکر وطن پرست ساخته اند، و با ستارخان و یا آتاتورک، قابل قیاس می دانند. اما چنین قیاسی به شدت گمراه کننده و مع الفارق است. چگونه یک متفکر کمونیست و روزنامه نگارطرفدار انترناسیونال چپ، با یک سردار محبوب قلبها، که بیشتر شخصیتی پراگماتیست و ناسیونالیست دارد، قابل قیاس است؟ وقتی که تبریز، مانند نگین انگشتری، از چهارسو در محاصره حامیان استبداد گرفتار آمده بود، کنسول روسیه در تبریز، از ستارخان می خواهد که برای حفظ جانش، به زیر بیرق روسیه درآید. او مرگ را به زیر بیرق بیگانه رفتن ترجیح می دهد".

در انتقال نوشته های کتاب، فاصله گزاری ها (بدون تغییر متن اصلی) از طرف من کامل شده، ولی ممکن است ترتیب صفحات رعایت نشده باشد. همچنین، جمله پردازی های کم اهمیت روایت را، منحصرن برای طولانی نشدن این نوشته، حذف کرده، و به جای آنها، چند نقطه گذاشته ام. این کار طوری انجام شده، که به اصالت روایت لطمه وارد نشود. هر جا هم توضیحی را لازم دانستم، آن را داخل علامت [ ] قرار داده ام. ضمنن، به روال نوشته آقای مرادی مراغه ای، از ذکر عنوان ها، خودداری شده است.

کتاب در بخش اول (دوران جوانی، یک کمونیست دو آتشه)، به شرح تولد و تنگدستی های خانواده پیشه وری، مهاجرت به قفقاز و سختی های آن و اشتغال به کارهای مختلف از جمله روزنامه نگاری، وقایع ایران قبل از انقلاب اکتبر 1917 شوروی و به قدرت رسیدن رضا خان (رضا شاه بعدی) می پردازد. بخش دوم (دوران زندان، سالهای خاکستری)، شرح دستگیری، زندان و محاکمه پیشه وری و 53 نفر، دستگیری و اعدام کمونیست های ایرانی در دوره استالین، و سرانجام سقوط خودکامه (رضاشاه) اختصاص دارد. و بالاخره بخش سوم (دوران اصلاح طلبی، حضور در فرقه دموکرات آذربایجان)، در رویدادهای مختلف پس از شهریور 1320، تا فرجام تلخ در مدینه فاضله (شوروی) می باشد.

صفحات 38 و 39 کتاب = پیشه وری آن چنان که از مضمون مقالاتش در روزنامه های متعدد بر می آید، نجات ایران را در اجرای اصول مشروطیت می دانست، اما بعد از انقلاب اکتبر 1917 متأثر از حال و هوای آن دوران، دیگر اجرای قانون اساسی را، راه نجات ایران نمی دانست، بلکه بر ضدیت آن، بر انقلاب (سوسیالیستی) و تشکیل جمهوریت شورایی، تأکید می کرد. او در روزنامه حُریّت تأکید می کرد که ایران، به دلیل نارضایتی گسترده مردم از حکومت وقت، آبستن انقلاب است ... :

"ایران آبستن یک انقلاب است، آن هم پرولتری، اندیشه انقلاب در ایران بیدار شده، زحمتکشان ایران حقوق خود را فهمیده اند. آنها ضمن شرکت در انقلاب دنیا، به فکر اجرای اصول اشتراکیّت (کمونیسم) در ایران هستند. ما به پیروزی آنها ایمان داریم ...".

خلاصه صفحات 41 تا 65 - پس از حمله موفقیت آمیز ارتش سرخ به نیروهای انگلیسی مستقر در استان گیلان، در تاریخ 18 ماه مه 1920 (28 اردیبهشت 1299) و ورود به این استان، حزب عدالت (= کمونیست) از آذربایجان شوروی به خاک ایران منتقل می شود. پس از مدتی همکاری، بین گروه میرزا کوچک خان و حزب عدالت، بر اثر تندروی های حزب عدالت، تفاوت دیدگاه های ایدئولوژیک و دیگر مسائل فیمابین، همچنین آگاهی از اهداف اصلی دولت شوروی در اشغال کشور، اختلاف بروز می کند، به نحوی که میرزا به نشانه اعتراض از رشت خارج و در جنگل (فومن) پناه می گیرد.

قبل از آن، کمیته مرکزی حزب کمونیست ایران، دیدگاه خود را در باره کوچک خان ... رسمأ بیان کرد:

... کوچک خان و حکومت او، که دیگر رهبران جنبش رهایی بخش ملی نیستند ... ناچار باید ازبین بروند، و بسیار محتمل است که این ضرورت بسیار زود فرا برسد. [نویسنده کتاب براین باور است که، اسناد بدست آمده در سال های اخیر از آرشیوهای شوروی، نشان می دهد هدف واقعی بلشویک ها از این لشکرکشی، و به دنبال آن ورود حزب عدالت (= کمونیست)، شوروی کردن ایران و پیوستن ایران به "خانواده برادر جمهوری های شوروی"بود. عملیاتی که باید گام به گام و با احتیاط کامل به اجرا در می آمد].

متعاقب خارج شدن کوچک خان از رشت ... کودتایی در نهم مرداد 1299 رخ داد ... کودتای رشت را بولومکین نماینده چکای شوروی اداره می کرد. ... این کودتا با پشتیبانی ارتش سرخ شروع گردید. آنها در پی آن بودند که میرزا را کشته یا دستگیر کنند، لذا در حالی که مجهز به توپخانه بودند وارد جنگل شدند، و واحدهای نظامی در حال عقب نشینی کوچک خان را مورد حمله قرار داده، تعدادی از آنان را کشته و دستگیر کردند ... دولت کودتا به سر کمیسری احسان الله خان تشکیل و جوادزاده (پیشه وری) به عنوان کمیسر داخله انتخاب کردید [اسم ایشان زیر سه امرنامه مورخ 3 مرداد 1299 درج شده است].

میرزا کوچک خان، پس از کودتا در اولین اعلامیه خود ... شدیدأ بر عداالتی ها [حزب عدالت] تاخت، که پاسخ تند پیشه وری را، همراه با شعار پایانی "پاینده باد انقلاب - زنده باد ارتش سرخ"به همراه داشت.

مطالب فوق مربوط به بخشی از دیدگاه ها و اقدامات پیشه وری، قبل از روی کار آمدن رضا شاه و زندانی شدن او می باشد. در ادامه به قسمتی از فعالیت ایشان بعد از سقوط رضاشاه می پردازم.       

نفت شمال و انتخابات دوره چهارده مجلس شورای ملی

در ابتدا باید یادآوری کنم که استان های آذربایجان شرقی و غربی، اردبیل، زنجان به طور کامل، و بخش هایی از استان های خراسان، گیلان، مازندران، گلستان، زنجان، کردستان، همدان، قزوین ... [در اینجا، از نام جدید استان ها، استفاده شده است]، و حتی قسمتی از تهران، از شهریور 1320 تا خرداد 1325، در اشغال ارتش سرخ بوده است.

پس از اشغال ایران توسط ارتش شوروی، و در تاریخ 21 ژوئن 1945 برابر با 31 خرداد 1324 ( یعنی پس از خاتمه جنگ دوم جهانی)

کمیته دفاع دولتی (اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی) فرمانی با امضای استالین، در مورد اقدامات اکتشافی زمین شناسی، برای نفت در شمال ایران را صادر کرد (سند شماره یک منبع). این فرمان بخش وسیعی از نواحی جنوبی دریای خزر، از دشت گرگان تا بندر پهلوی، آذربایجان (جلفا، تبریز، زنجان، خوی و اردبیل) در بر می گرفته است. بر اساس این سند دستور داده شده است که در قزوین، فضای اداری و اقامتی لازم برای واحدهای عملیاتی فراهم گردد. در این دستورالعمل، حتا تعداد تراکتورها، خودروهای سبک و سنگین، تانکرها و ... برای عملیات، مشخص شده است. به علاوه مبلغ هشت میلیون روبل و دو میلیون و چهارصد هزار ریال بودجه برای فعالیت های سه ماهه سوم و چهارم سال 1945 (پائیز و زمستان 1324) در نظر گرفته شود.

در آخرین بند این فرمان، آمده است که رفیق باقروف (دبیر کمیته مرکزی حزب کمونیست آذربایجان) را، از هرگونه همراهی و کمک ... مسئول بدانید. صدور این فرمان توسط عالی ترین مقام شوروی، بدون کسب اجازه از دولت ایران صورت گرفته، وبه نظر می رسد که دولت شوروی این بخش از ایران را، خاک کشور خود دانسته، و در حال برنامه ریزی برای ماندن طولانی در این قسمت ها بوده است.

صفحه 275 کتاب (به نقل از صفحه 244 کتاب ایران بین دو انقلاب – یرواند آبراهامیان): در تبریز برای کسب نُه کرسی مجلس[دوره چهاردهم]، 12 نفر نامزد شده بود که از بین آنها، سه نفری که پیشه وری، رهبری آن را بدست داشت، توسط حزب توده و اتحادیه های کارگری، پشتیبانی می شدند. با آغاز انتخابات، استاندار آذربایجان، (سرلشکر مقدم)، زمین داران هواخواه خود را، به عضویت شورای نظارت بر انتخابات درآورد و همه صندوق های رأی را، از دسترس توده های فقیر، دور کرد و به پلیس دستور داد تا رأس ساعت شش [ساعتی که کارگران کارخانه ها از کار روزانه برمی گشتند] حوزه های رأی گیری را تعطیل کند. واکنش دیر هنگام مقامات شوروی، وادار ساختن مقدم به کناره گیری، و استفاده از کامیون های ارتش شوروی، برای انتقال کارگران، به حوزه های رأی گیری بود. در گزارش وزارت خارجه انگلیس آمده است که در مشهد، کنسول شوروی، خیلی دیر جنبید و هیچ نامزدی از حزب توده، در انتخابات، پیروز نشد. اکنون به نظر می رسد، روسها می کوشند، تا فرصت از دست رفته را، در آذربایجان جبران کنند. در نتیجه انتخابات از بین نه نفر نماینده منتخب [تبریز]، به ترتیب، حاج خویی و سید جعفر پیشه وری ، بیشترین آراء را کسب کردند.

صفحه 276 و 277 – [به قلم پیشه وری شماره 91 روزنامه آژیر، 15 مرداد 1322]: من طوریکه مکرر نوشته ام، هرگز خودم داوطلب مقامی نشده ام. ... امروز در اثر فشار اغلب رفقای نزدیک خود، این وظیفه ملی را که حزب توده، صلاح دیده است افتخار آن را به من بدهد، به عهده گرفتم، و می روم در آذربایجان، در آنجا که مشعل آزادی روشن شده و ایران را با نور مشروطیت منوّر کرده است، خود را کاندیدا بکنم. این بزرگترین افتخار من است اگر حزب توده و رفقای آزادیخواه آذربایجان، بتوانند تصمیم کمیته مرکزی حزب توده را عملی  کرده، و مرا به مجلس بفرستند ... برای اجرای تصمیم کمیته مرکزی حزب توده، به آذربایجان میرویم، و در آنجا با تمام قوای خود، سعی خواهیم کرد پیشنهاد حزب توده و آرزوی رفقای خود را، عملی کرده انتخاب بشویم.

صفحات 273 تا 274 - (به نقل از حسین جودت و عبدالرضا هوشنگ مهدوی) پیشه وری که در حزب توده بود، و روزنامه آژیر را منتشر می کرد، با عده ای از همفکران خود، از حزب توده متعرضأ، خارج شده بود. حزب عامیون که از آزادی خواهان و وطن پرستان با ایمان بودند ... او ورفقایش مثل سلام الله جاوید را در حزب خود پذیرفتند. [در پاییز 1323 وقتی اعطای امتیاز نفت شمال، به شوروی مطرح شد] هنگامی که توده ای ها به نفع کافتارادزه، سینه می زدند ... پیشه وری پیشنهاد می داد که ... حزب عامیون ... حرکتی کند و با تظاهراتی ... کافتارادزه را تقویت کند. این پیشنهاد در حزب طرفداری نداشت... پیشه وری در اصرار خود توفیق نیافت، و با گفتن این عبارت که (هرجا عقل زیاد است، کار نمی شود کرد) [؟] از عضویت کمیته ... استعفا کرد ... و بفاصله یک ماه سر از تبریز بیرون آورد.

صفحه 296 و 297 – ... سید جعفر پیشه وری نیز در روزنامه آژیر (4 آبان 1323) در دفاع از منافع شوروی و واگذاری امتیاز نفت شمال به آن کشور، در حرکتی همسو با روزنامه های وابسته به حزب توده، ضمن حمله به دولت ساعد، چنین نوشت: "عمل واقع شده این است که کابینه ساعد، با شرکت متولیان مجلس، داشتند روی منابع نفت ایران، بند و بست های تاریک و مظنون می کردند. ورود کافتارادزه، پرده از روی کار برداشت ... فهمیدند این دلالی به سادگی سر نخواهد گرفت، بنابراین سخن خود را عوض کردند، و گفتند که اصلاً دولت ایران میل ندارد هنگام جنگ، به موضوع نفت دست بزند ". [خوانندگان توجه دارند بحث عدم واگزاری امتیاز نفت در زمان جنگ، بحث های آن زمان مردم و نمایندگان مجلس بود، نه ایده دولت ساعد. قابل توجه آنکه، نطق سه روز بعد دکتر دکتر مصدق در این زمینه، با تشویق و کف زدنهای پر شور نمایندگان، روبروشد. و پس از مدتی کوتاه (یازدهم آذر)، طرح عدم واگذاری نفت تا پایان جنگ، با رأی اکثریت نمایندگان مجلس،  تصویب شد].

اما "ناسیونالیست های روسی در ایران"تنها به حمله های مطبوعاتی بسنده نکردند، و اندکی بعد، از طرف حزب توده با شرکت "شورای متحده کارگران"میتینگ هایی در پایتخت و شهرهای زیر نفوذ خود ... به راه انداختند. در میتینگ سیاری که در تهران در 5 آبان 1323 یعنی سه روز بعد از کنفرانس مطبوعاتی "کافتارادزه"به راه انداختند، میتینگ از جلوی باشگاه حزب توده، به حرکت درآمد، و در حالی که نظامیان شوروی ... امنیت تظاهر کنندگان را بر عهده داشتند، به طرف مجلس شورای ملی حرکت کردند. شعار آن ها دو چیز بود: "ساعد باید ساقط کردد"، "امتیاز نفت به شوروی داده شود".

در تاریخ ملت ها، کمتر مشاهده شده است که در آن کسانی، این چنین بر قربانی کردن منافع ملی خود، در پای مصالح بیگانگان، پای فشرده باشند. تظاهرات در زیر حمایت نظامیان شوروی، خشم و نفرت مردم را برانگیخت. مرحوم جلال آل احمد که در بین تظاهر کنندگان و جزو انتظامات این نمایش بود، بعدها در کتاب خود [در خدمت و خیانت روشنفکران – جلد 2 صفحه 175] نوشت که "وقتی حضور نظامیان شوروی را در خیابان ها دیدم، که امنیت تظاهرات را بر عهده داشتند، شرمنده شدم و بازوبند خود را باز کرده، و از صف خارج شدم و گریه کردم".

در پی نطق دکتر مصدق، روزنامه آژیر [متعلق به پیشه وری] در مقاله ای با امضای مستعار "رشتی - احتمالأ کریم کشاورز"چنین نوشت: پریروز در مجلس [پس از نطق مصدق] صحنه تئاتر شده بود ... در همان حین حکایتی به خاطرم آمد. بیل که یکی از زعمای سوسیالیزم آلمان بود، همیشه به دوستان خود می گفت مرتجعین در رایشتاک، گفته های مرا بر سبیل اتفاق تصدیق می کنند، من از خود می پرسم، ای پیره بیل، باز چه دسته گلی به آب دادی که مورد تحسین این آدمخوارها قرار گرفتی ... ما در باره نطق آقای دکتر مصدق، عرض دیگر نداریم، و این را هم که گفتیم، بر سبیل مزاح بود ...

در اینجا می خواهم با استفاده از صفحات 299 تا 304، جمله بسیار مهمی را از پیشه وری نقل کنم.

یک روز بعد از تصویب طرح دکتر مصدق که با استقبال بسیاری از محافل سیاسی مواجه شد، و تنها طرفداران شوروی و حزب توده مخالف آن بودند، غلامحسین رحیمیان، نماینده قوچان ... طرح لغو امتیاز نفت جنوب را مطرح کرد که با مخالفت دکتر مصدق، اکثر نمایندگان [جز فراکسیون حزب توده]، طرح فوق را امضاء نکردند. به دنبال امتناع دکتر مصدق از امضای طرح رحیمیان، روزنامه های شوروی مانند داد، رهبر و آژیر، حملات خود را به دکتر مصدق تشدید کردند. پیشه وری مصدق را، به حفظ منافع ملاکین، و بیمناک از دوستی اتحاد جماهیر شوروی متهم کرد. مصدق در نطق خود گفت ... چنان که من در گذشته دیده ام که اگر اتحاد جماهیر شوروی، از سیاست بین المللی ما غایب شود، برای ما در هوای آزاد هم تنفس دشوار است. من متأسفم که بعد از سقوط دیکتاتوری، به جای این که سیاسیون این مملکت، از تجارب گذشته عبرت بگیرند، و به آزادی خواهان صدر مشروطیت، تأسی کنند و از یک سیاست بتمام معنا ایرانی، پیروی نمایند و ... رشد ملی ما را به جهانیان ثابت نمایند، به جهاتی که از بیان آن شرم دارم، عده ای شمال و عده ای جنوب را قبله حاجت خود ساخته اند ...

پیشه وری نوشت: آقای دکتر مصدق، از اینکه در میان ملت ایران مبارزه و مناقشه شدید مشاهده می شود، متأسف هستند و می ترسند دامنه ای مناقشه به جدال و به قول خودشان برادر کشی بکشد. بنابراین میل دارند سیاسیون این دوره، به آزادی خواهان صدر مشروطیت تأسی کنند و از سیاست بتمام معنا ایرانی پیروی نمایند - این نظریه کاملأ صحیح است، اگر هر ایرانی بخواهد غیر این بکند، خائن است. هدف اشخاص با ایمان، البته باید حفظ آزادی و استقلال میهن خود باشد و این هدف روی "سیاست کاملأ ایرانی"تعقیب شود ... 

 

قسمت دوم

مقدمه

همانطور که در بخش یکم اشاره کردم، در این یادداشت، گزیده ای از کتاب "از زندان رضا خان تا صدر فرقه دمکرات آذربایجان"نوشته آقای علی مرادی مراغه ای را، به همراه پاره ای از اسناد دیگر، و ارزیابی های خود ارائه می کنم. پاره ای از اقدامات دوران یکساله فرقه دموکرات آذربایجان، بسیار مفید بوده ولی در کنار آن باید نوری بر زوایای دیگر این واقعه تابانده شود، تا مورد داوری خوانندگان قرار گیرد.

تشکیل فرقه دموکرات آذربایجان

صفحات 315 و 316 – منابع زیادی به اشتباه نوشته اند، که اگر مجلس چهاردهم، اعتبارنامه پیشه وری را رد نکرده بود، حوادث آذربایجان و فرقه دمکرات پیش نمی آمد ... پیشه وری هرچند اگر به مجلس چهاردهم وارد میشد، به لحاظ شخصی انتظار می رفت که در رأس جریانات آذربایجان، قرار نگیرد، اما نباید از نظر دور داشت که جریان فرقه دمکرات و حوادث آذربایجان، علل دیگری داشت، و اگر پیشه وری در رأس آن قرار نمی گرفت، صدها نفر دیگر وجود داشت که حاضر می شدند، همان نقشی را بازی کنند که پیشه وری بازی کرد. همچنانکه قبل از پیشه وری، روسها برای رهبری حوادث آذربایجان، به سراغ افراد متعددی رفته بودند. به نظر خلیل ملکی [صفحات 390 و 391 خاطرات خلیل ملکی]، شوروی ها قبل از این که به سراغ پیشه وری بروند، به دنبال دنبال ابوالقاسم موسوی، که بیش از ده سال زندان کشیده بود رفته، از او خواسته بودند به آذربایجان برود و رهبری نهضت را به دست گیرد.

... موسوی که آدم با پرنسیب و تابع اصول بود، گفته بود: قبول، به شرط این که شما سیاست دولت بی طرف مساعد (و نه دولت فرمانده) را بازی کنید. مأمورین دولت شوروی به او گفتند "تو ناسیونال کمونیست هستی".

[بد نیست اصل ماجرا را، در سند شماره 2 منبع زیر، تاریخ ششم ژوئیه 1945 برابر با پانزدهم تیرماه 1324 از سوی دفتر سیاسی حزب کمونیست شوروی، با مهر محرمانه، به میر [جعفر] باقروف صدر کمیته مرکزی حزب کمونیست آذربایجان، بخوانیم. چنانکه در ادامه خواهیم دید، مراحل شکل گیری و برنامه عمل فرقه دموکرات آذربایجان، دقیقن همانست که در این اسناد، دستور داده شده است. در فرمان شماره 2 چنین آمده است: رفیق باقروف، همزمان با گسترش دادن حرکت های تجزیه طلبانه در استان های گیلان، مازندران، گرگان و خراسان، یک حزب دموکراتیک در آذربایجان جنوبی، به نام حزب دموکرات آذربایجان، با هدف رهبری جنبشی جدایی طلبانه، تأسیس کنید. اقدامات مناسب در میان کُردهای ساکن شمال ایران، برای جذب آنها در یک جنبش جدایی طلب که یک منطقه خودمختار ملی کُرد را تشکیل دهد، اقدامات مناسب صورت دهید. یک گروه از فعالان مسئول تبریز را، که موظف به هماهنگی با سرکنسولگری تبریز اتحاد جماهیر شوروی باشند، جهت هدایت جنبش جدایی طلبی تشکیل دهید. سرپرستی این گروه به باقروف و یعقوب اوف واگذار می شود. در این فرمان، از باقروف و ابراهیموف خواسته شده است که اقدامات اولیه برای انتخابات دوره پانزدهم مجلس شورای ملی به نحوی صورت گیرد، که وکلای موافق جدایی طلبی، انتخاب شوند. شعار کاندیداها باید به شرح زیر باشد: واگذاری اراضی به دهقانان همراه با وام های طویل المدت، رفع بیکاری، بهبود وضعیت آب آشامیدنی و بهداشت، ...

در این فرمان، تأسیس گروه های رزمی مسلح جهت اهالی هوادار شوروی، انجمن فرهنگی و انجمن دوستداران آذربایجان شوروی، انتشار یک روزنامه مصور در باکوبرای توزیع در ایران، و سه روزنامه در آذربایجان جنوبی، تهیه سه دستگاه چاپ و تأمین کاغذ خوب، جهت انتشار سه روزنامه با تیراژ حد اقل سی هزار نسخه، اجازه رفت و آمد اتباع جمهوری آذربایجان به ایران در ارتباط با این دستورالعمل، همچنین تأمین میلغ یک میلیون روبل، قابل تبدیل به تومان، جهت پشتیبانی مالی اقدامات جدایی طلبانه و انتخابات مجلس پانزدهم شورای ملی.]

[سند شماره 3 تاریخ 14 ژوئیه 1945 برابر با 23 تیرماه 1324 نیز همچون شماره 2، در مورد اقداماتی است که باید در آذربایجان و استان های نواحی شمالی ایران، انجام شود. از جمله، ترتیب سفر پیشه وری و کامبخش به باکو برای مذاکره فوری. بر اساس نتایج مذاکرات، ترتیب سفر [صادق] پادگان به باکو. برای تأسیس کمیته های هماهنگی در مرکز (تبریز) و دیگر نقاط، در عرض یک ماه، کاندیداهایی را از میان روشنفکران معتبر ودموکرات، تجار طبقه متوسط، مالکین کوچک و متوسط، و روحانیون احزاب دموکراتیک مختلف و یا غیر حزبی انتخاب، و به کمیته های مؤسس حزب[فرقه] دموکرات آذربایجان وارد کنید ... پس از استقرار کمیته های مؤسس در تبریز، تأسیس کمیته های محلی حزب دموکرات، در شهرهای اردبیل، رضائیه، خوی، میانه، زنجان، مراغه، مرند، مهاباد، ماکو، قزوین، رشت، پهلوی، ساری، شاهی، گرگان و مشهد، از اولویت های نخست خواهد بود. نمایندگانی را از کمیته مؤسس مرکزی، برای سازماندهی کمیته های این شهرها، اعزام دارید ... برای سازماندهی انجمن دوستان جمهوری آذربایجان، از کارکنان کنسولگری و بخش نظامی استفاده کنید ... برای شکل دادن یک جنبش جدایی طلب خودمختار در آذربایجان و کُردستان، با اختیارات گسترده، اقدام شود ... در خواست آموزش زبان ترکمن در استان گرگان، و همچنین جایگزینی مأمورین ترکمن بجای مأمورین فعلی غیر ترکمن ... ]     

ادامه نوشته های کتاب:

صفحات 317 و 318 - هرچند باقروف رئیس جمهوری آذریایجان شوروی، گرداننده اصلی فرقه دموکرات بود، اما به احتمال زیاد، اندیشه تشکیل فرقه دموکرات آذربایجان، از جانب رهبری عالی حزب و به احتمال قوی، از شخص استالین صادر شده است. بخصوص به یاد بیاوریم که در نظام های خودکامه، هیچکدام از افراد بلند مرتبه، از استقلال رأی برخوردار نیستند، و تصمیم گیرنده اصلی شخص خودکامه است.

ابراهیم نوروزوف که از سوی کا.گ.ب. در پوشش خبرنگار نظامی، در شهریور ماه 1320 به همراه ارتش سرخ، به ایران فرستاده شده بود و در حقیقت، رابط اصلی محور مسکو، باکو، تبریز، تهران بوده است، در خاطرات خود، در مورد انتخاب پیشه وری، به رهبری فرقه دموکرات می نویسد: پیشه وری با رهبری فرقه دموکرات موافق نبود. در سال 1323 در جلفای شوروی در داخل قطار، ملاقاتی بین میر جعفرباقروف و سید جعفر پیشه وری صورت گرفت. در آنجا بود که باقروف، رهبری فرقه دموکرات آذربایجان را به پیشه وری پیشنهاد نمود اما او موافقت نمی کرد. میرجعفر باقروف خطاب به پیشه وری گفت: دیگر از تاریخجه حزب عدالت نوشتن کافی است، تا فرصت هست با ما همگام شو. پیشه وری در پاسخ به باقروف می گوید، این روسها که امروز به منظور پیشبرد اهداف سیاسی شان، ما را به بازی می گیرند، آدمهای مورد اطمینان نیستند. آنها در صورت لزوم به ما کمکی نمی کنند، و ما را در میدان مبارزه تنها می گذارند. محبت روسها به محبت میمون شباهت دارد که هنگام غرق شدن در آب، پا روی بچه اش می گذارد. من آنها را خوب می شناسم. سرانجام پس از گفتگوی زیاد، پیشه وری با اطمینان به میرجعفر [باقر]وف به اعتبار خدمت به ملت ایران، با پیشنهاد آنها موافقت می کند.

نقشه تشکیل فرقه دموکرات از چند ماه پیش کشیده شده بود و احتمالاً، پیشه وری در اواسط مردادماه، روزنامه آژیر را به دوستانش کریم کشاورز و فریدون ابراهیمی، در تهران سپرده و به تبریز رفته است ... پیشه وری بیانیه 12 شهریور [را]، که شامل 12 ماده بود، به دو زبان آذری و فارسی نوشت ... پس از امضای 48 نفر، متن آن را به وزرای خارجه آمریکا، انگلیس، شوروی، فرانسه و چین و همچنین به حضور محمد رضا پهلوی و رئیس مجلس شورای ملی فرستادند.

... جمع آوری امضاء کار مشکلی بود. با وجود این، رهبرانی که درصدد تشکیل فرقه بودند، ناامید نگردیده، به آزادی خواهانی که می شناختند، مراجعه کردند ... همچنانکه گفته شد آغاز کار، سخت اقدام خطرناک بود، به همین جهت بعضی ها حتی از انتشار اعلامیه متوحش شده، پس گرفتن امضای خود را خواستار گردیدند. لکن تصمیم رهبران خلل ناپذیر بود. لذا بیانیه با 48 امضاء در تاریخ 12 شهریور ماه انتشار یافت.

صفحه 320 تا 322 – دکتر فریدون کشاورز، عضو کمیته مرکزی حزب توده ... می نویسد: روز قبل از اعلام تشکیل فرقه دموکرات آذربایجان، کمیته مرکزی حزب در منزل من جلسه داشت ... مرا صدا کردند که [صادق] پادگان ... از تبریز آمده و کار فوری دارد ... او در جلسه گفت: من از تبریز حالا رسیده ام و فوری باید برگردم. من آمده ام به شما اطلاع بدهم که فردا تمام سازمانهای حزب ما در آذربایجان، از حزب توده ایران جداشده، و با موافقت رفقای شوروی، به فرقه دموکرات که تشکیل آن فردا اعلام خواهد شد، می پیوندد. کمیته مرکزی، ایرج اسکندری را مأمور کرد که نامه اعتراضی در این باره به حزب کمونیست شوروی بنویسد، و او نیز نوشت، ولی هیچ وقت جواب این نامه نرسید.

ایرج اسکندری می نویسد: ... ما کاملاً در مقابل عمل انجام شده قرار گرفته بودیم، و مخالف هم بودیم ... خیال کردیم پیشه وری خودسرانه و به ابتکار خود، این کار را کرده. ولی بعداً دیدیم، کم کم رفقایی که ارتباط بیشتری با مراجع داشتند، آمده و گفتند که رفقا عقیده شان این است و قضیه ای است که مورد پشتیبانی است.

ناتالیا یگووا، پژوهشگر ارشد آکادمی علوم روسیه، که به بخشی از اسناد شوروی دسترسی داشته، به نامه های اعتراضی اردشیر آوانسیان، اشاره می کند، که وی پس از ابراز نگرانی هایش به سفیر شوروی از بابت اقدام محرمانه و عجولانه ای که به تأسیس فرقه دموکرات منجر شد، چنین پاسخ گرفت: "البته از لحاظ تئوری حق با شماست ... ولی وقت چندانی نداریم. زمان منتظر کسی نمی ماند". همچنین یکی از دبیران سفارت، در مورد تأسیس فرقه دموکرات و ابزار تحقق این برنامه، اطلاعاتی در اختیار رهبران حزب توده قرار می دهد که در صورت به تعویق افتادن انتخابات سراسری، لازم می شد برای انتخاب نمایندگان مناطق شمالی، انتخابات جداگانه ای صورت گیرد. در صورت امتناع مقامات تهران از شناسایی رسمی این انتخابات، شمال تحت یک اقتدار دموکراتیک درآید، در این راه نیز از فرقه دموکرات آذربایجان استفاده می شد ... همه چیز باید در عرض شش ماه صورت پذیرد، در غیر اینصورت، ما می توانیم ... به بهانه های مختلف (برای خروج نیروها) اندکی صبر کنیم.

صفحه 327 تا 329 - اندکی قبل از تشکیل فرقه دموکرات، ... کمیته مرکزی حزب توده ... خلیل ملکی را با اختیارات تام ... به آذربایجان فرستاد ... [او] در خاطراتش در این زمینه می نویسد: اکثریت بزرگ اعضای حزب توده [که بعداً به فرقه دموکرات پیوستند] را در تبریز، مهاجرها تشکیل می دادند ... در کمیته شهرستان تبریز دیدم که شش عکس استالین را با هم به دیوار نصب کرده اند. من پنج عکس را با دست خود کندم، و گفتم یکی ... کافی است مشروط بر این که عکس خیابانی و ارانی و ستارخان و باقرخان و سایر انقلابیون ایرانی را نیز در پهلوی عکس استالین نصب نمایند. متوجه شدم که در کارخانه ها، عکس های متعددی از افسران و ژنرال های شوروی، بر دیوارها کوبیده شده ... گزارش هایی نیز بطور محرمانه از طرف مسئولان و اعضای کمیته و افراد شرافتمند حزبی، که اغلب از کارگران محلی بودند، به من می رسید. مثلأ یکی از افراد برجسته کادر حزبی ... به زور و تهدید اسلحه ... از کسبه پول می گیرد ... این به فراست دریافته بود که من موجب تصفیه شدن او از حزب خواهم شد. روزی در اطاق تنها، علناً مرا تهدید به قتل کرد ... او تصفیه شد. اما پس از روی کار آمدن پیشه وری و تشکیل شدن فرقه دموکرات، یکی از حساس ترین مشاغل انتظامی "کشور آذربایجان"و حزب، به او واگذار شد. در مقابل اقدامات اصلاحی ملکی، از جمله اخراج افراد خلافکار و شرور، ... مهاجرین ... به ماکسیموف، سفیر وقت شوروی متوسل شدند و بدین ترتیب بزودی شر خلیل ملکی را از سر خود، کوتاه کردند ... و حتا از ورود به تبریز، قدغن گردید.

صفحات 335 و 336 – او [پیشه وری] هرچند در اول، بر شعار آزادی و دموکراسی برای تمامی ایران، تکیه می کرد، اما می گفت: "هر کس مایل به استقرار قانون در سراسر کشور است، طبیعی است که باید گام نخست را با نظم دادن به خانه خود آغاز کند". چنین شعارهایی، علاوه بر این که بخش وسیعی از روشنفکران و شاعران آذربایجان را با فرقه همراه کرد، در میان مهاجران نیز محبوبیت زیادی داشتند. بسیاری از این مهاجرین، سالهای متمادی از عمر خود را در شوروی گذرانده، و در سال 1316 در اجرای سیاست استالین، یعنی "بازگشت به وطن"به ایران، برگردانده شدند.اولین گروه از آنها 700 نفر بودند و بعدها، دسته دسته وارد ایران شدند و در آذربایجان سکنی گزیدند، و پس از ظهور فرقه جذب آن شدند. همچنین بسیاری از افسران فراری، که قبلن از ایران به شوروی فرار کرده بودند، با شناسنامه های قلابی و با اسامی ساختگی، توسط مقامات شوروی، از طریق راه آهن باکو، وارد جلفا شده و از آنجا به تبریز آمدند. آنها برای سازماندهی و آموزش دادن فداییان فرقه دموکرات، به شهرستانهای مهم آذربایجان فرستاده شدند. به آنها تلقین کرده بودند که دولت شوروی و شخص رفیق استالین، به شما کمک خواهد کرد ... آموزشهای آنان عبارت بود از: تفنگهای برنو، مسلسلهای سبک، نارنجکهای چکشی ... و سلاحهای دیگری که توسط روسها، در بین مردم توزیع شده بود.

صفحه 342 – ... [در مذاکرات 16 آذر 1324] بیات [استاندار] اظهار داشت که می خواهید مختاریت شما، در چه حدود باشد؟ پیشه وری در جواب گفت: ما به هیچوجه در صدد تجزیه نیستیم، ما می خواهیم که در حدود سرحدات ایران، و زیر پرچم ایران و زیر قوانین عادلانه ایران، در کارهای داخلی خود مختار باشیم. پول ما همان پول ایران است. به مجلس شورای ملی نماینده خواهیم فرستاد، و قسمتی از مالیات را برای ... نگاه داشتن قشون یا نمایندگان سیاسی در خارجه و غیره، به دولت مرکزی خواهیم پرداخت ... [برای راستی آزمایی سخنان پیشه وری، به صفحات 348 به بعد مراجعه شود].

صفحه 344 تا 347 - در 29 آبان ماه [1324] کنگره بزرگ فرقه دموکرات، در سالن شیر و خورشید شهر تبریز با شرکت 742 نفر از نمایندگان [ی] که نمایندگی صد و پنجاه هزار آذربایجانی را داشتند، به توسط حاج عظیم خان، برادر ستارخان افتتاح گردید [بد نیست در رابطه با عضویت اعضاء فرقه، به خاطرات صفر قهرمانی، در صفحات 353 و 354 مراجعه کنیم: ... در فرقه میرزا ربیع کبیری هم بود ... او طرفدار مشروطه بود ... هم مالک بود و هم سید. فرماندار اردبیل بود. وقتی مردم دیدند کبیری آمد و به فرقه پیوست، دیگر همه مردم آمدند، هیجده محال هشدری [هشترود] و اویار اولماغ همه آمدند ...]

در طول جلسات، تعدادی از نمایندگان تندرو در سخنان خود اعلام کردند که انجمن های ایالتی و ولایتی، چاره دردها نیست و مجلس ملی آذربایجان، افضل و لازم تر می باشد، و سرانجام این گروه موفق شدند تشکیل مجلس ملی را به تصویب برسانند ... در روز پایانی، کنگره عملأ به مجلس مؤسسان برای حکومت ملی تبدیل شد ... مجلس مؤسسان پس از تصویب مطالبات خود، آن را به عنوان اعلامیه، به محمد رضا [شاه] پهلوی، مجلس شورای ملی [نخست وزیر] و همچنین وزرای امور خارجه [آمریکا، انگلیس، شوروی، فرانسه و چین] مخابره کرد. [خلاصه مهم ترین مواد] قطعنامه شامل موارد زیر بود: خلق ما برای جوگیری از ... تهمت ها ... جدا نشدن آذربایجان از ایران را اعلام ... انتشارات مربوط به جداشدن آذربایجان از ایران را و یا الحاق او به مملکت دیگر را تکذیب ... با مراعات قوانین عمومی مشروطه ... از قانون اساسی استفاده کرده، تشکیلات انجمن ایالتی را کمی توسعه داده، به آن نام مجلس ملی می دهد ... به موجب قطعنامه های صادره ... در میتینگ های عظیم خلق، کنگره خلق آذربایجان مقرر می دارد تحت رهبری فرقه دموکرات آذربایجان، انتخابات مجلس ملی و انجمن های ایالتی و ولایتی و مجلس شورای ملی، به فوریت آغاز شود ... کنگره ملی تدریس اجباری زبان آذربایجانی را در کلیه مدارس به هیئت ملی می سپارد، و مقرر می دارد کسانی را که مانع انجام این وظیفه ملی باشند، دشمن آذربایجان به حساب آورده... کنگره در فکر منحل ساختن تشکیلات پلیس و ژاندارمری و ارتش نیست ... لیکن اگر ... بر علیه خود مختاری ما عملی سرزند به هیئت ملی اختیار داده می شود که به منظور جلوگیری از خیانت های آنها تدابیر جدی اتخاذ کند.

[در صفحات 153 و 154 کتاب آذربایجان در گذرگاه تاریخ، نوشته دکتر حسین یحیایی می خوانیم: به تصمیم حکومت ملی، از امروز(دیماه 1324) زبان آذربایجانی، تنها زبان رسمی دولتی اعلام می شود. تمام تصمیمات و آگهی های دولتی و فرمان های ارتش و لوایح قانونی، مطلقأ به زبان آذربایجانی خواهد بود. تمام ادارات ... مجبورند مطالب مربوط به امور خود را، به زبان آذربایجانی بنویسند. کلیه دفاتر و مدارکی که به این زبان نوشته نشده، ابداً رسمی محسوب نخواهد شد ... تابلوها در تمام ادارات و تجارت خانه ها، مطلقاً به زبان آذربایجانی خواهد بود ... در مدارس خصوصی ملل کوچکی که در آذربایجان زندگی می کنند، تدریس زبان آذربایجانی، در کنار زبان مادریشان اجباری است].

به نقل از صفحه 327 کتاب - [به دیده بگیریم که در پاره ای موارد، برخورد با مسئله زبان، به حدی افراطی بود که] احمد حسینی نماینده میهمان کنگره دوم حزب توده [مرداد 1324 در تهران]، از آذربایجان، از سخن گفتن به زبان فارسی، سرباز زد و رئیس کنفرانس، مجبور شد از علی شمیده، به عنوان مترجم استفاده کند.

صفخه 348 تا 359 - میانه اولین شهری بود که توشط فدائیان سقوط کرد. در 26 آبان ماه 1324 فدائیان کنترل شهر را بدست گرفتند ... و کلیه احتیاجات و تدارکات لشکر 3 تبریز و تیپ اورمیه و تیپ اردبیل ... به تصرف فدائیان در آمد ... دو روز بعد فدائیان، پس از تسلط بر شهر، مأمورین [شهربانی و ژاندارمری] را خلع سلاح کرده و با قطع سیم تلگراف و تلفن، رابطه تهران را با آذربایجان قطع کردند ... تعدادی از پاسبانان، توسط گروهی از فدائیان مهاجر، بی رحمانه به قتل رسیدند [به نقل از نصرت الله جهانشاهلو].    

[خاطرات صفر قهرمانی] ... 1324 بود که یک ژنرال آتاچیف [آتاکیشی اوف] رئیس کل نیروهای شوروی در ایران، من و حیدر آفاقی و کبیری را خواست به تبریز. او گفت شما باید تعلیمات ببینید. به ما تعلیمات داد. مخفیانه به هر نفر از ما هم یک ده تیر داد و تعلیم داد که چه کارهایی بکنید ... کم کم فدایی ها شروع به محاصره مراغه، میاندوآب و آذر شهر می کنند ... رشد چشمگیر حزب توده [در مراغه] در سایه پشتیبانی پادگان شوروی، باعث شده بود که حزب توده عملاً زمام امور شهر را در دست بگیرد. نظامیان شوروی، پاسبانها و ژاندارم هایی را که برخلاف میل آنها رفتار می کردند، بازداشت می کردند. حتی یکبار کل پادگان لشکر را ... بازداشت کردند ... عاقبت از ستاد ارتش، دستور رسید که یک ستون کامل از پادگان تبریز ... به مراغه اعزام دارند ... این ستون هنوز از شهر تبریز، بیرون نرفته بود که کماندان های ارتش سرخ ... از حرکت ستون ممانعت به عمل آورده ...

فرقه دموکرات، اولین  حمله مسلحانه به پادگان ها را، از پادگان سراب آغاز کرد ... مهاجمین، نفرات پادگان را به خانه های خود مرخص کردند، ولی افسران را در نهایت شقاوت و بر خلاف تمام موازین انسانی، تیر باران کردند ... از طرف ستاد ارتش، ستونی مجهز به قصد کمک ... به تبریز اعزام شد ... این ستون در عین ... جلب موافقت وابسته نظامی آن سفارت [شوروی] ... در شریف آباد قزوین در 27 آبان، توسط نیروهای شوروی، از پیشروی باز ایستاد. [چرخه حمله و تصرف پادگان ها، سرانجام با محاصره و تسلیم پادگان تبریز، در 22 آذر 1324 خاتمه یافت. توضیح آنکه در پاره ای موارد، نقل و انتقالات فدائیان، با وسائط نقلیه ارتش سرخ، صورت می گرفت. برای اطلاع بیشتر از جزئیات وقایع این روزها، به خاطرات سرتیپ درخشانی، مراجعه شود].  

ابوالحسن تفرشیان، یکی از افسران شرکت کننده در قیام خراسان [افسران لشکر خراسان وابسته به حزب توده]، در خاطراتش می نویسد: هنوز 21 آذر نرسیده بود، در اواخر آبان ماه، شوروی ها ما را به دو دسته تقسیم کردند، و قبل از همه، خود سرهنگ آذر، به اتفاق هفت نفر که همگی زبان آذربایجانی می دانستند، عازم ایران (آذربایجان) شدند، و دسته دوم [که] 22 نفر بود، عازم ایران شدیم. آنها وظیفه داشتند هسته اولیه ارتش فرقه دموکرات را تشکیل دهند و در دهم دی ماه به تبریز رسیدند.

نیروهای شوروی، بیشترین توجه خود را بر پادگان ها و پاسگاه های لشکر داشتند. سختگیری و فشار آنها به حدی رسیده بود که، عبور یک نفر ژاندارم یا سرباز، از پاسگاهی به پاسگاه دیگر، مستلزم داشتن جواز عبور از مقامات شوروی بود. به طوری که خود سرتیپ درخشانی، فرمانده لشکر نیز، بدون جواز عبور از ستاد شوروی، نمی توانست به محلی برود.

 

قسمت سوم

مقدمه

همانطور که در بخش یکم اشاره کردم، در این یادداشت، گزیده ای از کتاب "از زندان رضا خان تا صدر فرقه دمکرات آذربایجان"نوشته آقای علی مرادی مراغه ای را، به همراه پاره ای از اسناد دیگر، و ارزیابی های خود ارائه می کنم. پاره ای از اقدامات دوران یکساله فرقه دموکرات آذربایجان، بسیار مفید بوده ولی در کنار آن باید نوری بر زوایای دیگر این واقعه تابانده شود، تا مورد داوری خوانندگان قرار گیرد.

استقرار حکومت ملی آذربایجان

صفحه 369 و 371 – اولین جلسه مجلس ملی آذربایجان، در ساعت نه و سی دقیقه صبح آذر سال 1324 تشکیل شد ... مجلس ملی تمایل اکثریت را به نخست وزیر سید جعفر پیشه وری اعلام کرد ... کابینه او که با آراء اکثریت تصویب شد عبارت بود از: [وزرای: کشور، ارتش توده ای، کشاورزی، فرهنگ، بهداری، دارایی، دادگستری، راه و پست و تلگراف]. ... همچنین، دکتر جهانشاهلو در مفام معاون نخست وزیر قرار گرفت. و غلام یحیی دانشیان، از سوی پیشه وری، سرکردگی فدائیان را به عهده گرفت.

جهاگیر تفضلی، مدیر روزنامه "ایران ما"در خاطرات خود می نویسد ... عصر پنجشنبه همراه پیشه وری به مجلس رفتیم ... قرار بود که نمایندگان سوگند یاد کنند. ابتدا حاج میرزا علی شبستری از تجار آذربایجان، رئیس مجلس، سوگند نامه ای قرائت کرد که، به کتاب آسمانی و شرافت خود سوگند می خورم که برای تمامیت ارضی و استقلال ایران، و اجرای مرام فرقه دموکرات، فداکاری کنم و از جان و مال مضایقه ننمایم. نمایندگان هریک در جلوی میز رئیس ایستاده، به زبان آذربایجانی سوگند می خوردند ...

صفحات 376 تا 378 - [براساس پیمان سه گانه بهمن 1320 بین ایران، انگلیس و شوروی، قرار بود] پس از آنکه کلیه مخاصمه مابین دولت های متحده با آلمان و شرکای آن ... متوقف شد، دول متحده در مدتی که زیاده از شش ماه نباشد، قوای خود را از ایران، بیرون خواهند برد ... [با درخواست کتبی دولت ایران] انگلیس و آمریکا، به تدریج نیروهای خود را تا تاریخ تخلیه (یازده اسفند 1324)، از ایران خارج کردند. اما مقامات شوروی اعلام کردند که نیروهای شوروی، تنها بخشی از نواحی خراسان، شاهرود و سمنان را تا تاریخ مقرر، تخلیه خواهند کرد، و در نواحی دیگر همچنان تا آرام شدن وضعیت منطقه، باقی خواهند ماند.

صفحات 395 تا 397 - ناتالیا یگوروا ... در زمینه فراخوانی نیروهای شوروروی از ایران ... بر آن است که در این زمان، کابینه قوام السلطنه، اهمیت تعیین کننده داشت تا فشار سازمان ملل. اما این سئوال، همچنان بی پاسخ می ماند که اگر فشار آمریکا، تأثیر چندانی در تخلیه ایران از قوای روسی نداشت، پس عوامل اصلی تخلیه و حل بحران کدامند؟ برای پاسخ دادن به این سئوال، لازم هست اول به دلایل به وجود آمدن فرقه دموکرات و حمایت بی دریغ دولت شوروی، از آن بپردازیم که ارتباط تنگاتنگی با درخواست امتیاز نفت از سوی شوروی داشت، و می دانیم که وقتی اختلاف دولت ایران، با شوروی حل شد، فرقه دموکرات نیز علی رغم تمام اصلاحات تقریبأ مترقیانه اش، برچیده شد ...

دکتر جهانشاهلو در خاطرات خود، به دوگانگی سیاست شوروی، در قبال فرقه دموکرات اشاره می کند ... گروه بریا - باقروف که سرراست

وابسته به استالین بودند، و بعدها آشکار شد که استالین زیر تلقین پیگیر بریا بوده است [در تشکیلات فرقه دموکرات آذربایجان]. گروه اصولی حزب که ... مولوتف در رأس آن بود. او مردی اندیشه مند و متکی به مبانی حزبی، و پای بند اصول بین المللی بود. اما این گروه، هنگامی نظرشان در استالین و دستگاه رهبری، اثر داشت که همه راه های دیگر، جز راه بین المللی بسته می شد. و گرنه بریا، پس از استالین، و باقروف پس از بریا، یکه تاز میدان همه شوروی بودند، به ویژه این که پلیس غدار روس، بدون چون و چرا، در دست آنان بود ... و به همین خاطر فرقه دموکرات، به عنوان امری فرعی و داخلی تلقی گردید، و اگر فرقه دموکرات، برای کسب امتیاز بیشتر، از جانب شوروی تقویت و حمایت شد، دیگر بعد از توافق قوام با مولوتف و استالین، محملی بر بقای فرقه دموکرات وجود نداشت. در اینجا فقط عکس العمل باقروف و درخواستش از استالین باقی می ماند، که با پرخاش استالین خاموشی گزید.

صفحه 404 تا 409 – هیئت نمایندگی آذربایجان [پیشه وری، پادگان، دکتر جهانشاهلو، و ...] در تهران، دو بار با قوام السلطنه در کاخ نخست وزیری و دو بار با سادچیکف در سفارت شوروی ... دیدار کردند. ... [جهانشاهلو می نویسد: در دیدار با سادچیکف، آقای سادچیکف ... تلگراف استالین را خطاب به پیشه وری، تنها برای خواندن در اختیار ما گذاشت].

[بخشی از نامه استالین به پیشه وری] ... رفیق پیشه وری، تصور می کنم شما هم در داخل ایران، و هم در عرصه بین المللی، اوضاع کنونی را صحیح ارزیابی نمی کنید. شما ... در صدد هستید به همه دستاوردهای انقلابتان دست یابید، اما متوجه نیستید که در شرایط فعلی، تحقق چنان خواسته هایی مقدور نیست ... شما به مثابه یک نفر انقلابی می توانید درک کنید، که ما جز این راه دیگری در پیش نداریم ... مع الوصف تا هنگامی که ارتش سرخ در ایران است، شما می توانید در آنجا مبارزات دموکراتیک را گسترش دهید، اما در هرحال، نیروهای ما باید از ایران خارج شوند ... اطلاع یافته ایم که شما گفته اید که ابتدا شما را به آسمان می بریم، و سپس در روی زمین غلطانده، پرت و رسوا می کنیم. اگر این گفته شما حقیقت داشته باشد، باعث تعجب خواهد بود. مگر چه اتفاقی افتاده است؟ ...

دکتر جهانشاهلو در ادامه خاطراتش می نویسد که پیشه وری پس از دیدن تلگراف استالین، سخت ترسید، و به من و آقای پادگان گفت که ازاین پس جان ما، در این جا در خطر است.

صفحات 430 و 433 – در زمینه نیروی نظامی ... ارتش شوروی تا زمانی که در ایران بود، کمک شایانی به سازماندهی و تجهیزات ارتش آذربایجان کرد ... افسرانی که بعد از شکست قیام خراسان، به شوروی گریخته بودند، با صلاحدید مقامات شوروی، به آذربایجان باز گشتند، و ارتش آذربایجان را به ریاست عبدالرضا آذر تشکیل دادند ... نیروی مسلح آذربایجان، [با مجموع نفرات 26000 نفر] شکل های گوناگونی داشت: ... گروه های شبه نظامی (فدائیان) ... افسران عضو سازمان نظامی ... افسرانی ... که با مدرک ششم ابتدایی و سیکل اول دبیرستان ... پس از طی دوره فشرده دو ماهه، با درجه ستوان سومی و ستوان دومی فارغ التحصیل شده بودند ... و افسران سیاسی. [ فرقه، نیروی هوایی ضعیفی هم داشت، که هواپیماهایشان، توسط افسران متمایل به فرقه، از تهران به تبریز منتقل شده بود].

چکیده ای از صفحات 435 تا 446 - هرچند در طول یکسال، فرقه دموکرات توانست اصلاحات زیادی انجام دهد، اما مشکلات عمده ای در پیش رو داشت که چون چاه ویل، دهان گشوده بودند، و عاقبت نیز همین مشکلات، فرقه را فرو بلعید و قبل از ورود ارتش مرکزی، خود از درون متلاشی شد ....

میر تقی موسوی از رهبران فرقه در این مورد [وضع اقتصادی فرقه] می نویسد: ... نیروهای شوروی خاک ایران را ترک کردند ... این تخلیه نتایج نظامی، اقتصادی و اجتماعی را به همراه داشت ...

کمبود مالی ... موجب قطع کمک هزینه کارگران شد ... اکثر دهقانان آن چنان فقیر بودند که حتی از عهده خرید بذر هم برنمی آمدند، چه

رسد به وسایل کشت و زرع ... قیمت کلیه اجناس، در اواسط تیرماه 1325، به دو برابر افزایش یافت ... هزینه گزاف ارتشی قدرتمند، منجر به جمع آوری مالیات های معوقه، و کسر حقوق نظامیان شد. مشمولان به خدمت فراخوانده شده، حاضر به خدمت نبودند و مردم اکثراً جوان های خود را مخفی کرده، و حاضر نبودند به سربازی بفرستند ... اجرای برنامه حکومت، برای جمع آوری غلات جهت نیازهای زمستانی، با مقاومت زمین داران و کشاورزان روبرو شده، و کسری های مالیاتی، به خالی شدن خزانه حکومت منجر شده ... کمبود نان جدی تر شده است و حزب باید با مردمی درگیر شود که نود درصدشان، یا مخالف هستند، یا کاملاً بی طرف ... این در حالی بود که کم کم حکومت مرکزی، خود را آماده حمله می کرد.

با بی اعتنایی مقامات شوروی، به درخواست کمک فرقه دموکرات، سرانجام شهرهای آذربایجان، یکی پس از دیگری، به تصرف ارتش و مخالفان فرقه درآمد، و تشکیلات آن در 21 آذر 1325 درهم فرو ریخت. سوگمندانه، در شرایط بمباران هوایی نیروهای فدایی توسط ارتش، پیشه وری و ژنرال پناهیان، در برابر استعلام 19 آذر ژنرال غلام یحیی دانشیان، پاسخ می دهند ... به هیچ وجه به افراد اجازه ندهید عقب بنشینند. درجه دار یا سرباز فدایی که عقب نشینی کند، باید بدون کسب اجازه تیرباران شود.     

صفحات 454 و 455 – [به نقل از صفحه 257 خاطرات دکتر جهانشاهلو، معاون پیشه وری] ... سرهنگ قلی اف که بعد از خارج شدن ژنرال آتاکیشی اف، همه کاره فرقه بود، محمد بی ریا را به عنوان صدر فرقه دموکرات تعیین کرد، و پیشه وری و پادگان و جهانشاهلو را کنار گذاشت، و به آنان یادآور شد که از ایران خارج شوند. پیشه وری که از رفتار ناجوانمردانه روسها برآشفته بود، ضمن اعتراض به عملکرد سرهنگ قلی اف، با پرخاش بدو گفت: شما ما را آوردید میان میدان، و اکنون که سودتان اقتضا نمی کند، ناجوانمردانه رها کردید. از ما گذشته است، اما مردمی را که به گفته های ما سازمان یافتند و فداکاری کردند، همه را به زیر تیغ داده اید. به من بگویید پاسخگوی این نابسامانی ها کیست؟ سرهنگ قلی اف که از اعتراض پیشه وری عصبانی شده بود، تنها در پاسخ پیشه وری، یک جمله بر زبان راند: "سنی گَتیرن سنه دییر گِت". [کسی که تو را آورده، به تو می گوید برو].

صفحات 462 تا 465 – [به نقل از صفحه 276 خاطرات دکتر جهانشاهلو] قافله فراریان، در اواخر شب، به قصبه مرزی جلفا رسیدند ... بسیاری از آنان، حتی فرصت خداحافظی با نزدیک ترین کسان خود را پیدا نکرده بودند ... اما تعداد قلیلی از آنان که جاسوس مورد اعتماد کا.گ.ب. بودند، و از نقشه فرار، قبلاً آگاهی داشتند، توانسته بودند حتا تمامی اثاثیه منزل را نیز با خود بیاورند.

... آنها در واقع در همان بدو ورود به خاک شوروی، به دو گروه: عادی و پست، برگزیده و ممتاز، تقسیم شدند. عده ای مانند پیشه وری، غلام یحیی، ... و دهها نفر دیگر، به عنوان "میهمانان گرامی"و زبده، از دیگران جدا شدند. اما در مقابل، اکثریت که به 15 هزار نفر می رسید، جزو میهمانان عادی بودند. ... بعد از چند روز اقامت در نخجوان، سرانجام آنان را ... مانند اسرای جنگی ... سوار واگن هایی نمودند که ویژه بردن دامها و چارپایان بودند ... درهای واگن ها از بیرون بسته می شد، دستشویی وجود نداشت، و همه می بایستی تا ایستگاه بردباری نشان دهند ... در ایستگاهها نیز همه با هم نمی توانستند از دستشویی استفاده کنند. مررزداران کلاه سبز و کلاه قرمز، به کسانی که بر اثر فشار، می خواستند به نوبت [بدون نوبت] از واگنها بیرون بپرند، با تازیانه پاسخ می دادند ...

در ایستگاه، بیرون پوشیده از برف بود. بعد از ساعت ها انتظار ... آنها را با چند کامیون و ارابه و تراکتور حرکت دادند و به ساوخوزها رسیدند و عده ای در آنجا اسکان یافتند. اطاقک های کوچک و بی نهایت کثیف، در دو ردیف موازی ... و یک دالان تنگ و کثیف و متعفن و تاریک ... کف اتاق ها گلی بود و بوی پهن می داد، ظاهراً کمی قبل از ورود آنها، در آنجا، گاو و گوسفند نگداری می کردند.

... اما گروه "زبدگان و برگزیدگان" ... در وضعیت نسبتن ممتاز و مرفهی بودند، آنان را در شمال جزیره آبشوران ... جای داده بودند ... در ورود ... باغی بزرگ و مجلل قرار داشت و در مدخل باغ ... عمارتی ویلا مانند و مجلل قرار داشت که خانواده پیشه وری در آن سکونت

داشتند، ... یک عمارت دو طبفه بسیار بزرگ و طویل ... که اغلب خانواده های افسران برگزیده مهاجر در آنجا، جای داده شده بود.

جمع بندی

1 - من با جنگ از هرنوع آن مخالفم. چون جنگ ها و درگیری ها، معمولن به طرف های اصلی درگیر، آسیبی نمی رساند. آسیب اصلی و عمده، شامل حال هواداران مؤمن، مردمان عادی و عمومن بیگناه، خانواده های آنها، و همچنین اعضای ارتش، که غالب آنها را، سربازان وظیفه و درجه داران تشکیل میدهند، می شود. به همین جهت در نوشته قبلی خود، کشتار آذربایجان را فاجعه نامیدم. ضمن این که، هنوز شاهدان زنده فراوانی داریم که می توانند شهادت دهند که پس از 28 مرداد سال 32 و 22 بهمن سال 57، شمار قابل توجهی از افراد عادی، قربانی کینه توزی های شخصی شده اند. بدون هیچ تردیدی، در وقایع آذربایجان هم، چنین اتفاق هایی رو داده است.

2 - سند های شماره 1 و 2 منبع شماره (1)، به روشنی نقش رهبری شوروی و جمهوری آذربایجان شوروی را، در برپایی فرقه دموکرات آذربایجان، نشان می دهد. ممکن است عده ای مدعی شوند، که دستورالعمل ها داخلی بوده، و ربطی به مؤسسین فرقه ندارد. باید بگویم که این دیگر از معجزات و عجایب روزگار است که همه اقدامات فرقه دموکرات آذربایجان، دقیقن همان رهنمودهای دستورالعمل های یاد شده است.

می دانیم که اغلب نمایندگان ادوار مختلف مجلس شورای ملی، به صورت نه چندان آشکار، توسط دربار و عوامل دولت انگلیس، انتخاب و یا حمایت می شدند. بر کناری علنی استاندار آذربایجان، توسط مقامات شوروی، و آوردن کارگران به حوزه های رأی گیری، با کامیون های ارتش شوروی، بدعتی ناپسند و دخالت آشکار و قلدر مآبانه دولت شوروی بوده، و تفاوتی با عملکرد دربار و عوامل دولت انگلیس نداشت. نمایندگان منتخب هم، نمی توانستند مستقل باشند.

3 – تشکیلات فرقه دموکرات آذربایجان، هیچ شباهتی به انجمن های ایالتی و ولایتی، نداشته، زیرا عناوین نخست وزیر و یا وزیر، در هیچیک از بندهای قانون تأسیس انجمن های ایالتی و ولایتی ذکر نشده بود. ماده 9 فصل اولِ قانون انجمن های ایالتی و ولایتی، مصوب اردیبهشت 1286 (14 سال پیش از کودتای رضاخان و 18 سال پیش از حکومت رضا شاه) چنین می گوید: "شرایط‌ انتخاب‌ شدن‌ همان‌ شرایط‌ انتخاب‌ كردن‌ است‌ بعلاوه‌ باید انتخاب‌ شدگان‌ سواد فارسی‌ كامل‌ داشته‌ باشند ...، در حالی که زبان رسمی آذربایجان، منحصرن ترکی تعیین و ابلاغ شده بود. به علاوه بر خلاف بند 14 اعلامیه مطالبات مجلس مؤسسان، تاریخ 29 آبان 1324 مبنی بر "کنگره در فکر منحل ساختن تشکیلات پلیس و ژاندارمری و ارتش نیست ..."، از تاریخ 26 آبان [سه روز قبل از صدور اعلامیه مجلس مؤسسان]، شروع به خلع سلاح و تسخیر پادگان و شهر میانه نمودند. و این کار را شهر به شهر، تا محاصره و تسلیم پادگان تبریز، ادامه دادند.

همه این تحرکات نظامی فرقه دموکرات، در شرایطی صورت می گرفت که، عبور یک نفر ژاندارم یا سرباز، از پاسگاهی به پاسگاه دیگر، و یا حتا فرمانده لشکر، مستلزم داشتن جواز عبور از مقامات شوروی بود. دلیل آن روشن است: مقامات شوروی، فرقه دموکرات را خودی، و کارگزاران دولت مرکزی را، غیر خودی می دانستند.

4 – در اواخر سال 1324، فرقه دموکرات آذربایجان، برخلاف مذاکرات 16 آذر پیشه وری با استاندار، اقدام به چاپ اسکناس های پنج قرانی، و یک/دو/پنج/ده و پنجاه تومنی نمود (2). همچنین با سورشارژ تمبرهای پستی، از آنها استفاده نمود. توجه خواهید کرد که واحد پولی کشور، نه قران، نه تومن، بلکه ریال بوده است. این نمونه را، به دلیل چاپ رنگی و واضح آن انتخاب شده است.

5 – اغلب افراد مجلس ملی آذربایجان، کمونیست های قدیمی بودند، بنابراین قسم خوردن آنها به کتاب آسمانی، مصلحت آمیز و منحصرن

به منظور گمراه کردن، بوده و به ماجرای کوسه و ریش پهن شباهت دارد. نمونه های وطنی بسیاری داریم از امضای قسم نامه ها و تضمین

نامه ها، و زیر پا گذاشتن آنها. این روش همه سیاستمداران و حکومتگران است: دادن وعده های فراوان و مصلحتی، قبل از به قدرت رسیدن، و زیر پا گزاشتن آن، پس از کسب موفقیت.

بیانات پیشه وری در روزنامه آذربایجان، به مدیریت میرزا علی شبستری، رئیس مجلس ملی، به نقل از صفخات 436 و 437 کتاب آقای مرادی بسیار گویا بوده و نظر مرا تأیید می کند. [شماره 1 مورخه 14/6/1324 تنها دو روز پس از بیانیه 12 شهریور]: حکومت تهران باید بداند که ... آذربایجان راه خود را انتخاب نموده، و به سوی آزادی و دموکراسی پیش خواهد رفت. چنانچه تهران راه ارتجاع را انتخاب کند، خدا حافظ، راه در پیش، بدون آذربایجان به راه خود ادامه دهد، این است آخرین حرف ما. [شماره 8 مورخه 29/6/1324] ... آذربایجان ترجیح می دهد بجای این که با بقیه ایران، به شکل هندوستان اسیر درآید، برای خود ایرلندی آزاد شود ... [شماره 124 مورخه 23/11/1324] ... شما باید این را بدانید که اگر آزادی ملی ما را به رسمیت نشناسید، ما بدون شما زندگی خواهیم کرد.

توجه خواهید کرد که اینها بیانات پیشه وری در روزنامه آذربایجان است، نه تبلیغات و اقدامات شبکه های جاسوسی آمریکا و انگلیس، و عوامل داخلی آنها، نظیر دربار و مطبوعات وابسته ... آیا روشن تر از این می توان جدایی طلبی را بیان کرد؟

6 – اگر فرقه دموکرات آذربایجان، مدعی برپایی انجمن های ایالتی و ولایتی بوده، و داعیه جدایی طلبی در سر نداشت، احتیاجی به مجلس مؤسسان نبود. حتا اگر تشکیل این مجلس ضروری بود، چرا باید اعلامیه این مجلس، یعنی یک امر داخلی را به وزرای خارجه آمریکا، انگلیس، شوروی، فرانسه و چین ارسال کنند؟ ضمنن بهتر است به تعداد اعضای آن هم زیاد استناد نشود. در خاطرات صفرخان اذعان شده که چگونه 18 محال هشترود و اویار اولماغ، به تبعیت میرزا ربیع کبیری (یعنی کورکورانه، نه با آگاهی)، به عضویت فرقه درآمدند. شماری از این اعضاء، به همان راحتی که به فرقه پیوستند، از آن جدا شدند. ماجرای 48 امضای بیانیه 12 شهریور، پشیمان شدن عده ای از آنها، و درخواست پس گرفتن امضایشان، و مخالفت رهبران، خود حدیث دیگری است. 

7 – تردیدی نیست که در دوران یک ساله فرقه دموکرات آذربایجان، خدمات بسیاری صورت گرفته است، بگذریم که پس از مدتی، با  برخورد با بحران اقتصادی، بسیاری از امتیازات اعطایی تقلیل و یا پس گرفته شد. هیتلر و گروه او هم، در مدت کوتاهی، آلمان متلاشی شده در جنگ جهانی اول را، به آن قدرت نظامی و اقتصادی حیرت انگیز، قبل از جنگ دوم جهانی، تبدیل کردند. خدمات استالین در کشور شوراها، و خدمات اساسی و بنیادی رضاشاه، در تبدیل ایران، از وضعیت اسف بار قرون وسطایی دوران قاجاریه به کشوری مدرن، غیر قابل تردید است. آیا می توانیم در داوری نهایی، جنایات و عملکردهای ناستوده آنان را نادیده بگیریم؟

در شرایطی که مناطق وسیعی به ویژه شمال کشور، در اشغال ارتش های بیگانه بود، هر ایرانی وطن پرست، موظف به مبارزه با این اشغالگران بود. ولی پیشه وری و یارانش، با تشکیل فرقه دموکرات آذربایجان، با حمایت و هدایت مقامات شوروی، برعکس آن عمل کردند. و تا آنجا پیش رفتند که برای تبادل نظر و هماهنگی، ملاقات مرتب با کنسول روسیه، و یا سفر به جمهوری آذربایجان، جزو برنامه های جاریشان بود. وقتی هم، هیأت نمایندگی آذربایجان، برای مذاکره به تهران آمد، پیشه وری و چند تن از همراهانش، دو بار با سادچیکف سفیر شوروی، در سفارت آن کشور ملاقات کردند.

8 - مقایسه کنید فرانسویان در همین دوران چه کردند. پس از شکست فرانسه از ارتش آلمان، مارشال پُتَن، قهرمان جنگ اول جهانی، فاتح معروف دژ وردون، سمبل قهرمانی ملی، با رأی مردم، نخست وزیر فرانسه شد، و راه حل جلوگیری از تلفات و زیانهای بیشتر را در امضای قرارداد ترک مخاصمه با هیتلر تشخیص داد. او پس از آن که مقاومت در برابر ارتش هیتلری را بی نتیجه دید، تسلیم شد. پس از جنگ به جرم خیانت به کشور محاکمه و محکوم به اعدام شد، که با اقدام ژنرال دوگل، با یک درجه تخفیف، مجازات او به حبس ابد، تبدیل و در زندان درگذشت. او متهم به حمایت از هیتلر و خیانت به وطن شده بود.

9 – گفته می شود که پیشه وری حتا در مقابل استالین، استقلال رأی داشت. تشر بسیار بسیار مختصر استالین در نامه ای که سادچیکف، آن را برای خواندن در اختیار پیشه وری و همراهانش گزاشت، باعث شد پیشه وری تسلیم محض اراده ایشان شده و از نظراتش عدول کند. بنا به نوشته صفحه 409 کتاب، دکتر جهانشاهلو در ادامه خاطراتش می نویسد، که پیشه وری پس از دیدن تلگراف استالین، سخت ترسید و "به من و آقای پادگان گفت که از این پس جان ما در این جا در خطر است" [به نقل از صفحه 243 خاطرات]. دردآورتر آنکه، پیشه وری پس از برخورد خفت بار سرهنگ قلی اف، مبنی بر اینکه "کسی که تو را آورده، به تو می گوید برو"، راهی جمهوری آذربایجان شده و هزاران جان مخلص فدائیان و مردم بی گناه را، در پشت سر، به مسلخ فرستاد.

بخشی از خاطرات دکتر جهانشاهلو، مندرج در صفحه 451 کتاب [صفحه 254 خاطرات]: ... در این میان تیمسار آذر با ما دیدار کرد و خواست که، چون غلام یحیی در فن سربازی، مجسمه ناآگاهی بیش نبود، دستور داده شود، تا افسری آگاه و کارآمد، برای فرماندهی دفاع قافلانکوه، روانه گردد ... اما آقای پیشه وری موافقت نکرد. ... دلیل عدم موافقت او را پرسیدم، او گفت: شما که خوب می دانید غلام یحیی را من به آنجا، نفرستاده ام تا او را اکنون عوض کنم. بی گمان با عوض کردن غلام یحیی، ما همگی دچار خشم روس ها خواهیم شد.این است استقلال رأی، آن هم حدود 16 آذر 1325 و در هنگام حمله همه جانبه ارتش شاهنشاهی؟ جالب آن که، این همان غلام یحیی است، که به روایت صفحه 370 کتاب، در آذرماه 1324، از سوی پیشه وری به سرکردگی فدائیان گمارده شده بود.

10 – یکی از هموطنان، در بخشی از مقاله خود، به روایت صفحه 151 کتاب خاطرات ارتشبد فردوست، استناد کرده اند: "در کنار خیابان ها جسد اعدام شده ها، زیاد دیده می شد، و حدود 2000 الی 3000 نفر را اعدام کرده بودند". اگر مطالب کتاب ارتشبد فردوست، قابل استناد است، کاش ایشان به صفحه 149 همین کتاب هم اشاره ای می کردند: "نیروهای شوروی در اوایل سال 1325 ایران را ترک کردند، ولی در آذربایجان، حکومت خود مختار پیشه وری را، با بیش از یک میلیون قبضه سلاح های نو، به جای گذاشتند ...".

11 - سئوال اساسی اینست که آیا فقط کشورهای سرمایه داری، استعمارگرند؟ آیا شوروی با آن همه جنایات در دوران تسلط بر کشورهای اروپای شرقی، قفقاز، و آسیای میانه، مانند کشورهای سرمایه داری، و در موارد زیادی، خشن تر از آنها عمل نکرده است؟ آیا فقط کسانی که با حمایت و یا کودتای بیگانگان غربی، در کشور ما به قدرت رسیده اند، باید لعن و نفرین شوند، ولی برکشیدگان اتحاد جماهیر سوسیالیستی روسیه، مورد ستایش قرار گیرند؟ کشورهای قدرتمند، چه غربی و شرقی، یا چشم بادامی، هدفی جز استثمار کشورهای ضعیف و تحت سلطه، ندارند. هرکسی هم مستظهر به حمایت استعمارگران و بیگانگان باشد، اعم از شاهان سلسله پهلوی، و یا پیشه وری، وابسته به اجانب است، و دیدیم که سرنوشتشان هم مشابه بود. پیشه وری خود این گونه داوری کرده:

پیشه وری در مشاجره قلمی با مصدق در آژیر شماره 229 بیست و هشت آذر 1323، می نویسد: ... بنا براین [مصدق] میل دارند سیاسیون این دوره، به آزادی خواهان صدر مشروطیت تأسی کنند و از سیاست بتمام معنا ایرانی پیروی نمایند - این نظریه کاملأ صحیح است، اگر هر ایرانی بخواهد غیر این بکند، خائن است. هدف اشخاص با ایمان، البته باید حفظ آزادی و استقلال میهن خود باشد و این هدف روی "سیاست کاملأ ایرانی"تعقیب شود ... 

12 - عده ای می گویند که ... فکر تجزیه یا جدایی، در چارچوب آزادی اندیشه و بیان قابل احترام است ... در این تردیدی نیست، ولی به دیده بگیریم که علارغم سابقه طولانی چنین بحثی در مورد کِبِک، هنوز هم جدایی طلبی، نقطه ضعف و امتیاز منفی برای سیاستمداران کانادا، تلقی می شود. دو نمونه از بسیاری از آنها را یادآور می شوم. یکی بحث ها یی در آستانه انتخاب میشل ژان، به عنوان فرماندار کل کانادا، در مورد برخی اعتقادات قبلی او در زمینه حق استقلال و حاکمیت کِبِک، و دیگری، بیانیه خانم نیکول تورما، رهبر موقت نیودموکراتها، مبنی بر اینکه علارغم چهار سال عضویت حزب بلاک کِبِکوا، هرگز یک جدایی طلب کِبِکی نبوده است. بنابراین حساسیت در برابر تجزیه طلبی و یا مخالفت با آن هم، باید به عنوان یک حق تلقی شده، و با آن با چماق تکفیر و عناوینی چون باستانگرایان، قوم سلطه طلب، شووینیست ها و ناسیونالیست های قومی، روشنفکران جیره خوار و غیره و غیره، برخورد نشود.

13 – آن هموطنانی که علارغم همه مستندات موجود، بین نفت شمال ایران، و حمایت شوروی از فرقه دموکرات آذربایجان، ارتباطی قائل نیستند، بهتر است به بخشی از نوشته آقای رضا براهنی، در نشریه شهروند شماره 1077 تاریخ 19 خرداد 1385، مراجعه نمایند: " ... استالین پشت پیشه وری را به طمع نفت شمال خالی کرد، حزب توده با قوام السلطنه سازش کرد، فشار آمریکا و انگلیس، هر روز بر همه ی دست اندرکاران فزونی گرفت و آذربایجان یکی از بزرگ ترین کشتارهای تاریخش را به دست عمال محمد رضاشاه، متحمل شد".

14 – می دانیم که در آن زمان، ورود به خاک شوروی و یا خروج از آن، امری بسیار مشکل بوده و بیشتر به محالات شباهت داشت. چگونه و به کمک چه کسانی افسران فراری قیام خراسان، برای آموزش دادن فدائیان فرقه دموکرات، از شوروی، به شهرستانهای مهم آذربایجان فرستاده شدند؟ چه سازمانی در خاک شوروی، و به چه دلیلی، مدارک شناسایی قلابی، برای آنها تهیه کرد؟

آیا می توان باور کرد که آن همه فراری آذربایجانی، که تعدادشان بین 6 هزار تا 70 هزار نفر، روایت شده است، بدون هماهنگی قبلی و به آسانی و در فاصله زمانی کوتاهی، بتوانند از مرزهای جلفا، خدا آفرین، پیله سوار و آستارا،  وارد خاک جمهوری آذربایجان شوروی شوند؟ (آقایان کریم حسنلی حدود شش  هزار، جهانشاهلو پانزده هزار نفر از مرز جلفا، مرتض نگاهی سی هزار، قرجه لو هفتاد هزار).

15 – علارغم تمایلم، این نوشته بسیار طولانی شد. ناگفته های زیادی باقیمانده است که امیدوارم در آینده فرصتی دست دهد، تا آن ها را، همراه با روایات مختلف در مورد مرگ پیشه وری، مطرح کنم.

منابع

(1) Cold War International History Project (Main Page)  

http://www.wilsoncenter.org/publication/bulletin-no-1213-fallwinter-2001

سند های بایگانی جمهوری آذربایجان (دستورالعمل شماره دو و سه این منبع). این فرامین، در سال 2000 توسط دکتر کریم حسنلی، در اختیار پروژه تاریخ بین المللی جنگ سرد، قرار داده شده است. حسنلی، استاد دانشگاه باکو و رقیب اصلی الهام علی اوف رئیس جمهور موروثی آذربایجان (و مدعی رهبری پنجاه میلیون آذری های جهان)، در انتخابات اخیر ریاست جمهوری این کشور (اکتبر 2013) می باشد. متن کامل این اسناد به زبان انگلیسی در صفحات 309 تا 314 متن اصلی، و یا مستقلن در بخش چهار ( Part 4) پائین صفحه، قابل دسترسی است. در ترجمه مختصر شده این اسناد، از مقاله اسماعیل آزادی در شماره 793 تاریخ 24 دسامبر 2009 نشریه ایران استار نیز، بهره برده ام.

 (2)       اسکناس های فرقه دموکرات آذربایجان

http://world-collection.blogfa.com/post-210.aspx

 


Viewing all articles
Browse latest Browse all 3526

Trending Articles



<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>