اخيرا"مطلبي سرا پا تحريف در سايت وزين ايران گلوبال راجع به فاجعه 21 آذر منتشر شد كه لازم آمد بازنگري كوتاهي در اين مورد بعمل آيد.
زنده ياد حسن ارسنجاني كه برنامه اصلاحات ارضي را جدي گرفته و مصمم به اجراي آن بود, اعتقاد داشت زمينداران آذربايجان پر قدرت ترين مالكان دهات هستند و اگر تقسيم اراضي شانس موفقيتي داشته باشد, لازم هست در مرحله اول از دهات آذربايجان شروع شود و اگر چنانچه دولت بتواند بر قدرت اين اربابان فائق آيد, در مناطق ديگر ايران مشكل چنداني ايجاد نخواهد شد.
مردم اذربايجان در هيچ برهه اي از زمان خود را جدا از وطنشان ايران ندانسته اند, چرا كه مردم همين خطه بنيان گذار اولين حكومت مقتدر ايراني به نام سلسله مادها بودند. مردم آذربايجان در تمام طول تاريخ همواره در خط اول جبهه مبارزه براي دموكراسي و آزادي وطنشان ايران بوده و ضمن احترام به فرهنگ اقوام ايراني ديگر, پاسدار زبان و فرهنگ و رسوم ملي خود بوده اند.
در 21 آذر سال 1324, مردم دلير آذربايجان با انتخاب حكومت محلي به شكل آزاد, فرصتي پيدا كردند تا به آرزوي ديرينه خود, يعني خود مختاري در زادگاه شان , در محدوده وطنشان ايران , دست يابند و بدون ترس از سركوب فرهنگ ملي خود, زندگي نويني را آغاز نمايند.
حكومت خود مختار آذربايجان در عرض يكسال موفق شد املاك بزرگ مالكان گردن كلفت را بين كشاورزاني كه تحت استثمار شديد قرار داشتند, تقسيم نموده و آخوند هاي مرتجع طرفدار اين مالكين را وادار به كار يدي براي امرار معاش نمايد.
ايجاد مدارس متعدد در اكثر دهات و شهرهاي مختلف, آزادي حق انتخاب براي زنان و تساوي حقوق شان با مردان _ كه آنزمان حتي تصورش ناممكن بود _, وضع قوانين جديد به نفع كارگران, تشويق جوانان به مطالعه و تلاش در زدودن افكار ارتجاعي مذهبي, تشويق مردم به مشاركت در حكومت كه تا آنزمان به دليل استبداد سلطنت پهلوي , مقوله اي نا آشنا بود, و اقدامات ديگر نظير احداث راه ها, لوله كشي آب سالم, مراكز درماني و . . . از دستاوردهاي حكومت خود مختار بود.
رهبران حزب دموكرات با اينكه افكار سوسياليستي داشتند ولي تاكيدشان بر اين بود كه برنامه هاي خود را مستقل از سياستهاي شوروي پياده نمايند. باور حزب بر اين بود از جنگ سرد ميان دو ابر قدرت استفاده كرده _ سياستي كه زنده ياد دكتر مصدق بعدها دنبال كرد _ و آرزوهاي مردم آذربايجان را براورد نمايند. چنين موضعي نمي توانست خوش ايند حزب توده كه كاملا"وابسته به شوروي بود, باشد و باعث اختلاف با توده ايها و متعاقب آن منجر به قطع حمايت شوروي گرديد.
با اينكه رهبران حزب دموكرات آگاه به توطئه چيني مالكان زمين از دست داده به همراهي اخوند هاي مرتجع با دربارشاه بودند و هر آن احتمال حمله ارتش شاهي و طرفداران مرتجع محلي محتمل بود, همه امكاناتشان را در انحصار رفاه و آسايش مردم بكار گرفته و از مسلح كردن توده مردم براي دفاع از خود, خودداري نمودند.
زماني كه ارتش تا به دندان مسلح شاه در 21 آذر 1325 به آذربايجان حمله نمود, اين آذربايجان و مردم بي دفاعش نبود كه نجات يافتند بلكه بزرگ مالكان و مزدوران عمامه دارشان بودند كه نجات يافته و زمين هايشان را از كشاورزان پس گرفتند و استبداد سلطنتي دگر بار مسلط بر خطه آذربايجان شد.
مردم آذربايجان سال هاي سال اين روز شوم را به عذا داري ميپرداختند و در خانه ها و مغازه ها بيرق سياه ميزدند كه البته همواره با برخورد شديد ماموران شهرباني و بعد ها ساواك, مواجه ميشد. ياد بيش از7 هزار نفري كه در اين روز قتل عام شدند, گرامي باد
ايجاد مدارس متعدد در اكثر دهات و شهرهاي مختلف, آزادي حق انتخاب براي زنان و تساوي حقوق شان با مردان _ كه آنزمان حتي تصورش ناممكن بود _, وضع قوانين جديد به نفع كارگران, تشويق جوانان به مطالعه و تلاش در زدودن افكار ارتجاعي مذهبي, تشويق مردم به مشاركت در حكومت كه تا آنزمان به دليل استبداد سلطنت پهلوي , مقوله اي نا آشنا بود, و اقدامات ديگر نظير احداث راه ها, لوله كشي آب سالم, مراكز درماني و . . . از دستاوردهاي حكومت خود مختار بود.